مشاعرۀ سنّتی

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت ...
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ...
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا بر آمده پيري پايم از رفتار ماند
كيست تا برگيرد و در سايه تاكم برد
ذره ام سوداي وصل آفتابم در سر است
بال همت مي گشايم تا بر افلاكم برد ...
 

iman.mpr

عضو جدید
در عشق تو پروای بد اندیشم نیست / سرمستم و اندیشه و تشویشم نیست
تا چند ز یاران خبر از من پرسی؟ / ای بی خبر از من خبر از خویشتنم نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست؟

رطل میی که مست شوم ، در سبوی کیست؟
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود ...
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود ...
 

iman.mpr

عضو جدید
در هوایت بی​قرارم روز و شب / سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم / روز و شب را کی گذارم روز و شب
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي

تا بي خبر بميرد در درد خود پرستي
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار بیگانه نشو تا نبری از خویشم
غم اغیار نخور تا نکنی نا شادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من طبيبا! زتو برخويش خبردار ترم
که مرا سوز فراقست وتو گويي که تب است
 

helios

عضو جدید
تو چيستي اي شب غم انگيز ؟
در جست و جوي چه كاري آخر ؟
پس وقت گذشت و تو همانطور
استاده به شكل خوف آور
تاريخچه ي گذشتگاني
يا رازگشاني مردماني ؟
 

wall_E

عضو جدید
تو چيستي اي شب غم انگيز ؟
در جست و جوي چه كاري آخر ؟
پس وقت گذشت و تو همانطور
استاده به شكل خوف آور
تاريخچه ي گذشتگاني
يا رازگشاني مردماني ؟
یاربا ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ...دولت صحبت ان مونس جان ما را بس .......
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که امروز نگاهت به نگاهي نگران است باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کني چندي از اين شهر سفر کن با تو گفتم: حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این زمانه رفیقی که خالی ز خللست
صراحی من ناب و سفین هی غزلست ...
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبم میخندد و دل در حصار سینه می‏گرید
ببین در برق چشمم آشکارا اشک پنهانی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم

به راستان که نهادم بر آستان فراق
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آمد بهار خرم و آمد رسول یار :gol: مستیم و عاشقیم و خماریم و بی قرار

 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روشنی‏ها در پریشانی بود، دل بد مکن
هر کجا ویرانه‏ای دیدم پر از مهتاب بود
 
  • Like
واکنش ها: barg
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا