بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـايــد خــريــدارم شــوي تــا مــن خــريـدارت شــوم


وز جـان و دل يـــارم شـــوي تـا عـاشـق زارت شــوم


مــن نيـستـم چــون ديـگـرـان بـازيــچـه ي بـازيـگـران


اول بــه دام آرم تـــو را وآنــگــه گــرفــتـــارت شـــوم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
برد آرام دلم يار دلارام كجاست

آن دلارام كه برد از دلم آرام كجاست

داده پيغام كه يك بوسه تورا بخشم ليك

آن كه قانع بود از بوسه به پيغام كجاست
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آتش سودايت ، دارم من و دارد دل
داغي كه نمي بيني ، دردي كه نمي داني
دل با من و جان بي تو ، نسپاري و بسپاري
كام از تو و تاب از مـن ، نستانم و بستـاني
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم ابر و تويي گلبن كه مي خندي چو مي گر يـم
تويي مهر و من اختر كه مي ميرم چو مي آيي
كسي از داغ و درد من نپرسد تا نپرسي تو
دلي بر حال زار من نبخشد تا نبخشايي
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه راحت از فلك جويم نه دولت از خدا خواهم
وگر پرسي چه مي خواهي؟ تورا خواهم تورا خواهم
نمي خواهم كه با سردي چو گل خندم ز بي دردي
دلي چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
چنان با جان من اي غم درآميزي كه پنداري
. تو از عالم مرا خواهي من از عالم تورا خواهم
 

t_h68

عضو جدید
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ی ممنوعه ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو کند,سسیر نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس,هیچ کس در اینجا به تو مانند نشد
:w33:
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید
اگر
مثل بختک
با دست و پا و چنگ و دندان
نگرفته بودمت
کسی
مثل پری آسمانی
به نگاهی
از من نمی بردت !
حالا
برای باز آوردنت از آن بهشت
به این جهنم
فرشته می شوم ...
فرشته ی عذاب !!!

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر جا بری هر چی بشه
بدون که دل نمی کنم
هر کی سر راهت اومد
بدون که عاشقت منم

هر چی بگی همون میشم
هر چی بخوای بهت میدم
هر جا بگی باهات میام
جواب قلبتو میدم

اما بدون، بدون تو
روز و شبم نمیگذره
اگه که پیشم نباشی
دیگه خوابم نمی بره

اما هنوز تو خاطرم
یاد تو میمونه بدون
این دفعه هم طاقت بیار
یک روز دیگه پیشم بمون
یک روز دیگه پیشم بمون

یه روز دیگه پیشم بمون

حالا که میری از پیشم
فقط بدون دوست دارم
بیا که دل تنگت میشم
سر روی شونت بزارم

هر جا باشی بدون که من
چشمام هنوز به راهته

چه جوریه که واسه تو
جدایی خیلی راحته

اگه بری نمی تونم
یک لحظه هم راحت باشم

داری میری فقط بگو
تا کی چشم به راهت باشم؟
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
از مـن و تـو

مـا و شـما

گذشت ...

شاید این بار نوبت

او و آن

ایشـان و آنـها

باشد !!!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بازیگران ماهری هستیم ...

هر روز چندین نقش بازی می کنیم !

هر ساعت یک گریم بر صورت داریم ...

و هر سکانس یک لباسی بر تن !

مهارتمان آنقدر زیاد شده که

خود ِ کارگردان هم گاهی اوقات

درمانده می ماند

که ما کدام قسمت از این فیلمنامه را بازی می کنیم !!!

...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت
دنبال هم امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا رو از نو بساز
ای دل غافل دیگه از ما گذشت
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
ریسمانی که خوشبختی های تو را به دار کشیده است

ریسمان نفرین من نیست !

این همان ریسمانی است

که یک شب

دست سرد هوست به گردن احساسم انداخت ...

و

نفس عشق را برید !!!
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
می روی در خلوت تنهايی ات
می روم من هم , به تنهايی سفر
آه .. اما بی تو , تنها می شوم
بی تو تنها مرد شبها می شوم
بی تو آخر , عشق هم بی معنی است
بی تو من , شکل معما می شوم
خوب می دانم که نقطه ضعف نيست
عشق قدرت می دهد , از ضعف نيست
دوستت دارم و می دانم , تو هم
دوستم داری , و اين يک حرف , نيست
تق وتق ..... , در را برايم باز کن
تق و تق ....., باشد برايم ناز کن
تق و تق ....., تقريبا اين در باز شد
تو بيا , در را تماما باز کن
آه می دانستم اين را , آشتی ؟
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
خب دگر , اين اشک ها را پاک کن
آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
گرمی آغوش بازم , مال تو
شعر من , بانوی نازم , مال تو
حس خوب بودن تو , مال من
قلب پر راز و نيازم , مال تو
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
فروغ گفتي پرواز را به خاطر بسپار

گفتم خواهم سپرد ...

سهراب خواستي آب را گل نكنم

قسم خوردم هرگز چنين نكنم ...

و حميد تو نوشتي كه بازگردم

ومن بازگشتم ...

اما …

در بازگشت خود هيچ نيافتم جز ...

مرگ پرنده

آب گل آلود

ودرهاي بسته ...!
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با اميدي گرم و شادي بخش
با نگاهي مست و رؤيائي
دخترك افسانه مي خواند
نيمه شب در كنج تنهائي:

بي گمان روزي ز راهي دور
مي رسد شهزاده اي مغرور
مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر
ضربه سم ستور بادپيمايش

مي درخشد شعله خورشيد
بر فراز تاج زيبايش
تار و پود جامه اش از زر
سينه اش پنهان به زير رشته هائي از در و گوهر

مي كشاند هر زمان همراه خود سوئي
باد ... پرهاي كلاهش را
يا بر آن پيشاني روشن
حلقه موي سياهش را

مردمان در گوش هم آهسته مي گويند،
«آه . . . او با اين غرور و شوكت و نيرو»
«در جهان يكتاست»
«بي گمان شهزاده اي والاست»

دختران سر مي كشند از پشت روزن ها
گونه هاشان آتشين از شرم اين ديدار
سينه ها لرزان و پرغوغا
در طپش از شوق يك پندار

«شايد او خواهان من باشد.»

ليك گوئي ديده شهزاده زيبا
ديده مشتاق آنان را نمي بيند
او از اين گلزار عطرآگين
برگ سبزي هم نمي چيند

همچنان آرام و بي تشويش
مي رود شادان براه خويش
مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر
ضربه سم ستور بادپيمايش

مقصد او خانه دلدار زيبايش
مردمان از يكديگر آهسته مي پرسند
«كيست پس اين دختر خوشبخت؟»

ناگهان در خانه مي پيچد صداي در
سوي در گوئي ز شادي مي گشايم پر
اوست . . . آري . . . اوست

«آه، اي شهزاده، اي محبوب رؤيائي
نيمه شب ها خواب مي ديدم كه مي آئي.»

زير لب چون كودكي آهسته مي خندد
با نگاهي گرم و شوق آلود
بر نگاهم راه مي بندد

«اي دو چشمانت رهي روشن بسوي شهر زيبائي
اي نگاهت باده ئي در جام مينائي
آه، بشتاب اي لبت همرنگ خون لاله خوشرنگ صحرائي
ره بسي دور است
ليك در پايان اين ره . . . قصر پر نور است.»

مي نهم پا بر ركاب مركبش خاموش
مي خزم در سايه آن سينه و آغوش
مي شوم مدهوش.

باز هم آرام و بي تشويش
مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر
ضربه سم ستور بادپيمايش
مي درخشد شعله خورشيد
برفراز تاج زيبايش.

مي كشم همراه او زين شهر غمگين رخت.
مردمان با ديده حيران
زير لب آهسته مي گويند
«دختر خوشبخت! . . .»
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر سخته که عشقت روبروت باشه
نتونی هم صداش باشی

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چقدر سخته که یه دنیا بها باشی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نتونی که رها باشی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چقدر سخته ...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چقدر سخته که بارونی بشی هر شب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نتونی آسمون باشی[/FONT]

چقدر سخته که نزدیک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه بدبخته قناری که بخونه اما رویاش حسه بیرونه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون غمش یک قطره بارونه[/FONT] ...
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تلخ شده ام ...

قهوه فرانسه

بدون شير و شكر !

فنجان را زمين بگذار ...

بيرون را نگاه كن

امشب باران مي بارد ...

و تو خيلي زود

لاي آن باراني بلند سياه

بين آدمها

طعم تلخ مرا

از ياد مي بري ...!


مرضيه احرامي
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چه مي‌كني؟ چه مي‌كني؟
درين پليد دخمه‌ها
سياهها، كبودها
بخارها و دودها؟

ببين چه تيشه ميزني
به ريشه ي جوانيت
به عمر و زندگانيت
به هستيت، جوانيت

تبه شدي و مردني
به گوركن سپردني
چه مي‌كني؟ چه مي‌كني؟

چه مي‌كنم؟ بيا ببين
كه چون يلان تهمتن
چه سان نبرد مي‌كنم
اجاق اين شراره را
كه سوزد و گدازدم
چو آتش وجود خود
خموش و سرد مي‌كنم

كه بود و كيست دشمنم ؟
يگانه دشمن جهان
هم آشكار، هم نهان
همان روان بي امان
زمان، زمان، زمان، زمان

سپاه بيكران او
دقيقه‌ها و لحظه‌ها
غروب و بامدادها
گذشته ها و يادها
رفيقها و خويشها
خراشها و ريشها
سراب نوش و نيشها
فريب شايد و اگر
چو كاشهاي كيشها
بسا خسا به جاي گل
بسا پسا چو پيشها
دروغهاي دستها
چو لافهاي مستها
به چشمها، غبارها
به كارها، شكستها
نويدها، درودها
نبودها و بودها

سپاه پهلوان من
به دخمه ها و دامها
پياله ها و جامها
نگاهها، سكوتها
جويدن برو تها
شرابها و دودها
سياهها، كبودها

بيا ببين، بيا ببين
چه سان نبرد مي كنم
شكفته‌هاي سبز را
چگونه زرد مي‌كنم
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد ...

نه شمارش ستاره ها تسکینم !

چرا صدایم کردی؟!

چرا ؟؟؟....


حسین پناهی
 

Matrix

عضو جدید
"روي ديوار"

اوراق شعر ما را
بگذار تا بسوزند
لب هاي باز ما را
بگذار تا بدوزند​


بگذار دستها را
بر دستها ببندند
بگذار تا بگوييم
بگذار تا بخندند​


بگذار هر چه خواهند
نجواكنان بگويند
بگذار رنگ خون را
با اشكها بشويند​


بگذار تا خدايان
ديوار شب بسازند
بگذار اسب ظلمت
بر لاشه‌ها بتازند​


بگذار تا ببارند
خونها ز سينه‌ي ما
شايد شكفته گردد
گلهاي كينه‌ي ما​



شعر از:نصرت رحماني
 
آخرین ویرایش:

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه می اندیشم که شاید خواب دیده ام ...

که شاید خواب بوده ام ...

سپید پوشیده بودم با موی سیاه ...

اکنون سیاه جامه ام با موی سپید !

می آیم... می روم ....

می اندیشم که شاید خواب بوده ام ...

که شاید خواب دیده ام ...!
 

.:Shila:.

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] حالمان بد نيست غم کم مي خوريم[/FONT][FONT=&quot] .....[/FONT]
[FONT=&quot]
حالمان بد نيست غم کم مي خوريم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]کم که نه! هر روز کم کم مي خوريم[/FONT]

[FONT=&quot]
آب مي خواهم، سرابم مي دهند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]عشق مي ورزم عذابم مي دهند[/FONT]

[FONT=&quot]
خود نميدانم کجا رفتم به خواب [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از چه بيدارم نکردي آفتاب؟؟[/FONT]

[FONT=&quot]
خنجري بر قلب بيمارم زدند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بي گناهي بودم و دارم زدند[/FONT]

[FONT=&quot]
دشنه اي نامرد بر پشتم نشست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از غم نامردمي پشتم شکست[/FONT]

[FONT=&quot]
سنگ را بستند و سگ آزاد شد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]يک شبه بيداد آمد داد شد[/FONT]

[FONT=&quot]
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام[/FONT]

[FONT=&quot]
عشق اگر اينست مرتد مي شوم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خوب اگر اينست من بد مي شوم[/FONT]

[FONT=&quot]
بس کن اي دل نابساماني بس است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]کافرم ديگر مسلماني بس است[/FONT]

[FONT=&quot]
در ميان خلق سردرگم شدم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]عاقبت آلوده مردم شدم[/FONT]

[FONT=&quot]
بعد ازاين بابي کسي خو مي کنم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر چه در دل داشتم رو مي کنم[/FONT]

[FONT=&quot]
نيستم از مردم خجر بدست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بت پرستم بت پرستم بت پرست[/FONT]

[FONT=&quot]
بت پرستم،بت پرستي کار ماست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چشم مستي تحفه ي بازار ماست[/FONT]

[FONT=&quot]
درد مي بارد چو لب تر مي کنم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]طالعم شوم است باور مي کنم[/FONT]

[FONT=&quot]
من که با دريا تلاطم کرده ام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟[/FONT]

[FONT=&quot]
قفل غم بر درب سلولم مزن[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]من خودم خوشباورم گولم مزن[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]

[FONT=&quot]
من نمي گويم که خاموشم مکن [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من نمي گويم فراموشم مکن[/FONT]

[FONT=&quot]
من نمي گويم که با من يار باش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من نمي گويم مرا غم خوار باش[/FONT]

[FONT=&quot]
من نمي گويم،دگر گفتن بس است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گفتن اما هيچ نشنفتن بس است[/FONT]

[FONT=&quot]
روزگارت باد شيرين! شاد باش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دست کم يک شب تو هم فرهاد باش[/FONT]

[FONT=&quot]
آه! در شهر شما ياري نبود [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]قصه هايم را خريداري نبود[/FONT][FONT=&quot]!!![/FONT]

[FONT=&quot]
واي! رسم شهرتان بيداد بود (راه و رسم شهرتان بیداد بود )[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شهرتان از خون ما آباد بود[/FONT]

[FONT=&quot]
از درو ديوارتان خون مي چکد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خون من،فرهاد،مجنون مي چکد(خون صد فرهاد مجنون می چکد)[/FONT]

[FONT=&quot]
خسته ام از قصه هاي شوم تان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خسته از همدردي مسموم تان[/FONT]

[FONT=&quot]
اينهمه خنجر دل کس خون نشد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]اين همه ليلي،کسي مجنون نشد[/FONT]

[FONT=&quot]
آسمان خالي شد از فريادتان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بيستون در حسرت فرهادتان[/FONT]

[FONT=&quot]
کوه کندن گر نباشد پيشه ام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بويي از فرهاد دارد تيشه ام[/FONT]

[FONT=&quot]
عشق از من دورو پايم لنگ بود [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]قيمتش بسيار و دستم تنگ بود[/FONT]

[FONT=&quot]
گر نرفتم هر دو پايم خسته بود [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تيشه گر افتاد دستم بسته بود[/FONT]

[FONT=&quot]
هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]

[FONT=&quot]
هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]

[FONT=&quot]
هيچ کس اشکي براي ما نريخت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر که با ما بود از ما مي گريخت [/FONT]

[FONT=&quot]
چند روزي هست حالم ديدنيست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]حال من از اين و آن پرسيدنيست [/FONT]

[FONT=&quot]
گاه بر روي زمين زل مي زنم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گاه بر حافظ تفاءل مي زنم[/FONT]

[FONT=&quot]
حافظ ديوانه فالم را گرفت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]يک غزل آمد که حالم را گرفت[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT]

[FONT=&quot]
ما زياران چشم ياري داشتيم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم[/FONT]
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی بود

یکی نبود

.

.

.

نه نه !

اونی که نبود یکی نبود ، اون همه بود ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین چه آسوده گذشتی ...

از منی که برای بودنت می مردم !

ببین چه آسوده گذشتی ...

از دنیای چشمانی که جز تو هیچکس را نمی دید !

و چه احمقانه ...

از بهانه کودکانه ات...فریب خوردم !

برو ...

سفر زندگی ات به سلامت ...

اما همیشه یادت باشد ...

اینجا دلی آرام شکست، با صدایی بلند ...

و بدان ...

روزی اگر سخت شکستی با صدایی آرام ...

دیگر منی نیست که برای زخم دلت ...

آرام بگرید... با صدایی بلند !!!

 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
عكس هايت از تو مهربان ترند !

شده اند همدم تنهاي هايم ...

گاهي حرف مي زنم، گاهي داد مي كشم، و گاهي هم ...

اما آرام و مهربان فقط گوش مي دهند به من ...

درست برعكس تو !!!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز ...

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که تو را به من نشان داد ...



امروز ...

الحمدلله رب العالمین

سپاس خدایی را که تو را به من بخشید ...



فردا ...

الرحمن الرحیم

چقدر مهربان است خدا که تو را از من گرفت !

.

.

.

حالا یک قدم به خدا نزدیک ترم ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دختر کبریت فروش که می گویند منم !

گرچه دیگر چیزی برای فروش ندارم ...

چون تمام هستی مان را با همان

تک کبریت سوخته

به آتش کشیدم ...!

.

.

.

خاکسترش را ندیدی ؟!...


شهره
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
فانوس تنهایی بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم ادبیات 28440

Similar threads

بالا