***<<جلسات مطالعه هفتگی نهج البلاغه و خودسازی>>***

Ehsan_M

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوباره
از خوندن نظراتتون خیلی لذت بردم. منتظر نظرتون راجع به ایده هایی که تو این پستم مینویسم هم هستم
ببخشید که تو پست های قبلیم خیلی مبهم و یکم گیج کننده صحبت کردم, اول میخواستم نظر همه رو بدونم بعد نظر خودم رو واضح تر بنویسم.
این یکی پستمم دست کمی نداره, ولی فکر کنم آخرش خوب باشه.

من این حرف رو تو جمعبندی های هفته های ابتدایی هم نوشته بودم, ممکنه به نظرتون تکراری بیاد:
فرض کنید دارید میرید برای گردش. هدفتون دیدن جاهای زیبا و لذت بردن از طبیعته. وارد یک جاده میشید که از داخل طبیعت میگذره و هرچقدر توی این جاده جلوتر میرید چیزهای جالب تری میبینید, که اشتیاقتون رو برای بیشتر پیشرفتن بیشتر میکنه. شما الآن به هدف اولیتون رسیدید, ولی هرچقدر جلوتر میرید بیشتر به هدفتون میرسید. اگرم بریم تو جاده خاکی اوقات خوشمون از بین میره

هانیه خانوم هدف رو لقاء الله مطرح کردند. گفتید که هرکسی بنا به ظرفیتش به این هدف میرسه. یعنی چه اونی که به 100 نزدیکه, چه اونی که فقط به 20 رسیده, هدفش محقق شده. و هردو تلاش میکنند که بیشتر پیش برند (مثل همون طبیعتی که هرچقدر جلوتر میریم قشنگتره میشه).
مسیر چیه؟
صراط المستقیم. همون واجبات خودمون. دروغ نگیم, غیبت نکنیم و.... که به نظر من خلاصه همش میشه حق کسی رو ضایع نکنیم.

اگر صراط المستقیم همینی باشه که من گفتم, یعنی رعایت حال همدیگرو کردن و خودخواه نبودن, مسیریه که طی کردنش دقیقا به نفع خودمونه و دنیای اطراف خودمون رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنه. یعنی راه رسیدن به خدا میشه راه آسودگی دنیوی, و در عین حال آسودگی اخروی
ولی خب چون اکثر آدم ها تو این مسیر نیستن بنظر میاد که حرکت تو صراط مستقیم خیلی لذت بخش و جذاب و راحت نباشه. ولی به نظر من برعکسه, در هروضعیت اجتماعی که قرار داشته باشیم, هرچقدر هم سخت, این مسیر لذت خاص خودش رو داره.
آدمی که برای منافعش دروغ میگه, یا حق کسی رو پایمال میکنه, در واقع وارد جاده خاکی میشه

برای پیش رفتن در هر مسیری به یکسری وسایل نیاز داریم. ابزار چیه:
هرکدوم از اهداف کوچکتری که داریم رو به شرطی که به چشم ابزاری برای هدف اصلیمون نگاه کنیم جزئی ازون میشن. مثلا درس میخونیم, میخوایم پولدار بشیم, زبان یاد میگیریم, ماشین میخوایم بخریم و.... تلاش برای هرکدوم ازینا به شرط اینکه برای رسیدن به ابزاری برای هدف اصلی باشه, باعث نزدیکتر شدن به خدامیشه. حالا مهم نیست که بهشون میرسیم یا نه, اینو ما تعیین نمیکنیم
ما برای تلاش کردن اومدیم, نه برای رسیدن. اینجوری در عین حال که تلاش کردن رو وظیفه اصلی خودمون میدونیم, نرسیدن به یک هدف هم باعث پریشان خاطریمون نمیشه. هرچقدر هم شرایط سخت باشه وضعیت روحی و احساس ما ثابت و پایداره و زمین و زمان رو مقصر نمیدونیم


وقتی از تو خیابون رد میشیم و یه آشغال رو زمین افتاده باشه, احتمالا درحالت عادی برش نمیداریم. ولی میتونیم همون آشغال رو به این نیت برداریم که کار یه رفتگر رو راحت تر کنیم. بنظرم به همین سادگی این میشه وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا و احساس رضایت خیلی خوبی رو ایجاد میکنه.

و خیلی کارای ساده دیگه, بدون اینکه نیاز باشه وارد معادله پیچیده ای بشیم هم از زندگی لذت میبریم هم به خدا نزدیک میشیم.
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
عليكم السلام
اگه درست منظورتون رو متوجه شده باشم... به نظرم اينطوره كه كارهايي كه انجام ميديم كه به هدف برسيم از طرف عبد خداست... ولي هرچي كه جلوتر بريم ( يا به سمت نقطه 100 بريم) خدا بيشتر دست مون رو ميگيره... بيشتر به سمت مون مياد... اينا چيزايي كه اونايي كه بهش رسيدن بهتر ميتونن درك كنن... شايد اون موقع بتونيم بگيم اين كارا از طرف خداست... چون از خودمون به خدا رسيديم...
بحث جالبيه... لازمه بعد امتحانام برم دنبال جواب سوالاي اين بحث... براي اين ميگم چون مطمئن نيستم هرچي كه گفتم كاملا درست باشه!!

فقط يه چيزي بگم... اينكه به خدا برسيم... همه كارهامون در راه رضاي خدا باشه... به اين معني نيست كه همه كارهامون رو ول كنيم فقط و فقط دعا و نماز بخونيم و...
ما داريم كه بهترين عبادت كاره... يعني اگه بتونيم كار و زندگي و درس و مشق و يا مثلا چيزي كه من الان تو اين پست نوشتم رو ... يني همه كارهامون رو تو فرمول "رضايت خدا" قرار بديم... اون وقته كه تو مسير قرار گرفتيم... اين ارزشش خيلي بيشتر از اينه كه هميشه بشينيم نماز و دعا بخونيم...

سلام
توي زندگيمون كلمه قضا و قدر رو زياد شنيديم ولي واقعا اينو پياده سازي كرديم يا نه؟ بنده يه تعريف ساده از قضا و قدر براتون ميگم ميشه يه چيزي شبيه به فرمايش شما
قدر يعني اندازه و مال فهم ماست. خدا فهم رو به همه يك اندازه نداده. در قدر محاسبات عبد هستش كه با خودش فكر ميكنه كه چه بكنم و چه نكنم. قدر كم و زياد هم ميشه مثلا كاري رو انجام ميديم و در اثر اون ده سال به عمرمون اضافه ميشه (البته اجل معلقمون به تاخير ميفته نه اجل حتمي)
اما قضا مال خداست و حتمي است و كم و زياد هم نميشه. توي قضا ثبت شده كه عمرمون چقدره (منظور همون اجل حتميه؛ به تعبيري اجل حتمي ما زمانيه كه روحمون به اندازه ظرف خودش به كمال رسيده و ديگه جاي رشد نداره؛ اون موقع است كه روح از بدن جدا ميشه) و يا چه كاري انجام خواهيم داد. اما عبد از اون خبر نداره و با خودش فكر ميكنه كه اين كارو بكنم يا نكنم يعني دچار قدر و مقدار شده.
عبد وقتي تن به قضا داد راحت ميشه. عبد دانا از قدر به قضا پناه ميبره (يه چيزي شبيه به هموني كه شما فرمودين) و به قضاي الهي تن ميده. عبد در قدر دعا ميكنه كه به قضا بره يعني هرجا كه خسته شد وعاجز، به قضا پناه ميبره و ميگه توكل بر خدا و ميدونه كه راحتي توي همين توكل كردنه. امام حسين (ع) در گودال قتلگاه به خدا عرضه داشت:«الهي رضا بقضائك» (خدايا به قضاي تو رضايت دادم)
مومنين دو دسته اند: يه عده از قدر بهره مي برند و با فكر و تدبير خود كار مي كنند (يعني ميگن من انجام دادم، من فهميدم و ...) عده اي ديگه هم به قضا تن داده اند و خودشونو محكوم خدا ميدونند (يعني ميگن اگه خدا بخواد به دست من انجام ميشه و يا فهميده ميشه و...)
اگرچه بالاخره قدر مغلوب قضا ميشه و سرانجام همه به قضا تن ميدن ولي بعضي از مومنين زودتر به قضا تن ميدن و راحت ميشن. اهل قرب هم همينطورن،‌اونا به قضاي الهي تن دادن و به چيزي احتياج ندارن.
ايشالا منظورمو خوب رسونده بشم
ياعلي
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوباره
از خوندن نظراتتون خیلی لذت بردم. منتظر نظرتون راجع به ایده هایی که تو این پستم مینویسم هم هستم
ببخشید که تو پست های قبلیم خیلی مبهم و یکم گیج کننده صحبت کردم, اول میخواستم نظر همه رو بدونم بعد نظر خودم رو واضح تر بنویسم.
این یکی پستمم دست کمی نداره, ولی فکر کنم آخرش خوب باشه.

من این حرف رو تو جمعبندی های هفته های ابتدایی هم نوشته بودم, ممکنه به نظرتون تکراری بیاد:
فرض کنید دارید میرید برای گردش. هدفتون دیدن جاهای زیبا و لذت بردن از طبیعته. وارد یک جاده میشید که از داخل طبیعت میگذره و هرچقدر توی این جاده جلوتر میرید چیزهای جالب تری میبینید, که اشتیاقتون رو برای بیشتر پیشرفتن بیشتر میکنه. شما الآن به هدف اولیتون رسیدید, ولی هرچقدر جلوتر میرید بیشتر به هدفتون میرسید. اگرم بریم تو جاده خاکی اوقات خوشمون از بین میره

هانیه خانوم هدف رو لقاء الله مطرح کردند. گفتید که هرکسی بنا به ظرفیتش به این هدف میرسه. یعنی چه اونی که به 100 نزدیکه, چه اونی که فقط به 20 رسیده, هدفش محقق شده. و هردو تلاش میکنند که بیشتر پیش برند (مثل همون طبیعتی که هرچقدر جلوتر میریم قشنگتره میشه).
مسیر چیه؟
صراط المستقیم. همون واجبات خودمون. دروغ نگیم, غیبت نکنیم و.... که به نظر من خلاصه همش میشه حق کسی رو ضایع نکنیم.

اگر صراط المستقیم همینی باشه که من گفتم, یعنی رعایت حال همدیگرو کردن و خودخواه نبودن, مسیریه که طی کردنش دقیقا به نفع خودمونه و دنیای اطراف خودمون رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنه. یعنی راه رسیدن به خدا میشه راه آسودگی دنیوی, و در عین حال آسودگی اخروی
ولی خب چون اکثر آدم ها تو این مسیر نیستن بنظر میاد که حرکت تو صراط مستقیم خیلی لذت بخش و جذاب و راحت نباشه. ولی به نظر من برعکسه, در هروضعیت اجتماعی که قرار داشته باشیم, هرچقدر هم سخت, این مسیر لذت خاص خودش رو داره.
آدمی که برای منافعش دروغ میگه, یا حق کسی رو پایمال میکنه, در واقع وارد جاده خاکی میشه

برای پیش رفتن در هر مسیری به یکسری وسایل نیاز داریم. ابزار چیه:
هرکدوم از اهداف کوچکتری که داریم رو به شرطی که به چشم ابزاری برای هدف اصلیمون نگاه کنیم جزئی ازون میشن. مثلا درس میخونیم, میخوایم پولدار بشیم, زبان یاد میگیریم, ماشین میخوایم بخریم و.... تلاش برای هرکدوم ازینا به شرط اینکه برای رسیدن به ابزاری برای هدف اصلی باشه, باعث نزدیکتر شدن به خدامیشه. حالا مهم نیست که بهشون میرسیم یا نه, اینو ما تعیین نمیکنیم
ما برای تلاش کردن اومدیم, نه برای رسیدن. اینجوری در عین حال که تلاش کردن رو وظیفه اصلی خودمون میدونیم, نرسیدن به یک هدف هم باعث پریشان خاطریمون نمیشه. هرچقدر هم شرایط سخت باشه وضعیت روحی و احساس ما ثابت و پایداره و زمین و زمان رو مقصر نمیدونیم


وقتی از تو خیابون رد میشیم و یه آشغال رو زمین افتاده باشه, احتمالا درحالت عادی برش نمیداریم. ولی میتونیم همون آشغال رو به این نیت برداریم که کار یه رفتگر رو راحت تر کنیم. بنظرم به همین سادگی این میشه وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا و احساس رضایت خیلی خوبی رو ایجاد میکنه.

و خیلی کارای ساده دیگه, بدون اینکه نیاز باشه وارد معادله پیچیده ای بشیم هم از زندگی لذت میبریم هم به خدا نزدیک میشیم.

سلام آقا احسان عزيز
بنده با توجه به رنگ چند تا مسئله بذهنم رسيد كه خدمتتون عرض ميكنم
از اين تعبيرتون خيلي خوشم اومد واقعا ممنون
اما يا اين حرفتون اصلا موافق نيستم. صراط مستقيمي كه ما هر روز در نمازهامون از خدا مي خوايم كه مارو به اون برسونه نمي تونه فقط انجام واجبات و ترك محرمات باشه چون اگه اينطوري باشه قاتلين( لعنت الله عليهم اجمعين) امام حسين (ع) هم به صراط مستقيم رسيده بودن، اونها به حكم دين سر از تن امام جدا كردن (يعني وقتي امام حجشونو نيمه تمام گذاشتن حكم ارتداد ايشونو قاضي شريح (لعنت الله) امضا كرد و به حكم دين ايشون رو شهيد كردند). حالا بنظرتون صراط مستقيم ميتونه فقط انجام واجبات باشه؟
ما يه شاه راه اصل داريم كه دربرگيرنده قرآن و اهل بيت (ع) هستش و يه سري راه هاي فرعي كه دربرگيرنده همين انجام واجبات و ترك محرمات هست، وقتي توي نماز ميگيم «اهدناالصراط المستقيم» يعني خدايا مارو به راه حضرت علي(ع) و اولادش هدايت بفرما چون اهل بيت(ع) و قرآن هيچوقت از هم جدا نيستن (به تعبيري تمام قرآن حضرت علي (ع) هست، نور قرآن حضرت فاطمه(س) و الي آخر)
اين جملتونم قشنگ بود ولي كاش اينطوري مي فرمودين (ما قائل به تلاش كردن هستيم نه قائل به نتيجه) يعني ما تلاشمونو ميكنيم براي رسيدن ولي نتيجش دست خود خداست يا به تعبير ديگه ما تلاش ميكنيم و خدا ظرفمون هرچقدر هست خودش پر ميكنه
ببخشيد اگه زياد حرف زدم
ياعلي
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

دوستان نظراتتون عالی بود

من با همه ی موارد موافقم
ولی بازم سر حرف اولم هستم که بحث ساده ای رو پیچیده عنوان میکنید




پنج شنبه


3 -سرنوشت امّت اسلامى پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم


روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايى آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاى زمانه گرداندند، و چون پايان مدّت آنها نزديك شد، گروهى در فتنه‏ ها آسودند و گروهى دست به حمله‏ و پيكار با فسادگران زدند و با شكيبايى كه داشتند بر خدا منّت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا كه اراده الهى به پايان دوران جاهليّت موافق شد،

شمشيرها در راه خدا كشيدند، و بينش‏ هاى خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پند دهنده خود را شنيدند، و در پيروزى و سربلندى زيستند تا آن كه خدا، پيامبرش را نزد خود برد،

(افسوس) كه گروهى به گذشته جاهلى خود باز گشتند، و با پيمودن راه‏هاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستى با مؤمنان بريدند كه به آن امر شده بودند، و بنيان اسلامى را تغيير داده در جاى ديگرى بنا نهادند، آنان كانون هر خطا و گناه، و پناهگاه هر فتنه جو شدند.

كه سرانجام در سرگردانى فرو رفته، و در غفلت و مستى به روش و آيين فرعونيان در آمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بستند، و يا پيوند خود را با دين گسستند.




حکمت 119


درود خدا بر او ، فرمود :
دنياى حرام چون مار سمى است ،پوست آن نرم ولى سم كشنده در درون دارد ،نادان فريب خورده به آن مى گرايد ،و هوشمند عاقل از آن دورى گزيند
.
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزيزم
جمله منتخب اين هفته من
قَالَ [عليه السلام] كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ
اميرالمومنين (ع) فرمودند: چه بسا كسي كه به احسان و بخشش (خداوند) به او كم كم به عذاب و كيفر نزديك شده (چون هر چند كه خدا به او احسان ميكنه، نافرمانيه او بيشتر ميشه و نعمت هاي خدارو بيشتر كفران ميكنه)
وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ
و چه بسا كسي كه به پنهان مندن (بديها) بر او فريب خورده (چون هر كار زشتي كه انجام ميده رسوا نشده)
وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ
و چه بسا كسي كه بجهت گفتار نيك (مردم)درباره او در فتنه و سختي افتاده( چون خودپسندي او را از سپاسگزاري نعمت هاي خدا كه از جمله آنها گفتار نيك مردم هست باز ميداره و او را به عذاب و سختي گرفتار ميكنه)
وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ
و خداوند كسي را مانند مهلت دادن او (در دنيا) آزمايش ننمود (چون نعمت زندگي بزرگترن نعمتي استكه بنده با آن آزمايش ميشود)
ياعلي
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند **** قسم به ذات كبریا، ز یُمن مرتضى كند

سلام

تشکر از همراهی همه ی دوستان وهمرا هان


اعلام برنامه هفته بیست و سوم

شنبه

خطبه 110

از إِنَّ أَفْضَلَ تا أهْدَى السُّنَنِ


حکمت120

وقال عليه السلام وقد سئل عن قريش:

أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ، نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ. وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا. وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا. وَهُمْ أَكْثَرُ وَأَمْكَرُ وَأَنْكَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ.

از امام(ع)درباره قريش سؤال شد فرمود:

«اما طائفه بنى ‏مخزوم‏»گل قبيله قريشند،دوست داريم كه با مردانشان هم سخن شويم،و بازنانشان ازدواج كنيم،و اما«طائفه بنى عبد شمس‏»از همه بد انديش‏ تر وبخيل ‏ترند.

و اما ما«طائفه بنى هاشم‏»از همه آنها نسبت ‏به آنچه در دست داريم بخشنده ‏تريم،و بهنگام بذل جان از همه سخاوتمند تريم،آنها پر جمعيت ‏تر و مكارتر و زشت ‏ترند،و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم.


یکشنبه

ادامه خطبه 110

از وَتَعَلَّمُوا الْقرْآن تا عَنْدَ اللهِ أَلْوَمُ


حکمت 121

وقال عليه السلام :



شَتَّانَ بَيْنَ عَمَلَيْنِ: عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَتَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَعَمَلٍ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَيَبْقَى أَجْرُهُ.

درود خدا بر او ، فرمود :



چقدر فاصلة بين دو عمل دور است :عملى كه لذتش مى رود و كيفر آن مى ماند.، و عملى كه رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است!

دوشنبه

خطبه 111

ازأَمَّا بَعْدُ تا لاَ تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا


حکمت 122

وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ :


كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِى نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ . كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ .



درود خدا بر او : (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.)فرمود:



گويى مرگ بر غير ما نوشته شده ،و حق بر غير ما واجب گرديد ،و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند ،در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم ، و ميراثشان را مى خوريم .گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم !!!آيا چنين است ، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و در حالى كه نشانة تيرهاى بلا و آفات قرار گرفته ايم ؟




سه شنبه

ادامه خطبه 111

از غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ تا فَانٍ مَنْ عَلَيْهَا

حکمت 123

وَ قَالَ [عليه السلام]



طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِى نَفْسِهِ وَ طَابَ كَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ . وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ .

قال الرضى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله ص و كذلك الذى قبله

درود خدا بر او ، فرمود :



خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد ،و كسب و كار او پاكيزه است ،و جانش پاك ،و اخلاقش نيكوست ،مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند ،وزبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد و سنّت پيامبر (ص) او را كفايت كرده ، بدعتى در دين خدا نمى گذارد.


(برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر (ص) نقل كرده اند.)





چهار شنبه

ادامه خطبه 111

از لاَ خَيْرَ في شَيْءٍ تا وَجَارُهَامَحْرُوبٌ


حکمت 124



وَ قَالَ [عليه السلام]



غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ .


درود خدا بر او ، فرمود :

غيرت زن ، كفر آور ، و غيرت مرد نشانة ايمان اوست .





پنج شنبه

ادامه خطبه 111

از أَلَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ تا أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلاَّ النَّدَامَةَ؟

حکمت 125

وَ قَالَ(عليه السلام) :



لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِى الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ .

درود خدا بر او ، فرمود :


اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرفى نكرده باشد .اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين اعتقاد راستى ، و باور راستين همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئوليت ها ، و انجام مسؤوليت ها همان عمل كردن به احكام دين است .


جمعه جمع بندی



على است فرد و بى نظیر، على مجیر و دستگیر **** كه نام دلگشاى او، گره ز كار وا كند


:gol:التماس دعا:gol:


 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
شنبه

در نكوهش دنيا

همانا من شما را از دنياى حرام مى ترسانم، زيرا در كام شيرين و در ديده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهشهاى نفسانى پوشيده شده، و با نعمتهاى زودگذر دوستى مى ورزد، با متاع اندك زيبا جلوه مى كند، و در لباس آرزوها خود را نشان مى دهد، و با زينت غرور خود را مى آرايد، شادى آن دوام ندارد، و كسى از اندوه آن ايمن نيست شناخت ماهيت دنيا دنياى حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است،
دگرگون شونده و ناپايدار، فناپذير و مرگبار، و كشنده اى تبهكار است، و آ نگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهشهاى آنان دمساز شد مى نگرند كه جز سرابى بيش نيست

 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام و تشکر از همه دوستان...
هفته بیست و سوم

شنبه
ره آورد برخى از مبانى اعتقادى
همانا بهترين چيزى كه انسان‏ها مى ‏توانند با آن به خداى سبحان نزديك شوند، ايمان به خدا و ايمان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و جهاد در راه خداست،
كه جهاد قلّه بلند اسلام، و يكتا دانستن خدا بر اساس فطرت انسانى است.
بر پاداشتن نماز آيين ملّت اسلام، و پرداختن زكات تكليف واجب الهى، و روزه ماه رمضان، سپرى برابر عذاب الهى است، و حج و عمره، نابود كننده فقر و شستشو دهنده گناهان است. و صله رحم مايه فزونى مال و طول عمر، و صدقه ‏هاى پنهانى نابود كننده گناهان است، و صدقه آشكارا، مرگ هاى ناگهانى و زشت را باز مى‏ دارد، و نيكوكارى، از ذلّت و خوارى نگه مى ‏دارد.
به ياد خدا باشيد كه نيكوترين ذكر است، و آنچه پرهيزكاران را وعده دادند آرزو كنيد كه وعده خدا راست‏ترين وعده‏ هاست،
از راه و رسم پيامبرتان پيروى كنيد كه بهترين راهنماى هدايت است،
رفتارتان را با روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تطبيق دهيد كه هدايت كننده ‏ترين روش‏هاست.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکمت 120 نهج البلاغه-
روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)


بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ
درود خدا بر او : (از امام دربارة قريش پرسيدند فرمود : )
أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ
اما بنى مخزوم ،
فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ
گُل خوشبوى قريشند ،
نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِى نِسَائِهِمْ
كه شنيدن سخن مردانشان ، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم ؛
وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ
اما بنى عبد شمس

فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا
بد انديش تر و بخيل تر مى باشند ،
وَ أَمَّا نَحْنُ
و اما ما (بنى هاشم)
فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَيْدِينَا
آنچه در دست داريم بخشنده تر ،
وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا
و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندتريم .
وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ
آن ها شمارشان بيشتر اما فريبكارتر و زشت روى ترند
وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ .
و ما گوياتر و خيرخواه تر و خوش روى تريم.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکشنبه
ارزش قرآن
و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيك بفهميد كه بهار دل‏هاست.
از نور آن شفا و بهبودى خواهيد كه شفاى سينه‏ هاى بيمار است، و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سود بخش‏ترين داستان‏هاست، زيرا عالِمى كه به غير علم خود عمل كند، چونان جاهل سرگردانى است كه از بيمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلكه حجّت بر او قويتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نكوهش است.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]حکمت 121 نهج البلاغه-
روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)
[/h]
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
وَ قَالَ [عليه السلام]
درود خدا بر او ، فرمود :
شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ
چقدر فاصلة بين دو عمل دور است :
عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ
عملى كه لذتش مى رود و كيفر آن مى ماند
وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ .
، و عملى كه رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

حکمت 121


وقال عليه السلام :

شَتَّانَ بَيْنَ عَمَلَيْنِ: عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَتَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَعَمَلٍ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَيَبْقَى أَجْرُهُ.

درود خدا بر او ، فرمود :

چقدر فاصله بين دو عمل دور است :

عملى كه لذتش مى رود و كيفر آن مى ماند.، و عملى كه رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است!




شرح:میثم بحرانی
عمل اول کار برای دنیا است که پیامد آن شقاوت اخروی است که در پی آن است
عمل دوم کار اخروی است .

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام


خطبه 111 نهج البلاغه - هشدار از دنيا پرستى و دنیای حرام
فهرست مطالب
1- هشدار از دنيا پرستى
2- شناخت ماهيّت دنيا
3 -روش برخورد با دنيا
4 -عبرت از گذشتگان
5 -پرهيز از دنياى حرام


دوشنبه

1- هشدار از دنيا پرستى

پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را از دنياى حرام مى ‏ترسانم، زيرا در كام شيرين، و در ديده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهش ‏هاى نفسانى پوشيده شده، و با نعمت‏هاى زود گذر دوستى مى ‏ورزد، با متاع اندك زيبا جلوه مى ‏كند، و در لباس آرزوها خود را نشان مى‏ دهد، و با زينت غرور خود را مى ‏آرايد، شادى آن دوام ندارد، و كسى از اندوه آن ايمن نيست.



حکمت 122

درود خدا بر او : (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.)فرمود:

گويى مرگ بر غير ما نوشته شده ،
و حق بر غير ما واجب گرديد ،
و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند ،
در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم ،
و ميراثشان را مى خوريم
.
گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم !!!آيا چنين است ، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و در حالى كه نشانة تيرهاى بلا و آفات قرار گرفته ايم ؟

 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه شنبه

خطبه 111

نکوهش دنیا

در شدت فریبنده و زیانبار، و در تغییر و زوال‌پذیری است، فنا شونده و نابود شدنی است، شکم‌باره‌ای هلاک کننده است، آنگاه که آرزوی دنیاپرستان و مردمان دلبسته به آن، درباره‌ی آن به بی‌نهایت رسد ، بیش از آنچه خداوند در در قرآن فرموده نخواهد بود: " حیات دنیا مانند آبی است که از آسمان نازل کردیم، پس روییدنی زمین را با آن درآمیخت، سپس آن روییدنی خشک و خرد شده و بادها آن را پراکنده می‌سازد، و خداوند بر همه چیز تواناست".
احدی از دنیا شادمان نشد مگر اینکه گریه و اندوه را به دنبالش فرستاد، و به کسی روی خوش نشان نداد مگر اینکه با سختی و ناراحتی به او پشت کرد، و باران راحتی بر کسی نبارید مگر اینکه با رگباری از بلا به او هجوم آورد.
شایسته است که چون در روز روشن یار کسی شود، به وقت شب به صورت ناشناس به او رخ نماید. اگر جانبی از ان شیرین باشد جانب دیگرش تلخ و وباخیز است. کسی ازخوشی‌اش برخوردار نشود مگر اینکه از بلاهایش رنج و سختی ببیند، و شبی در امن و راحت در آن به سر نبرد مگر اینکه صبح بر بال ترس و خوف آن بنشیند.
هم خود بسیار فریبنده است و هم آنچه در آن است، نابود شدنی است و هر که روی آن است رو به فناست ...

 
آخرین ویرایش:

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوشنبه
هشدار از دنيا پرستى
شما را از دنياى حرام مى ‏ترسانم،در شهوات و خواهش ‏هاى نفسانى پوشيده شده، و
با نعمت‏هاى زود گذر دوستى مى ‏ورزد، شادى آن دوام ندارد، و كسى از اندوه آن ايمن نيست.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

سه شنبه

حکمت 123


درود خدا بر او ، فرمود :



خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد ،

و كسب و كار او پاكيزه است ،

و جانش پاك ،و اخلاقش نيكوست ،

مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند ،

وزبان را از زياده گويى باز مى دارد

و آزار او به مردم نمى رسد

و
سنّت پيامبر (ص) او را كفايت كرده ،بدعتى در دين خدا نمى گذارد.


(برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر (ص) نقل كرده اند.)

 

Ehsan_M

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم رب الزهرا

بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى ، و من خود را بيشتر از آنان مى شناسم ، خدايا مرا از آنچه اينان مى پندارند ، نيكوتر قرار ده ، و آنچه را نمى دانند بيامرز


جمله منتخب:

نفرين بر آنان كه امر به معروف مى ‏كنند و خود ترك مى‏نمايند، و نهى از منكر دارند و خود مرتكب آن مى‏ شوند.



***************************************************************************
خطبه 129-
وصف جامعه مسخ شده مسلمين و عبرت گرفتن از دنيا
خطبه 130-در سال 30هجری وقتی که عثمان ، حضرت اباذر را به بیابان خشک ربذه تبعید می کرد، فرمانی صادر کرد که کسی حق ندارد او را بدرقه کند. امام علیه السلام و فرزندانش اعتنایی به آن نکرده و اباذر را بدرقه کردند
خطبه 131- علل نکوهش کوفیان و فلسفه حکومت اسلامی و شرایط رهبر اسلامی
***************************************************************************

این قسمت خیلی رو شخصا خیلی می پسندم, درس شجاع بودن و نترسیدن از ازدست دادن دنیا, به واسطه توکل و تکیه بر خداست:

ای اباذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی ، پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی ، این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند ، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی ، پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند به خودشان واگذار ، و با دین خود که برای آن ترسیدی ، از این مردم بگریز .
آرامش خود را تنها در حق جستجو کن ، و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیندازد. اگر تو دنیای این مردم (منظور امام در این جا ، عثمان و معاویه و امویان است.( می پذیرفتی ، تو را دوست داشتند و اگر سهمی ار آن برمی گرفتی دست از تو بر می داشتند.

***************************************************************************


اگر آسمان و زمین درهای خود را بر روی بنده ای ببندند و او از خدا بترسد ، خداوند راه نجاتی از میان آن دو برای او خواهد گشود .

***************************************************************************


خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستم دیده ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.

***************************************************************************

.بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمین، نادان، ستمکار، کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد،رشوه خوار در قضاوت و آن کس که سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) را ضایع می کند لیاقت رهبری ندارد

***************************************************************************

حکمت ها:


چون روايتى را شنيديد ، آن را بفهميد عمل كنيد ، نه فقط بشنويد و نقل كنيد ، زيرا راويان علم فراوان و عمل كنندگان آن اندكند
نزديك ترين مردم به پيامبران ، داناترين آنان است ، به آنچه كه آورده اند.
سپس اين آيه را تلاوت فرمود : " همانا نزديك ترين مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند ، و مؤمنانى كه به اين پيامبر خاتم پيوستند (سپس فرمود)
دوست محمد (ص) كسى است كه خدا را اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندى او دور باشد ، و دشمن محمد (ص) كسى است كه خدا را نافرمانى كند ، هر چند خويشاوند نزديك او باشد

***************************************************************************


اين سخن ما كه مى گوييم ، ما همه از آنِ خداييم ، اقرارى است به بندگى و اينكه مى گوييم
" بازگشت ما به سوى اوست " اعترافى است به نابودى خويش.

***************************************************************************

بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نیست مگر به سه چيز ،كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد ، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود ، و شتاب در بر آوردن آن ، تا گوارا باشد.
خوابيدن همراه با يقين ، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است

نکته ای که تو این حکمت گفته شده فوق العاده ست.


***************************************************************************


جملات منتخب دردونه خانم:


1. بندگان خدا! شما و آنچه از اين دنيا آرزومنديد، مهمانانى هستيد كه مدّتى معيّن براى شما قرار داده شده، بدهكارانى هستيد كه مهلت كوتاهى در پرداخت آن داريد، و اعمال شما همگى حفظ مى ‏شود.

2. نزديك ترين مردم به پيامبران ، دانا ترين آنان است ، به آنچه كه آورده اند.

3. همگى رخت بستند و رفتند و از اين جهان پست و گذران و تيره كننده عيش و شادمانى گذشتند

4. چون روايتى را شنيديد ، آن را بفهميد عمل كنيد ، نه فقط بشنويد و نقل كنيد ، زيرا راويان علم فراوان و عمل كنندگان آن اندكند.

5. آرامش خود را تنها در حق جستجو کن ، و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیندازد.

6. بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمین، نادان، ستمکار، کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد،رشوه خوار در قضاوت و آن کس که سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) را ضایع می کند لیاقت رهبری ندارد


یا حق که همیشه با علی ست
 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهارشنبه

حکمت 124

روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى)

وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: غيرَةُ الْمَرْاَةِ كُفْرٌ، وَ غيرَةُ الرَّجُلِ ايمانٌ.
و آن حضرت فرمود: غيرت زن بر شوهرش كفر، و غيرت مرد بر همسرش ايمان است.

سلام.
ببخشید دوستان میشه یکی این حکمت مولارو یکم بیشتر توضیح بده ؟ دلیل اینکه غیرت زن کفر محسوب میشه چیه ؟ یکم بی‌انصافی نیس ؟!
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
چهارشنبه

حکمت 124

روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى)

وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: غيرَةُ الْمَرْاَةِ كُفْرٌ، وَ غيرَةُ الرَّجُلِ ايمانٌ.
و آن حضرت فرمود: غيرت زن بر شوهرش كفر، و غيرت مرد بر همسرش ايمان است.

سلام.
ببخشید دوستان میشه یکی این حکمت مولارو یکم بیشتر توضیح بده ؟ دلیل اینکه غیرت زن کفر محسوب میشه چیه ؟ یکم بی‌انصافی نیس ؟!

در ترجمه و شرح آیة اللّه ناصر مکارم شیرازی آمده است : حسادت زن در برابر شوهر و مانع شدن از تعدد زوجات ـ اگر ضرورتی پیش آید ـ با این که خدا در قرآن صریحاً آن را حلال فرمود,منجرّ به مخالفت با احکام خدا می شود که اطلاق کلمهء کفر بر آن می گردد.(منظور کفر عملیه نه اعتقادی)
اما غیرت مرد و مانع شدن از این که بیگانه ای , در همسرش شریک او باشد, ایمان است , چرا که خداوند بزرگ , زن را تنها برای یک مرد حلال کرد و فرمود: زنان باید از نامحرمان مستور باشند.

امام صادق علیه السلام:
غیرت ورزی روا نیست مگر برای مردان و در مورد زنان در حقیقت حسادت است و به همین دلیل خداوند زنان را بر غیر شوهرشان حرام كرده است ولی بر مردان چهار زن را حلال نموده است. و خداوند كریمتر از آن است كه از سویی به زن غیرت بدهد و از سوی دیگر برای مرد سه زن دیگر را علاوه بر آن زن حلال كند!{ کلینی ، محمد بن یعقوب / اصول کافی / ج5 / باب غیرت زنان}

درسته واسه ما زنها سخته ولی حکم خداست!سمعا و طاعتا!!!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

چهارشنبه

3 -روش برخورد با دنيا

در زاد و توشه آن جز تقوا خيرى نيست. كسى كه به قدر كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مى‏ برد، و آن كس كه در پى به دست آوردن متاع بيشترى از دنيا باشد وسائل نابودى خود را فراهم كرده، و به زودى از دست مى‏ رود.
بسا افرادى كه به دنيا اعتماد كردند، ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدانها چشاند و بسا صاحب اطمينانى كه به خاك و خونش كشيد.
چه انسان‏هاى با عظمتى را كه خوار و كوچك ساخت، و ب
سا فخر فروشانى را كه به خاك ذلّت افكند.
حكومت دنيا نا پايدار، عيش و زندگانى آن تيره و تار، گواراى آن شور، و شيرينى آن تلخ، غذاى آن زهر، و اسباب و وسائل آن پوسيده است،
زنده آن در معرض مردن، و تندرست آن گرفتار بيمارى است، حكومت آن بر باد رفته، و عزيزان آن شكست خورده، متاع
آن نكبت آلود و پناه آورنده آن و غارت زده خواهد بود.


 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نیست مگر به سه چيز ،كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد ، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود ، و شتاب در بر آوردن آن ، تا گوارا باشد.


خوابيدن همراه با يقين ، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است .



انصافا خیلی قشنگه
 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج شنبه

ادامه‌ی خطبه 111

نکوهش دنیا

آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى بريد؟ كه عمرشان از شما طولانى تر و آثارشان با دوامتر، و آرزويشان درازتر، و افرادشان بيشتر، و لشگريانشان انبوه تر بودند؟ دنيا را چگونه پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند بى توشه اى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند، و بى مركبى كه آنان را به منزلشان رساند. آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كرده باشد؟ يا به گونه اى ياريشان داده یا با آنان به نيكى به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلكه سختى و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد، با سختيها آنان را سست و با مصيبتها ذليل و خوارشان نمود، و بينى آنان را به خاك ماليد و لگدمال كرد، و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت، شما ديديد! دنيا آن كس را كه برابر آن فروتنى كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت، كه گويا جاودانه مى ماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آنكه از دنيا رفت، آيا جز گرسنگى توشه اى به آنها سپرد؟ آيا جز در سختى فرودشان نياورد؟ و آيا روشنى دنيا جز تاريكى، و سرانجامش جز پشيمانى بود؟
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

پنجشنبه



4 -عبرت از گذشتگان


آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى‏ بريد كه عمرشان از شما طولانى‏ تر و آثارشان با دوام‏تر و آرزويشان درازتر و افرادشان بيشتر و لشكريانشان انبوه‏ تر بودند دنيا را چگونه پرستيدند و آن را چگونه بر خود گزيدند و سپس از آن رخت بر بستند و رفتند:

بى توشه‏ اى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند و بى مركبى كه آنان را به منزلشان رساند.
آيا شنيده‏ ايد كه دنيا خود را فداى آنان كرده باشد يا به گونه ‏اى يارى شان داده يا با آنان به نيكى به سر برده باشد نه هرگز بلكه سختى و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد،
با سختى ‏ها آنان را سست و با مصيبت‏ ها ذليل و خوارشان كرد و بينى آنان را به خاك ماليد و لگد مال كرد و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت.
شما ديديد كه دنيا آن كس را كه برابر آن فروتنى كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدّم داشت، كه گويا جاودانه مى‏ ماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آن كه از دنيا رفت آيا جز گرسنگى توشه‏ اى به آنها سپرد آيا جز در سختى فرودشان نياورد و آيا روشنى دنيا جز تاريكى و سرانجامش جز پشيمانى بود




حکمت 125

درود خدا بر او ، فرمود :


اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرفى نكرده باشد .اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين اعتقاد راستى ، و باور راستين همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئوليت ها ، و انجام مسؤوليت ها همان عمل كردن به احكام دين است .


 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه شنبه
شناخت ماهیت دنیا
دنياى حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است
آنگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهش ‏هاى آنان دمساز شد مى‏ نگرند كه جز سرابى بيش نيست
كسى از دنيا شادمانى نديد جز آن كه پس از آن با اشك و آه روبرو شد،
كسى از فراوانى نعمت‏هاى دنيا كام نگرفت جز آن كه مشكلات و سختى ‏ها دامنگير او شد،
آنچه در دنياست نيز فريبندگى دارد، فانى و زودگذر است، و هر كس در آن زندگى مى ‏كند فنا مى‏ پذيرد
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکمت123...واقعا زیبا بود

خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد ،و كسب و كار او پاكيزه است ،و جانش پاك ،و اخلاقش نيكوست ،مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند ،وزبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد و سنّت پيامبر (ص) او را كفايت كرده ، بدعتى در دين خدا نمى گذارد.


 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهارشنبه
روش برخورد با دنیا

در زاد و توشه آن جز تقوا خيرى نيست. كسى كه به قدر كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مى‏ برد، و آن كس كه در پى به دست آوردن متاع بيشترى از دنيا باشد وسائل نابودى خود را فراهم كرده، و به زودى از دست مى‏ رود.


حكومت دنيا نا پايدار، عيش و زندگانى آن تيره و تار، گواراى آن شور، و شيرينى آن تلخ، غذاى آن زهر، و اسباب و وسائل آن پوسيده است، زنده آن در معرض مردن، و تندرست آن گرفتار بيمارى است، حكومت آن بر باد رفته، و عزيزان آن شكست خورده، متاع آن نكبت آلود و پناه آورنده آن و غارت زده خواهد بود.

 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج شنبه
عبرت از گذشتگان

گذشتگان دنيا را چگونه پرستيدند و آن را چگونه بر خود گزيدند و سپس از آن رخت بر بستند و رفتند:
دنيا آن كس را كه برابر آن فروتنى كرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدّم داشت، كه گويا جاودانه مى‏ ماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آن كه از دنيا رفت آيا جز گرسنگى توشه‏ اى به آنها سپرد آيا جز در سختى فرودشان نياورد و آيا روشنى دنيا جز تاريكى و سرانجامش جز پشيمانى بود
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرفى نكرده باشد .اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين اعتقاد راستى ، و باور راستين همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئوليت ها ، و انجام مسؤوليت ها همان عمل كردن به احكام دين است .
 
بالا