در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی.....
یاری ار با من نداری باری از دردم مکاه
باش آزار دل ار آرام جانم نیستی
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی.....
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس!!
دانسته سفر کردم و از کوی تو رفتم
تا گوش تو از ناله در آزار نباشد
دنیا و زر چه باشد، انبار جان بیاور
جان ده، درم رها کن گر عاشق جوادی :دی
مولوی
یارم به یک لا پیرهن ، خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن،مست است...هشیارش کند!!!
منو بگیر مادر جااااااااااااااان :دی
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باششب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
یارم به یک لا پیرهن ، خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن،مست است...هشیارش کند!!!
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
جرمش اين بود كه اسرار هويدا ميكرد
شب است وشاعر و شمع و شراب وشیرینی
غنیمت است در این شب که دوستان بینی
یا رب این شمع دلفروز کاشانه کیست................جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |