یارانراد

از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم... ای حاج میثم ...

بیزاری هایم
---------------------
تا بحال شده بیزاری تمام وجودتان را بگیرد
طوری که نه کم اوردید و نه عصبانی هستید
تنها می خواهید کوتاه بیایید
از بیزاری هایتان کوتاه بیایید
به کناری بگذاریدشان
و با انها مرزی بسیارررر دوررر درست کنید
که دیگر سراغتان نیاییند و سراغشان نروید
اولین بیزاری و اخرین بیزاریم غرور و تکبر است
غروری که از انسانها دیو میسازد
غروری که اگر گاهی در من هم می نشست
از نفسم اژدهایی می ساخت سرکش
دلم می خواهد این بیزاری را از تمام خودم و تمام انها که می دانم دور کنم
اگر هم نشود از تمام انها دور شوم
حتی از خودم که این بیزاری را فریاد میزنم دور شوم
کم نیاوردم
حوصله هم ندارم
تنها دارم کوتاه می ایم
شاید این درد سرد و سخت برود

سلام
محتاجیم

از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من هجر تو شد ذلت من
با تو سرافراز ولی بی تو سرافکنده شدم
وای بر این بندگی ام مرگ بر این زندگی ام
مرده یک عمرم و در خاک لحد زنده شدم
بار خدایا کرمی از یم اخلاص نمی
کز شرر عُجب و ریا آتش سوزنده شدم
سیل گنه برد مرا بحر بلا خورد مرا
وای که من غرق در این بحر خروشنده شدم
خاک قدوم ولی ام “میثم” دار علی ام
با نفس شیر خدا زنده و پاینده شدم

خداوندا
خداوندا دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم … اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم، دستم در دست تو نبود … !
O' God! I don't remember when I managed to find myself back last,but I well remember each time I got lost I had left your hand.

زندگی این است که کنار هم باشیم و وقتمان را با هم بگذرانیم
زندگی این است که کنار هم قدم بزنیم
زندگی این است که دست یکدیگر را بگیریم
زندگی این است که هنگام غروب خورشید، آرام در گوش هم نجوا کنیم
شاید اینها خیلی بزرگ و عظیم به نظر نرسند
اما به هر حال، بهترین تجربه های زندگی هستند
انسانها در بستر مرگ
هرگز نمیگویند که کاش بیشتر کار کرده بودم
هر نمیگویند که کاش ثروتمندتر بودم
هرگز نمیگویند که کاش وقتم را با نگاه کردن به غروب خورشید تلف نکرده بودم
هرگز نمیگویند که کاش کمتر برای دوستانم وقت گذاشته بودم
حسرت کمبود لحظات با هم بودن، مهمترین حسرت زندگی است...

خدایا
ممنونم
ممنونم که باز فرصتی دادی
که بخاطر این همه خودت و محبت پاک باشم
و خودم یا خوتو به خودت یا خودم ثابت کنم

سلااااااااااااااااااااااااااام داداش عزیزززززززززززززم...
من اومدمممممممممممممممممم.......
مشکل نت داشتم خب چیه مگه....
اقا داداش التماس دعا....
دستت رفت رو ب اسمون ابجی پروانه ام باد کنی هاااااا....

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

آخدا پر از درد پر از غم پر از ترس پر از تنهاییآخدا نباید این باشم

داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد


البته ..
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و ..
تو صدایم کنیفقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی ..






{ رسول یونان }

گاهی وقتا
لازمه
مث یه رهبر ارکستر رفتار کنیم
به همه پشت کنیم
و مشغول کار خودمون باشیم
چون درست بعد از اینکه کارمون تموم شد
همه اون کسایی که بهشون پشت کرده بودیم
مجبورن
بلند بشن و تشویقمون کنن

سلام علیکم
التماس دعا حاجی
یاعلی

اهان..دیر جواب دادین فک کرم رفتین حیاط باخواهرتون...
.
.
التماس دعا
یاحق

من برم نزدیک افطاره...
التماس دعا

اره...همینه...
خودتونم میتونیناااا خخخخ
ممنونم...شکر خدا

سلام خوبین؟
تشنتونه روزه این...اونم ک ابه و سرد....

دلم از آدمها گرفته است
یا شاید از حیوانهای آدم نما...

کاش می شد از زمین فاصله گرفت!
خدایا پشیمان نشدی از اینکه گفتی:
...
"شیطان به آدم سجده کند"؟

سلام
ممنون از درخواستتون

چگونه سپاست را بجا اورم
نه می توانم بگویم
نه می توانم نگوییم
اگر بگویم از سیاه رویی و ناپاکی ام دربرابر این همه محبت بیکرانت خجالت زده می شوم
اگر نگویم هم کسی را ندارم به مهربانی تو که با تمام این خرابی ام بپذیردم و بازهم محبتم کند
سپاس که اجازه دادی باز نام هایت را هزار بار صدا بزنم
سپاس که باز شوق نام بردنت را در من نشاندی
هر نامت دریایی از معناس
این روزها تو را نه تنها در کتاب
که در افرنش بی بدیلت بیشتر می توان دید
این روزها نشانه هایت را هر ادمی با خود همراه دارد
نشانه های تو اشاره هایی ست
برای بیداری ما
و وای بر من اگر در این دریای نشانه های باز خواب بمانم
خدای من
تو در قران مکتوبی
در افرینش هر پدیده پیدا
و ر وجود هر ادمی به ظهور رسیده ایی
خدای من در جهانی و جهانهایی که اینگونه از تو لبریز است
چرا گاهی فراموشت می کنم
مستحقم که در زیر بار غم این فراموشی
بمیرم
کاش می شد
داشتنت را
بودنت را
حضور و فرا حضورت را همیشگی بدانم
کاش

چگونه
تو را بسرایم
تا در من آفتی نیافتد
چگونه
تو را بنگرم
تا در من پیچکی نپیچد
.
.
.

آی ای تمام بی انتهای این همه هستی
چگونهبودن را
به من
بیاموز

• فقیرترین انسان همان است که خود را وابسته به زمان می داند زمان برای او لحظه ی کوتاهیست . اگر از ان بگریزد فراتر از زمان خود را وابسته به حقیقت محض که به هیچ زمان و مکانی وابسته نیست پایبند کند آن گاه در می یابد که همانند او کسی ثروتمند نیست و غیر از خدا او ثروتمندترین موجود تاریخ است

(37) اى كه هر چيز در برابرش سر تعظيم فرود آورد، اى كه هر چيز در برابرش رام گشته، اى كه هر چه در عالم موجود است از آن اوست، اى كه هر چه هست به‌وجود او موجود است، اى كه هر چيزى به سوى او بازگردد، اى كه هر چيزى از او انديشه دارد، اى كه هر چيزى به او پايدار است، اى كه هر چيزى بسوى او برگردد، اى كه هر چيز به ستايش او تسبيح گويد، اى كه هر چيز نابود شود جز ذات او