ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلیتا چند ز یاران خبر از من پرسی؟
ای بی خبر از من, خبر از خویشم نیست
تا خون دل مجنون از دیده نخواهد شد
سلام
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدانكرده خطا كني
سلام و عرض ادب
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت