خدا رو شکر. به شادی بگذرونید
اِی ممنون...
بله درسته. راستش خواستم چندبار حالتونو بپرسم گفتم شاید مزاحم باشم...
خوشالم کردین:redface: دیگه از اعضای قدیم باشگاه کسی رو که بشناسم نمونده تقریبا
پشت هم شعر نوشتم كه بخوانی، خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟
آرزو داشتم این بار... به تو تکیه کنم
پیشِ من باشی و بر شانه ی تو گریه كنم
پیش من باشی و جز تو، به جهنم برود
اصلا از حافظه ام عالم و آدم برود
آمدم از نفَست کام بگیرم اما...
لحظه ای با لبت آرام بگیرم اما...
جای اسمت به سه تا...
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
زیر بال مرغکان خنده ا ت
زیر آفتاب داغ بوسه ات
ای زلال خوب و پاک
جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش
تا که پر شود تمام جانِ من ز جانِ تو
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که می کنم نگاه
تا...
من شکستم، تکه تکه، اینقدر حقم نبود
کوزهای بودم که سنگی بیخبر حقم نبود
باغبان هیزمشکن را محرم خود کرده است
سبز بودم سردی دست تبر حقم نبود
چوب دیوار خودم را میخورم، تکلیف چیست؟
غرق در محدودهای بودم که «در» حقم نبود
مثل ماهیها به آب خوش خیالی میزدم
خام بودم صید ماه غوطهور حقم نبود
هر...
نمی دانم چرا وقتی،
دلم درگیر یاد توست،
هوا دلگیر و بارانیست...
صدای رعد هم جاریست...
نه رویایی ،نه کابوسی،
هر آنچه هست بیداریست...
نمکدان می شود ابر و...
نمکها روی زخم دل ...
و این آغاز یک موضوع تکراریست...!
هنرها دارد این باران،
از آن لحظه که می بارد،
تبم در گریه می سوزد...
تحمل کینه می توزد...