B
پسندها
150

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • می مانم پای تو!!!

    حال من خوبَست اما با تو بهتر می شوم

    آخ که تا مببینمت یک جور دیگر می شوم!

    با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

    گل یاسم و باران که میبارد معطر می شوم

    آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

    میتوانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم

    میل،میلِ توست اما بی تو باورکن که من

    در هجوم بادهای سخت پرپر می شوم!!

    من مدتی ست ابر بهارم برای تو باید ولم کنند ببارم برای تو

    این روزها پر از هیجان تغزلم چیزی به جز ترانه ندارم برای تو

    جان من است وجان تو،امروز حاضرم این را به پای آن بگذارم برای تو

    از حد دوست دارمت اعداد عاجزند اصلا نمی شود بشمارم برای تو

    این شهر در کشاکش کوه و کویر ودشت ، دریا داشت که دل بسپارم برای تو؟!


    سلام عزیز دلم
    ممنونتم
    خیلی دوست دارم
    مال خودمی
    میبوسمت
    امشب....

    امشب به صدای باران گوش میدهم

    امشب دلهای خسته را جوش میدهم

    امشب میان اینهمه فریاد و صدا

    تنها به ندای دل گوش میدهم

    امشب در هیاهوی زندگی

    سکوت سینه خسته را

    امشب شراب خمار مستانگی

    زدستان پر مهر ساقی نوش میکنم

    امشب بیاد آنان که رفته اند

    سراسر با خاطرها خروش میکنم

    شباهنگ و شب و سکوت ودرد

    تا سحر یکریز دل به سروش میدهم
    جاودان من

    در خلوت شبانه ام

    در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام

    و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است

    یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد

    تمام قلبم لبریز از مهر توست

    و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت

    تا آخرین نفس

    من در این روزهای با تو بودن

    به زیر سقف نگاهت رشد کردم و بالیدم

    و آسمان قلبت را

    تا بی نهایت عشق پیمودم

    و رسیدم به آرامشی ابدی

    به رؤیایی حقیقی

    من دوست دارم از تو بگویم

    ای جلوه یی از آرامش

    من دوست دارم از تو شنیدن را

    تو لذت نادر شنیدن باش
    یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت... پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه... این پیام جک نیست یه واقعیته.. فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیام و به 10 تا از دوستات بفرست حتی به من.. اگه 5 تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سورپرایزت میکنه...
    .............
    به امید خدا
    در دست گلی دارم این بار که می آیم

    کان را به تو بسپارم این بار که می آیم

    دربسته نخواهد ماند بگذار کلیدش را

    در دست تو بسپارم این بار که می آیم

    هم هرکس وهم هر چیز جز عشق تو پالودست

    از صفحه پندارم این بار که می آیم

    خواهی اگرم سنجی می سنج که جز مهرت

    از هر چه سبکبارم این بار که می آیم

    سقفم ندهی باری جایی بسپار آری

    در سایه دیوارم این بار که می آیم

    باور کن از آن تصویر، آن خستگی آن تخدیر

    بیزارم و بیزارم این بار که می آیم

    دیروز بهل جانا! با تو همه از فردا

    یک سینه سخن دارم این بار که می آیم
    سراغاز دل تنگی وقتیست که بیایی و نباشد
    چه فرقی دارد
    روزی می ایی میبینی
    که تنها خاطره شده از من
    شاید همان خاطره باعث شود
    وقتی که قلبم برای همیشه ایستاد
    ارام بگویی خدا بیامرزدش
    هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من

    قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده و

    من درپشت پنجره تنهایی تو را می خوانم و خاطراتت را،

    خواهم ماند تنها در انتظار تو...

    چرا نوشتم در برگ؛ تنهاییم را برایت، نمی دانم...
    همیشه.....

    تا همیشه حاکم بر ولایت عشق

    تو چه در دل داری الهه مهر

    تا همیشه خوشخرام دشت جنون

    من چه دارم جز سرخی خون

    تا همیشه با تو دل خوشست

    این امید واپسین درمن به جوششست

    از دل گرد تنهایی ربودی

    با غزلهایت کینه ها را زدودی..

    همیشه شب ترانه دارد

    در دل خود رازهای بسیار دارد

    همیشه در ترانه هایش رد پای توست

    سرزمین نور لبریز از برق نگاه توست

    تا همیشه جاوید میمانی

    چون دردل شب در شعر تا ابد میمانی
    اين روزها که جرات ديوانگي کم است،


    بگذار باز هم به تو برگردم !

    بگذار دست کم، گاهي تو را به خواب ببينم !

    بگذار در خيال تو باشم !

    بگذار . . .


    بگذريـم . . . !
    چرا دنیا نمی فهمد

    که انجا پای دیوار دختری ارام و غمگین میدهد جان

    مردکی با صورتی ارام و مهتابی امان میخواهد از طوفان

    نسیمی سرد و بی پروا میزند سیلی به گوش کودکی تنها

    چرا دنیا نمی فهمد

    که در خانه ای در انتهای کوچه ای تاریک و تنگ

    عده ای هستند که می خواهند مرگ خود را از خدا

    یا کلاغی روی بام میکند راز و نیاز

    یا که انجا اسب تنها می دود شیهه کشان

    چرا دنیا نمی فهمد

    که انها با دلی غمگین و درد الود به او دل بسته اند
    وقتی هرم نفسهایت گوشم را نوازش می دهدو خاطرات تلخ وشیرین گذشته را به یادم میاورد

    دیگر برایم تفاوتی نمیکند روزگار برایم چه خوابی دیده و سرنوشت چه آینده ای را رقم زده!

    مگر من از این دنیا چه چیزی می خواهم غیر ازتو؟

    حال که تو در کنارمنی

    پس دیگر مابقی امکانات این دنیا چه اهمیتی دارد

    که من بخواهم این لحظات ناب را با غم معاوضه کنم!
    سکوت می کنم

    تا تو نوسان بی انتهای صدایی را که به تصرف دستان بی رحم بغض در آمده, نبینی!

    نگاهم را به سنگ فرش خیابان می سپارم

    تا تو متوجه شبنم هایی که در گلبرگ نگاهم خودنمایی می کند نشوی!

    دستانم را در در هم قفل می کنم

    تا تو به دستان بی پناه من که بی وفقه دستان پر سخاوت تو را می طلبند نظر نیاندازی

    پس با خیالی آسوده به سوی خوشبختی ات گام برداری

    و لرزش پیانو وار اندام ظریف من را نبینی!

    آنگاه به خاطر من نمانی...
    سکوت می کنم

    اما تو به چشمانم بنگر

    ترانه سرایی چشمانم را ببین

    نت های عاشقانه دلم همه و همه درساز نگاهم آشکاراست...
    تو
    پشت شیشه ای
    دست هایت کو ؟
    تا با دستان من
    برای هم بودن را
    گره بزنیم
    بیا با هم
    دیوار از هم جدایی را بشکنیم
    فریادی در مشت
    و نسیمی در نگاه
    به تو رسیده ام
    بلور نگاهت
    افسانه تنهایی را خاموش می کند
    و پیامت را
    در دست هایم می ریزد
    این تویی....
    من در قلب تو یه خاطره شیرینم

    اما تو در قلب من یه شاهزاده بی ادعا

    کاش قلب من هم مثل قلب تو بود...

    کاش میتوانست با خاطرات شاهزاده خود زندگی کند

    کاش هر نفس دلتنگت نمی شد

    اما افسوس...
    اعتراف میکنم

    دوستت دارم

    بی تو میمیرم

    تو یگانه مرد زندگی منی

    تو شاهزاده قصر شیشه ای قلب منی

    من جز تو کسی را نمیخواهم

    جز آغوش تو در آغوش دیگری نمی آرامم

    جز حصار دستان تو در دستان کسی نمی سایم

    من تو را میخواهم

    با دل و جان...

    مجنون من کنارم بمان...
    دوست داشتن ادمها را گاهی نمیتوانم باور کنم
    شاید مقصر داستانهای عاشقانه ایست که شنیدم
    همیشه هیچکس به هم نمیرسد
    برای همین دوست داشتن را باور ندارم
    مهربانم
    از تمام دوست داشتنهایی که نگفته بر لبانم خشکید معذرت میخواهم
    اخر نمیدانم چه شده که
    از بیان دوستت دارم لنگ میزنم
    کاش ارام بشنوی صدایم را
    عزیزترینم
    مهربانم دوستت دارم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا