با لحنی آرام پرسیدم : زیبایی چیست: مردم درباره آن اختلاف نظر دارند.گفت: آنچه تو را به خودش جذب میکند. آنچه میبینی و دوست داری بدهی و بستانی.آنچه در آغوش میگیری و تو را در آغوش میگیرد . الفتی است میان اندوه وشادی . سکوتی است که میشنوی .مجهولی است که میشناسی و رازی است که کشفشمیکنی.آنگاه دست های خوشبویش را بر روی چشم هایم گذاشت و چون دست هایش را برداشت خویش را در آن ذره تنها یافتم...