گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

secret.arch

عضو جدید
خدایا …!!
از تو دلگیرم …
گفته بودی حق انتخاب داری
پس چرا انتخابم درکنار دیگریست؟
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ؛ مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و راضی کن تا کوچکی چیزهایی

که ندارم آرامشم را به هم نریزد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سلام خدا
میشه من ببینی
میشه صدام بشنوی
دلم حسابی گرفته میشه من ببری پیش خودت یا لااقل کاری کنی تا بتونم دل گرفته خودم باز کنم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][SUB]خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم یکی از [/SUB][/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][SUB]گریه های شیرین کودکی ام را پس بده[/SUB][/FONT]​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الها ...سايبانی از جنس اشک و نياز می‌خواهم
تا سجاده دلم را در آن بگسترانم
و با دستان خسته قنوتم
از تو بخواهم
که بر وجود سردم
نور نگاهت را بتابانی
و گل های زيبای عشق و ايمان را
در من شکوفا و تازه گردانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم: خداي من، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي
کردم سرسنگينم را که پر از دغدغهء ديروز بود و
هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم، آرام
برايت بگويم و بگريم، در آن لحظات شانه هاي تو
کجا بود؟


گفت: عزيز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن
لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه
کرده بودي، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که
تو اينگونه هستي. من همچون عاشقي که به معشوق
خويش مي نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را
به نظاره نشسته بودم.


گفتم: پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي،
اينگونه زار بگريم؟


گفت: عزيزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره اي
است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند،
اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي
روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از
حوالي آسمان، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه
شاد بود.


گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم
گذاشته بودي؟


گفت: بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو
که به جايي نمي رسي، تو هرگز گوش نکردي و آن
سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيزتر از هر چه
هست، از اين راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهي
رسيد.


گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي؟


گفت: روزيت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي،
پناهت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي، بارها گل
برايت فرستادم، کلامي نگفتي، مي خواستم برايم
بگويي آخر تو بندهء من بودي چاره اي نبود جز نزول
درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي.


گفتم: پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را
از دلم نراندي؟


گفت: اول بار که گفتي "خدا" آنچنان به شوق آمدم که
حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم، تو باز گفتي خدا
و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر، من اگر مي
دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار
مي کني همان بار اول شفايت مي دادم.


گفتم: مهربانترين خدا ! دوست دارمت ...


گفت: عزيز تر از هر چه هست من دوست تر
دارمت ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
((مناجات))
خدایا گر چه مستم
با تو هستم
با تو مستم
عین هستی
نور مستی
آسمان محسور عشقت
ای طلوع نور هستی
محو نورت عاشقان
می پرستی
بی سر و سامان
خدایا
بی
دل وآشفته حالم
بی محبت می ندارم
منتی بر سر ساقی گذارم
لحظه ای مست وجودت
بی تکلف محو نورت
آسمانی در حضورت
خجلت یک قطره نورت
ای عین و شین وقاف عشق
جام جام های زلال و ناب عشق
ای تمام تارو پود وهستی و مولای عشق
نکته دان راز هستی
ای نسیم ناز مستی
تو دانی
هرچه هستم
باتو مستو
باتو مستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای خدا ... آه ... ای خدا

از توی آسمونا

گوش بده به درد من

که میخوام حرف بزنم

واسه یکبارم شده

سکوت دل رو بشکنم

ای خدا خودت بگو .... واسه چی ساختی منو

توی این زندون غم ... چرا انداختی منو


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا..

من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان،

من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم.

خداوندا...

من از دوستان بي مقدار، من از همرهان بي احساس،

من از نارفيقي هاي اين دنيا مي ترسم...

خداوندا...

من از احساس بيهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن،

من از ماندن چون مرداب مي ترسم.

خداوندا...

من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور يا
نزديک مي ترسم.

خداوندا...

پناهم ده


مگر نه ‌اينکه من نيز چون تو تنهايم

پس مرا درياب ...
 

جین ایر

عضو جدید
خدای رحمان!!! و رحیم!!

آرامش مرا چه کرده ای ؟

مردم این شهر همه آشفته اند !

تو خود ! آشفته تر از همه ای !

آرامش می دزدی !!!

برای لحظه ای که آرام شوی !

دردت را میفهمم !

فقط بگو !!

آرامش مرا چه کرده ای ؟

خداوند رحمان و رحیم !!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
...............

...............

تمام شد
این صدای زندگی من هست
پایان
دیگر به این گوشی زنگ نزندید برای همیشه خاموش شد

خدایا کجا هستی
میدانم در تک تک نگاهای من
در صدای من
در دستان من
اخر من جزئ از تو هستم
در قلبم حکم فرمایی میکنی یا مغزم
نمیدانم
اما میدانم
در هر کجا که نگاه بکنم تو هستی
تو در فلب تمام ادمها در ذهنشان هستی
پس صدایت میکنم
تا بدانی هر لحظه به تو نیاز دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم گرفته اي خدا
اين روزا هيچكي غير تو درد منو نميدونه
دلم گرفته اي خدا
حتي صدام اين روزا به ساز من نميخونه
دلم گرفته از همه از اين روزاي سوت و كور
از اين ترانه مردگي از اين شب هاي بي عبور
تمام لحظه ها دلم زير هجوم حادثه
منتظر يه راهيه تا دوباره به تو برسه
دلم گرفته اي خدا
گريه امونم نميده چرا ديگه حتي دلم
تورو نشونم نميده؟
گناه بي باوريمو خودم به گردن ميگيرم
اگه نگيري دستامو تو دستاي غم ميميرم
دلم گرفته اي خدا
واسه رسيدن به تو يه فرصت تازه ميخوام
دوباره دستامو بگير مثل روزاي بي كسي
دلم گرفته اي خدا حتي بهشت و نميخوام!...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است
آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و
آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت
و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی
خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا...
گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم
هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد
خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا...خدايا
كمكم كن تا عاشقانه ترين نگاههارا درچشمانش بريزم
كمكم كن تا دربعد عشق او بهترين و شيرينترين باشم
كمكم كن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب
فريادم بر لبانش جاري سازم
و راز عشق را در گوشش سردهم
خداوندا اورا نگهدار كه من به عشق او زنده ام

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ....

یا فریاد در گلو یم را بگیر،

یابغض گلوگیرم را ... هرکدام راه دیگری را بسته
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا دلمــــ را

بـــ ِ باران گره زن

پر از بوسه کن ابرـها را

ابر دارد قفسمــ

نت ِ دلتنگـے من باران است.

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا تنها توانایی به من عطا فرما تا بتوانم بندگانت را شاد کنم
درست هست که شاید نتوانم از عشق خود چیزی بدهم
اما میخواهم عاشقانه بسرایم
عاشقانه نگاه کنم
و عاشقانه لبخند بزنم
پس کاری کن
تا دوباره عاشق شوم
اما اینبار بدون هیچ ترس و اندوه و نگرانی
دوباره عاشقم کن
تا دوباره بتوانم
لبخندی از عشق به تمام دنیا بزنم
و نگاهم دوباره عاشقانه شود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا...خدايا
كمكم كن تا عاشقانه ترين نگاههارا درچشمانش بريزم
كمكم كن تا دربعد عشق او بهترين و شيرينترين باشم
كمكم كن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب
فريادم بر لبانش جاري سازم
و راز عشق را در گوشش سردهم
خداوندا اورا نگهدار كه من به عشق او زنده ام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا تو تنها نگهدار همه بندهات هستی پس مراقب همشون باش اگه هم جایی برای مراقبت بود مراقب من هم باش تا یه وقت کاری نکنم که یکی از بندهات از من غمگین بشه یا دلش بشکنم یا اینکه باعث بشم اشک کسی در بیاد خدایا همیشه حواست باشه تا کاری نکنم که فردا جلوی تو سرم پایین بندازم و شرمنده تو بشم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا در کدامین دیار مرا گم کرده ای من هنوز ناتوان هستم توانایی ندارم در این دیار که جرم عشق میشود از دست دادن کسی که دوستش داری زندگی کنم بیا مرا پیدا کن و از این دیار ببر تا دیگر کسی را به جرم عشق از دست ندهم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا تو تنها کسی هستی که میشه بدون هیچ نگرانی باهاش حرف زد بدون هیچ اندوهی
خدایا صدای من هم میشنوی که صدات میزنم
شاید بعضی لحظات خسته میشم و بهت میگم من ببر پیش خودت ولی میدونم هنوز راه درازی دارم که اگه نتونم خوب زندگی کردن یاد بگیرم مرگ تدریجی که نه روح خودم میکشم پس مراقبم باش تا روحی که مال تو و امانت پیش من نکشم
راستی خدا جون مراقب تمام دوستای مهربون و نامهربون با معرفت و بی معرفت من باش ممنونتم
 

جین ایر

عضو جدید
خدایا فاصله ت تا من خودت گفتی که کوتاهه
از این جا که من ایستاده م چقدر تا اسمون راهه
من از تکرار بیزارم از این لبخند
...
به تاریکی گرفتارم شبم گم کرده مهتابو
بگیره از چشمای کورم عذابه کهنه خوابو
....
خدایا من کجا می رم کجای جاده دلتنگه؟؟؟؟
 

mar.1980

عضو جدید
***شاید راهی که در پیش میگیرم بسوی تو نباشد اما

بگذار تا ببینم انتهای بیراهه ای که می پیمایم !

تا شاید آن راهی که بسوی توست آغاز کنم ...
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است
آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و
آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت
و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی
خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا...
گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم
هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد
خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا...خدايا
كمكم كن تا عاشقانه ترين نگاههارا درچشمانش بريزم
كمكم كن تا دربعد عشق او بهترين و شيرينترين باشم
كمكم كن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب
فريادم بر لبانش جاري سازم
و راز عشق را در گوشش سردهم
خداوندا اورا نگهدار كه من به عشق او زنده ام
 

Tahmim

عضو جدید
خدایـــــــــــــا

مدعیان رفاقت هر کدام تا نقطه‌ای همراهند.
عده ای تا مرز منفعت
عده‌ای تا مرز مال
عده‌ای تا مرز جان
عده‌ای تا مرز آبرو
و
همگان تا مرز این جهان


تنها تویی که همواره می مانی،
بمان .بمان .بماااان

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم مى‌بایست زیر باران زندگى مى‌کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغ‌هایمان
شکل‌مان را دگرگون نمى‌کنند
چون در اینصورت حتى یک لحظه همدیگر را به یاد نمى‌آوردیم
خداى رحیم!
تو را به خاطر این همه مهربانى‌ات سپاس …

---------------------------------
فردریکو گارسیا لورکا
 
بالا