عشق ، در حلقه شب خندیدن * لذت ماه در آنجا دیدن
عشق ، شبهای شب از جنگیدن * چون گل قاصدکی شوریدن
عشق ، در سایه شب رقصیدن * یک اغوش خاطره را بوسیدن
عشق ، از موی پریشان گقتن * در کنارت زیر باران خفتن
عشق ، با یک نفس آرام شدن * عشق ، در خواب تو بیدار شدن
ای که طوفان در دلم انگیختی...بیا به حجله آغوش من به مهمانی
که پر طراوت و زیبا مثل بارانی
دوباره بازوی خویش حلقه کن به گردن من
دلم میان نفس های توست زندانی...
آنکه بوسید لب نوش تو شکر نچشید
و آنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد...