چقدر زود دلم براي خودم تنگ مي شود ...
دلم مي گيرد و براي خودم با تمام وجودم مي گريم !
خودم که به خود مي آيم خودي نمي بينم ...
خودم را به خداي خود مي بخشم ...
سبک مي شوم... سبک و سبک تر و به اوج خود مي رسم ...
باز ...
دلم براي خودم تنگ مي شود !
کمي که با خود سخن مي گويم خودم را در بي خودي هاي عالم مي بينم ...
و خود را در ميان در يايي از خود ها مي يابم ...
و حال با خود مي گويم ...
بد نيست کمي با خود خلوت کنيم و بنگريم که دنيا بي خود است !
و جهاني ديگر در پيش است ...!