بنظرم عشق و عاشقی تا قبل ازدواج اینجوری شورو حرارت داره و دلنگرانی و غمگینی از بودن یا نبودن داره...
بعد ازدواج
به نظر منم تا حدی حرفت درسته
بعدش همه چی یه مقدار متعادل از میشه
ولی به نظرم دو طرف نباید بذارن زندگی خیلی یک نواخت بشه و رنگ روزمرگی بگیره
نه با ولخرجی زیاد
حتی با دلخوشی های کوچیک
اتفاقا دیروز یه فیلم از شهاب حسینی دیدم
اگه بتونیم اینجا مینویسمش
«چقد بد که عادت مارو از چشم همدیگه بندازه»
_دوستی به دوستش گفت خیلی این اواخر با یه دختری میدیدمت
•گفت خب؟
_گفت سینما، پارک، بیرون...
•گفت خب؟
_گفت خیلی ام چیک تو چیک بودن با هم و خیلی هم معلوم بود که عاقبت خوبی داره، چی شد؟بهم زدین؟
•گفت چطور؟
_گفت آخه مدتی به هم نمیبینمتون
•گفت ازدواج کردیم
«چرا؟ چی شد؟ شد وظیفه؟ شد جز ابزارآلات زندگی؟ دیگه نمیشه باهاش بیرون قرار گذاشت؟ دیگه نمیشه شام رستوران دعواش کرد؟»
و به نظرم همیشه دو نفر باید تو زندگی با هم دوست باشن، حتی با تلخی ها و ناراحتی ها، بازم دوست باشن
نمیدونم چرا بعضی وقتا ما آدما به هم نزدیک تر میشیم ولی قدر همو کمتر میدونیم