الناز تبریز
پسندها
2,641

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نمی خواستم نبودنت
    از شمارش انگشتانم بیشتر شود .
    اما این روزها ...
    کاری از دستانم بر نمی آید ...!
    هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

    ببین این دیوار نا مروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد...

    خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

    یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من

    هر بار که می خواهم به سمتت بیایم

    یادم می افتد "دلتنگی" هرگز بهانه ی خوبی نیست
    تو مرا نادیده بگیر ...
    و من ...
    بدنم روز به روز کبود تر می شود ...
    از بس ...
    خودم را میزنم ...
    به نفهمی ...
    سلام النازجان...
    این حرفا چیه،چرا وجودت اذیتم کنه:(
    خوشحالم هستی...
    موفق باشی دوست خوبمم:redface::gol:
    همیشه کسی هست ...
    که منتظر است ...
    همیشه کسی هست ...
    که نمی‌آید ...


    كاش هيچ گذشتــه اي باهم نداشتيم
    آنوقت من مي توانستم
    به تو زنگ بزنم
    و بي دلخوري حالت را بپرسم
    چقدر پرسيدن حالِ ساده ات
    بعيد شده حالا

    پريسا_زابلي_پور
    فراموشی زمان نمی خواهد
    فراموشی دل می خواست
    که آن هم پیش تو ماند
    حضورم را . . .
    بر صفحه ی دلت " تیک " بزن . . .
    من حاضرم . . .
    حتی . . .
    تمام لحظه هایی ک " تو " غایبی
    شب به آرامي ميگذرد
    ومن تنها با ياد تو نشسته ام

    اگر شب هم بگذرد

    من از ياد تو نميگذرم ...



    اين درد نوشته ها

    نه دلنشين اند نه زيبا

    اينها يک مشت حرف زخم خورده ي بغض دارهستند

    که نشاني دارند از يک حسرت ناکام

    که مخاطبشان غايب است
    زندگی همین است

    هر خاطره غروبی دارد

    هر غروبی خاطره ای

    و ما جایی بین امید و انتظار چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد!

    گاهی هم فرق نمیکند چگونه؟ فقط بگذرد
    گاهی چقدر دلم برایت

    تنگ می‌شود…

    می‌دانی!؟

    می‌گویم گاهی اما،

    این گاهی‌ها عجیب بوی

    همیشه می‌دهند!
    وقتی که نیستی شــــــک دارم که بیایی

    وقتی هم که میــــــایی مطمئن نیستم کـــــه میمانی .

    وقتی هــــــم که میـــــروی نمیدانم باز میگـــــردی یا نـــــه . .

    این دو دلـــــــی ها

    دو راهــــــی ها

    دوگانگی ها مــــــــرا خواهـــــــــد کشت . . .
    گاهی وقت‌ها
    دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی
    دوستش بداری
    وَ برایش چای بریزی
    گاهی وقت‌ها
    دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی
    بگویی سلام،
    می آیی قدم بزنیم؟

    گاهی وقت‌ها
    دلت می‌خواهد یکی را ببینی
    بروی خانه بنشینی فکر کنی
    وَ برایش بنویسی
    گاهی وقت‌ها...
    آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را
    ندارد!.مثل نداشتن یه خواهر.
    خاطره یعنی ...:cry:
    یک سکوت غیرمنتظره....
    میان خنده های بلند
    من ماندم و ۱۶ جلد

    لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

    مترادف “دلتنگی” نمیشود…

    کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!

    درد دارد…


    آمدنت را سهم کدام جاده کرده ای ؟؟
    که رو به هر راهی می نشینم
    خبری از تو ندارم


    اندوه نبودنت برشب سیاه دلم آوار می شود
    سکوت همه چیزهاییست که هنوز بهت نگفته ام ...
    بی معرفت شدی:cry:
    از تو که حرف می زنم،همه فعل هایم ماضی اند...
    ماضی خیلی خیلی بعید...
    کمی نزدیکتر بنشین. دلم برای یک حال ساده تنگ شده است...
    بیا و کمی باش...
    در حوالی این یاد های بیرنگ...
    بزرگـــــراه هــــای مهنــــدسی ســاز
    مـــا را بـــه هــــم نمـــیرسانند
    عـــشـــق بـــا قـــوانین بیگانــــه اســـت
    از بیـــراهه ها بیــــا
    بــــرای دیـــدن کســـی
    کـــه عمـــریست دوســـتت دارد!
    مــینویــســم:
    عــصــر بــخیــر امــا
    تــو بــخــوان:

    دلتــنــگــم:cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا