با حال ترین گندی که زدی تو زندگیت از دوران بچگی تا حالا

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوش باوری واینکه حرفای یکی رو گوش می کردم وباور می کردم اما افسوس ودریغ ازاین آدم های دوپای امروز ...............................
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادمه ۱۲-۱۳ساله بودم.. رفته بودیم دل طبیعت
ی تاب واس ما بچه ها بسته بودن
دختر عموم سوار شد نیومد پایین.. بهش گفتم بذار منم سوار شم قبول نکرد..
بعد بهش گفتم میخوای هلت بدم اوج بگیری؟ گفت عارهههههه
منم نامردی نکردم هرچی زور داشتم هلش دادم طوری ک بیچاره از تاب پرت شد و با کمر افتاد پایین :whistle::w20:
بعدش کلی گریه کردو کمرشم کبود شده بود :Ph34r::biggrin:
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمه ۱۲-۱۳ساله بودم.. رفته بودیم دل طبیعت
ی تاب واس ما بچه ها بسته بودن
دختر عموم سوار شد نیومد پایین.. بهش گفتم بذار منم سوار شم قبول نکرد..
بعد بهش گفتم میخوای هلت بدم اوج بگیری؟ گفت عارهههههه
منم نامردی نکردم هرچی زور داشتم هلش دادم طوری ک بیچاره از تاب پرت شد و با کمر افتاد پایین :whistle::w20:
بعدش کلی گریه کردو کمرشم کبود شده بود :Ph34r::biggrin:
حقش بوده:whistle:
منو دختر خالمم یه بار تو حیاط خونه مامان بزرگم اینا چوب و پارو و هرچی دم دستمون اومده بود و به هم بسته بودیم ک الاکلنگ درست کنیم ظاهرش ک خعلی شبی الاکلنگ بود
واسه همین گول زنک بود
با ذوق رفدیم سوار شدیم
من وزنم خیلی کمتر بود سری رفدم بالا
داشتیم از ته دل میخندیدیم
ک یهو پغغغغغغغ همش از هم پاشید و من ازون ارتفاع نقش بر زمین شدم

مال خعلی سال پیشه من یه کف دست بچه بودم
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حقش بوده:whistle:
منو دختر خالمم یه بار تو حیاط خونه مامان بزرگم اینا چوب و پارو و هرچی دم دستمون اومده بود و به هم بسته بودیم ک الاکلنگ درست کنیم ظاهرش ک خعلی شبی الاکلنگ بود
واسه همین گول زنک بود
با ذوق رفدیم سوار شدیم
من وزنم خیلی کمتر بود سری رفدم بالا
داشتیم از ته دل میخندیدیم
ک یهو پغغغغغغغ همش از هم پاشید و من ازون ارتفاع نقش بر زمین شدم

مال خعلی سال پیشه من یه کف دست بچه بودم
عخی خخخخ
از الاکلنگم افتادم:confused::D
حالا ی گند کوچولویی هم تابستون پارسال زدم یکم مناسب باشگاه نیست:sweatdrop::biggrin:
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
عخی خخخخ
از الاکلنگم افتادم:confused::D
حالا ی گند کوچولویی هم تابستون پارسال زدم یکم مناسب باشگاه نیست:sweatdrop::biggrin:
تو پارک خخخ من نمیوفتادم ولی مشکلی ک داشتم با هرکی بازی میکردم ازش سبک تر بودم منو میبردن اون بیخ خودشون مینشستن رو صندلی ک پایین بود هر هر هر میخندیدن بعد فک کن من با شکم رو میله بودم همش خخخخ
اون چرخ و فلکای زمان ما هم خعلی ناجور بود من میرفتم داخلش از خود بیخود میشدم خخخ اینقد میچرخوندم که پدر مادرا میومدن بچه هاشونو در حال چرخش ازون تو درمیوردن بعد همه حالت تهوع گیج و منگ:D
بوگو بوگو همه خودین عب نداره:D
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو پارک خخخ من نمیوفتادم ولی مشکلی ک داشتم با هرکی بازی میکردم ازش سبک تر بودم منو میبردن اون بیخ خودشون مینشستن رو صندلی ک پایین بود هر هر هر میخندیدن بعد فک کن من با شکم رو میله بودم همش خخخخ
اون چرخ و فلکای زمان ما هم خعلی ناجور بود من میرفتم داخلش از خود بیخود میشدم خخخ اینقد میچرخوندم که پدر مادرا میومدن بچه هاشونو در حال چرخش ازون تو درمیوردن بعد همه حالت تهوع گیج و منگ:D
بوگو بوگو همه خودین عب نداره:D

:biggrin: عخی ..ظالما خخخخ

از اون چرخ و فلک دستیا؟ دیدم اما سوار نشدم..عاره خیلی تند میچرخوندن یهو دیدی چپ کرد باو :biggrin:

دیدی تذکر دادن بهم:redface::biggrin::confused:
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin: عخی ..ظالما خخخخ

از اون چرخ و فلک دستیا؟ دیدم اما سوار نشدم..عاره خیلی تند میچرخوندن یهو دیدی چپ کرد باو :biggrin:

دیدی تذکر دادن بهم:redface::biggrin::confused:
عاره عاره اونا ک وسطش یه میله دایره ای شکل بود باید میچرخوندیم:D من ک قشنگ مست میشدم سوار ک میشدم خخخخ ولی نه از آن دست که میخانه بخواهد خخخ اصا حس خلا به آدم دس میداد آزاد و رها از همه چی:D
میدونی بدی پارکا اون سنگ ریزه هایی بود که کفشون ریخته بودن : ||| بعد شیب سرسره ها هم زیاد بود با شتاب با کمر فرود میومدی رو سنگا:cry::D
عه جدا ؟ چه تذکری عاخه بی تلبیتا چی گفدی مگه:D
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاره عاره اونا ک وسطش یه میله دایره ای شکل بود باید میچرخوندیم:D من ک قشنگ مست میشدم سوار ک میشدم خخخخ ولی نه از آن دست که میخانه بخواهد خخخ اصا حس خلا به آدم دس میداد آزاد و رها از همه چی:D
میدونی بدی پارکا اون سنگ ریزه هایی بود که کفشون ریخته بودن : ||| بعد شیب سرسره ها هم زیاد بود با شتاب با کمر فرود میومدی رو سنگا:cry::D
عه جدا ؟ چه تذکری عاخه بی تلبیتا چی گفدی مگه:D

من هیچوقت سوار نشدم.. زشت بود از اون بالا مالاها ، یهو رو سر پایینیا بالا بیارم‌خب :D
سنگاش همچینم ریز نبود:cry:

چیزی نگفتم‌ی کاری کردم..حالا ممکنه تذکر بدن خخخخخ
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هیچوقت سوار نشدم.. زشت بود از اون بالا مالاها ، یهو رو سر پایینیا بالا بیارم‌خب :D
سنگاش همچینم ریز نبود:cry:

چیزی نگفتم‌ی کاری کردم..حالا ممکنه تذکر بدن خخخخخ
خوب کردی
من خود آزاری داشتم اصا
خونه هم ک بودم اینقد دور خودم میجرخیدم که گیج و منگ میشدم میخوردم به یه دیواری دری کمدی چیزی میزد منو زمین تا متوقف شم خخ

اوخ اوخ تابش بد بود چون قفل نداش مثه الان
بابا ها هم هیجانی بازی میکردن میرفتن بچه کوچیکاشونو تاب بدن فک میکردن مسابقات جهانی پرتاب نیزه شرکت میکنن
همچین با تمام نیروشون تابو میبردن پشت پرت میکردن
یه وختا بچه کوچیکا از رو تاب میفتادن رو اون سنگا

چ کا کردی خخخخ:D
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوجوون بودیم با دو تا از یچه ها فامیل رفتیم فروشگاه قسمت مواد بهداشتی کسی نبود چنتا ریکا و شامپو و تاید خالی کردیم کف فروشگاه😁
 

adel_salehi2000

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو بچگی یادمه وسط یه رستوران همه مشغول غذا خوردن بودن منم همزمان یخورده پی پی کردم وسط سالن :redface::redface::redface:
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باحال نمیشه گفت. اونم با غمگینی که الان دارم.. ولی یکی از نمره هامو تو دبستان تو کارنامه عوض کردم..
 

مهندس خرده پا

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بچه بودم دختردایی کوچیکمو ک ۱۰ ماهش بود گذاشتم رو قلندوشم و چند قدم که رفتم افتاد منم از ترس اینکه دعوام کنن گفتم دختر همسایه نیشگون گرفته ازش برا همین گریه میکنه
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کوچیک بودیم با دخترخالم آب بازی کردیم لباسامون خیس شده بود گفتیم مامان متوجه نشه بندازم تو ماشین لباسشویی ،ماشین لباسشویی هم روشن بود قدیما قفل کودک هم نداشت تا در ماشین باز کردم تمام آب ماشین لباسشویی ریخت رو فرش .کتک خوبی بود😁
 

plant_biology

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توي دوره ي دانشگاه خيلي سرم بالا بود و مغرور بودم ،دوره ي ليسانسم توي دانشگاه يك سالن بزرگ بود كه وسط اين سالن يه ستون بود هنوز هم فكر كنم باشه،معمولا هم پسرها توي اون سالن روي صندلي مي نشستن ،هميشه اروم و سنگين راه ميرم يه روز ازمايشگاه فيزيولوژي داشتم دير كرده بودم توي سالن يه خورده تندتر راه رفتم اصلا حواسم نبود به ستونه خوردم وايييي هنوز بهش فكر مي كنم يه جوري ميشم و افتادم حالا منو ميگي اينقدر سرم به ستون خورده بود درد مي كرد كه نگو فقط ميخواستم گريه كنم ولي چون پسرها اونجا نشسته بودن كله ام بالا گرفتم با غرور بلند شدم و راهمو ادامه دادم اصلا نميخواستم نگاه اونارو ببينم !
 

Similar threads

بالا