به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

Sharif_

مدیر بازنشسته
ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه
بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم
که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه
نشسته برف بر مویم شکسته صفحه ی رویم
خدایا ! با چه کس گویم که سر تا پای این دنیا
همه ش ننگه ... همه ش رنگه
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
چنان دل کندم از دنیا
که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا در خویش
که مرگ من تماشایست
مرا در اوج می خواهی
تماشاکن . تماشاکن
دروغین بودم از دیروز امروز هاشا کن
 
  • Like
واکنش ها: EH_S

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدابا این منم یا اوست اینجا ؟
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا میتوانی رفع غم ازچهره غمناک کن
درجهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:دنیاست که بر شانه ی ما سنگین است در هر قدمش پرنده ای غمگین است
دل خوش نکنی به آنچه خواهد آمد
بدبختی ما هنوز بعد از این است

:gol:
 

سامه

عضو جدید
نفرین به زندگی! به همین روزهای سرد
این روزهای سردِ تهی از نبرد و مرد
حِسِ پرنده بودنم از دست رفته است
من ماندم و همین قفس و میله های سرد
کو خاطرات آبی ام؟ آن لحظه های سبز
هر یک بَدَل شدند به یک اضطراب زرد
بی اتفاق می گذارند از کنار من
این روزهای بیهوده ی سرد و هرزه گرد ...​
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
نردبان زندگي ما و منيست
عاقبت اين نردبان افتادنيست


بيخرد انكس كه بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شكست
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عکس رویت ساخت می را مست مستان را خراب
هوش ما بردی مکن بی هوش دارو در شراب
ای سوار عرصه خوبی زدستم شد عنان
این چنین تا چند باشد پای هجران در رکاب
 

russell

مدیر بازنشسته
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

مولانا
 

seeemesooo

عضو جدید
مدار چرخ گردون را نهایت کو الی آخر
که آخر وصل بر اول بگردد او الی آخر
***my own***
 

paras2

عضو جدید
قايقي خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين خاک غريب
 

seeemesooo

عضو جدید
کمان ابرو فکند بر محضرم دام
که آن دامیست سرشار از کام
گمان کردم که عقل دادم به یک جام
ز بهرم شد هم سور و هم اطعام
***my own***
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوفه امشب التهاب محشر است
کوفه امشب کربلایی دیگر است
جبرئیل آوای غم سر داده است
در فلک شوری دگر افتاده است
تیر غصه بر دل زارم نشست
تیغ دشمن فرق مولایم شکست
قلب مجنون سوی صحرا می رود
حیدر(ع) امشب سوی زهرا(س) میرود
 

massom11111

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساقی اگر تو باشی جان را به می فروشم
وز چشم تست ساغر جم را دهم به جامی
تنهای این دیارم ما را بخوان به بزمی
ناکام روزگارم دل را رسان به کامی
هر شام مرغ بختم اید به غرفه ی من
اما هر صباحی پر میکشد به بامی
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
اینم هدیه به خودم(بااجازه دوستان):
من قامت بلند ترا در قصیده ای با نقش قلب سنگ تو تصویر میکنم.
سیاه -سفید-خاکستری حمید مصدق
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساده باشیم چه در باجه ی یک بانک,چه در زیر درخت:gol:
 

Similar threads

بالا