از پنجره اتاقم
هر روز نظاره گرم
از گذشت روز و شب
آمدن کنجشگک کناره پنجره
رد شدن آدمیان
غرق در افکار خود
چه زیباست هنگام باران
نشستن قطرات باران بر روی شیشه
و وزش باد
در بهار نسیمی خنک
در تابستان گرما
در پاییز و زمستان سرما
را کنار پنجره حس می کنم
چه حس خوشایندی دارد
وقتی باد قاصدک را
از کوچه به اتاق من می آورد
و تلنگری به خیال من
زندگی جاریست
به مانند باران...