از عجـــایـب عـشـــــق همـــــین بـس ....
تـنهـــــــا همــــانی آرامـــت می کـــــند ....
کـــــه دلـت را آتـــــش زده ....
تـنهـــــــا همــــانی آرامـــت می کـــــند ....
کـــــه دلـت را آتـــــش زده ....
-
اگه هیچوقت بعد از هر لبخندی ؛
خدا رو شکر نمیکنی ....
حقی نداری بعد از هر اشکی ،
اونو سرزنش کنی ... !!!
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد ....
به دنیا می گویم .... خداحافظ ....
سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند " همه چیز " زیر سر من است ...!
هر برگ دلم شکسته دست تو بود.
من شاه دلم را به زمین انداختم
در این دنیای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من و تو
و دوصندلی خالی
که فقط با باران باران احساس قشنگ
فاصله ها پر میشود
و جای خالی آن زیبا و زیباتر میشود....
بارونو دوست دارم هنوز
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
*
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا میگیرند توی یه آه
*
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
*
بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
*
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه ی من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه ها قدم بزن
*
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
بار خدایـــــــــــا!
بر من رحم كن؛
بر من كه می دانم ناتوانم رحم كن؛
باشد كه خانه ای نداشته باشم،
باشد كه لباس فاخری بر تن نداشته باشم،
باشد كه حتی دست وپایی نداشته باشم!
امــــّا
نباشد...
هرگز نباشد...
كه تــــو قلبـــــم را تنهــــــا بگذاری ...
هرگز نباشد...
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
وقتی کسی از صمیم قلبش صادقانه دوستمان دارد
در برابرش مسئولیم ...
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ....
و اگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد ...
و این قانون زندگیست
هر شـــــــــَب ..
امروزمـ رآ خَط میزنَــــــــــمـ ...
بآ خودَم میگویَـــــــــــــــــمـ : فَردآ از سَر می نویســــَــمـ ..!
ایــــــــنجوری نَــــــــــبودنـــت کنــــــــآرمـ ..
کمــــــــتَر مَعلوم میشَــــود...
سراغِ تو را ..
از شعرهای من میگیرند همه ..
حال آنکه من هنوز خودم تو را ندیده‌اَم ..!
دوست دارم پرواز کنم تا که از میان ابرها بگذرم و به وسعت عشق تو دست یابم
حتی
ساعت هم
میفهمد که نیستی
...
همین دو ساعت پیش
یک دقیقه پیش بود
چـه روزهـای ِ غــریـبـی
ایــن روزهــا میـگــذرد ...
بـرای مـن سـخـت اسـت
سـَخــت ...
هـضــم کـردن ِ روزهـای بـهــا ری بـدون تــُو .!
نـــمے دانــمـ چـــرا ... ؟
عادتـــــ کــَـرده ایم کـــه یــکے بــاشـد ...
و دیـگـــرے نبــاشـد ..!
انــگار اگــر هر دو باشند ..
تـمــــام معادلات دنـــیا به همـ ـمے ریـــزد...
بعضـے ـهارو باید از تو رویات بکشے بیروטּـو ...
مُحکمـ بغلش کـُنـے ..
بعد آرومـ در ِ گوشِش بگے ..
آخـﮧ تو چرا واقعے نیستے ..
لعنتـــے ..
گــــــــــــــــــــــــ ـاهی اونقدر دلتنگ میشی ...
که فقط میخواهی ببینیشـ....
حتی با دیگریـــــــ ..!
مـَـن ..؛
غـَـمـ بـَـراے ِخـوردَن بـِسيــــار دارَمـ ..
تـو ديگـَـر بـَرايـَمـ لـُقمــہ نـَـگيـــــر ...
جايـِـزه ے بـِهتـَرين بازيگَـر ...
مے رسَــد به بالِــشِ " مـَن " !
که هـَر شـَبــ ..
نَقـشِ " تـو " را عالے بازے مے کُــنَد...
داداشششیییییییییییییی
سلاااااااااااااااااااااااااااام داداشی
با خوابهایم قهر کرده ای ؟
آخرین بار که دیدمت
چمدان خاطرات را با لبخندی تلخ بستی و رفتی
سهمم را از تو نخواستم
اما یادت باشد ؛
امیدهایم را بدون آنکه از من بپرسی
با خود بردی....
کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه" حالت چطوره؟ "
و توجواب می دی " خوبم"
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه:
" می دونم خوب نیستی"
یادش بخیر دوران بچگی ...
هفت سنگ ...
گل کوچیک ...
دزد و پلیس ...
زوو ...
دوچرخه ...
منچ و مارپله ...
یادش بخیر از صبح تا شب تو کوچه‌ها بازی می‌کردیم ...
همسایه‌ها سرمون فریاد می‌زدند که بچه‌ها یواش‌تر ...
دیگر این روزها خبری از بازی‌های کودکانه نیست !!!
ممنون خیلی زیبا بود -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
