تنورلاله چنان برفروخت بادبهار
که غنچه غرق عرق گشت وگل بجوش آمد
که غنچه غرق عرق گشت وگل بجوش آمد
تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
یار من چون بخرامد به تماشای چمن ... برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
من که میبینم تفاوت از زمین تا آسمان
چون کنم نسبت بروی یار مهر و ماه را؟
از حد گذشت درد و ، به درمان نمی رسیم
بر لب رسید جان و ، به جانان نمی رسیم
ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیدهست
روزی به کار تیغ تو آید نگاه دار
این گردنی که در خم زنجیر آمدست
تا چه ها بر سر و دستار حریفان گذرد
زان میِ تند که در رطل گرانست امروز
ز هر دری که نهد حسن پای ناز برون
بر آستانهٔ آن در سر نیازی هست
اگر مکلف عشقی سر نیاز بنه
که هر که هست به کیش خودش نمازی هست
یا ز آهِ نیمشب ، یا از دعا ، یا از نگاهزهی نام تو سر دیوان هستی
ترا بر جمله هستی پیش دستی
در گلستانی که گیرد دست هر پیری جوانییا ز آهِ نیمشب ، یا از دعا ، یا از نگاه
هر چه باشد در دلِ سختت اثر خواهیم کرد
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که رازپنهان خواهد شد آشکارا
در گلستانی که گیرد دست هر پیری جوانی
ای جوان سرو بالا دستگیری کن که پیرم
تو و با لاله رویان ،گل ز باغِ عیش چیدنهامیر مجلس راچه بگشاید ز من جز دردسر
زانکه چنگ من به قانون حریفان ساز نیست
آنکه من من شیشه دارد بار ، سود آنگه کند
کو بساط خود نهد جایی که سنگ انداز نیست
تو و با لاله رویان ،گل ز باغِ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دستِ تو ، پیراهن دریدنها
نروید از زمین شاخ گیاییای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن
هندوی چشم تو شد میبین خریدارانهاش
اعتمادی لیک بر ترکان خونخوارش مکن
شب خوش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |