باغ باران
- شروع کننده موضوع hekayatevafa
- تاریخ شروع
دیریست دلم گرفته باران
اشکم که ز غم سرشته باران
چندیست "اسیر دست اویم"
بر لوح دلم نوشته باران!
باران! دل من چو راز دارد،
از او طلب نیاز دارد،
آن ماه سفر کرده ی دیروز،
مرغیست خموش و ناز دارد.
باران به دلم غمی نشسته
من بال و پرم. ولی شکسته!
باران مه من چه حال دارد؟؟؟
این دل ز تو هم سوال دارد!
باران برِ من ببار باران
از او خبری بیار باران
آه ای دل ناصبور، صبری
اشک و باران با هم از روي نگاهش مي چکند
او سرش را مي برد پايين... خيابانِ شلوغ
عابران مانند باران در زمين گم مي شوند
او فقط مي ماند و چندين خيابانِ شلوغ
او فقط مي ماند و دنيايي از دلواپسي
با غمي بر شانه اش سنگين... خيابانِ شلوغ
او سرش را مي برد پايين... خيابانِ شلوغ
عابران مانند باران در زمين گم مي شوند
او فقط مي ماند و چندين خيابانِ شلوغ
او فقط مي ماند و دنيايي از دلواپسي
با غمي بر شانه اش سنگين... خيابانِ شلوغ
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]باران
یا
دوش آب،
چه فرقی می‌کند؟!
وقتی عاشقی
زیر هیچ کدام
آواز نخواند![/FONT]
یا
دوش آب،
چه فرقی می‌کند؟!
وقتی عاشقی
زیر هیچ کدام
آواز نخواند![/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
کاش کبوتر بودیم
باهم
اشتباه نکن
پرواز نمی خواهم
آسمان را هم نه
چرا که اهل پرواز نیستم
وگر نه کبوتر نمی شدم
میخواهم
با تو باشم
همین
لانه ای کوچک
از چوب
اما جفت هم
چیز زیادی نیست
برای
باهم بودن
همین کافی ست
تو هم
چیزی نخوا
چیزی نداشته باشیم
بهتر است
تو ،من
من،تو
همین.
باهم
اشتباه نکن
پرواز نمی خواهم
آسمان را هم نه
چرا که اهل پرواز نیستم
وگر نه کبوتر نمی شدم
میخواهم
با تو باشم
همین
لانه ای کوچک
از چوب
اما جفت هم
چیز زیادی نیست
برای
باهم بودن
همین کافی ست
تو هم
چیزی نخوا
چیزی نداشته باشیم
بهتر است
تو ،من
من،تو
همین.
باران
بوی تو را
میبارد ...
بوی تو را
میبارد ...
مهندس2010
عضو جدید
من از صداي گريه تو
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...
چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...
با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...
با تو بوي خاک و بارون
عطر ترمه و گلابدون
زنده ميشه...
تو مثل شهر کوچيک من
هنوز برام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازه...
تو مثل ياد بازي من
تو کوچه هاي پير و خاکي
هنوزم براي من عزيز و پاکي...
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...
چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...
با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...
با تو بوي خاک و بارون
عطر ترمه و گلابدون
زنده ميشه...
تو مثل شهر کوچيک من
هنوز برام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازه...
تو مثل ياد بازي من
تو کوچه هاي پير و خاکي
هنوزم براي من عزيز و پاکي...
وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه!
همه غصه های دنیا توی سینه ی منه!
توی قطره های بارون، میشکنه بغض صدام!
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام!
پشت این پنجره میشینمُ آواز میخونم!
منتظر واسه رسیدنت تو بارون میمونم!
زیر بارون انتظار رنگ تازه ای داره!
منم عاشق ترم انگار، وقتی بارون میباره!
بعضی وقتا که میای سر روی شونم میزاری!
تموم غصه ها رو از دل من بر میداری!
اما این فقط یه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره!
همه غصه های دنیا توی سینه ی منه!
توی قطره های بارون، میشکنه بغض صدام!
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام!
پشت این پنجره میشینمُ آواز میخونم!
منتظر واسه رسیدنت تو بارون میمونم!
زیر بارون انتظار رنگ تازه ای داره!
منم عاشق ترم انگار، وقتی بارون میباره!
بعضی وقتا که میای سر روی شونم میزاری!
تموم غصه ها رو از دل من بر میداری!
اما این فقط یه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره!
ببار ای باران ...
ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت
ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی
ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت
ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین
مرا با خود ببر ...
ببار ای باران ...
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت
ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی
ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت
ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین
مرا با خود ببر ...
ببار ای باران ...
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
این روز ها چقدر ساکت شده ام...
راه گلویم بسته شده...
دارم تمام حرف هایم را از چشمانم بیرون میریزم...
چقدر حرف هایم خیس شده اند..
انگار باران میبارد...
راه گلویم بسته شده...
دارم تمام حرف هایم را از چشمانم بیرون میریزم...
چقدر حرف هایم خیس شده اند..
انگار باران میبارد...
کاش باران بگیرد ،
شیشه بخار کند ،
و من همه ی دلتنگی هایم را رویش ..ها.. کنم
و با گوشه ی آستینم یکباره همه را پاک کنم
و خلاص ...
شیشه بخار کند ،
و من همه ی دلتنگی هایم را رویش ..ها.. کنم
و با گوشه ی آستینم یکباره همه را پاک کنم
و خلاص ...
نبودنت در من قدم می زند،
من زیر باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های بهار است،
نیامده دیوانه می کند،کوچه را
از تنهایی...
من زیر باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های بهار است،
نیامده دیوانه می کند،کوچه را
از تنهایی...
بــاران
فـــقط همین جایی از قصّه
که من ایستاده ام می بـــارد !
دو قدم این طرف تر
دو قدم آن طــرف تر
همیشه آفــتـاب است ... !
+مهدیه لطیفی
فـــقط همین جایی از قصّه
که من ایستاده ام می بـــارد !
دو قدم این طرف تر
دو قدم آن طــرف تر
همیشه آفــتـاب است ... !
+مهدیه لطیفی
Dark Seeker
عضو جدید
بزن بارون بزن خیسم کن آبم کن ترم کن
بزن آتیش به جونم
شعله کن
خاکسترم کن...
بزن آتیش به جونم
شعله کن
خاکسترم کن...
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم
جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ
شده این قصه تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم
جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته
جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل چشمات دیگه آهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم[/FONT]
جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ
شده این قصه تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم
جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته
جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل چشمات دیگه آهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم[/FONT]
چتری بگیر...
حتی خیالی...خیس دلتنگی ات شده ام...
حتی خیالی...خیس دلتنگی ات شده ام...
لاوي
عضو جدید
باغ بارون زده ی من زندگی بی تو تکرار عبث تمام تکرار های فریبه..غریبه دل من واسطه تو تنگه...بارون اشک هام سیل شدو نمیخوام بی تو زنده باشم..غریب میمیرم ..غریب..میخوام برگردم به اکسان پرووانس.. بی درد سپری کنم باقی عمری رو که پای تو حروم کردم..عمر وصالم کوتاه و عمر خودم کوتاهتر..
یه روز دو روز نبوده عمری که بی تو سر شد...دل من دور از تو ...عاشق تر شد..
یه روز دو روز نبوده عمری که بی تو سر شد...دل من دور از تو ...عاشق تر شد..