آموزه‌هاي چگونه بايد زيستن نفع گرايانه

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار


آموزه‌هاي چگونه بايد زيستن نفع گرايانه


گفتیم که بایدها و نبایدها بر دو گونه اند : یکی باید و نبایدهای «ارزشي» که براساس «حقوق طبیعی و ارزش های عقلی و اخلاقیات حسنه»، مبتنی است مثل لزوم وفای بعهد و نداشتن «بخل، حسد و کینه و امثال اینها»، که بحث اشب گذشت و این اوامر ارزشي و اخلاقي حتی اگر هیچ نفعی برای عامل نداشته باشند مراعات آنها لازم است و وجود این اخلاقیات حسنه، بخاطر نفع شخصی عامل نیست.
دوم «بايد و نبايدهائي که در واقع تحصیل نفع عامل و دوری عامل از مفاسد و چیزهای مضر و خطرناک است» که بعضاً خود عامل از طریق تجربه به دست می آورد اما تجربه و علم بشر، محدود است و انسان، آگاهی کامل بهمه چیز را ندارد. اما خداوندی که عالم بهمه چیز است «آنچه را برای بشر، مفید است از آنچه را مضر است» بهتر می داند و در تکالیف ای از طرف خداوند (در اوامر و نواهی به عنوان تکلیف شرعی) بیان می شود :
مثلاً دوری از نجاسات همچون دوری از بول و کثافات و خون و سگ و خوک و امثال آنها که تحقيق در بعضی از اینها، قرن‌ها از دسترس علوم تجربی به دور بود تا آنکه میکرسکب و غیره از ابزار جدید، ساخته شد و انسانها به سرایت امراض از این اشیاء آگاه شدند حتی بول و منی و خون تا این قرون اخیر مورد اعتراض عالمان تجربی بود که چرا در دین الهی و بالاخص اسلام، آنها نجس شناخته شده اند و بالاخص راجع به خون و منی که اینها چرا نجس از طرف دین الهی معرفی شدند که پس از کشف میکرب «ایدز» روشن شد که خون و منی، وسیله سرایت مریضي «ایدز» از انسانی به انسان دیگر است و یا حرمت شراب که حتی در ادیان تحریف شده مسیحیت و بعضی از فرقه های آنها، حلال میدانستند از طرف بعضي، اشکال می شد که چرا حرام است حتی از طرف بعضی از تحصیل کرده های علوم تجربی تا آنکه اینک متوجه شدند علاوه بر آنکه عقل را در زمان مستی می گیرد (و همین چه بسا موجب جنایاتی می شود) در مخ انسانها و غیره اثرات بدی دارد و حتی در مخ و تضعیف اندیشه اولاد و نسل انسان شراب خوار، موثر است.
در هر حال خداوند دانای مطلق و حکیم مطلق و مهربان برای آنکه انسان در زیستن مورد رنج و مشقت قرار نگیرند چیزهائی را برای بشر، ممنوع نموده است كه مضر و يا خطرناك است همچنانکه در مسائل اجتماعی دروغگوئی، نفاق و حسادت و بخل و کینه و کسب های مضر و حرام را ممنوع کرده است.
و نیز در اقتصاد و معاملات، ربا را که منافع پول را از طرف مردم ضعیف، بسمت سرمایه دار بدون تحمل خسارت از طرف سرمایه دار، سوق می دهد شرع مقدس، ممنوع و در مقابل دادن زکوه و در اسلام علاوه بر زكوه، دادن خمس استخراج معادن و سود تجارت را بر ثروتمندان به نفع ضعفاء، واجب نموده است که حرمت ربا و وجوب دادن زکوه در تمام ادیان الهی وجود داشته است و اگر جامعه، بطور کامل به آنها عمل مي‌كرد گرفتار پیدایش طبقه فقیر در جامعه و تبعات آن نبودیم بالاخص قانون خمس را و اینکه امام صادق فرموده طبق دستور اسلام، انحصارگری در معاملات، معصیت است و نيز تبانی فروشندگان و نیز تبانی خریداران و در نتيجه چنين گفتار امام صادق، تشکیل «کار تل‌ها و تراست ها»، باید برچیده شود و اگر چنین شود جهان طعم عدالت اقتصادی را میچشد و حتی جامعه جهانی به طبقه ای ثروتمند و طبقه ای ضعیف، تقسیم نمی شود که علاوه بر آنکه چنین نظامي، ظلم به انسانها است سرچشمه ای برای نزاع‌ها و فساد‌ها مي‌باشد و لزوم انجام عباداتی که انسان را به یاد خدا و قیامت باندازد و با این یاد، روحیه او را تقویت و از کارهای زشت دور کند و محبت به خویشان و مردم و حتی به همنوعان تا برادری و برابری را در میان انسانها تقویت کند و در عباداتی جمعی همبستگی اجتماعی، تقویت می گردد و علاوه بر تقویت عدالت با انگیزه درونی در درون جامعه و ایجاد محبت و برادری میان آنها و گذشت و فداکاری برای همدیگر، زندگی را راحت و لذت بخش و قابل هضم نماید و بالاخص دین الهی با حفظ آمیزش جنسی در چهارچوب ازدواج شرعی و خانواده، کانون خانواده را گرم و از تولید فرزندان بی پدر که از محبت خانوادگی و لااقل از محبت پدری محرومند و آمادگی زیادی برای افتاده در فساد را دارند جلوگیری می کند و نیز خرج و زحمت اولاد را که باید بر دوش پدر و مادر، هر دو باشد تنها به مادران وارد نکنند که از این جهت در اروپا ستمی بی نظیر به زنان جامعه وارد می شود و در نتیجه تضعیف و نبود محبت خانوادگی و بریدن از خانواده همچنين خودکشی در مناطقی و جنایات، در مناطقی دیگر اروپا، به اوج خود رسیده است.
و در دین الهی علاوه بر لزوم داشتن عدالت در رهبران و دوری آنها از خودخواهی و هواپرستی، همچنین فرهنگی انسانی از طرف خدای جهانیان که حافظ برادری و برابری انسان‌ها است حاکم می گردد و از فرهنگ های نژاد پرستانه تفرقه اندازانه و ملیت گرائی افراطی، دوری می گردد و جهان و جهانیان آماده برای اتحاد و وحدت و برادری در زیر رهبری الهی منصوب از طرف خدا همچون انبیاء عظام و اوصیاء واقعی شان گردد بعكس زمان کنونی كه «بخاطر دوري از خدا»، جهان، در آتش اختلافها و تفرقه‌ها و نزاع‌ها و سردرگمی در نظامهای اقتصادی و سیاسی و غیره ميسوزد نظامهايي كنوني که حتی خود طرفدارانشان به ضعف‌ها و ناتوانی‌ها و مفاسد و معایب آنها اعتراف دارند نظامهای اقتصادی که به بن بست رسیدند و نظامهای سیاسی بشری که بدون استثناء بقول راسل و محققین بی طرف، به دست ریاست طلبان و قدرت طلبان اداره می شود که اگر چه شعار ملیت و انسان گرائی می دهند اما با تاسیس سازمان مللی که براساس تبعیض میان ملیت‌ها برپا شده و ابرقدرتهای دارای چنگ و دندان قوی، بر سرنوشت کشورهای ضعیف جهان مسلط کرده است همراهي دارند.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
بلکه عمده بی عدالت های موجود جهان از چنین «سازمان و شورای امنیت و رهبران سیاسی»، سرچشمه می گیرد و در عصری که انسانها به آسمانها سفینه می فرستد و اتم را می شکافند جنایاتی همچون و حتی بدتر از جنایات تاتار و مغول در کشورهای پیشرفته اقتصادی و توسط آنها در کشورهای ضعیف انجام می گیرد و بشر با چنین جنایاتی روی شیر و پلنگ را سفید کرده است.
و بقول آگوست کنت، «وقتی بشر از دین و روحانیت واقعی دور شود بسمت وحشی گری روی می آورد». و این نیست مگر بخاطر رشد تفکرات حس گرایانه و ماده گرایانه که ریشه ارزش های ذاتی و ثابت انسانی را می زند و رشد تفکراتی که جامعه بشری را از اعتقاد عقلی به وجود خدا و قیامت و باید و نبایدهای الهی، دور کرده است و بجز خدا چه کسی است که بهتر و بیشتر به منافع و مفاسد آگاه باشد و از او به بندگان‌اش مهربان تر باشد و بتواند با محبت و آگاهی کامل و مطلق و نامحدودی که دارد انسانها را از این سردرگمی و بیچارگی و بدبختی موجود بطور کامل رهائی دهد.
اگر بشرها بیدار شوند و از «دین واقعاً و کاملاً الهی»، بطور کامل پیروی کنند ريشه اين نزاع‌ها و فسادها و ظلم ها، نابود مي‌شود این است نیاز بشر به آموزه های «واقعاً و کاملاً از طرف خدا» و رهبران «واقعاً منصوب از طرف خدا» و با يد توجه داشت كه خداوند حكيم و مهربان ترا از پدر و مادر، که در هیچ زمانی زمین‌اش را بدون «دینی واقعاً و کاملاً الهی» و «رهبری واقعاً و کاملاً الهی» وانگذارده است.
نکته ای که باید توجه داشت در اینکه بشر در شناخت نظامهای اجتماعی، همچون نظامهای اقتصادی و اجتماعی و تربیتی و سیاسی‌اش از طریق تجربه با مشکلات بزرگی روبرو است.
یکی از این مشکلات طولانی بودن زمان تجربه است در حالیکه در تجربه فیزیکی و شیمیایی و طبیعی «اجسام جاندار و مواد غیر جاندار»، به راحتی می توان در آزمایشگاه در مدت یک ساعت یا یک روز و یا چند روز و ما ه و سال انجام داد و تکرار آنها را با تکرار همین مدت بانجام رساند و یا در آزمایشهای ژنتیکی گیاهان و حیوانات مثلاً در مدت یک سال و چند سال در انجام آن موفق شوند و به نتایجی مثبت یا منفی برسند.
اما در آزمایش «نظامهای اجتماعی»، سالها بلکه قرن‌ها لازم است تا یک نظام اجتماعی مثلاً یک نوع نظام سرمایه داری و غیر سرمایه داری و یا یک نوع نظام سیاسی مثلاً امپراطوری و یا سلطنتی و یا مذهبی غیر الهی همچون حکومت بنی امیه و بنی عباس و آئین دو شمشیر کلیسا و امپراطوري و حکومت های جمهوری در انواع و اقسام خود، آثار و مختصات خود و موفقیت و عدم موفقیت خود را نشان دهند.
مثلاً آئین دو شمشیر و حکومت روحانی کلیسا شاید هزار سال و بیشتر کشید تا انحراف و معایب آن ظاهر شد و در مقابل آنها پروتستان و حکومت های جمهوری و غیر جمهوری ملی پیدا شد و اینک قرن‌ها از آن گذشته تا اینکه اینک حکومت های بشری خودکامه و جمهوری های دمکراتیک و باصطلاح دمکراسی مفاسد و معایب خود را آشکار کردند و ظلمی که در سراسر جهان بر مناطق مستعمره و ضعیف و یا حتی در درون خودشان روا می دارند ظاهر شده است چه ظلمی که از طریق سازمان ملل و شورای امنیت ظالمانه براساس تبعیض و مقدم داشتن ابرقدرتها بر سایر ملل بر انسانها میرود و چه ظلمی که از طریق سرمایه داران و صهیونیست‌ها بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر جامعه بشریت می رود و یا.
2- دیگر از مشکلات تحقيق در حوادث اجتماعی اقتصادی و سیاسی و غیره همان وجود «اختیار و انگیزه» در ميان افراد انسانها و نيز «غرض ورزی های محقق و کاشف قوانین» (علت و معلولی میان حوادث تاریخی و نیز وجود اختیار و آزادی افراد جامعه) است و «اختيار» می تواند در این قوانین علت و معلولی اجتماعی تاریخی، همچون استثناء باشد و یا به طور کلی تصمیم فردی خاص مثل انبياء و رجال بزرگ سياسي و غيره، حوادثی بزرگ و غیر قابل پیش بینی را بوجود بیاورد و حتی تاریخ را عوض کند.
یعنی تصمیم یک شخص، نقطه عطفی در تاریخ گردد چنانچه بقول راسل دانشجوئی که تصمیم گرفت آن شاهزاده اروپائی را ترور کند و موفق هم شد موجب بروز جنگ جهانی اول گردید و جنگ جهانی اول زمینه ساز جنگ جهانی دوم و بسیاری از تحولات بزرگ جهان گرديد.
ضمناً محقق تاریخ نگر علاوه بر آنکه خود نيز گرفتار انگيزه‌هاي شخصي و نژادي و غرض ورزي‌هاي مخصوص به خود است و مي‌تواند در تغبير گزارش‌هاي او موثر باشد همچنين در تحقیقات تاریخی خود، با چنین مشکلاتی روبرو است با داستانهای تاریخی مجهول و دروغ که تشخیص‌اش از داستانهای راست بسیار مشکل است و نویسندگان تاریخ براساس انگیزه‌ها و اغراض شخصی یا گروهی که داشتند به جعل آنها اقدام کرده اند مشکل را دو چندان می کند همچنانکه خود محقق نیز ممکن است تحت نفوذ چنین انگیزه هائی باشد و از بعضی از حقائق کشف شده نزد خودش بخاطر همان اغراض یا ترس از بازگو کردنش نزد دیگران، خودداری کند.
در حالیکه بقول آگوست کنت و جامعه شناسان، جامعه شناسی بشري و تحلیل های حوادث اجتماعی سیاسی و اقتصادی و غیره تاریخی و کشف قوانین اجتماعی، مؤثر ترین علم در اصلاح جامعه بشری است با مشکلات بزرگی همراه است همچنانکه بیان آنهم از طرف محقق با مشکلاتی همراه است که یکی از آنها عدم امکان تشخیص بی غرض و یا غرض ورزی تاریخ نگار و محقق است و حتی اگر بی غرض باشد تحت تاثیر ناخودآگاه باورهای خودش است که این را می توان به وضوح کم و بیش در تمام جامعه شناسان وعلمای تفسیر و حتی آگوست کنت و دورکیم و غیره مشاهده کرد که توضیح آن در این مختصر نمی گنجد و اصل تاثیر باورها و پیش فرض‌ها و پیش داوری ها، مورد قبول علماي تفسير و هرمنوتيك است و لذا بشر از تدوین دستورات «کامل و بدون عیب و بدون انحراف» نظام چگونه زیستن فرهنگ سیاسی اقتصادی و تربیتی، عاجز است و تنها خداوند جهان است که عالم بي نياز و مطلق و مهربان تر از پدر و مادر است می تواند آنرا بدون نقص و عیب به عنوان «دین واقعاً و کاملاً از طرف خودش»، بیان کند.
و بعضی از آموزه های نفع گرایانه دینی از طرف خدا به امور شناختی و امور درونی انسان، مربوط است.
من جمله، «الهی اندیشیدن درباره جهان هستی» زیرا این که آیا جهان هستی تصادفاً بوجود آمده است و بدون شعور و اختیار است در نتیجه جهان هستی و انسان نیز بدون هدف آفریده شده اند چنانچه حس گرایان می گویند و بقول اگزیستانسیالیست‌ها در جهان، انسان ملحد تنهای تنها است در نتیجه در مواقعی که در هدف‌اش شکست می خورد و یا با مشکلی روبرو می شوند هیچ اندیشه تسلی دهنده و موجود یاری کننده ای برای خود نمی داند.
و یا شناخت اینکه جهان هستی تصادفاً بوجود نیامده و خالق دانا و حکیم و مهربانی آنرا آفریده است که مومنان به آن معتقدند نتیجه این می شود که اگر آنطور که او توسط انبیاء و فرستادگانش فرموده کار نیک کنیم (و کار بد و ظلم و فساد نکنیم) پس از مرگ هم ما را به بهشت می برد و اگر فساد یا ظلم کنیم ما را به جهنم می برد.
و اگر بنده خوبی باشیم و به وظائف خود کاملاً عمل کنیم او ما را در راه خیر و خوبی یاریمان می کند و اگر به مشکلی برخوردیم می توانیم از او کمک بگیریم و او ما را در همین دنیا هم اگر وظیفه شناسی باشیم در مواردی که بداند صلاح ما در آن یاری کردن است ما را حتماً یاری می کند و لذا یک انسان مومن به دستورات الهی و چنین خدائی حکیم و مهربان که بوظیفه خودش عمل می کند در مقابل هیچ مشکل و معصیبتی، ناراحت و ناامید نمی شود و می داند اگر از خدا بخواهد مشکل او را خداوند قادر مطلق بطوریکه خودش صلاح بداند حل می کند.
مثلاً مریض‌اش را شفا می دهد و یا مشکلات دیگرش را حل می کند اما اگر حل نکرد حتماً خداوند در آن مشکل و مصیبت، مصلحتي برای من می دانسته که حل نکرده و یا صبر و ایمان مرا به آزمایش گذارده که اگر در آن قبول شویم. مرا به مقام و مرتبتی بالا و یا ثوابی بزرگ در آخرت برساند این است که مومن‌اي كه وظيفه خود را عمل مي‌كند، هرگز نسبت به آنچه بر او میگذرد ناراحت نمی شود و نسبت به آینده خود هم نگران نمی گردد چون به چنین خدائی که وصف‌اش گذشت معتقد است (قرآن – ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون -) که – آقای کی برکه گورد – در کتاب بسیار جالب و معروفش بنام – بیماری بسوی مرگ – آنها را شرح و توضیح داده و آنرا احساس یک مؤمن می داند که برای خودش تجربه شده است و حتی اگزیستانسیالیست های ملحد همچون ژان پل سارتر هم اصل گفتار کی برکه گورد را درباره احساسات مؤمن، قبول دارند و آنچه موجب الحاد آنان است این است که فکر مي‌کنند اثبات وجود خدا، ممکن نیست بلکه وجود خدا، محال است که ما در پیش فرض اول و دوم همين کتاب، پاسخ ژان پل سارتر را داریم و اين که اشکالات هیوم و کانت در باره عدم امکان اثبات خدا عقلاً مردود است.
همچنانکه اثبات تناقض در معنی خدا و ادعای محال بودن وجود خدا نیز مردود بود و ما روشن کردیم که هیچ تناقض در مفهوم صحيح خدا كه ما گفتيم، نیست و گفتار هیوم و کانت در عدم امکان اثبات خدا عقلاً باطل است و وجود خدا قابل اثبات عقلی هست علاقمندان به توضیح بیشتر این بحث می توانند به کتابهای اگزیستانسیالیست های مؤمن و اگزیستانسیالیست های ملحد مراجعه کنند و از مطالب بسیار جالب و روشن کننده آنها استفاده کنند بالاخص اینکه خود اگزیستانسیالیست های ملحد همچون ژان پل سارتر به این معایب الهی و بی خدائی کاملاً اعتراف می کنند که انسان ملحد خود را در جهان تنها و بدون حامی می داند و در مقابل مشکلات و ناامیدی‌ها کم توان است و خود را پوچ و جهان را پوچ احساس می کند و یکی از راه حل هائی که چه بسا به آن خواهد انجاميد، خودکشی است و ژان پل سارتر هم برای انسان ملحد که به مشکل برخورده است خودکشی را و یا توسل به مواد مخدر را یک راه حل معقول می داند و اما نسبت به امید و شادابی و توان بیشتر یک مؤمن بخدای دانا و مهربان کاملاً و صریحاًٌ اعتراف می کند.
خلاصه انسان ملحد و مادی منکر خدا در هنگامیکه در آرزویش شکست خورد کاملاً احساس ناامیدی و ضعف می کند و در مقابل مشکلات و ناراحتی‌ها ضعیف است.
و بالعکس در پیروزی‌ها و رسیدن به بی نیازی و مقام هم سر از پا نمی شناسد و بالنسبه طغیان می کند و بیاد فقراء و دیگران نیست و چه بسا برای کسب ثروت و یا قدرت بیشتر به ستمگری و تجاوز به حقوق دیگران هم می پردازد چون بخداوندی که نیکوکاران را پاداش و بدکاران را در آخرت مجازات می کند معتقد نیست.
اما یک انسان واقعاً و کاملاً مؤمن بخدا (نه کسی که تنها شعار خداشناسی را می دهد) در وقت رسيدن به پست و مقامي و يا داشتن ثروت، هرگز فقراء را فراموش نمی کند و علاوه بر کمک به کم توان‌ها به نیکوکاری و کارهایی که برای عموم مردم خیر دارد اقدام می کند و در هنگامیکه دارای مقام و قدرتی شد غرور و طغیان او را نمی گیرد بالعكس از آن مقام و قدرت برای احقاق حق دیگران و خدمت به همنوع خود استفاده می کند چون تمام این کارها را بدون پاداش نمی داند بلکه پاداش نیکوکاری را برای خود محفوظ می داند که خدا در آخرت او را یاری خواهد کرد.
علاوه بر تحقیقات اگزیستانسیالیست‌ها بر تاکید این مطالب تاریخ هم گواه بر صدق این مطالب است آنجا که مشاهده می شود در میان انبیاء و اوصیاء، انبیاء هیچ ستمگری دیده نشده اما در میان مخالفین آنها و ملحدان، ستمگران و مفسدان هستند مثل فرعون که منکر خدای جهان بود و خود را خدا، اعلان می کرد.
که چه قدر بچه های کودک را کشت و یا چنگیزخان مغول و امثال آنها که به خدا و پیغمبرش و قیامت معتقد نبودند و یا انسانهای مشرک عرب در زمان جاهلی که به قیامت معتقد نبودند حتی کودکان دختر خود را زنده به گور می کردند و از دزدی و غارت اموال ابائی نداشتند و هرگز در میان انبیاء و مؤمنان واقعی دزدان و آدم کش‌ها و ستمگران و جنایت کاران دیده نشده اند.
( مگر افرادی که در باطن ایمان بخدا و قیامت نداشتند و تنها بخاطر جلب توجه مردم شان در ظاهر، تظاهر به ایمان می کنند اما در مواردی که مردم متوجه نشود دست به جنایت و دزدی و خلاف می زنند یعنی منافقان کسانیکه واقعاً و باطناً ایمان بخدا و قیامت ندارند و یا ایمانشان بخدا و قیامت ضعیف است ولی بخاطر منافع شخصی شان تظاهر به ایمان بخدا و قیامت می کنند

سید محمد رضا علوی سرشکی
 

Similar threads

بالا