[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فاقروءا ما تیسرمن آلقرآن
[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزکیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که نفوس تا تزکیه نشوند نمیتوانند برسند.
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با سلام، دوستان توی این ماه رمضونی (البته هرچند یک هفته گذشته) گفتم چه خوبه وقتی ازقرآن می خونیم و یک نگاه و تفکری هم درمعنی می کنیم ، بیایم و مهمترین برداشتی که اونروز از آیه و یا آیاتی خاص که بیشتر نظرمون رو جلب کرده ذکر کنیم تا دیگران هم استفاده خوبی از قران ببرند، مطمئنا وقتی نگاههای مختلف یک جا جمع بشه تاثیرگزار خواهد شد؛ و صد البته که ممکنه بعضی نکاتی رو مد نظر داشته باشند که به عقل جن هم نرسه.
[/FONT]کتاب انزلناه علیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور
به تماشا سوگند
و به آغاز كلام
و به پرواز كبوتر از ذهن
واژه اي در قفس است.
حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابي لب درگاه شماست
كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.
و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست
همچناني كه فلز ، زيوري نيست به اندام كلنگ .
در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند.
پي گوهر باشيد.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد.
و من آنان را ، به صداي قدم پيك بشارت دادم
و به نزديكي روز ، و به افزايش رنگ .
به طنين گل سرخ ، پشت پرچين سخن هاي درشت.
و به آنان گفتم :
هر كه در حافظه چوب ببيند باغي
صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند.
هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود.
آنكه نور از سر انگشت زمان برچيند
مي گشايد گره پنجره ها را با آه.
زير بيدي بوديم.
برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم :
چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد؟
مي شنيديم كه بهم مي گفتند:
سحر ميداند،سحر!
سر هر كوه رسولي ديدند
ابر انكار به دوش آوردند.
باد را نازل كرديم
تا كلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودي بود،
چشمشان را بستيم .
دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش.
جيبشان را پر عادت كرديم.
خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم.
دوستان هر روز درصورت امکان بهترین نکات (نکات اخلاقی، معرفتی) که از قران خواندن همان روز شخصا دریافت و برداشت کردید رو اینجا به یادگار بزارید.
[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزکیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که نفوس تا تزکیه نشوند نمیتوانند برسند.
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با سلام، دوستان توی این ماه رمضونی (البته هرچند یک هفته گذشته) گفتم چه خوبه وقتی ازقرآن می خونیم و یک نگاه و تفکری هم درمعنی می کنیم ، بیایم و مهمترین برداشتی که اونروز از آیه و یا آیاتی خاص که بیشتر نظرمون رو جلب کرده ذکر کنیم تا دیگران هم استفاده خوبی از قران ببرند، مطمئنا وقتی نگاههای مختلف یک جا جمع بشه تاثیرگزار خواهد شد؛ و صد البته که ممکنه بعضی نکاتی رو مد نظر داشته باشند که به عقل جن هم نرسه.
[/FONT]کتاب انزلناه علیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور
به تماشا سوگند
و به آغاز كلام
و به پرواز كبوتر از ذهن
واژه اي در قفس است.
حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابي لب درگاه شماست
كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.
و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست
همچناني كه فلز ، زيوري نيست به اندام كلنگ .
در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند.
پي گوهر باشيد.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد.
و من آنان را ، به صداي قدم پيك بشارت دادم
و به نزديكي روز ، و به افزايش رنگ .
به طنين گل سرخ ، پشت پرچين سخن هاي درشت.
و به آنان گفتم :
هر كه در حافظه چوب ببيند باغي
صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند.
هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود.
آنكه نور از سر انگشت زمان برچيند
مي گشايد گره پنجره ها را با آه.
زير بيدي بوديم.
برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم :
چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد؟
مي شنيديم كه بهم مي گفتند:
سحر ميداند،سحر!
سر هر كوه رسولي ديدند
ابر انكار به دوش آوردند.
باد را نازل كرديم
تا كلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودي بود،
چشمشان را بستيم .
دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش.
جيبشان را پر عادت كرديم.
خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم.
دوستان هر روز درصورت امکان بهترین نکات (نکات اخلاقی، معرفتی) که از قران خواندن همان روز شخصا دریافت و برداشت کردید رو اینجا به یادگار بزارید.