دیگر همه چیز عادی شد ....
یلدا گذشت ...
زمستان هم امد ....
پاییز هم رفت ...
بس است دیگر ...
کافیست هرچه با زمان و فصل بازی کردیم ....
میخواهم اینبار بشکنی ....
بجای دل فاصله را ....
تا شاید دوباره ..
دو دست ...
دو نگاه...
دو دل..
و دو لب....
که همگی تشنه اند به هم برسند .....