چشمانم را بستم تا بتوانی به سادگی بروی
اما تو اشکهایم را ندیدی که از چشمان بسته ام غلتید
ان را با دستان خود زدودم تا بتوانی بدون هیچ نگرانی بروی
برو همان طور که امدی
با غرور برو
اما تو غرورم را خورد کردی
از تو سپاسگذارم
(A.M )
[h=6]باشم یا نباشم ..دفتر خاطراتم حفظ می کند درد دل هایم را ...
پنجره بخاطر میسپارد ساعت هایی را که به انتظار گذشت ...
آیینه بیاد خواهد سپرد چهره ای را که هر روز شکسته تر شد ...
ماهی های تنگم مزه شور اشک هایم را بیاد خواهند داشت ...
سجاده نمازم ناله های شبانه ام را با خود زمزمه میکند بعد از من ...
و خدا ....مرا در آغوش خواهد گرفت تا با اشک دیده غسل کند مرا . . .[/h]
وقتی هر روز منتظر باشی اما خبری نداشتی از کسی که منتظر خبری هستی بدون توخودت هستی اشتباهی نکردی بلکه اون نمیخواد از تو خبری داشته باشه اون ادم ارزش تو نداره بلکه تو اون با ارزش کردی پس همیشه هیچ ادمی خیلی بالا نبر تو ذهنت چون وقتی شکست اون فکر تو هستی که عذاب میکشی نه اون چون اون بازم خودش هست
آدمها سه دسته اند:
یک درصدشان آدم اند!یک درصدشان گرگ اند!بقیه گوسفند!
تعجب ندارد!!!این همه بدبختی همه اش که زیر سر گرگ ها نیست!
گوسفندها از گرگ می ترسند!
یکدیگر را به قربانگاه می فرستند که مبادا خودشان قربانی شوند!!!
یک بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ، مهر مادر جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخت شد.
پدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم.
اما هیچکس حقیقت مرا نشناخت، جز معلم ریاضی ام که همیشه میگفت:
گوساله بتمرگ.
<<حسین پناهی>>
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.
تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دوروبرمان