مشاعرۀ سنّتی

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ترجم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت

هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت

هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
توی عکسی که گوشه ی آلبوم
به من و زندگیم چسبیده
بچه ای .... به تمام غمهایم
با صدای بلند خندیده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهار چیست؟ ندانم که من بهار ندارم
ز روزگار چه پرسی که روزگار ندارم
ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی
فردا به خاک سوختگان می کشانمت

تو ترک آبخورد محبت نمی کنی
اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اتاقی كه به اندازه یك تنهاییست
دل من
كه به اندازه یك عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد

فروغ
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم

فروغم
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانی از زندگی چه میخواهم ؟
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو بار دیگر تو

فروغم
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما


آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.

دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.
زن زیبایی آمد لب رود،
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا