با حال ترین گندی که زدی تو زندگیت از دوران بچگی تا حالا

مهرداد مقدم

عضو جدید
یادم میاد کوچیک بودم با پسر عمم تو خونه تنها بودیم .
به سرمون زد که ببینیم چتر باز ها چجوری خودشونو با چتر پرت میکنن پایین .
هیچی دیگه رفتیم یه چتر برداشتیمو رفتیم طبقه دوم خونمون ، رفتیم رو تراس و رفتیم رو نرده ها پسر عمم اول رفت نتونست بپره و بعد من رفتم ، منم همینطور خلاصه بعد از کلی بالا پایین رفتن من کله خر از بالا با چتر پریدم(روحم شاد یادم گرامی باد:w22::hypocrite:)
یه چند ساعتی بیهوش بودم و تو عالم هپروت تا این که دیدم رو پشت مامانمم دارم میرم طبقه بالا . و موقعی که چشم باز کردم دیدم تو بیمارستان دراز به دراز افتادم و یکی داره با چکش میزنه بهم .
اون موقع دروغی سر هم کردم و خونواده بعد از 6 ماه متوجه شدت صانحه شدن .
برام دعا کنین جوون خوبی بودم ، روحم شاد .
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یادم میاد کوچیک بودم با پسر عمم تو خونه تنها بودیم .
به سرمون زد که ببینیم چتر باز ها چجوری خودشونو با چتر پرت میکنن پایین .
هیچی دیگه رفتیم یه چتر برداشتیمو رفتیم طبقه دوم خونمون ، رفتیم رو تراس و رفتیم رو نرده ها پسر عمم اول رفت نتونست بپره و بعد من رفتم ، منم همینطور خلاصه بعد از کلی بالا پایین رفتن من کله خر از بالا با چتر پریدم(روحم شاد یادم گرامی باد:w22::hypocrite:)
یه چند ساعتی بیهوش بودم و تو عالم هپروت تا این که دیدم رو پشت مامانمم دارم میرم طبقه بالا . و موقعی که چشم باز کردم دیدم تو بیمارستان دراز به دراز افتادم و یکی داره با چکش میزنه بهم .
اون موقع دروغی سر هم کردم و خونواده بعد از 6 ماه متوجه شدت صانحه شدن .
برام دعا کنین جوون خوبی بودم ، روحم شاد .

خیلی بامزه بود هه هه هه هه
خاطره خودم یادم رفت
 

abandon

عضو جدید
یبار کوچولو بودم 6هفت ماه بیشتر نداشتم . تو پوشکم یه گندی زدم که بیائو ببین .:redface:
 

مریمs

عضو جدید
سلام بچه ها من که از خاطراتتون لذت بردم موفق باشید به کارتون هم ادامه بدید
 

bita-archi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو دوران کاردانی امتحان سختی داشتیم من قبلش خونده بودم سر شب گرفتم خوابیدم..دوستام تو خوابگاه نشستن خوندن.....ساعت شیش صبح منو بیدار کردن که هم یه دور دیگه بزنم رو کتابو و هم اونا رو بیدار کنم(چون موبایل و ساعت و اینا کار ساز نبود هر کدومشون رو میخواستی بیدار کنی نیم ساعت طول میکشید)خلاصه منو بیدار کردن و خودشونم با خیال راحت خوابیدن.........و منم دو دقیقه بعد خوابم برد:D...کلا هفت نفر جا موندیم از امتحان:w19:
 

antirium

عضو جدید
بچه بودم هنوز مدرسه نمیرفتم. یه پسر دایی داشتم هم سن خودم(یعنی الانم دارما) خیلی مظلوم بود منم کلن حسم بود اینو ادیت کنم!خلاصه با خالم که همسنم بود خوابوندیمش رو زمین و کلی فلفل ریختیم رو سرش کل بدنش تا سه روز تاول زده بود زن داییم که حسابی ازم شاکی بود به مامانم شکایتم کرد منم زدم به اون در گفتم برام حرف در اورده نه این که قضیه خواهر شوهر زن داداشی بود تونستم از این نسبت استفاده ببرم خلاصه عذاب وجدان اجازه نداد و همین پارسال در جمع به همه چی اعتراف کردم...
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
............................
خب نمیشد بگم سانسورش کردم خودتون بگیرید دیگه.......دی ی ی ی
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
....

....

بچه که بودم یه دختری
تو محل خیلی باهام لج بود

یه بار که داشتم تو کوچه ماشین بابامو میشستم اومدش گفتش که به درد حمالی میخوری......
وای منم کفری شدم سریع جمع و جور کردم برم برسم بهش یه چند دقیقه ای طول کشید تا حاضر شدم
یه وانتیه اومد پریدم پشتش جوری که راننده نفهمید

رسیدم به دختره و از شانس بد من وانتیه سرعتشو خیلی زیاد کرد نمیشد بپرم پایین
از اینورم داشتم به مغازه داییم نزدیک میشدم اگه منو با اون وضع میدید میدونستم چه آینده شومی در انتظارمه

آقا سرتونو درد نیارم خودمو انداختم پایین و با صورت خوردم زمین
حسابی زخم و زیلی شدم. و دستم از چند جا شکست

از اون به بعد فهمیدم دخترا چقد شوم میتونن باشن دی ی ییییییی
(راستش یه جورایی میترسیدم ازشون فک میکردم با عالم غیب در ارتباطن)
 

antirium

عضو جدید
خیلی باحال بود سجی:D

بچه بودم دبستانی یه پسر همسایه داشتیم خیلی زشت بود منم ازش بدم میومد از مدرسه میومدم با این دعوا میکردم بعدم یه کتک میزدمشو در میرفتم خلاصه چشتون روز بد نبینه یه روز با خیال راحت داشتم میرفتم خونه یهو دیدم هفت هشتا پسر وایسادن جلوم تا بزنن منو آقا ما هم کیفو شوت کردیم تو صورت یکیشون و تا خونه دویدم بعد به مامانم گفتم کیفم جا مونده یه ساعت بعد یواشکی رفتم کیفمو برداشتم منم فمیدم با پسر جماعت نباید در افتاد
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی باحال بود سجی:D

بچه بودم دبستانی یه پسر همسایه داشتیم خیلی زشت بود منم ازش بدم میومد از مدرسه میومدم با این دعوا میکردم بعدم یه کتک میزدمشو در میرفتم خلاصه چشتون روز بد نبینه یه روز با خیال راحت داشتم میرفتم خونه یهو دیدم هفت هشتا پسر وایسادن جلوم تا بزنن منو آقا ما هم کیفو شوت کردیم تو صورت یکیشون و تا خونه دویدم بعد به مامانم گفتم کیفم جا مونده یه ساعت بعد یواشکی رفتم کیفمو برداشتم منم فمیدم با پسر جماعت نباید در افتاد
:biggrin: دمش گرم حقمو گرفت از دخملای شیطون
 

mohsen100

عضو جدید
خیلی باحال بود سجی:D

بچه بودم دبستانی یه پسر همسایه داشتیم خیلی زشت بود منم ازش بدم میومد از مدرسه میومدم با این دعوا میکردم بعدم یه کتک میزدمشو در میرفتم خلاصه چشتون روز بد نبینه یه روز با خیال راحت داشتم میرفتم خونه یهو دیدم هفت هشتا پسر وایسادن جلوم تا بزنن منو آقا ما هم کیفو شوت کردیم تو صورت یکیشون و تا خونه دویدم بعد به مامانم گفتم کیفم جا مونده یه ساعت بعد یواشکی رفتم کیفمو برداشتم منم فمیدم با پسر جماعت نباید در افتاد

حالا فک کن همون پسر زشته بیا خواستگاریت. چه شود!
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوم ابتدایی معلم مون خیلی دوستم داشت منو مسئول اوردن دفتر مشقا کرده بود منم که تنبل کلا مشق نمی نوشتم و دفترمم نشون معلم نمی دادم کم کم مامانم بهم شک کرد اقا ما رو هر روز با خواهرم می فرستاد دم خونه همکلاسیم تا مشقای اون روزمون رو ببینه چی هست و منو مجبور کنه مشق بنویسم:razz:
 

antirium

عضو جدید
بی ازار واسه همین الان مهندس شدی مشقاتو خوب نویشتی:D

بچه بودم حوصلم سر رفته بود منم پاشدم یه دفتر و یه خودکار آماده کردم بعد میرفتم در خوه همه همسایه ها را میزدم و بهشون میگفتم اینجا را امضا کنید قراره براتون جایزه بفرستیم اونام میخندیدن و امضا میکردن من تو ذهن کودکانم فکر میکردم چه خوب سرکارشون گذاشتما اما بعدها فهمیدم خودم سر کار بودم در واقع:redface:
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی ازار واسه همین الان مهندس شدی مشقاتو خوب نویشتی:D

بچه بودم حوصلم سر رفته بود منم پاشدم یه دفتر و یه خودکار آماده کردم بعد میرفتم در خوه همه همسایه ها را میزدم و بهشون میگفتم اینجا را امضا کنید قراره براتون جایزه بفرستیم اونام میخندیدن و امضا میکردن من تو ذهن کودکانم فکر میکردم چه خوب سرکارشون گذاشتما اما بعدها فهمیدم خودم سر کار بودم در واقع:redface:
اره بابا تازه این یکی شون بود
دوم ابتدایی که بودم صبح که می خواستم برم مدرسه ساعت 6 شروع می کردم به نوشتن 3 خط می نوشتم 2 خط حذف می کردم
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] خانمه مهمانداره تو هواپیما بهم گفت میخوای بخوابی برات بالش و پتو بیارم[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم نه برام قصه بگو[/FONT] !
[FONT=&quot]قهر کرد رفت بیشعور[/FONT]!!کصااااااااااااافت
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یه شب اون قدیما ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧترﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ[/FONT]

[FONT=&quot]ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟[/FONT]

[FONT=&quot]ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟[/FONT]

[FONT=&quot]ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ[/FONT]

[FONT=&quot]ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ[/FONT] ...

[FONT=&quot]ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ[/FONT] !!!
ملت اعصاب ندارن به خداااااااااا
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
یه شب اون قدیما ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧترﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ

ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ ...

ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ !!!
ملت اعصاب ندارن به خداااااااااا

:w15:
 

jentle man

عضو جدید
یک روز من داداشم تو خونه داشتیم فوتبال بازی میکردیم اودم جلوداداش شیرجه بزنم تو بگیرم داداشم اشتباهی 8انگوشت دستم شوک کرد:cry:انگوشتا دستم شکست الانم هنوز نمیتونم صاف واستن والیبال بازی میکنم خودشون اتومات برمیگردن عقب وقتی توپ پنجه بزنم
 

jentle man

عضو جدید
سال دوم داهنمایی بودم بابام ماشین صفر خریده بود پلاک نخورده بود من برم یک دوری باهاش بزنم اقا چشبد نبینه همچی زدم تو ستون پل ابر ماشین جلوش جمع شود (از اون موقع به بعد بابام ماشین خریدن تو خونه ما ممنوع کرد):cry:
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تازه ریش درآورده بودم و رفتم یه تیغ گرفتم گذاشتم تو جیب پیرهنم که برم برا اولین بازر بزنم.من و داداشم جفتمون جودو کار میکردیم اومدم خونه دیدم داره شنو میرو اومدم یخمو گرفت که مثلا سایه کار کنیم
آقا چشتون روز بد نبینه میلولیدیم به هم که یه دفعه داداشم آه بلندی کشید و دیدم بالای زانوش با تیغی که گذاشته بودم تو جیبم به طرزی عججیبی شکافته شده.شانس آوردم خدا رحمش اومدو قلبو نشکافت و گرنه الان پیش انیشتین خدابیامرز بودم اون دنیا.هیچی دیگه داداشم که یه سال داشت تمرین میکرد برا انتخابی تیم ملی نتونس مسابقه بده
 

OMID ALAIE

عضو
یه شب اون قدیما ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧترﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ

ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ ...

ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ !!!
ملت اعصاب ندارن به خداااااااااا
خیلی خاطرات خفن و با حالی داری!هنگ کردم!:w15::w15::w25::w15::w15::w25::w15::w15::w15:
 
آخرین ویرایش:

mahian90

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه شب اون قدیما ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧترﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ

ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ ...

ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ !!!
ملت اعصاب ندارن به خداااااااااا

:biggrin::biggrin:
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یبار یه بدبختی رو چندساعتی تو خیابون کاشتم بیچاره سر کار نرفته بود بیاد قرار به خیال خودش
بعد چندساعت گفتم سرکاری عامو اینجوری شد:mad:
خلاصه کلی فش شنیدم:biggrin:
 

m.asn

عضو جدید
خودم یادم نیستا ولی مامانم میگه : دوسالم که بوده داشتم TVنگاه میکردم (ازین TV رنگیای چوبی بزرگ) مامانم داشته تو آشپزخونه کار میکرده یهو یه صدای وحشتناکی میشنوه میاد تو اتاق میبینه TV افتاده رو زمین منم نیستم بعد چند دقیقه یهو از زیر TV میام بیرون سالم سالم بودم!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی TV ........ خدا بیامرزتش........:confused:
 

Similar threads

بالا