ذهن زیبا

ویدا

عضو جدید
اولین نوشته رو خودم می ذارم...شاید انگیزه ای باشه برای دیگران....


به خط سفید نگاه می کنم.
ناگهان خط سفید دیگری از درونش بیرون می زند.
تازه می فهمم آنچه می دیدیم دو خط بوده بر روی هم...
ماشین از خروجی بزرگراه خارج می شود...
خط ها از هم دور می شوند...دور تر و دور تر...
دیگر تنهایم در کنار خطم...
دیگر خط تورا نمی بینم....
 

ویدا

عضو جدید
ليلي زير درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ. هر اناري هزارتا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توي انار جا نمي شدند.
انار کوچک بود. دانه ها ترکيدند. انار ترک برداشت.
خون انار روي دست ليلي چکيد.
ليلي انار ترک خورده را از شاخه چيد.
مجنون به ليلي اش رسيد.
خدا گفت: راز رسيدن فقط همين بود.
کافي است انار دلت ترک بخورد
 

سماته

عضو جدید
مغرورانه اشک ریختیم ، چه مغرورانه سکوت کردیم ، چه مغرورانه التماس کردیم ، چه مغرورانه از هم گریختیم.
غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند. هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم ، هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم.
 

ویدا

عضو جدید
تو رفته ای
این را هر شب گوشزد می کنم به خودم
تا صبح فردا روز تازه ای باشد
ب این ترتیب همه چیز رو براه می شود
فقط یک مساله ی کوچک باقی است
این که: روز های من تویی...!
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک جعبه بوسه

یک جعبه بوسه

با درود

ایجاد چنین تاپیکی کار قشنگی است ، از نوشته های شما لذت بردم. اگر به نگارش کلمات توجه بیشتری بشود جالبتر است.

با اندکی دستکاری و بومی سازی
آنها خانواده فقیری بودند.مرد وقتی دید دختر کوچکش جعبه ای را که می خواهد زیر پرده اتاق مخفی کند بروی خود نیاورد وخود را به ندیدن زد ( چون فردا جشن تولد مرد بود ) اما در دل ناراحت بود که چرا دخترش پول صرف کاغذ کادو کرده .
با این همه صبح روز بعد دختر کوچولو هدیه را به پدرش داد و گفت :
بابا این مال تو تولدت مبارک.
مرد از اینکه دیشب بخاطر کاغد کادو از دختر کوچولوی خود ناراحت شده شرمنده شد و کادو را با خوشحالی باز کرد اما وقتی دید داخل جعبه خالی است خشمگین شد و با فریاد گفت : نمیدونی وقتی به کسی هدیه میدی باید داخل اون چیزی باشه؟
دختر کوچولو درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به پدرش نگاه کرد و گفت :
بابا جون این جعبه خالی نیست، من یه عالمه بوسه توی اون فوت کردم، همه اونا مال تو بابایی.
مرد دوباره شرمنده شد و دخترک را بغل کرد و با التماس و گریه از او خواست تا ببخشدش.
از آن پس مرد هرگاه دلتنگ می شد بسوی آن جعبه با بوسه های خیالی می رفت وعشق دختری را بیاد می آورد که آنها را داخل جعبه گذاشته بود.
 
آخرین ویرایش:

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دم رها ز همهمه قیل و قال باش

غوغاست در قیامت عشاق ، لال باش !

چشمی ببار و چشمه آب حیات شو

دل را بشوی و آینه ذوالجلال باش

فردا که کوهها همه سیمرغ می شوند

پر می کشد زمین خدا ، فکر بال باش

حسرت نصیب ماضی و مستقبلی چرا؟

جز در خدا مقام مکن ، اهل حال باش

سی روز تو به جرعه آبی ، حرام شد

یک روز ، فکر روزه نان حلال باش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود


پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست
***********************************************
فقط دريا دلش آبی تر از من بود... و من از دريا...دلم دريا... فقط اين را ندانستم !
چرا گشتم چنين تنها تر از تنها !... به هر آبی شدم آتش... به هر آتش شدم آبی... به هر آبی شدم ماهی... به هر ماهی شدم دامی... به هر نا محرمی ساقی... به هر ساقی می باقی... و تو اين را ندانستی ! چرا گشتم چنين عاصی ؟
 

m_sh_eng

عضو جدید
دلم به اندازه ‌ی تمام سیب‌های کال چیده‌ ی باغ کودکیم گرفته است...
تو بگو ....
تو بگو چرا شب می‌تواند اینقدر غمگین باشد... ؟
بیا امشب را اندکی عاشقانه‌تر قدم بزنیم ...
آرام ، آهسته ، آرام...
حتی اگر هوا سردتر باشد...
حتی اگر باران تندتر ببارد...
حتی اگر گل آلودتر شویم...
بیا امشب را اندکی عاشقانه‌تر قدم بزنیم...
و یا نه ...!
بدویم...!
درست مثل روزهای کودکی...
بدویم در مسیر تمام سیب‌های کال چیده ی باغچه ی کودکیمان...
درست مثل همان روزها که وقتی سیبی ، کال می‌افتاد ، بغض می‌کردیم ،
می‌دویدیم ،
تا مبادا شیشه ی نازک غرور آن روزها بشکند...
می‌دویدیم ، آنقدر که قطره اشکی در گوشه ی چشمانمان جمع می‌شد و تا ابد در حسرت چکیدن می‌ماند...
آه...
تو بگو چرا شب می‌تواند اینقدر غمگین باشد ...؟
تو بگو ...
سیب کالی که گاز زدیم چه طعمی داشت ...!؟
آه ، عزیزم ...
من تمام مسیر سیب‌های کال به تو اندیشیدم ،
به تو ...
تو که برای دستهای کودکیم هنوز همان سیب سرخی که نچیده ماند ...
 

m_sh_eng

عضو جدید
این روزها هر وقت دلم می گیره شروع می کنم حرفهای دلم رو به خدا زدن. می دونم توی این دنیا اگه هیچکی برای شنیدن حرفهام وقت نداشته باشه و کسی نباشه که حرفهای من رو بفهمه، کسی که من بتونم اونقدر بهش اعتماد داشته باشم که بدون هیچ رودربایستی همه حرفها و درد دلهام رو بهش بگم، دیگه نا امید نمی شم چون خدا هست! اونی که گاهی ممکنه نباشه خودمم. اگه هم دلم بگیره که می دونم دلتنگ می شم، میرم سراغ خدا که همیشه و در همه حال در دسترس هست و از خودش کمک می خوام…
می دونم خیلی غفلت کردم و می کنم. گاهی خیلی ازش دور می شم ولی خدا اونقدر عزیز هست که همیشه همراهم هست.ممکنه خیلی زمین بخورم ولی او اونقدر مهربون هست که دستم رو می گیره و بلندم می کنه و توان ادامه دادن راه رو بهم می ده. اگه از تاریکی های این دنیا بترسم او اونقدر خوب هست که روشنایی رو بهم نشون می ده. …
 

m_sh_eng

عضو جدید
حالا بیایید و دلتون رو از هر چی کینه و دشمنی هست خالی کنید اونوقت می بینید دلتون از مهر و دوستی و محبت پر می شه.

به یاد همه دوستانتون باشید به یاد همه کسانی باشید که حقی بر گردن شما دارند و در زندگی شما به هر نحوی موثر بودند. و دلتون رو به خدا بسپارید و دستانتون رو رهسپار آسمان آبی نیایش کنید، پرواز کبوتران قنوت دستانتان را خواهید دید. همراه با همه هستی با خدا مناجات کنید
 

m_sh_eng

عضو جدید
روانشناسان معتقدند: "برای دوست داشتن خود باید ابتدا خویش را ببخشیم و احساس گناه را از خود دور کنیم و باور کنیم که ما به دنیا آمده ایم تا اشتباه کنیم و به خود اجازه بدهیم تا گاهی، کمی ساده دل و ناشی باشیم
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود

وقتي به دنيا آمدم آنقدر جا خوردم که تا دو سال قدرت حرف زدن نداشتم.

**************************************

زندگي برگ بودن در مسير باد نيست امتحان ريشه هاست

**************************************


در يك نظر سنجي از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه جالبي به دست آمد از اين قرار سوال :
نظرخودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟
و كسي جوابي نداد... چون در آفريقا كسي نمي دانست غذا يعني چه؟ در آسيا كسي نمي دانست نظر يعني چه؟ در اروپاي شرقي كسي نمي دانست صادقانه يعني چه؟ در اروپاي غربي كسي نمي دانست كمبود يعني چه؟ در آمريكا كسي نمي دانست ساير كشورها يعني چه؟؟؟

**************************************
فردا و ديروز با هم دست به يکي کردند. ديروز با خاطراتش مرا فريب داد فردا با وعده هايش مرا خواب کرد . وقتي چشم گشودم امروز گذشته بود.

**************************************

امروز همان فردایی است که دیروز از آمدنش نگران بودیم


 
آخرین ویرایش:

grindelvald

عضو جدید
صحبت از افتادن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
 

ویدا

عضو جدید
مخلوقات عجیبی هستیم
تغییر می کنیم از زمین تا آسمان و گاهی از آسمان تا زمین
آن قدر عوض می شویم که بعضی وقت ها در مسیر انکار و نه تکمیل خود گذشته مان و شاید خود بهترمان قرار می گیریم....
چقدر بد!
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود


عجب معلم بدی است این روزگارکه اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد


****************************************************************

سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند

****************************************************************

عشق تنها ميکروبی است که از راه چشم سرايت می کند

****************************************************************

زندگی گل سرخی است كه گلبرگهايش خيالی و خارهايش واقعی است .

****************************************************************
عشق آمدنی ست نه آموختنی
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود


زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زنه پیاده شوید آخر خط است

*********************************************************************

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با مرگ [/FONT]​

*********************************************************************
جيرجيرك به خرس گفت: دوست دارم با هم حرف بزنیم ، خرس ميگه: الان وقت خواب زمستانيمونه، بعد صحبت مي‌كنيم. خرس رفت خوابيد ولي نمی‌دونست كه عمر جيرجيرك فقط سه روزه

*********************************************************************
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است بی خيالی سپر هر درد است باز هم می خندم آن قدر می خندم که غم از روی رود

*********************************************************************

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق بيچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد،
گفت طولی نکشد که نيز تو خاموش شوی
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا