مشاعرۀ سنّتی

[eghlimaa]

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ، گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

 

[خیال شیشه ای]

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ، گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم

یکی یکییییی گیییییج شدم


می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی

امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

 

[خیال شیشه ای]

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

یکی بود یکی نبود
اون که بود تو بودی و اون که تو قلب تو نبود من بودم

 

[eghlimaa]

یکی بود یکی نبود
اون که بود تو بودی و اون که تو قلب تو نبود من بودم

من و درگیر خودت کن،تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من ،با هجومت رو به رو شه

 

[RZGH]

من و درگیر خودت کن،تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من ،با هجومت رو به رو شه

هرکس که دید روی تو بوسیدچشم من
کاری که کرددیده من بی نظرنکرد

 

[eghlimaa]

هرکس که دید روی تو بوسیدچشم من
کاری که کرددیده من بی نظرنکرد

دوش میگفت به مژگان سیاهت بکشم
یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

 

[خیال شیشه ای]

هرکس که دید روی تو بوسیدچشم من
کاری که کرددیده من بی نظرنکرد

دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم
فقط با این می خوام غربت و زندونی کنم
بیا به شهر خاطرات ابریشم توی نگات
روی نگات فدات بشم بمیرم واسه چشمات

 

[RZGH]

دوش میگفت به مژگان سیاهت بکشم
یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

روبررهش نهادم وبرمن گذر نکرد
صدلطف چشم داشتم ویک نظرنکرد

 

[eghlimaa]

روبررهش نهادم وبرمن گذر نکرد
صدلطف چشم داشتم ویک نظرنکرد

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

 

[eghlimaa]

دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم
فقط با این می خوام غربت و زندونی کنم
بیا به شهر خاطرات ابریشم توی نگات
روی نگات فدات بشم بمیرم واسه چشمات

تو را برای ابد ترک میکنم،....
چه حسن مطلع تلخی برای غم،...

 

[RZGH]

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

رفت بی انکه مرا دست خدا بسپارد نمی دانم مرا ازیادبرده بود یا خدارا

 

[RZGH]

تو را برای ابد ترک میکنم،....
چه حسن مطلع تلخی برای غم،...

من چه گویم تورا نازکی طبع لطیف
تابه حدیست که اهسته دعا نتوان کرد

 

[eghlimaa]

رفت بی انکه مرا دست خدا بسپارد نمی دانم مرا ازیادبرده بود یا خدارا

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

 

[eghlimaa]

من چه گویم تورا نازکی طبع لطیف
تابه حدیست که اهسته دعا نتوان کرد

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه تو است که عاقل نمی شود

 

[خیال شیشه ای]

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

خوب کجا بودیم ؟



شراره اي مرا به كام ميكشد
مرا به اوج ميبرد
مرا به دام ميكشد
تمام اسمان من
پر از شهاب ميشود
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چون ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه ها شدم........

 

[RZGH]

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه تو است که عاقل نمی شود

دلم جزمهرمهرویان طریقی برنمیگیرد......................

 

[خیال شیشه ای]

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه تو است که عاقل نمی شود

دل من سنگ صبورم شدی، یه روز خوش تو زندگی ندیدی
همه رسیدن به خواسته هاشون، تو هم به این نخواسته هات رسیدی
زمونه خواست بمیره این دل من
دست غمو بگیره این دل من

 

[RZGH]

خوب کجا بودیم ؟



شراره اي مرا به كام ميكشد
مرا به اوج ميبرد
مرا به دام ميكشد
تمام اسمان من
پر از شهاب ميشود
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چون ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه ها شدم........

اینجا...................
مباش بی می ومطرب که زیرطاق سپهر
بدین ترانه غم ازدل به درتوانی کرد

 

[خیال شیشه ای]

گیییییییییییج شدم کدومو اول جواب بددددددددددددم؟؟

 

[eghlimaa]

خوب کجا بودیم ؟



شراره اي مرا به كام ميكشد
مرا به اوج ميبرد
مرا به دام ميكشد
تمام اسمان من
پر از شهاب ميشود
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چون ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه ها شدم........

مرا گوییی کرایی من چه دانم
چنین مجنون چرایی من چه دانم

 

[خیال شیشه ای]

اینجا...................
مباش بی می ومطرب که زیرطاق سپهر
بدین ترانه غم ازدل به درتوانی کرد

دل من بگو گناهت چی بود، که این روزا هی داری بد میاری
تو لاک تنهایی بازمتو رفتی، حوصله ی هیچ کسیو نداری

 

[eghlimaa]

دل من سنگ صبورم شدی، یه روز خوش تو زندگی ندیدی
همه رسیدن به خواسته هاشون، تو هم به این نخواسته هات رسیدی
زمونه خواست بمیره این دل من
دست غمو بگیره این دل من

نی نی که این دو باغ اپر چه خوشست و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم

 

[RZGH]

دل من بگو گناهت چی بود، که این روزا هی داری بد میاری
تو لاک تنهایی بازمتو رفتی، حوصله ی هیچ کسیو نداری

یادبادانکه زما وقت سفریادنکرد............

 

[eghlimaa]

دل من بگو گناهت چی بود، که این روزا هی داری بد میاری
تو لاک تنهایی بازمتو رفتی، حوصله ی هیچ کسیو نداری

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می طپم تا به صبوح هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی وای من

 

[RZGH]

نی نی که این دو باغ اپر چه خوشست و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم

مشکل خویش برپیر مغان بردم دوش
کوبه تاییدنظرحل معما میکرد

 

[RZGH]

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می طپم تا به صبوح هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی وای من

نفسم گرفت ازاین شهر دراین حصار بشکن در این حصارجادویی روزگاربشکن

 

[eghlimaa]

مشکل خویش برپیر مغان بردم دوش
کوبه تاییدنظرحل معما میکرد

در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

 

[RZGH]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردی واوبه جااورد

 

[eghlimaa]

نفسم گرفت ازاین شهر دراین حصار بشکن در این حصارجادویی روزگاربشکن

نیستی که ببینی
اشکام دیگه نمی تونن نریزن
آی بمونن
بسازن،نمیرن

 

[eghlimaa]

مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردی واوبه جااورد

دیدی ای دل که غم عشق دگر با ما چه ها کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه ها کرد