این آسمان خجالت نمیکشد با اینهمه سن و سال تا دلش میگیرد مانند بچه ها مینشیند و های های گریه میکند ... فکر میکنم سالهاست که خورشید از عشق ماه میسوزد و باران دلسوزی ابرهاست برای او... محض خاطر آن همه دیروز نرو کمی تحمل کن ببین قطره های باران وقتی که از هم جدا میشوند چه زود میمیرند ...