یعنی میدونی چیه؟کلا آدم شری هستم الانم همین جوری ام الانم که 22سال سن دارم هنوز دست از شر بازیهام برنداشتم
شماهام بگین دیگه!!!!!!!!!
خلاصه خاطرات:
شیشه شکستم،سر یه بنده خدایی رو شکستم،درخت شکستم،زنگ زدنو فرار کردن،
ما 3تا خواهر برادریم که اختلاف سنی زیادی نداریم،1 روز که رفته بودیم خونه آقا جونمون و بنده خدا آقاجون طبق عادت موقع کتاب خوندن خوابیده بود ما 3تایی نامردی نکردیم 1چادر سفید سرمون کشیدیم وبا صدای بلند داد زدیم آقا جون سلااااااااااااااااااااااام
بیدار شد و ..............
خلاصه خاطرات:
شیشه شکستم،سر یه بنده خدایی رو شکستم،درخت شکستم،زنگ زدنو فرار کردن،
منم از این کارا زیاد انجام دادم
واااااای یادش بخیر تو کوچه داشتیم بازی میکردیم اون روز 2تا دختر بیشتر نبودیم اکثرا پسرا بودن من و دختر همسایمون زدیم سر یه پسرا شکوندیم وفرار .آخه زورمون بهشون نمیرسید
تا1هفته از خونه نیومدیم بیرون
بعدش چی
سانسورش نکن
بگو که بعد دو هفته کتکه رو ازشون خوردین
کلاس اول ابتدایی از کوه افتاده بودم کل دهن و دماغ یکی شده بود، بعد از باند پیچی به مدرسه رفتم معلمم داشت به زور باند پیچی رو باز می کرد که ببینه راست می گم یا نه...
نگران نباش منم چیزی یادم نمیاد !یادم نمیاد
واااااای
چراااا آخه
پس بگو !!!سلام
من کلاس سوم ابتدایی بودم یه روز خاله ام اومده بود خونه مون . همسایه طبقه پایینی مون که خیلی آدم گیری بود خونه نبودند ما بچه ها هم فرصت رو غنیمت شمردیم شروع کردیم به دویدن تو خونه دنبال هم خواهر بزرگم نشسته بود منم حواسم نبود پام گیر کرد بهش با سر رفتم تو سر در آهنی اتاق . خیلی از سرم خون می اومد سریع رفتیم دکتر تازه اصل ماجرا از اینجاست دوازده تا بخیه خوردم بعد دکتر دید که من بچه ام خواست اذیتم کنه باند سرم رو به صورت پاپیون بست و باعث شد من یک هفته ای پام رو از خونه نذارم بیرون چون خجالت می کشیدم
پس بگو !!!
میدونستم بچه که بودی سرت یه جایی خورده !یعنی چی
پس بگووووووووو !حدودا شش یا هفت سالم بود که با مامانم رفته بودیم نانوایی من اجازه گرفتم رفتم پارک بازی کنم سوار تاب شده بودم که یهو افتادم حواسم نبود که تاب دوباره برمیگرده به سمتم سرم رو بلند کردم تاب خورد توی سرم و من خیلی عادی رفتم وسط نانوایی وایستادم به مامانم نگاه می کردم یهو یه مرده گفت خانم داره از سر این بچه خون میاد مامانم زنبیلش رو جا گذاشت دوید من رو برد دکتر
پس بگووووووووو !
یعنی هیچی یادت نمیاد یعنی در سن جوانی .............
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
سرگرمی:بازی تست اعصاب.بدو بیا | زنگ تفريح | 16 | ||
عکس نوشته های خنده دار بدو بیااااااااااا | زنگ تفريح | 0 | ||
دوست داری سرگرم بشی ..بدو بیا | زنگ تفريح | 16 | ||
بدو کلیک کن | زنگ تفريح | 3 | ||
بدو بدو بازی جدید داریم..... *** بازي شكلك *** | زنگ تفريح | 36 |