طنز مرگ!! نقل قول
نگاهی توی آینه میندازم. با خودم قرار میذارم آرایش صورتم یک ربع بیشتر وقت نگیره(شایدم کمتر). دستم میره طرف کرم پودری که خریدم.با خودم میگم "ولش کن،پوست تو که احتیاج به آرایش نداره."باز فکر می کنم" پس واسه چی خریدیش؟اونم این همه گرون!.می خوای بذاری تاریخ مصرفش بگذره و بشه نه خود خوری نه کس دهی... تو خونه که نمی خوای مصرف کنی.یه همچین وقتهایی باید بزنیش دیگه."راضی میشم که مصرفش کنم. یه لایه نازک میزنم روی صورتم. اینقدر سبک ه که یه آدم دیگه ببینه اصن متوجه نمیشه که کرم پودر داری.یک خط نازک بالای چشمم میکشم ولی چون دستم پرش نامحسوس داره،خطم دندونه دار میشه! اگه یکی دیگه نگاه کنه،متوجه نمیشه ولی خودم که می فهمم!!! گوش پاکن رو برمیدارم و دندونه ها رو محو میکنم.دلم می خواد رژپرنگ بزنم پس نباید آرایش چشمم غلیظ باشه( به نظر خودم آرایش چشم و لبها باید نسبت عکس داشته باشند).کمی سایه سفید و محو بالای پلک چشم هام و پایین ابروهام می کشم.... با رضایت نگاهی توی آیینه میندازم که ناغافل آب دهنم میپره تو گلوم و عدم توانایی سرفه کردنم و مراحل تا دم خفگی رفتن و تلاش برای بلعیدن هوا....اشک چشمهام از فشاری که برای سرفه کردن بهم وارد میشه در میاد.با خودم فکر می کنم خوبه توی چشمهام و بیرونش رو آرایش نکردم وگرنه الان عین دلقکها یه رد سیاه از اشک و ریمل و مداد سیاه! افتاده بود روی گونه هام.همینطور که مشغول عملیات هوا رو داخل ریه هام کشیدن هستم،با خودم فکر می کنم اگه الان خفه شم با این آرایش خوشگلی که کردم عجب جنازه خوشگل و توپی میشم!!
نگاهی توی آینه میندازم. با خودم قرار میذارم آرایش صورتم یک ربع بیشتر وقت نگیره(شایدم کمتر). دستم میره طرف کرم پودری که خریدم.با خودم میگم "ولش کن،پوست تو که احتیاج به آرایش نداره."باز فکر می کنم" پس واسه چی خریدیش؟اونم این همه گرون!.می خوای بذاری تاریخ مصرفش بگذره و بشه نه خود خوری نه کس دهی... تو خونه که نمی خوای مصرف کنی.یه همچین وقتهایی باید بزنیش دیگه."راضی میشم که مصرفش کنم. یه لایه نازک میزنم روی صورتم. اینقدر سبک ه که یه آدم دیگه ببینه اصن متوجه نمیشه که کرم پودر داری.یک خط نازک بالای چشمم میکشم ولی چون دستم پرش نامحسوس داره،خطم دندونه دار میشه! اگه یکی دیگه نگاه کنه،متوجه نمیشه ولی خودم که می فهمم!!! گوش پاکن رو برمیدارم و دندونه ها رو محو میکنم.دلم می خواد رژپرنگ بزنم پس نباید آرایش چشمم غلیظ باشه( به نظر خودم آرایش چشم و لبها باید نسبت عکس داشته باشند).کمی سایه سفید و محو بالای پلک چشم هام و پایین ابروهام می کشم.... با رضایت نگاهی توی آیینه میندازم که ناغافل آب دهنم میپره تو گلوم و عدم توانایی سرفه کردنم و مراحل تا دم خفگی رفتن و تلاش برای بلعیدن هوا....اشک چشمهام از فشاری که برای سرفه کردن بهم وارد میشه در میاد.با خودم فکر می کنم خوبه توی چشمهام و بیرونش رو آرایش نکردم وگرنه الان عین دلقکها یه رد سیاه از اشک و ریمل و مداد سیاه! افتاده بود روی گونه هام.همینطور که مشغول عملیات هوا رو داخل ریه هام کشیدن هستم،با خودم فکر می کنم اگه الان خفه شم با این آرایش خوشگلی که کردم عجب جنازه خوشگل و توپی میشم!!
آخرین ویرایش: