mani24
پسندها
36,402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • می دانم که از هم دوریم و میانمان فاصله است.



    میدانم بین من و تو دیواریست به بلندای آسمان



    اما برای با هم بودن نیازی به در کنار هم بودن نیست



    تو یادم کنی یا نکنی من به یادت هستم...



    همانقدر که دلهایمان پیش هم باشد کافیست....


    بگذار فاصله ها خود را به این جدایی ها دلخوش کنند



    وقتی دلهایمان با هم است خیالی نیست...

    عشق های ممنوع عشق های واقعی اند ...


    چون هیچ اجباری به حفظ رابطه نیست و فقط بخاطر علاقست ...


    اگه کسی رو دارید که با وجود تمام مشکلات ریسک می کنه


    و شما رو عاشقانه دوست داره


    قدرش رو بدونید

    فـــرقـــی نـمــیکــنـــد تـــو دل ببـــــــری یــــا مــــن دل ببـــــــــــازم ...

    اگـــر حـــکــــم ، حـــکــــم د ل نـبـــاشـــد

    دیـــر یــــا زود ,

    یــــک نـــفــــر خــــواهـــــد بریـــــــــــــــد !


    ✽•· به آغــوشِ تو مُحتاجَــم بَرای حِس آرامــش ·•✽


    ✽•· بَرای زندِگــی با تــو پر اَز شوقــم پـــر اَز خواهِــــش ·•✽



    ✽•· به دَستــــــای تـــــــــو مُحتاجـَــم برای لَمسِ خوشبختــــی ·•✽


    ✽•· واســـــه تَسکیـــــنِ قَلبـــی که بــَـراش عادَتـــــــــ شُــده سَختــی ·•✽



    ✽•· به چشمـــــای تو مُحتاجَــم واســه تَعبیرِ ایـن رویـا که بازَم میشه عاشـق شـد ·•✽


    ✽•· تو ایــن بی رَحمیه دنیــــــا ·•✽



    ✽•· بــــه لَبخنــــدِ تو مُحتاجــَـم که تنهـــــا دِلخوشیـــم باشه ·•✽


    ✽•· بــِــزار دُنیـــایِ بی روحـَــــم به لَبخندِ تو زیبــا شه ·•✽



    ✽•· به تــو مُحتاجمــو باید پَناه هِق هِقَم باشـی ·•✽


    ✽•· هَمیشه آرِزومـ بوده که روزی عاشِقَم باشی ·•✽
    نمایش احساس با عکسبعد خودتون این پست پاکش کنید
    راستی سلاااااااااااام
    ➹چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!➹

    ➹اگــــــــر هرکســــــــــــی ➹

    ➹تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش➹

    ➹سخـــــن میگــــــفت ... ➹

    هنوز دوستش داری ولی دیگه مال تو نیست
    با این حال نمی تونی از داخل پروفایلت ریموش کنی!!!
    .
    .
    .
    هر روز پروفایلش رو چک می کنی و عکساش رو می بینی
    و زیر لب میگی: خیلی بی معرفتی
    اما ....
    هنوز دوست دارم . . . !

    از من نرنــــــــــج…

    نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…

    فقط خســــته ام…

    خسته از اعتــــــمادی بیــــجا!

    برای همین قفلی محکم بر دل زده ام!
    زندگی یعنی :بخند هرچند كه غمگینی ..

    ببخش هرچند كه مسكینی ..

    فراموش كن هر چند كه دلگیری ..
    ...
    اینگونه بودن زیباست ..هر چند كه آسان نیست .!

    زندگی سخت است..

    بكوش از ان سخت تر باشی...
    زَטּ ڪـہ باشے

    هـَـمِـہ ے دیوآنِگے هاےِ عالـَم رآ بـَـلَدے .

    مے تـَـوآنے زیرِ لــَـب تـَـرآنہ بِخوآنے وَ آشپـَـزے ڪُـنے .

    مے تَوآنے جـِلـوےِ آینہ موهآیـَـت رآ شآنہ ڪُـنے وَ حِس ڪُـنے نِگآهَش رآ .

    مے تَوآنے سآعَتہآ بہ اُمیدِ گِره خوردَטּ شآلـَـش دورِ گـَـردَنَش

    بِبآفے وَ دَر هَر رَج بوسہ بِڪـآرے...

    بـَـرآےِ روزهآےِ مَبآدآ ڪـہ ڪِـنآرَش نیستے .

    زَטּ ڪـہ بآشے

    بآیَد صَبور بآشے ، مـُـدآرآ ڪُـنے وَ با هَمہ ےِ بـُـغض اَت لـَـبخَند بـِـزَنے ...
    امید وارم اینو تجربه نکرده باشین!!!............
    آدمـای دلتــــــــــنگ­ ....
    وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند ؛
    یهو سرشونو برمیگردونند اونوری ؛ یکم ثابت میشن ،
    یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه
    ﺍﮔﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻨﺪ ﺣﺮﻓﻪ ؟
    ﺩﯾﺪﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ !؟!!
    ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ... ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ :

    ﺗـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ
    من !
    با تو زیر باران نرفته ام..
    اما باران که می بارد ,
    دلم برایت تنگ تر میشود...
    راه می افتم بدون چتر,
    من بغض میکنم
    اسمان گریه...
    من ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
    ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ ... ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ …
    ﻧﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ …
    ﻓﻘﻂ ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ ﺗﺎ ﻋﺸﻖ ﻳﺎﺩ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮊﺭﻓﺎﻯ
    ﺩﻝ ﻛﻨﺪﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎ ﻭ ﻫﻮﺱ ﻫﺎ ... ﻓﻘـــــــﻂ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ
    ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ... ﻫﻤﻴﻦ .....
    چه خـــوش خیــال اســــت...!


    فـــاصلـــه را می گـــویم!


    بــه خیــالـش تـــو را از مــن دور کـــرده...


    نمی دانـــد،


    جـــای تـــو امـــن اســـت ،


    اینجـــا در میـــان دل مـــن . . . "
    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...






    عشق من ...

    دفتر عشقمان را بازمیکنم

    تیتر صفحه اول : به نام یگانه من .........اوکه سرچشمه رنگین کمان عاشقیست ....

    مینویسم ....

    عشق را از قلبم خواندم و سکوت را مینویسم ....

    نگاه میکنم به اوازباران ......بارانی که فصل بهار را برای دلم هدیه کرده است ...

    دردلم شعرهاییست که فقط جوهر وجودت ان را شاعراست ....

    به یاد دارم نگاهی که قلبم را مجنون خود کرد ...چه بی تاب بود ....چشمانت .....چشمانت همه ی فصل ها را در خود داشت ...

    انتظارلبهایم برای بوسیده شدن ......لمس اغوش مردانه ات به نوازش امواج دریا به ساحل .....مرا ارامشی مطلق ازعشق بود ...

    ....هیچ چیزجز تو برایم به معنای حقیقت نبود ....فانوس نگاهت مرا رهنمای ساحل قلبت بود ......

    زمزمه تاروپود وجودت به من حکم وصال را میداد......

    از این لحظه بود که تو را .....نفسهایم..جانم ...و زندگی ام دانستم .......

    و نبودنت را نبود نفسهایم ...و تمام شدن زندگی ام برای همیشه.........

    ...........

    ...................







    لحظه های دلتنگی ام ...

    من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...

    سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...

    سکوت میکنم نگاهم را ...

    وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......


    مانی









    باران نوازشم کن .........

    مرا بنگر که برای دیدارت کوچ کرده ام به دشت ها ........

    مرا نوازش کن ........

    من ارامم ......

    مرا با بوسه هایت عاشقانه خواب کن......

    من از جنس توام ......من ازجنس دلهای باران دیده ام ...

    منم ........اواره ی همان دشتی که خواب دیده است مرا ....

    منم ....اهنگ ترنم عشق تو ......

    ببار باران ....

    ببار ...






    زندگی من .....

    نگاهم کن ...میخواهم خستگی هایت را در پیچک اغوشم از مهر بپوشانم ...

    زندگی من ...

    تو کالبد وجودم را محصور خود و محبت بی دریغ خود کرده ای .......

    از نگاهم رازهای دلم را بخوان ...

    وقتی نیستی ....مثل این است که من نیستم ...

    وجودم به وجود تو وابستست ....

    تکیه گاه من ...سینه های مردانه توست ...

    دستان توست ...

    محل زندگی من اغوش توست ....

    مرا ازنگاهم دریاب ....

    که دوستت دارم ....


    مانی

    من !

    سخاوتمندانه "تو" را به قلبم هدیه میدهم..

    و سخت لرزانم از هدایه ای چنان با شکوه!!

    ای بهانه ی زیبای زنده بودنم :

    سطرهای جا مانده از از شور و احساس قلبم را به تو تقدیم میکنم ..

    و برای تو مینویسم..


    برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ..

    برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…

    برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…

    برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است..

    برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…

    برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است..

    برای تویی که عشقت معنای بودنم است..

    برای تویی که آرزوهایت آرزویم است ..


    دوستت دارم تا ..

    نه!

    دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد..

    بی حد و مرز دوستت دارم..

    شاهزاده ی من

    این باران برای من وتوست که میبارد .........باران عاشقان .....باران دلدادگان ....

    میبینی .....شاهد وصال دلهایمان ترنمی از احساس اب و دل مینوازد ......موسیقی از جنس دلهای عاشق ....

    درهمه ی لحظه های زندگی ام....تو خواستنی ترین اتفاق زندگی ام هستی ...

    ای عشق ......مرا به مانند وصال باران بر خیابانی منتظر ....وصال باش ...

    ببار بر تنم ....از اغوشت ...

    ببار ..ترنم من ...


    مانی



    تازه فهمیدم :

    عاشقی از آن کارهایی ست که من نمیاد

    از آن نقش هایی است که نمی توانم برم در قالبش

    نمی توانم خوب درش بیاورم

    نمی توانم تحملش کنم

    تازه فهمیدم

    برای زنده ماندن لازم نیست

    نگاهت ، نفست ، دلت

    به کسی بند باشد

    تازه فهمیدم

    تقدیر بازی دست ها خالیست

    تقدیر بازی اسم ها تنهاییست

    تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم

    به اینکه بهانه نباشم برای کسی

    اینکه بهانه نباشد برایم کسی

    اینکه می شود

    تنهایی قدم زد

    تنهایی آواز خواند

    تنهایی رقصید

    اینکه "من" هم برای خودش کسی ست

    حالا بدون "تو" تازه فهمیدم...

    و حالا ...

    یاد گرفتم که از هیچ لبخندی

    خیال دوس داشتن به سرم نــــزنـــد....

    کجایی یار من ....


    این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است ....

    در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم ....

    من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ...

    کجایی یار من ؟؟؟ کجایی ترنم وجود من ؟؟ نفسهایم ازتوست .........تکیه گاهم از وجود پر از شعله های عشق توست ...

    من را جانی دوباره ببخش ......زندگی من .....


    خنده هایت برای من عالمی دیگر است ......

    عالمی که میدانم روزهایش را با تولد عشق اغاز میشود و شب هایش را با دلدادگی عاشقان به صبح میرساند .....

    زیباست عشقت .......خندیدنت ......

    من دیگر از خدای خود چه بخواهم ؟؟؟

    همه ی زندگی من ..........خنده های توست ......


    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...




  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا