mani24
پسندها
36,402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلاااااااااااام.خوبی؟؟
    اونورا دیگه نمیای.

    ولی مثل همیشه پروفت پر از نوشته های های قشنگه.
    عشق من

    هنگامی که مرا به روی دستانت به اسمان خدا نزدیک میکنی

    مرا در اغوشت

    بابوسه هایت دل میدهی

    من در ان لحظه چشمانم را میبندم

    به اسمان پروردگار میروم و از او میخواهم

    همیشه اغوشمان را برای هم نگه دارد ....

    میخواهم که همیشه دستانمان را در دستان یکدیگر محکم نگه دارد .....

    میخواهم که هیچگاه عاشقانه ها یمان را از ما نگیرد .....

    تو مرا به پروردگار نزدیک میکنی

    عشقت خداییست ...

    اغوشت خداییست ...

    تو مرا زندگی میبخشی .........زندگی من ...



    عشق من


    در کوچه ها .....

    ترنم اسمان نواخته میشود ...

    باران میبارد ...

    بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...

    تو مرا میبینی .....در خودت ...

    دستم را میگیری ...

    و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...

    فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ....

    باران . ...شاهد پیمان قلبمان ...

    مینوازد و ثبت میکند ..

    بوسه ها را ...

    نوازش ها را ..

    خاطرات را در هم اغوشیمان ....

    شاهزاده ی من ...

    شاهزاده من

    منتظر بارانم

    باران فراخوان عاشقان به دلدادگیست ...

    بیا ...ترنم وجود من ....

    و مرا غرق در اغوش همیشگی عشقت کن ...

    زمزمه ی باران را میشنوی ؟؟؟

    من و تو را میخواند ...

    مرا با خود ببر به میعادگاهمان...

    بگذار همه ی رهگذران عهدنامه وفای قلبمان را از زمزمه عشق باران بخوانند ...
    تو باش...
    نه برای اینکه در دنیا تنها نباشم
    نه!
    برای اینکه در دنیای تنهایی ام تنها تو باشی!!
    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...




    عشق من

    شاهزاده ی من

    در تکرار روزهای غریبانه ی بی تو بودن ......با خیالت نفس میکشم ....

    همه ی خاطراتم با تو را مو به مو در قلبم مرور میکنم ...

    صدایت میکنم .....

    با تو قدم میزنم ....

    از ماورای احساسم صدای تپشهای قلبت را میشنوم ....

    چشمانم نگاهت را در خود میکاود ...

    دستانم ...دستانت را میخواهد........

    مهرت ....صدای نفسهایت مرا به سمت خود میکشاند ...

    هیچ فاصله ای میانمان نیست .....به مانند شاخه های درختان ....پیچیدن اغوشمان در هم ...

    احساس دلتنگی ام .....بوی تنت را برای لحظه هایش در خود ذخیره میکند ..

    زمزمه صدایت ارامش را به اغوشم هدیه میدهد ...

    زیر باران ...عاشقانه ...قلبمان را منزلگاه همیشگی یکدیگر قرار میدهیم ...

    با من بمان ....

    من ....بی تو بودن را نمیدانم ....نمیخواهم .....تاب نیاورم ...

    من از هرم نفسهای تو زنده ام ....عشق من ...

    من زندگی با تو را میخواهم .....میخواهم اغوشم را تا ابد مصور اغوش تو کنم ....

    عاشقیمان را زمین و اسمان میدانند.....با من بمان ....که توئی تمام هستی من ......عشق من ....


    من تو را برای تو دوست دارم و میخواهم

    تنهاییت برای من

    تو فقط برایم بخند ...زندگی من ...


    شاهزاده ی من

    این باران برای من وتوست که میبارد .........باران عاشقان .....باران دلدادگان ....

    میبینی .....شاهد وصال دلهایمان ترنمی از احساس اب و دل مینوازد ......موسیقی از جنس دلهای عاشق ....

    درهمه ی لحظه های زندگی ام....تو خواستنی ترین اتفاق زندگی ام هستی ...

    ای عشق ......مرا به مانند وصال باران بر خیابانی منتظر ....وصال باش ...

    ببار بر تنم ....از اغوشت ...

    ببار ..ترنم من ...

    عشق من


    در کوچه ها .....

    ترنم اسمان نواخته میشود ...

    باران میبارد ...

    بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...

    تو مرا میبینی .....در خودت ...

    دستم را میگیری ...

    و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...

    فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ....

    باران . ...شاهد پیمان قلبمان ...

    مینوازد و ثبت میکند ..

    بوسه ها را ...

    نوازش ها را ..

    خاطرات را در هم اغوشیمان ....

    شاهزاده ی من ...

    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...


    خداوندا
    خسته ام
    بارانی بفرست ،
    چتر را دور انداخته ام !
    ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼِﻘَﺪﺭ ﺩِﻟـ×ــــﻢ ﻫَﻮسـ ﺷﯿﻄَﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨَﺪ ...

    ﺍﺯ ﻫَﻤـــــآﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ کـ ﺣـــَـــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑَﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷَﺪ ﮎ ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :

    ﻣَﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧَﺮﺳـــــهـ...


    این روزا تو راسته ی ما....حرف عاشقی دروغه

    خلوته محله ی دل.....سر عاشقا شلوغه
    .
    .
    .
    دیگه جز به شوق دنیـــــــــا .....نمیشه دلی پریشون

    خیلی از حسنای لیلی ......نمیاد به چشم مجنون

    .
    .
    .
    چی بگم ؟!

    نگفتنی ها ......تو دلم یه کوهه رازه

    فرصت ترانه کوتاه .....

    سر این رشته درازه

    ********************

    من زیاد شعر یادم نیست

    شرمنده

    حق نگهدار
    فرشته‌ها وجود دارند اما بعضي وقتها چون بال ندارند، ما بهشون ميگيم:
    دوست!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا