چرا جنگ به 8 سال كشيد؟!

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از ارتشی ها میگفت من کاملا درجریان جنگ بودم همون اول جنگ که خبری ازپیشروی دشمن نبودفکوری وچندتا دیگه ازفرماندهای ارتش به امام گفتند اجازه بدی ما سه روزه جنگ رو تمام میکنیم و ولی امام گفتند نه (الان دقیق یادم نیست چی گفت ولی فکرمیکنم گفته امام قبول نکردوگفت تا قدس رونگیریم جنگ را تمام نمیکنیم)
البته ونوس جان اينكه ما بخوايم بگيم اين ارتشي اين رو گفت و اون ارتشي فلان چيزو گفت درست نيست..
بايد با دليل بيايم جلو كه خدايي نكرده ذهنيت ها خراب نشه..
در مورد گفته ي شما مداركي دال بر اين موجوده كه امام اوايل جنگ و به خصوص بعد از فتح خرمشهر مخالف ادامه ي جنگ بودند..
بعد از اينكه راضي شدن تازه مخالفت ميكردن با ورود نيروهاي ما به خاك عراق.!
دقيقا از فروردين ماه سال 61 تا خرداد سال 61 اگر اشتباه نكنم در چند جلسه ي متوالي با حضور فرماندهان و سران قوه امام راضي شدند كه به خاك وارد بشيم..
اين اقايوني كه الان ميگن امام طرفدار جنگ بود و عاشق جنگ اشتباه ميكنن..
اينهايي كه ميگم رو من از دو كتاب مختلف دارم ميگم!

دوستان عزیز من نمیخواهم تو کارتون وقفه ایجاد کنم ولی مسئله ی جنگ طوری است که منتقدان از ورود به آن پرهیز میکنند.
در این مورد دو نظریه های سیاسی و نظامی است که بایستی عادلانه بر روی آن بحث میشد.
در مورد جنگ هم خودتان میدانید وقتی نظرهای آقای هاشمی در باب جنگ مطرح شد ، در مقابلش هم ناگفته هایی دیگر به وجود که تا کنون بحث نشده بود!
و جالب تر وقتی است دوباره تیغ انتقاد در همین سال هنگام انتخابات به روی آقای رضایی کشیده شد و آقای رضایی گفت: اسنادی از جنگ دارد که هنوز آنها رو علنی نکرده است و مدعی شد بعد از انتخابات به خاطر به بیراهه نکشاندن موضوع انتخابات آنها رو پی گیر کند.
بحث به نظر من پیچیده است و بزرگان روی مسئله جنگ خیلی کند بازگو میکنند.
جالب است طیف دکتر احمدی نژاد در انتخابات آقای رضایی و... مسئول نوشاندن زهر به آیت الله خمینی میدانند.
حال حساب کنید ما با یک طیف دیگری هم امروزه روبرو هستیم.
به هر حال
اینکه شما از تاکیکهای جنگی یا ناچارهای جنگی میگوید شاید زیبا باشد و عرق ملی جوانان این مرز و بوم رو نشان دهد ولی
مسئله ی جنگ و ناگفتنی های ادامه جنگ، پذیرش صلح بعد از فتح خرمشهر، یا قطعنامه 598 و پذیرش آتش و ... هنوز جوابی درست به آن داده نشده است و مهمترین دلیلش بازگو نکردن بسیاری از مطالب است.
به هر حال هر تصمیمی باید در راستای منافع ملی و ملت باشد ؛ اینکه ما در این جنگ (یا دفاع) پیروز شدیم یا خیر یا ضرر کردیم یا سود باید مورد بررسی قرار گیرد که امیدوارم در شرایطی باز منتقدان هم حرفهای خود رو بزنند و گرنه وصف دلاوری و جانفشانی های جوانان این مرز بوم جای خود رو دارد و قابل افتخار برای تمامی ملت است ولی اینکه ما میتوانستیم باز از راههایی که آسیب کمتری به منافع خود بزنیم خود جای بحث است.
امیدوارم مقاله ها یا لینک هایی که میگذارم به عنوان خیانت بر دل نگیرد.
درسته..
قبول دارم..
ما هم انشالله اينكارو ميكنيم..
در موردنظريات جنگي..
ببينيد ما 3 نظر مختلف داريم از اقاي محسن رضايي و اقاي هاشمي و يك تن ديگر..
اين دو نظر از همه توي جنگ مهمتر بود..
ايني كه زمان اقاي احمدي نژاد مطرح شد نظرش به اقاي رضايي نبود بلكه مستقيم نوك پيكان رو به سمت اقاي هاشمي نشونه گرفت چراكه اقاي هاشمي بعد از امام مملكت رو بدستش داشت و جانشين فرمانده كل قوا بود!
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از ارتشی ها میگفت من کاملا درجریان جنگ بودم همون اول جنگ که خبری ازپیشروی دشمن نبودفکوری وچندتا دیگه ازفرماندهای ارتش به امام گفتند اجازه بدی ما سه روزه جنگ رو تمام میکنیم و ولی امام گفتند نه (الان دقیق یادم نیست چی گفت ولی فکرمیکنم گفته امام قبول نکردوگفت تا قدس رونگیریم جنگ را تمام نمیکنیم)

http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1191346&postcount=64
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم متن اصلی محمد عزیز:

ادعای اینکه امام از جنگ با صدام بدش نمی آمد!
با توجه به شناخت دقیقی که من از نزدیک با حضور امام دارم و به ویژه اطلاعاتی که پیش از جنگ، آغاز جنگ و پایان جنگ دارم چنین ادعایی غیر دقیق است و شاید بتوان گفت منصافانه نیست. امام از نظر برخورد با دولتمردان دنیا، صدام را در انتهای لیست خود می­دانستند، جملات معروف امام درباره ملک حسین، ملک حسن و... خیلی شدیدتر از اظهارات امام علیه صدام بود. ضمن اینکه در آن زمان آقای حسن البکر رئیس جمهور بود و صدام برای حمله به ایران مجبور شد حسن البکر را کنار بگذارد و هیچ­وقت امام صدام را در اندازه­ای نمی­دانست که به خاطر انتقام و تنبیه او کاری کند که منجر به جنگ شود. امام معمولا وقتی از پادشاهان و سران و تجمع منطقه نام می­بردند، منظورشان همه دولت­های منطقه غیر از عراق و سوریه بود. یعنی جاهایی که پادشاهی بود و این ادعا هیچ سندیت تاریخی ندارد و چنین مساله­ای در کلمات و گفتار امام وجود ندارد و من چنین ادعایی را قبول ندارم. مساله جنگ کاملا برنامه­ریزی شده بود و ترکیبی از فرصت­طلبی صدام و انتقام­کشی شیوخ منطقه و حمایت­های آمریکا دست به دست هم داد و جنگ را به عنوان جزیی از یک عملیات ضد انقلابی به ایران تحمیل کردند و این کاملا مستقل از نحوه برخورد ایران با دولت عراق است، لذا انگیزه شخصی علیه صدام نداشته بلکه به دلیل تحمیل جنگ به انقلاب اسلامی، امام او را مستحق تنبیه و خروج از ایران می­دانست.


منبع: پایگاه اینترنتی دکتر رضایی ـ rezaee.ir
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته مجید بقایی...تند نوشتم اشتباه تایپی بود!!!
حاجی نگفتی خونواده کدوم رو میشناسی؟مثلاهمین شهید بقایی رو میشناسی؟میدونی اهل کجاست؟راستش دروغ چرا منتظر بودم سهید دقایقی رو هم اسم ببری.آخه اینا هم دوره بودن و البته همراه با محسن رضایی.همیشه هم از اینا اسم میبره.
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
حاجی نگفتی خونواده کدوم رو میشناسی؟مثلاهمین شهید بقایی رو میشناسی؟میدونی اهل کجاست؟راستش دروغ چرا منتظر بودم سهید دقایقی رو هم اسم ببری.آخه اینا هم دوره بودن و البته همراه با محسن رضایی.همیشه هم از اینا اسم میبره.

مشناسم...با شهید بقای زاید نه!

اما تو اون لیست خیلی ها هستند که میشناسم؟؟!!

شما اول بگو منظورت از این سوالها چیه؟؟!!!

تا اینجا که من به تاپیک نگاه میکنم سوالاتون بی ربطه!جاش اینجا نیست!

میتونم منظورتون رو بدونم؟
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشناسم...با شهید بقای زاید نه!

اما تو اون لیست خیلی ها هستند که میشناسم؟؟!!

شما اول بگو منظورت از این سوالها چیه؟؟!!!

تا اینجا که من به تاپیک نگاه میکنم سوالاتون بی ربطه!جاش اینجا نیست!

میتونم منظورتون رو بدونم؟

منظور خاصی ندارم برادر.شهید بقایی و شهید دقایقی همشهریمون هستند.شهید دقایقی که فامیل هستند شهید بقایی هم همسایی بابا بزرگم اینا.میدونید که شهید بقایی دایی پیمان شریعتی میشه.اون بازیگر که فیلمای جنگی بازی میکرد.بگذریم که دیگه حالا چرا بازی نمیکنه.میدونی حاجی میخوام چی بگم؟میخوام بگم این 3 نفر یعنی یعنی سهید بقایی و شهید دقایقی و محسن رضایی اینا با هم بودن.اون دو تا شهید شدن این یارو شد دبیر تشخیص مصلحت.ملتفتی که؟
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از فتح خرمشهر که با شهادت 30000 تن از سربازان وفرماندهان ارتش [1] و شمار زیادی از سپاهیان و بسیجیان بدست آمد، بهترین فرصت برای صلح و دریافت غرامت ایجاد شد. اما آقای خمینی 3 هفته پس از بازپس‌گیری خرمشهر فرمودند:
"ما بايد از راه شكست عراق به لبنان برويم. ما مي‌خواهيم كه قدس را نجات بدهيم. لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس [بعث عراق] نمي توانيم. مقدمه اينكه لبنان را نجات بدهيم، اين است كه عراق را نجات بدهيم."[2]
بنی‌صدر یک سال پیش، با این طرح به شدت مخالفت کرده بود و گفته بود:
" این حرفها که ما می‌خواهیم جنگ را ادامه دهیم تا رژیم عراق برود، رژیم فلان برود، فلان تغییر و تصوری که ما می‌خواهیم بشود، ظاهرا شعار جالبی است اما اولا افکار عمومی دنیا را بر ضد ما بسیج می‌کند. ثانیا هیچ ملتی حاضر نمی‌شود ما نقش قیم و متولی را برای او بازی کنیم. اگر هم حاضر شود، ما اگر انقلابی هستیم نباید بپذیریم. شرایط را اگر خود مساعد دیدند آماده اند که به ما بپیوندند.شعارهای ظاهرفریبِ پرزیان ندهید. ما باید در حدومرز حقانیت خود بایستیم."[3]
اما آقای خمینی نظری جز این داشت:
"مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکار، این یک جنایتی است بر مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام...هیچ مسلمی نباید خیال کند که بین اسلام و غیرمسلم باید صلح ایجاد شود"[4]
"جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد... اینکه بگوییم تنها خرمشهر یا شهرهای دیگر آزاد شد، تمامی این‌ها خیال باطل ملی‌گراهاست. هدفمان پیاده‌کردن اهداف بین‌المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است."[5]
"جنگ را تا از بین‌ رفتن حزب بعث ادامه خواهیم داد، این جنگ تا پیروزی ادامه خواهد یافت و کسانی که با جنگ مخالفند، خلاف رضای خدا است."[6]
"تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام نخواهد نشست و انشاالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است و اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده‌ایم، صدام و جهان‌خواران صلح‌طلب شده‌اند."[7]
بسم الله الرحمن الرحيم

نقدهايي كه بر اين مقاله وارد ميكنم همگي از اطلاعاتي است كه بدست اوردم و مي اورم..
اولين نقدي كه ميشه بر اين مقاله وارد كرد يكطرفه نوشته شدن اونه!
اگر دقت بكنيم ميبينيم كه در شروع مقاله نويسنده ابتدا تلفات ايران رو وارد كرده!
با زرنگي و تبحر فراوان تلفات كلي ما تا فتح خرمشهر رو نوشته تا عدد بزرگ جلوه بكنه و بتونه به ذهن نويسنده جهتي معنا دار بده!
بعد در توضيحات ميبينيم كه منظور خودشو با زيركي اونجا بيان كرده در حالي كه نويسنده اگر دقت نكنه فكر ميكنه ما فقط در عمليات بيت المقدس 30000 نفر تلفات داده ايم!!!
پس من در اين قسمت كمي از تلفات دشمن و غنيمت هايي كه ما گرفتيم رو ميارم..
انشالله كه دوستان توجه كافي رو داشته باشن..

طی عملیات بیت المقدس 5038 كیلومتر مربع از اراضی اشغال شده از جمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر آزاد شدند. علاوه بر این شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از تیررس توپخانه دشمن خارج گردیدند. هم چنین 180 كیلومتر از خط مرزی تامین شد.


ميزان تلفات نيروهاي دشمن..

لشگر 3 زرهی و لشگرهای 11 و 15 پیاده: 80 درصد.
لشگرهای 9 و 10 زرهی: 50 درصد.
لشگر 7 پیاده: 40 درصد.
لشگر 5 مكانیزه و لشگرهای 6 و 12 زرهی: 20 درصد.
تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی: 100 درصد.
تیپ 109 پیاده: 60 درصد.
تیپ های 601، 602، 416، 419 پیاده: 50 درصد.
تیپ های 31، 32 و 33 نیروهای مخصوص به میزان زیاد.


اما در مورد بيانات امام..
اولا معلوم نيست اين بيانات كجاي صحيفه هستش!
نويسنده بهتر بود صفحات اين بيانات رو از صحيفه قرار ميداد..
البته من منكر اين صحبتها نميشم و ميگم امام اين صحبتها رو ميكردن..
اين صحبتها طبيعي هستش چون در زمان جنگ امام نهايت تلاششون رو ميكردن تا به رزمنده ها روحيه بدن به خصوص اينكه فضاي جبهه و خانواده هاي رزمندها طوري بود كه ميگفتن تا صدام تنبيه نشه ما از جبهه برنميگرديم!
حتي يك جا ميبينيم كه خانواده ي شهدا و رزمنده ها به ديدار اقاي هاشمي ميرن و به ايشان صريح عرض ميكنن كه اگر شما اتش بس اعلام كنيد فرزندان ما قبول نخواهند كرد و از جبهه بر نخواهند گشت تا روزي كه صدام تنبيه بشه و رژيم ظلم بيوفته!
اما در مورد اقاي بني صدر..
اقاي بني صدر كسي بود كه فرمانده ي كل قوا بود..
چون اختيارات شاه رو داشت!
زمان ايشون به شدت سپاه و ارتش با هم مشكل داشتن..
طبق اسنادي كه الان موجوده ايشون زمان جنگ حتي ضد هوايي هاي برخي مناطق رو هم جمع ميكرد!!!
حتي توي خريد تسليحات هم ما مشكل داشتيم!
ايشون به اندازه ي كافي در كار جنگ تداخل ايجاد كردند!
تا قبل از فتح خرمشهر يكي از دلايل راكد بودن جنگ ايشون بودن!
ايشون سياست هاشون وراي اون چيزي بود كه نويسنده اينجا قرار داده!
ايشون دوست داشتند زودي جنگ تموم شه و اهواز از ايران جدا شه!
چرا كه صدام تا قبل از پس گرفتن خرمشهر به كمتر از اهواز راضي نبود!!
آیت‌الله منتظری درباره خاتمه دادن جنگ و ماجراهای مربوط به آن‌روزها گفت:
"وقتي كه خرمشهر را فتح كرديم و اينها را بيرون رانديم احساس كرديم كه نيروها بخصوص ارتش انگيزه داخل شدن در خاك عراق را ندارند، خودشان مي‎گفتند: ما تا حالا جنگ كرديم كه دشمن را از كشورمان بيرون كنيم ولي حالا اگر بخواهيم در خاك عراق برويم اين كشور گشايي است و انگيزه نداشتند، روي همين اصل هم من همان وقت پيغام دادم كه هر كاري مي‎خواهيد بكنيد حالا وقتش است و حمله كردن به عراق درست نيست، آن روز حسابي براي غرامت به كشور ما پول مي‎دادند و منت ما را هم مي‎كشيدند و شرايط آماده بود، ولي آقايان فكر مي‎كردند كه الان مي‎رويم عراق را مي‎گيريم، صدام را نابود مي‎كنيم . ولي خوب رهبري با امام بود و نظر ايشان مقدم بود. ما بعد از فتح خرمشهر مرتب شهيد داديم، مرتب از طرفين كشته شد، كاري هم از پيش برده نشد. بعد از فتح خرمشهر هشت نفر از سران كشورها آمدند[8] پشت سر امام در تهران نماز خواندند، ياسرعرفات بود، احمد سكوتوره بود، ضياء الحق بود،اينها اصرار داشتند كه امام جنگ را پايان بدهند ولي امام قبول نكردند، همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود ما در موضع بالا بوديم و مي‎توانستيم خسارت بگيريم و عراق را محكوم كنيم، ولي متاسفانه آن فرصت را از دست داديم."[9]
البته اقاي منتظري مستقيم در جريانات جنگ بودند..
ولي ما در زمان جنگ چند نظريه داشتيم..
1-پايان دادن به جنگ از موضع برتر با در اختيار داشتن منطقه ايي استراتژيك از دشمن(اقاي هاشمي)
2-تعغير ماهيت جنگ و ارائه نشدن پيشنهاد مناسب به ايران براي اتمام جنگ(اقاي رضايي)
3-تصميم گيري جديد بر پايه ي تصرف كانون اتش و قصاص متجاوز(اقاي ميثمي)
يكي از دلايلي كه ما بعد از فتح خرمشهر تن به صلح نداديم بي اعتمادي بود كه وجود داشت!
از طرفي اعراب كمك هاي بي دريغ ميكردن و از طرفي ميگفتن صلح!
نميشد به صدام اعتماد كرد..
در ضمن توي اين صلح نامه ها هرگز از تنبيه صدام صحبتي نشده بود..
كسي كه صدها جوان ايراني رو كشت..
همين ياسر عرفاتي كه نويسنده اسمش رو اورده كسي بود كه خودش اذعان كرد كه در اطاق جلسه ي صدام نقشه اي ديدم كه اهواز رو از ايران جدا كرده بود و از اونور كرمانشاه تا بهبهان رو!
و اسم اهواز و خليج فارس رو گذاشته بود عربستان!
كسي كه اين افكار رو داشت نميشد بهش اطمينان كرد!
در ضمن هيچ كودوم از قدرت هاي بزرگ هم راضي به ميانجگري نبودن!!!
اين يعني اينكه عراق باز هم حمله ميكرد!
منتظری در جای دیگر درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می‌گوید:
" پس از فتح خرمشهر به دفتر ايشان پيغام دادم كه ارتش انگيزه ورود به خاك عراق را ندارد و به علاوه ما را متجاوز به حساب مي‎آورند و تجاوز از هر كه باشد محكوم است، پس بجاست مقدمات صلح فراهم گردد؛ اين در حالي بود كه كشورهاي عربي زياد بر صلح اصرار داشتند و حاضر بودند خسارتهاي ايران را تا اندازه اي جبران نمايند. پس از پيغام من، شنيدم برخي گفته بودند فلاني بوي دلار به مشامش خورده است."[11]
یاسر عرفات، رهبر آزاده فلسطینیان، به پیش آقای خمینی آمده بود و گفته بود:"به خدا فریبتان می‌دهند. نمی‌گذارند هیچوقت پای شما به بغداد برسد. همچنان که نمی‌گذارند صدام به تهران برسد. دنیا آنقدر بی‌حساب و کتاب نیست."[12]
پس از فتح خرمشهر اعراب همه كار كردند براي صلح!
اما همين اعراب بودند كه ميخواستند به جزاير 3 گانه حمله كنند!
همين اعراب بودند كه ميليونها ميليون دلار خرج صدام كردن!
اعراب پس از فتح خرمشهر ميدونستن كه عراق در جبهه ي ضعف قرار داره و زماني احتياج داره براي ترميم..براي همين پيشنهاد صلح رو مطرح كردن..
شما ببينيد كودوم كشور قدرتمند اينجا تضمين ميده كه عراق ديگه حمله نميكنه؟!
يكي براي من بياريد!
كي سازمان ملل ميگه صدام متجاوز بوده و بايد تنبيه بشه؟!
همين اقاي عرفات كه اينطور از ايشون نقل قول شد اولين توپ صدام به سمت ايران رو شليك كرد!
بعد اومد اينطور گفت!
چون ميدونست ايرانيها به بصره هم ميرسن همونطور كه رسيدن!!
اين گروه ميانجي هرگز نگفت چقدر غرامت ميده..كي ميخواد بده؟!
چجوري اتش بس ميشه!
هيچ تضميني بر حمله ي مجدد عراق نبود..
اگر عقب ميشستيم نيروهاي ما ضعيف ميشدن و ديگه نميشد جنگيد..اونموقع بايد دو دستي اهواز و جزاير 3 گانه رو ميداديم ميرفت!
عرفات از آن جلسه این‌طور یاد می‌کند:
"پس از فتح خرمشهر به ديدن خميني رفتم و با خواندن نماز در پشت سر او به همراه رؤساي جمهور پاكستان، گينه و بنگلادش به طور تلويحي به او گفتم كه اينك تو امام اُمت اسلام هستي، و لازم است همچون يك رهبر وقائد رفتاركني و از ورود به خاك عراق بپرهيزي. خميني اما نگاهي تند به من كرد و گفت برويد خود را اصلاح كنيد تا بلكه در زمان آزادسازي قدس جايي هم به شما بدهيم."[13]
اين متن رو شما از صحبفه براي من پيدا بكن!!
واقعا ادم ميمونه چي بگه!
البته امام بعد از جنگ دل خوشي از اعراب نداشت!
چون ازشون كمك خواست..براشون ايه برد ولي اونها هرگز كمكي نكردن!
من جمله ي امام رو اينجا عينا ذكر ميكنم..:
بايد ان كسي كه مهاجم بوده است و بغي كرده است و هجوم كرده است به يك مملكت اسلامي,فرضا اگر دولت عراق مسلم باشد بايد با او قتال كنند ال اينكه برگردد به امر خدا...
قسمتي ديگر از بيانات امام..
و مع الاسف در عين حالي كه در قران كريم است كه اگر دو طايفه اي از مسلمين با هم اختلاف كردند شما مصالحه بدهيد بين انها و اگر چنانچه يكي از انها ياغي باشند با او قتال كنيد تا اينكه سر نهد به حكم خدا ..كدام يك از كشورهاي اسلامي بررسي كردند در اينكه طاغي و ياغي كيست؟ و ان كسي كه هجوم كرده است كيست؟ تا اينكه به امر خدا با او مقابله كنند.
همچنین آقای هاشمی پس از ردکردن پذیرش خسارت 60میلیاردی که قرار بود از سوی کشورهای نفت‌خیز منطقه به عنوان غرامت از طرف صدام به ایران داده شود[14] و بعد از فتح خرمشهر گفت:
"کدام بی‌انصافی پیدا می‌شود که امروز به جمهوری اسلامی بگوید ما متقاضی کیفر متجاوز و تنبیه صدام نباشیم؟ فردا اگر صدام در عراق بماند ما جواب این همه انسان فداکار عضوباخته را چه می‌توانیم بدهیم؟ هیچ چیز جز سقوط صدام و ایجاد حکومت اسلامی در عراق نمی‌تواند به دل جانبازان و خانواده شهدا آرامش ببخشد.هر نوع عوض مادی را ما بگیریم باز هم قابل مقایسه با این خسارت عظیمی که ما دیدیم نیست."[15]
دو هفته پس از فتح خرمشهر، رئیس هیئت صلح کنفرانس اسلامی در 20 خرداد 61 از دو کشور ایران و عراق خواست که با توجه به تجاوز اسرائیل به لبنان جنگ را خاتمه دهند و نیروهای خود را برای دفع تجاوز اسرائیل به یک کشور مسلمان آماده سازند. صدام در تاریخ 20 خرداد 61 اعلامیه‌ای صادر کرد و آمادگی عراق را برای عقب نشینی فوری نیروهای خود تا مرزهای بین‌المللی شناخته شده در قرارداد الجزایر اعلام کرد. او اعلام داشت که عقب نشینی ظرف دو هفته به پایان خواهد رسید . برای حل اختلافات نیز مذاکره مستقیم یا ارجاع به سازمان کنفرانس اسلامی یا جنبش غیرمتعهدها یا شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد نمود. عراق در این موقع ضعیف‌ترین موقعیت نظامی خود در سال‌های پس از جنگ قرار داشت.[16] در 21 تیر 61 قطعنامه 512 شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار آتش‌بس و عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی شده بود، به اتفاق آرا تصویب شد. عراق بلافاصله قطعنامه را پذیرفت و ایران آن را رد کرد.[17]
اما موضوع لبنان..
موضوعي بس قابل تامل..
من عينا سخناني كه از اقاي هاشمي است رو اينجا ميارم..
در مورد جنگ بي مورد اسرائيل با لبنان
در تاريخ 15 خرداد 1361 اسرائيل به بهانه ي واهي و با استفاده از حالت مشغول جنگ بودن عراق و ايران و نگراني بخشي از دولتهاي عرب از پيروزي ايران از هوا و زمين و دريا به كشور لبنان حمله كردو تا بيروت پيش رفتو بخشي از جنوب لنان را هم در اشغال نگه داشت.
بعدا معلوم شد هدف ان كم كردن فشار ايران به عراق و نجات بعث عراق و گرفتار كردن سوريه است!
سوريه حامي ايران و مخالف عراق بود و كمك هاي شاياني در جنگ به ايران كرد.
وقت زيادي در شوراي دفاع براي اين موضوع گذاشته شد ولي با تصميم قطعي و تيزبين امام ما مانع تقسيم نيروها در دو جبه شديم و توطئه خنثي شد.
اينها عينا سخنان اقاي هاشمي است..
فردای آن روز در 23 تیر 61، سیاست تعرضی ایران با نخستین حمله تهاجمی به خاک عراق تحت نام عملیات رمضان شروع شد که با شکست مواجه گشت. این سیاست با 50 عملیات در خاک عراق[18]، تا 28 فروردین 68 ادامه یافت و دفاع مقدس بدل به حمله نامقدس شد. بنی‌صدر در طول ده ماه مدیریت جنگ در انسانی‌ترین روش ممکن، نگذاشت حتی یک توپ به سمت شهرهای عراق شلیک شود. حال آنکه فرماندهان سپاه و در راس آن‌ها هاشمی رفسنجانی فشار می‌آوردند[19] و اسلحه‌های سنگین می‌خواستند تا همانطور که صدام، شهرهای ایران را هدف می‌گیرد، ایران نیز مقابله به مثل و"تلافی" کند. پس از برکناری بنی‌صدر، با در اختیار گرفتن سلاح‌های سنگین، توپ‌ها را به سمت شهرها و منازل مسکونی بصره نشانه رفتند و جنایتی بر جنایت‌ها افزودند.[20]
يعني اين يك چند جمله منو در حيرت فرو برد!
يعني يك ادم تا چه حد ميتونه خيانت كار باشه كه اينطور بخواد نظر بده!
اينان كه دم از ايران ميزنن دشمنان درجه ي يك ايران هستند كه اگر بتوانند لحظه اي در تجزيه شدن ايران درنگ نميكنند!
من هيچ چيزي نميتونم بگم راجع به اين چند ..
تو اين چند خط بني صدر مظلوم جلوه داده شده!
كسي كه ميديد شهروندان ايراني پر پر ميشن و باز به جبهه كمك نميكرد!
اونها ميزدن و مردم رو به خون ميكشيدن و بني صدر دلش ميسوخت!
بني صدري كه حتي در ارسال مهمات به جبهه كوتاهي ميكرد تا جوانان ما دست خالي خونشون بر اين خاك ريخته بشه!
لعنت بر كساني كه خود رو عاشق ايران جلوه ميدهند در حالي كه دشمن طراز اول اين خاك اند.!
اين مردم چطور ميخواد جواب اين ملت رو بده موندم!
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتایج فاجعه‌بار ادامه دادن جنگ چنان است که انتظار نمی‌رود ایران تا سده جدید شمسی از زیر بار تبعات آن کمر راست کند. بر طبق آمار دولتی در جنگی که دو سال بیشتر از زمان جنگ جهانی دوم و چهار سال بیشتر از زمان جنگ جهانی اول طول کشید، 217 هزار کشته[21] ، 378 هزار معلول[22] 100 هزار مصدوم شیمیایی[23]، 4میلیون هکتار زمین آلوده به مین[24]، 16 میلیون مین خنثی نشده[25] و 1000میلیارد دلار خسارت مادی[26] برجای ماند. گرچه این آمارهای رسمی است و طبق عرف، بازگوکننده کف حداقلی کشته‌‌ها و خسارات. حال آنکه طبق بیانیه سازمان ملل، میزان خسارات مستقیم وارده به ایران، 2/97 میلیارد دلار و خسارات غیرمستقیم، 34535 میلیارد دلار برآورد شده است.[27] با توجه به اینکه تعداد بسیار زیادی از سربازان ایرانی پس از فتح خرمشهر در بصره و فاو و خاک عراق کشته شدند ودر کارون، دجله و فرات غرق شدند، تعداد کشته‌های جنگ به نظر می‌رسد به مراتب بیش از رقم اعلام شده باشد. آن‌ها که جسدشان هیچ‌گاه پیدا نشد و اکنون نیز در قعر کانال‌ها و مناطق عملیاتی در خاک عراق مدفون و بی‌نشان‌اند. تنها در عملیات کربلای 5 که به منظور اشغال ابوالخصیب در شرق بصره و در خاک عراق انجام شد، بنا برگفته مقامات جنگ، سپاه ایران متحمل 30 هزار کشته گشت.[28] بر طبق آمار بنیاد شهید رجائی که به تازگی منتشر شده است، تعداد کشته‌های ایران در طول جنگ 8 ساله، حدودا معادل یک میلیون نفر است. به این آمارها، باید پول خرید اسلحه‌های قاچاق وغیرقاچاق در بازارهای قانونی و غیرقانونی در طول این 6 سال، اختناق و استبداد، ضربه‌های شدید به معنویت و کانون خانواده در اجتماع و فروپاشی دهشتناک اقتصاد کشوررا نیز اضافه کرد.
در اينجا بايد به نويسنده ي مطلب گوشزد بكنيم كه چه كسي جنگ رو شروع كرد؟!
چه كسي جنگنده هاش رو تا جنوب ايران مياورد و برميگردوند؟!
چه كسي به عراق بمب شيميايي داد؟!
چه كسي ميخواست انقلاب ايران رو نابود يا ضعيف بكند؟!
پس ببينيد كه ديويد اوئن وزير خارجه ي انگلستان در ان دوره در گزارشي در گاردين چه ميگويد::
ما اميدواريم كه شور و التهاب انقلابي ايران در طول جنگ منطقه اي به مصرف رسيده و سرانجام فروكش كند!!
حالا ببينيد وزير خارجه ي عراق در زمان جنگ در مصاحبه ي الثوره كه ارگان رسمي حزب بعث است چه ميگويد::
ما بر اين نكته تاكيد ميكنيم كه جنگ به پايان نخواهد رسيد مگر اينكه رژيم ايران بكلي منهدم شود...يك جنگ مرزي نيست كه بتوان آن را به تعويق انداخت بلكه در حقيقت جنگ سرنوشت است.
چه كسي ميخواست رژيم ايران را تكه تكه كند؟!
چه كسي ميخواست ايران را ضعيف و لاغر كند؟!
ما ميخواستيم يا انان كه اينطور بي مهابا قلم هاي الوده ي خودشون رو بر ضد دلاوري هاي جوانان اين مرز و بوم تكان ميدهند!
گويا شرمي از خونهاي ريخته شده براي اين خاك ندارند!
قسمتهاي بعدي رو بزودي جواب خواهم داد..
موفق باشيد.
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام آرش جان
در مورد اون نامه محسن رضايي به امام كه خيلي ها معتقدند اون باعث شد تا جنگ خاتمه پيدا كند چه نظري داري؟
توي اون نامه چند تن از فرماندهان رده بالا از امام خواسته بودند كه جنگ رو خاتمه بده.وگرنه ما با توجه به امكانات و نفرات و تجهيزات موجود تا چندين سال ديگه حتي نمي توانيم يك عمليات در خاك عراق داشته باشيم.
فكر نمي كنم اين موضع قدرت براي ما محسوب بشه.
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام آرش جان
در مورد اون نامه محسن رضايي به امام كه خيلي ها معتقدند اون باعث شد تا جنگ خاتمه پيدا كند چه نظري داري؟
توي اون نامه چند تن از فرماندهان رده بالا از امام خواسته بودند كه جنگ رو خاتمه بده.وگرنه ما با توجه به امكانات و نفرات و تجهيزات موجود تا چندين سال ديگه حتي نمي توانيم يك عمليات در خاك عراق داشته باشيم.
فكر نمي كنم اين موضع قدرت براي ما محسوب بشه.
سلام..
اون انتهاي جنگ بود..
زماني بود كه جبهه ها راكد بود..
اغلب فرمانده هاي نخبه ي ما شهيد شده بودن..
و فشار بين اللملي به اوج رسيده بود!
اگر عراق شرايط مارو داشت توي جنگ 50 روزه سقوط ميكرد!
اينجاس كه فرق ما مشخص ميشه!
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام..
اون انتهاي جنگ بود..
زماني بود كه جبهه ها راكد بود..
اغلب فرمانده هاي نخبه ي ما شهيد شده بودن..
و فشار بين اللملي به اوج رسيده بود!
اگر عراق شرايط مارو داشت توي جنگ 50 روزه سقوط ميكرد!
اينجاس كه فرق ما مشخص ميشه!

خوب با اين حساب ما در موضع ضعف بوديم.
راستي ما كه تحريم بوديم چجوري تجهيزات جنگي بدست آورديم؟
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز

دوستان راستش من وقتی این عکسو دیدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم خواستم شما هم ببینین
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب با اين حساب ما در موضع ضعف بوديم.
راستي ما كه تحريم بوديم چجوري تجهيزات جنگي بدست آورديم؟
در انتهاي جنگ هم حتي در موضع ضعف نبوديم!
اگر در موضع ضعف بوديم كه الان اهواز رو نداشتيم!
جنگ برابر بود طوري كه اگر دشمن ميزد ما جوابش رو ميداديم!
تلفات هم كم نداد عراق تو اون دوره!
ما در زمان تحريمها تسليحات رو بيشتر از ليبي و كره ي شمالي و كمي هم از شوروي و برخي كشورهاي اروپايي ميگرفتيم!
ما تحريم تسليحاتيمون از جانب امريكا بود!
ولي ميدونم تو دوره ي جنگ حتي از فرانسه هم يه مقداري تسليحات خريديم..
امام به مرور خريد هاي ما به كره و ليبي و سوريه محدود شد.
بيشتر متخصصانمون هم معمولا توي شوروي دوره ميديدن.
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در انتهاي جنگ هم حتي در موضع ضعف نبوديم!
اگر در موضع ضعف بوديم كه الان اهواز رو نداشتيم!
جنگ برابر بود طوري كه اگر دشمن ميزد ما جوابش رو ميداديم!
تلفات هم كم نداد عراق تو اون دوره!
ما در زمان تحريمها تسليحات رو بيشتر از ليبي و كره ي شمالي و كمي هم از شوروي و برخي كشورهاي اروپايي ميگرفتيم!
ما تحريم تسليحاتيمون از جانب امريكا بود!
ولي ميدونم تو دوره ي جنگ حتي از فرانسه هم يه مقداري تسليحات خريديم..
امام به مرور خريد هاي ما به كره و ليبي و سوريه محدود شد.
بيشتر متخصصانمون هم معمولا توي شوروي دوره ميديدن.

اگر در موضع قدرت هم بوديم بايد به قدس مي رسيديم.
چرا اون موقعي كه عربستان تمام خسارات رو متقبل شد و عراق هم صلحنامه رو امضا كرد ؛ما صلح نكرديم؟
گفتن اينكه احتمال حمله دوباره وجود داشت بسيار بي ربطه.چون اين احتمال در هر زماني امكانش هست.
در مورد خريد تجهيزات از آر‍ژانتين هم چيزي مي دوني؟
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر در موضع قدرت هم بوديم بايد به قدس مي رسيديم.
چرا اون موقعي كه عربستان تمام خسارات رو متقبل شد و عراق هم صلحنامه رو امضا كرد ؛ما صلح نكرديم؟
گفتن اينكه احتمال حمله دوباره وجود داشت بسيار بي ربطه.چون اين احتمال در هر زماني امكانش هست.
در مورد خريد تجهيزات از آر‍ژانتين هم چيزي مي دوني؟
اگر پستي كه در نقد اون مقاله نوشته بودمو ميخوندي اين حرفو الان نميزدي!
عدم اعتماد به عراق يك دليل بود براي عدم اتش بس!
در مورد خريد سلاح از ارژانتين..
تا اونجايي كه من ميدونم ما توي جنگ انچنان خريدي از ارژانتين نداشتيم..
خريدهاي عمده از كره بود و ليبي و بازار سياه و سوريه.
 

meytim

متخصص محاسبات عددی و MATLAB
کاربر ممتاز
جنگ و ندیدم اما خیلی از کسای کهدیدن بهتر میشناسم!!!


چطور چنين چيزي ممكنه؟! از شنيدن و خوندن كه نمي‏تونيد حتي بخشي از حقايق جنگ رو درك كنيد، چه برسه به شناختنش، اون هم تازه بيشتر از اونهايي كه ديدن.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی نمیگه مرگ بر اسرائیل .چون 90 درصد مردم نمیگن این حرف را.
اگه اون طرف بگه مرگ بر اسرائیل.هیچ کی بهش رای نمیده که بیاد رئیس جمهور و یا سناتور بشه..
چون جامعه اونجا اعتقادی به مرگ بر اسرائیل نداره و همین مردم امریکا هستند که بهش رای بدن.
همین الان یک نفر تو امریکا میتونه صد هزار تا امضا بگیره و بره برای انتخابات ثبت نام کنه و شعار اصلی انتخاباتش هم مرگ بر اسرائیل باشه و هیچ مشکل قانونی براش بوجود نمیاد
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی نمیگه مرگ بر اسرائیل .چون 90 درصد مردم نمیگن این حرف را.
اگه اون طرف بگه مرگ بر اسرائیل.هیچ کی بهش رای نمیده که بیاد رئیس جمهور و یا سناتور بشه..
چون جامعه اونجا اعتقادی به مرگ بر اسرائیل نداره و همین مردم امریکا هستند که بهش رای بدن.
همین الان یک نفر تو امریکا میتونه صد هزار تا امضا بگیره و بره برای انتخابات ثبت نام کنه و شعار اصلی انتخاباتش هم مرگ بر اسرائیل باشه و هیچ مشکل قانونی براش بوجود نمیاد
مطمئني؟
دوست داري بهت بگم چند درصد سناتورهاي امريكايي مستقيم از اسرائيل ساپورت ميشن؟!
اينا همه تحقيقاتي بوده كه انجام شده..
اطلاعات سوخته هم هس مگرنه هرگز نميگفتم...
يادت باشه كسي بخواد توي امريكا موفق باشه بايد توي حزبش موفق باشه و كسي هم كه ضد منافع اسرائيل نظري بده هرگز توي حزبش موفق نميشه!
 

arosak

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما سوال رو از من ميكنيد..
البته حق داريد چون بجاي اينكه اين چيزا تبليغ بشه بيشتر كتك كاري توي خيابون تبليغ شده!

بابا سن منو تو چيكار داري مهرشاد؟!
سكرت نيست..ولي خب اخه ربطي به اين قضيه نداره كه..!
سلام جناب ارش میشه به من بگید چرا اصلا جنگ شروع شد .اولین روز به کجا حمله کردن ؟
چرا ما تسلیم نشدیم؟.
منظورت رو از این حرفی که قرمزش کردم بگو؟
ببخشد خودت گفتی سوال کنیم جواب میدی پس از اولش برام بگو چی شد که جنگ شروع شد.من شنیدم اولش موضوع ناموسی بوده اره؟
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در مورد جنگ اطلاعات زیادی ندارم اما مطمئن هستم عده ای هستند که خواستند واقعیات جنگ رو تحریف کنند
من از این منظر هم به جنگ نگاه می کنم که در طول اون هشت سال جنگی که تموم مردم کشور مارو در گیر خودش کرده بود عده ای داشتند داخل کشور زمینه چینی می کردند تا پایه های قدرت خود را محکم کنند
امیدوارم نگویید جناحی داری حرف می زنی چرا که اگه خود شما هم کمی گوشه و کنارا بایستید می بیند این سیاست مدارانه ترین کاری می تونست باشد تا وقتی که مردم و خیلی از شخصیتها درگیر جنگ هستند اینها برنامه ریزی برای آینده کنند
چرا که خودم تعدادی از این آقایون رو می شناسم که درحالی که ادامه جنگ رو تبلیغ می کردند و فکر امام رو هم جهت می دادند در حالی که بهترین جوانان این کشور داشتن گوشت جلوی توپ می شدند تا وطن رو نجات دهند آقازاده های این آقایون داشتند تو کشورهای به اصطلاح دشمن و کفر خوشگذرونی می کردند
بچه ها اگه صرفا از این زاویه بخوایم به جنگ نگاه کنیم باید بگم ما داریم همون حرفای رادیو تلویزیون رو تکرار می کنیم اگه بخوایم اینطوری بگیم که همه کسایی که تو کار جنگ بودند بچه مثبت بودند وکار خدایی می کردند بخدا به خون اون جوونایی که تو این مدت 8 سال کشته شدند طلم و جفا می کنیم
من خاطرات جنگ نمی خوام علل ادامه جنگ رو از بعد سیاست داخلی می خوام اون هم با توجه به شرایط اون زمون .......
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام جناب ارش میشه به من بگید چرا اصلا جنگ شروع شد .اولین روز به کجا حمله کردن ؟
چرا ما تسلیم نشدیم؟.
منظورت رو از این حرفی که قرمزش کردم بگو؟
ببخشد خودت گفتی سوال کنیم جواب میدی پس از اولش برام بگو چی شد که جنگ شروع شد.من شنیدم اولش موضوع ناموسی بوده اره؟
دوست ندارم اين تاپيك رو به مباحث الوده بكشم!!
به مباحث افرادي كه كه وزير كشورشون باكري رو تصفيه كرد از سپاه!
مهم نيس!
دلمون اتيشه اما فعلا به خاطر اين جوونايي كه خونشون اين انقلاب رو ابياري كرد حرفي نداريم..
ميدوني اين جوونا برا چي رفتن جبهه؟!
رفتن و جونشون رو فدا كردن؟!
چون پس فردا بعثي بي پدر و مادر دست روي خواهر مادرشون بلند نكنه!
دائي من جزو گروه شناسايي خرمشهر بوده..
ميدوني چي ميگفت؟
واضح بهت ميگم..ميگفت وسط خيابون به دخترا و زنهايي كه توي شهر مونده بودن و حدس ميزدن ايراني هستن سربازا تجاوز ميكردن!
ميگفت وقتي ما ديديم چند شب خوابمون نميبرد!
خوشا به غيرت اونا كه رفتن و نديدن كه چطور خواهر و مادرشون رو ميزنن..
ناموسشون رو زنداني ميكنن!
بهتره ديگه از اين حرفا توي اين تاپيك نزني!
اين تاپيك رو به مسخره بازي و لجن نكشيد..
خواهش ميكنم!
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در مورد جنگ اطلاعات زیادی ندارم اما مطمئن هستم عده ای هستند که خواستند واقعیات جنگ رو تحریف کنند
من از این منظر هم به جنگ نگاه می کنم که در طول اون هشت سال جنگی که تموم مردم کشور مارو در گیر خودش کرده بود عده ای داشتند داخل کشور زمینه چینی می کردند تا پایه های قدرت خود را محکم کنند
امیدوارم نگویید جناحی داری حرف می زنی چرا که اگه خود شما هم کمی گوشه و کنارا بایستید می بیند این سیاست مدارانه ترین کاری می تونست باشد تا وقتی که مردم و خیلی از شخصیتها درگیر جنگ هستند اینها برنامه ریزی برای آینده کنند
چرا که خودم تعدادی از این آقایون رو می شناسم که درحالی که ادامه جنگ رو تبلیغ می کردند و فکر امام رو هم جهت می دادند در حالی که بهترین جوانان این کشور داشتن گوشت جلوی توپ می شدند تا وطن رو نجات دهند آقازاده های این آقایون داشتند تو کشورهای به اصطلاح دشمن و کفر خوشگذرونی می کردند
بچه ها اگه صرفا از این زاویه بخوایم به جنگ نگاه کنیم باید بگم ما داریم همون حرفای رادیو تلویزیون رو تکرار می کنیم اگه بخوایم اینطوری بگیم که همه کسایی که تو کار جنگ بودند بچه مثبت بودند وکار خدایی می کردند بخدا به خون اون جوونایی که تو این مدت 8 سال کشته شدند طلم و جفا می کنیم
من خاطرات جنگ نمی خوام علل ادامه جنگ رو از بعد سیاست داخلی می خوام اون هم با توجه به شرایط اون زمون .......
سارا جان..
اتفاقا اون زمان اوضاع مملكت اشفته بود!
البته بهت بگم اين اوضاع اشفته با پيروزي و فتح خونين شهر به ثبات نسبي تبديل شد..
و اينم كه برخي از مسئولين حين جنگ ايران نبودن درسته..
البته من نميتونم چيزي بگم چون در مقام دفاع نيستم..
فعلا وظيفه ي من دفاع از نظريه ي ادامه ي جنگه..
اگر سوالي در اين مورد دارين بپرسين..:w30:
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
...
دوست عزیز
امیدوارم منظورت من نباشم.
:gol:

منظور من نویسنده اون مطالب و همه کسانی هست که اون نوشته ها رو قبول دارند...
انسان هایی که هنوز براشون قابل قبول نیست که یه عده حاظزند به خاطر دین و عزتشون از جونشون بگزرند!
نمی دونم چرا؟ شاید بخاطر اینکه با قیام حسین(ع) بیگانه اند!
شاید بخاطر اینه که باور نداند که این انسانها با رفتن روی مین نمیمیرند بلکه به حیات ابدی میرسند...
میدونی چیه؟ ژاپنی ها برای کشته هاشون در جنگ جهانی دوم یه جایی ساختن و همه ساله بهش احترام میزازند! بخاطر اینکه اون ادمها بخاطر ژاپن جونشون رو داده اند, مثل همین کاری که برای شهدا میکنیم!
اما کار ما با کار اونا یه فرق اساسی داره!
وقتی از ژاپنی ها می پرسی این آدمها که الان براشون افتخار گرفتید کجان؟ مگه اونا دلشون نمیخواست ازدواج کنند و بجه دار بشن؟ جوابی ندارند که بگن!
اما ما... ما معتقدیم که اونا از ما خوشبخترند...
امیدوارم روزی نویسنده اون حرفا و همه اونایی که قبولش دارند این حقایق رو درک کنند

دوستان عزیز من نمیخواهم تو کارتون وقفه ایجاد کنم ولی مسئله ی جنگ طوری است که منتقدان از ورود به آن پرهیز میکنند.
در این مورد دو نظریه های سیاسی و نظامی است که بایستی عادلانه بر روی آن بحث میشد.
در مورد جنگ هم خودتان میدانید وقتی نظرهای آقای هاشمی در باب جنگ مطرح شد ، در مقابلش هم ناگفته هایی دیگر به وجود که تا کنون بحث نشده بود!
و جالب تر وقتی است دوباره تیغ انتقاد در همین سال هنگام انتخابات به روی آقای رضایی کشیده شد و آقای رضایی گفت: اسنادی از جنگ دارد که هنوز آنها رو علنی نکرده است و مدعی شد بعد از انتخابات به خاطر به بیراهه نکشاندن موضوع انتخابات آنها رو پی گیر کند.
بحث به نظر من پیچیده است و بزرگان روی مسئله جنگ خیلی کند بازگو میکنند.
...
به هر حال هر تصمیمی باید در راستای منافع ملی و ملت باشد ؛ اینکه ما در این جنگ (یا دفاع) پیروز شدیم یا خیر یا ضرر کردیم یا سود باید مورد بررسی قرار گیرد که امیدوارم در شرایطی باز منتقدان هم حرفهای خود رو بزنند و گرنه وصف دلاوری و جانفشانی های جوانان این مرز بوم جای خود رو دارد و قابل افتخار برای تمامی ملت است ولی اینکه ما میتوانستیم باز از راههایی که آسیب کمتری به منافع خود بزنیم خود جای بحث است.
امیدوارم مقاله ها یا لینک هایی که میگذارم به عنوان خیانت بر دل نگیرد.

اگر به سایت تابناک مراجعه کنید, آقای رضایی حرفای جالبی درباره جنگ زده اند
ضمنا من و بقیه اعضاء باشگاه شما رو میشناسیم و با این حرفا شما رو متهم به حیانت نمیکنیم, شاید دیدگاه ما متفاوت باشه, اما این دلیل نمیشه همدیگر رو تخریب کنیم:victory:

شمخانی ـ رحیم صفوی؛ اندر خیانت بنی صدر
...http://www.shahrvandemrouz.com/content/3924/default.aspx

من نمیخوام زیاد وارد این بحث بشم, امات فکر میکنم بهترین منبع برای اینکه بفهمیم بنی صدر خیانت کرده یا نه, کتاب خاطرات خود ایشون باشه...
ادبیاتی که ایشون نسبت به نظام و سران اون بکار میبرند و تناقضات بین حرفایی که قبلا (دوران ریاست جمهوری) کی زند آشکار کننده همه چیز هست
دوستان اگر خواستند برند بخونند
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب با اين حساب ما در موضع ضعف بوديم.
راستي ما كه تحريم بوديم چجوري تجهيزات جنگي بدست آورديم؟
محسن رفیق دوست:
>>>
تأمين تجهيزات نيروي دريايي از ليبي

وقتي هم انقلاب اسلامي پيروز شد ليبي جزو اولين کشورهايي بود که نظير سوريه و روسيه انقلاب ايران را به رسميت شناخت. روزهاي ابتدايي انقلاب، بلافاصله نخست وزير ليبي به ايران آمد. دولت موقت اجازه نداد اين هيات از هواپيما پياده شود. خبر را به من دادند. با مرحوم محمد منتظري در مدرسه رفاه جلسه داشتيم.
آنها به خاطر آقاي موسي صدر با ورود هيات ليبي مخالف بودند. گفتم اين دعواها باشد براي بعد. 40ـ30 نفر از اعضاي کميته استقبال را برداشتم و رفتم فرودگاه. دولت موقتي‌ها را از فرودگاه بيرون کرديم. رفتيم در هواپيما را باز کرديم. جلود و همراهانش را به هتل شرايتون برديم و در دو طبقه اسکان داديم. بعد هم آورديم با امام (ره) ملاقات کردند. اين مساله براي ليبيايي‌ها خيلي شيرين بود.
نيروي دريايي ايران در زمان شاه، با نيرو دريايي ليبي هر دو توسط آمريکايي‌ها درست شده و کاملاً شبيه هم بود. ما دو ناو بزرگ داشتيم که درست مثل ناوهاي ليبي بود.. وقتي قذافي در ليبي به مسند قدرت نشست، تجهيزات روسي را جايگزين ناوهاي آمريکايي کرد. ناوها، توپ‌ها و همه ادوات مثل هم بود. ليبي آنها را از رده خارج کرده بود. من رفتم ليبي هر چه که داشتند گرفتم بنابراين تجهيزات ناوهايمان را از ليبي گرفتيم. با دو کشتي تجهيزات ناوها را آورديم. در حقيقت رفاقتمان از اينجا شروع شد.

*خريد اولين محموله سلاح در جنگ

از ابتداي تشکيل سپاه تا پايان جنگ مسؤول پشتيباني سپاه بودم.درآن زمان که کسي ما را نمي‌شناخت و جنس به ما نمي‌فروختند.پيش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط و با شخص مرحوم عرفات هم آشنايي داشتم. من رفتم پيش مرحوم ياسرعرفات رفتم و گفتم تفنگ مي‌‌خواهم.به لبنان رفتم و زير کوهي کارخانه شان را ديدم. حدود پنج هزار قبضه تفنگ کلاشينکف و 500 قبضه آرپي‌جي هفت از او خريدم.
به مرور در اين اواخر در حجم‌هاي بزرگ تسليحات مي‌خريديم.

*ايجاد صنايع جنگي در سپاه

در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامي بوديم. اولين کشوري که از آنجا مهمات تهيه کردم فلسطين و پس ازآن کره شمالي بود. کشوري عقب افتاده، اما از نظر نظامي پيشرفته. من در آنجا به ملاقات کي مين سونگ مي رفتم. او به انقلاب اسلامي خيلي علاقه مند بود و با سعه صدر با ما برخورد مي کرد. البته پول هم در ازاي تجهيزات مي گرفت. يک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات مي خري؟! برو خودت بساز. اصولاً ملتي که ديگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمي شود! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصميم گرفتم در سپاه صنايع ايجاد کنيم.

*مانع تراشي هاي بني صدر براي تأمين تسليحات از داخل

در ابتداي جنگ و در دوره بني‌صدر حتي براي تأمين تسليحات از داخل هم مشکل داشتيم. يک روز شهيد کلاهدوز، قبل از شکست حصر آبادان، به من گفت اگر هزار قبضه اسلحه ژ3 بيشتر بدهي مي‌توانيم 4 هزار نفر را وارد عمل کنيم. رفتم دزفول. ديدم بني‌صدر هم همراه استاندار آنجاست. گفتم دستور بدهيد هزار قبضه اسلحه به ما بدهند. گفت برو از اربابانت بگير. گفتم ارباب‌هايم چه کساني هستند. اسامي بزرگان انقلاب، آقايان خامنه‌اي، بهشتي و هاشمي رفسنجاني را گفت. گفتم اسلحه دست ارباب‌هاي من نيست دست توست.
بني‌صدر گفت نمي‌دهم. يادم هست لباس نظامي هم پوشيده بود. به محض اينکه بني‌صدر سوار جيپ شد من هم رفتم زير لاستيک‌هاي جيپ خوابيدم. گفت چکار کنم. گفتم يک حواله هزارتايي ژ3 بنويس. نوشت و من هم آمدم تهران.
اول که آمدم گفتند نمي‌دهيم. ما هم يک عده از بچه‌ها را برداشتيم و رفتيم قفل‌ها را شکستيم. سه هزار ژ3 و تيربار برداشتيم. همه را شماره‌برداري کرديم گذاشتيم آنجا و آمديم بيرون.

*تهيه موشک اسکاد از ليبي

قبل از اينکه در سال 62 وزير سپاه بشوم، به سه تا کشور زياد سفر مي‌کردم. سوريه، ليبي و کره‌شمالي. آنها با ما همکاري مي‌کردند و سوريه و ليبي بيشتر از کره با ما همکاري مي‌کرد.
يک‌سال اول به سوريه و به ليبي نرفتم. آنها رسما من را دعوت کردند. من تحت عنوان يک سفر رسمي همراه با برخي فرماندهان سپاه نظير سردار صفوي و سردار وحيد، اول به سوريه و بعد به ليبي رفتم.
خاطرم هست اولين سفري بود که با لباس سپاهي مي‌رفتيم. مقامات ليبي هم در سطح بالا استقبال کردند..قبل از اينکه به ليبي بروم اول پيش آقاي هاشمي و بعد نزد مقام معظم رهبري که آن زمان رئيس جمهور بودند، رفتم.
آقاي هاشمي گفت حاج محسن مي‌تواني از اين دو تا کشور موشک بگيري. عراق بدجوري به تهران موشک مي‌زند و هواپيماهاي ميگ 25 بالا‌سر تهران مانور مي‌دادند. گفتم به اميد خدا. خدمت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رفتم. ايشان فرمودند تهيه موشک از آنها فکر خوبي است، اما فکر مي‌کني آنها موشک در اختيار ما قرار مي‌دهند. گفتم آقا سنگ مفت، گنجشک مفت. رفتم سوريه. با مرحوم اسد ملاقات کردم. ايشان به ايران محبت داشت. جريان را گفتم. گفت ما هنوز با اسرائيل در حال جنگ هستيم و آتش‌بس فرماليته است. ضمن آن که آن بخش از مهماتي که شما مي‌خواهيد در اختيار ما نيست. در اختيار روس‌هاست. من نمي‌توانم به شما موشک بدهم اما اگر خواستيد ما به نيروها و بچه‌هاي شما آموزش مي‌دهيم. همانجا قرارها را گذاشتم و هماهنگ کردم تا يک گروه 40 تا 50 نفره به سوريه بروند. آنها رفتند و آموزش‌هاي لازم راجع به موشک را شروع کردند.
وقتي به ليبي رفتيم ابتدا با آقاي جلود، نخست‌وزير ليبي و معاون آقاي قذافي ديدار کرديم. در مذاکراتمان، آقاي جلود مي‌گفت که ليبي از انقلاب اسلامي حمايت مي‌کند. در عين حال مشکل عربي بودنشان را هم مطرح کرد. ايشان نزديک به نيم ساعت سخنراني کرد. ديدم اينطور نمي‌شود. يکدفعه با دستم محکم زدم روي ميز مذاکره بطوريکه جلود تکان خورد. گفتم دروغ مي‌گوييد. جلود گفت چرا؟ گفتم شما مي‌گوييد ايران ام‌القراي جهان اسلام است و تهران هم مرکزش. در حاليکه صدام هر روز تهران را هدف قرار مي‌دهد و ما تجهيزات کافي براي دفاع نداريم. گفت چه مي‌خواهيد. گفتم موشک.
جلود با اين پيشنهاد کمي تامل کرد و گفت اين کار من نيست. کار شخص قذافي است. گفتم برويد آقاي قذافي را آماده کنيد.
وقتي پيش قذافي رفتم چون لباس نظامي داشتم سلام نظامي دادم. بعد از آن ديدار، جلود گفت کار خودت را کردي. بياييد موشک‌هايتان را ببريد. همانجا به رئيس دفترش گفت 10 تا موشک اسکات B آماده کنند. بعد از سرهنگي پرسيد که کداميک از نيروها مي‌توانند به ايران بروند و با بچه‌‌هاي سپاه کار کنند. او گفت که سرگرد سليمان خوب است. قذاقي گفت به سرگرد سليمان ماموريت بدهيد تا با تيم خودش به ايران برود. بعد اضافه کرد از امروز فرمانده آنها حاج محسن رفيق دوست است. هر چي حاج‌ محسن گفت بايد اطاعت کنند. ما برگشتيم به ايران. تقريبا حمل موشک‌ها مصادف شده بود با سفري که حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مقام معظم رهبري به ليبي کرده بودند. من هم همراه ايشان به اين سفر رفتم. ما که رسيديم هواپيماي ديگري موشک‌ها را بار زده بود و آماده پرواز به ايران بود.
به هر حال ما موشک اسکاد B که 350 کيلومتر برد داشت را به ايران وارد کرديم و اولين آن را به بانک رافدين بغداد زديم. اينها با اختلاف کم به هدف مي‌خوردند. نهايتا 500 متر اينطرف و آنطرف ممکن است اصابت کند که در اين برد اصلا مهم نيست و جايز است. با اين حال بسياري از موشک‌هايي که ما زديم، به لطف خدا به هدف اصابت کرد.
يکي را من خودم شليک کردم. قبل از آن دعاي توسل خوانديم. بعد باشگاه افسران عراق را هدف گرفتيم. شليک که کرديم بلافاصله راديو بغداد و چند تا راديو عربي را گرفتيم. چون چند دقيقه بعد معلوم مي‌شد که سرنوشت شليک چه بوده. به لطف خدا راديوهاي آنها اعلام کردند که موشکي به باشگاه افسران اصابت کرده است. برد اسکات B براي ما مناسب بود. چند بار که شليک کرديم، عراقي‌ها گفتند که ما ديگر موشک شليک نمي‌کنيم.
البته يکي از آن 10 تا موشک را که آوردم، به باغ شيان بردم و دادم به مرکز تحقيقات سپاه. آنجا به دوستان گفتم که اين را اوراق کنيد و از روي آن موشک بسازيد. بعد عکسي از همان موشک گرفتند. بالاي آن نوشتند تقديم به پدر موشکي ايران.الان با همان کپي سازي ها رسيده ايم به موشک شهاب و بالاتر از شهاب.بعدها از کره‌شمالي همين موشک اسکاد B.را خريديم.

*پشتيباني عمليات خيبر

معمولا هر عملياتي که مي خواست انجام بگيرد بعد از اينکه فرماندهي تصميم مي گرفت و به تصويب فرمانده جنگ مي رساند، اين عمليات را به ما معرفي مي کردند و ما مي رفتيم از نظر موقعيت محلي و امکاناتي که براي انجام عمليات لازم بود را بررسي مي کرديم و تجهيزاتي که مي خواست را تهيه مي کرديم. و با توجه به اينکه در اين عمليات عبور از راه هور و رسيدن به جزاير مجنون مورد نظربود، و از ما تعداد زيادي قايق و شناور هاي خشايار تعويض موتور شده خواسته بودند. اين خشايارها که نفربرهاي از رده خارج شده ارتشي سال 1340 بود، در تهران به عنوان ديوار پادگان اردشير بابکان دو تا دو تا روي هم گذاشته شده بود. ما آنها را گرفته بوديم و در حال تعويض موتورش بوديم چون موتورهايش به درد کار نمي خورد. امکانات خاصي که براي عمليات خيبر مي خواستند در درجه اول قايق بود و همين خشايارها البته مسئله پل هم مطرح است که بحث مفصلي دارد.
مثلا مي گفتند يک قايق مي خواهيم اين تعداد نيرو حمل کند يا يک قايق مي خواهيم رويش يک کاتيوشا نصب کنيم، البته ميني کاتيوشا، يک قايق مي خواهيم که رويش دوشکا نصب شود. يا نمونه مي دادند، يا خودمان طراحي مي کرديم. اين بود که قالب اين را بسته به تعدادي که مي خواستيم يا زماني که داشتيم - اگر زمان طولاني بود تعداد قالب کمتر اگر زمان کوتاه بود تعداد قالب بيشتر- و يک جاي وسيع هم تدارک ديده بوديم که به اسم شهيد کلاهدوز نامگذاري کرديم روي آن قالب ها قايق را مي ساختيم و مي فرستاديم جبهه همين طور در مورد خشايار.
موتور قايق ها را هم از خارج وارد مي کرديم يکي از ويژگي هاي ما در طول جنگ اين بود که درخواست هايي که داشتيم خيلي غير متعارف بود و اگر دقت نمي کرديم لو مي رفت که براي جنگ مي خواهيم استفاده کنيم و از نظر حفاظت اطلاعات بايد دقت بسياري مي کرديم مثل خريدن موتور، مثل خريدن حتي تويوتا، مثل خريدن لباس غواصي. مثلا در ارتش هاي دنيا خيلي غواص داشته باشند صد يا دويست تا لباس براي کارهاي خاص مي خريدند ولي فرماندهان از ما دو هزار تا لباس مي خواستند آن هم در زماني کوتاه.
براي تهيه اين لوازم چند نفر را بسيج مي کرديم از چند کشور مختلف و به نام چند کشور مختلف پول مي داديم تا بروند آنجا خريد کنند و بياورند اينجا تحويل دهند. براي عمليات خيبر لباس غواصي تعداد زيادي نخواستند. در عمليات فاو ما حداقل نياز لباس غواصي مان به 6000عدد رسيد که تهيه آن خودش داستاني داشت. در عمليات خيبر مثلا مي خواستيم قايق موتور بخريم، از جاهاي مختلف اقدام مي کرديم. مي رفتنيم از کانادا موتور ياماها تهيه مي کرديم و به همين علت متوجه نمي شدند براي چه کاري مي خواهيم در مجموع کار لجستيک کاري پنهان ولي فوق العاده پراهميت است، به بچه هاي روابط عمومي و سايرين مي گفتم اگر شما کار نکنيد خيلي معلوم نيست ولي اگر تشکيلات ما 6 ساعت فعاليت نکند براي فردا صبحانه نداريم. نيروهاي ما شبانه روز تلاش مي کردند و منطقه را انتخاب مي کردند و اگر دقت نمي کرديم نمي توانستيم کار انجام بدهيم. اوج کاري که در خيبر صورت گرفت و مي توان گفت پديده بود، پل خيبر بود. يک طرحي بود که نماينده جهاد در دولت مطرح کرد و طرح اوليه مربوط به جهاد بود اما آن پلي که ساخته شد آن طرح نبود و کار ساخت آن را به ما سپردند به ما آن طرح را برديم اصلاح کرديم و در مجموع ظرفيت عبور 5 تن بار را داشت، به شکلي که نفربر، تانک و کاميون به راحتي بتواند از روي آن عبور کند.
براي نصب آن يک روز با مشکل بر خورديم. نيزارها آنقدر فشرده بود که با هيچ داسي قطع نمي شد.حتي هر چيزي در مملکت مي ديديم مي شود با آن قطع کرد را امتحان کرديم. بالاخره رفتيم آنجا که بچه ها فتح کرده بودند يک ني کوب عراقي پيدا کرديم که آنها از اين ني کوب براي خشک کردن هور و تبديل ني زار به درياچه استفاده مي کردند. بلافاصله اين دستگاه را برديم اراک و کپي سازي کرده و از روي آن چند دستگاه ساختيم. زمان هم محدود بود، در حدود 2 يا 3 روز اين کار را بايد انجام مي داديم و نهايتاً 14 کيلومتر پل ساختيم. يکي از کارهاي بزرگ در جنگ همين پل خيبر بود که در عمليات بدر قطعات آنرا بزرگتر و مدرن تر کرديم.
يک شب ساعت دوازده بود که گفتند امشب به ما بايد تعدادي جرثقيل دستي و جک هاي مخصوص بدهيد، که حالا هر جايي پيدا نمي شد و براي عمليات لازم بود.آنقدر کار مهم بود که به يکي از بچه ها گفتم فوراً برو اهواز و ببين صاحب اينگونه فروشگاه ها چه کسي است،او را پيدا کن و لوازم را بخر. بچه ها گفتند اگر نشد.گفتم اگر نشد برويد خودتان مغازه را پيدا کنيد قفلش را ببريد، برويد داخل مغازه خودتان وسايل را بياوريد ولي يک نامه بنويسيد که صبح بيا فرمانداري و پول اجناست را بگير. يک قفل جديد هم بزنيد به در و برويد کليد را بدهيد به استانداري.
اينها همين آخري را انتخاب کردند رفتند از يک مغازه بزرگي هر چه مي خواستند برداشتند نامه نوشتند و قفل را زدند. طرف صبح آمد ديد قفلش باز نمي شود يک نامه روي قفل نصب است که نوشته ما ديشب آمديم مغازه و چيزهايي برداشتيم، برويد استانداري و صورتش در مغازه و آنجا است و پولش هر چه باشد مي دهيم. يعني اين جور زمان براي براي ما تنگ بود و بايد کار تدارکات را انجام مي داديم.
موادي هم که براي زير اين پل مي خواستيم يک تاجري وارد کرده بود. رفته بودند از او بخرند و او نمي فروخت. به من گفتند، گفتم عيبي ندارد. شب ساعت 12 برويد در خانه اش و در هر وضعي بود او را بياوريد اينجا. آدمي که مواردي را دارد و مي داند ما براي جنگ مي خواهيم و پولش را هم مي دهيم، ومي خواهد احتکار کند و فقط به خودش فکر مي کند لذا بايد آن را به زور گرفت.
دفتر وزارت آن زمان در خيابان فردوسي بود. تقريبا پنجاه و خورده اي سالش بود، خيلي ناراحت بود گفتم مرد حسابي مگر اين جنس را نمي خواهي بفروشي؟ مگر تو نمي داني احتکار در زمان جنگ حرام و هم جرم است؟ مرضت چيه؟ خوب اين جنست را بده و هر چه مي خرند ده درصد هم گران تر بگير. گفت: اگر نخواهم بفروشم. گفتم : همين جا مي دهم ميدان تير. نهايتاً پولش را هم کامل داديم و حواله انبار را ازش گرفتم و شبانه رفتيم جنس را آورديم و ريختيم براي کار.
البته در کنار نصب پل خيبر،جهاد داشت جاده اي مي ساخت به نام سيد الشهدا که بالاي دو تا سه ماه طول کشيد.کار ارزشمندي هم بود اما پل از روز ساخت تا نصب فکر مي کنم بيست و اندي روز دوران نصب آن بود،که يکي از کارهاي عجيب جنگ بود.
http://www.emtedad.ir/?com=29.
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرش جان فکر نمی کنی علل ادامه جنگ بیشتر سیاسی بود تا اعتقادی؟
جنگ تموم شده 20 سال هم از اتمامش گذشته اما خودت می بینی ما هنوز داریم تاوان بی خبری های اون دوره رو می دیم
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرش جان فکر نمی کنی علل ادامه جنگ بیشتر سیاسی بود تا اعتقادی؟
جنگ تموم شده 20 سال هم از اتمامش گذشته اما خودت می بینی ما هنوز داریم تاوان بی خبری های اون دوره رو می دیم
خب درستهوو
غلل ها فقط اعتقادي نبود..
سياسي هم بود!
البته ما از ادامه جنگ سودي نميبرديم و اين اروپايي ها بودن كه سود ميبردن!
البته هر كار هم ميكرديم نميتونستيم به صلح پايدار برسيم چون اونا نميخواستن!
اعراب هم نميخواستن!
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
استدلال ما براى ورود به خاك عراق بعد از پیروزی در خرمشهر چه بود؟(جواب از سردار جعفري)

سردار جعفري: ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر ناشى از غرور ما نبود

*سردار! بدون مقدمه مي روم سر اصل مطلب. بعد از قضيه عزل بنى صدر و فتح خرمشهر، ، و بعد از ديدار مسوولان با سران نظام گويا مسوولان نظامى معتقد بودند كه بايد وارد خاك عراق شويم؛ با اين توجيه كه اگر صدام مطمئن بشود كه ما وارد خاكش نمى شويم، امتياز بزرگى را به دست آورده بود، و گويا اين تز ورود به خاك عراق با اندكى تغييرات با موافقت امام (ره) همراه مى شود. بفرماييد استدلال ما براى ورود در خاك عراق، تنها گرفتن اين «امتياز بزرگ» از صدام بود، يا در اثر پيروزى در خرمشهر، به فكر شيوه هاى هجومى هم افتاده بوديم؟

بعد از اين كه خرمشهر آزاد شد؛ دشمن در يك دستپاچگى و فشار روحى و روانى سنگينى به سر مى برد. بعد از ۴ عملياتى كه ما انجام داديم و كلى از نيروهايشان از بين رفت، منافع نظامى حكم مى كرد كه ما هر دو نگاه كه شما گفتيد، پيشروى كنيم.واقعيت اين است كه اگر بعد از فتح خرمشهر، ما در مرزها به حالت تدافعى باقى مى مانديم، طعم پيروزى خيلى زود دوباره جايش را به مزه شكست مى داد، لذا ما چاره اى نداشتيم مگر اين كه توپ را وارد زمين عراق مى كرديم تا معناى عدم موفقيت، گل نزدن باشد نه گل خوردن. پس ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر ناشى از غرور ما نبود، بلكه منطق نظامى اين را مى گفت كه براى حفظ پيروزى بايد يك گام ديگر به جلو برداريم. فشارى كه عراق و كل جامعه جهانى درباره پذيرش آتش بس بعد از قصه خرمشهر بر ما وارد كردند از همين ناحيه است كه مى دانستند ما براى ورود به بصره انگيزه داريم و اگر اين تصور، عملى شود، عراق بايد خواب پيروزى در برابر ايران را ببيند. بنابراين روز ۱۵ خرداد سال ۶۱ دشمن رسما اعلام آتش بس كرد و در بعضى نقاط هم پرچم سفيد نصب نمود.* آن موقع شما در منطقه بوديد؟بله.
* وقتى اين خبر را شنيديد چه احساسى به شما دست داد؟


به شدت ناراحت بوديم، چرا كه شك نداشتيم اين يك حقه است؛ چون دشمن مى خواست بعد از آن آسيب جدى كه ديده بود، خطش را درست كند. از تعرض و از عمليات هاى نيروهاى ما وحشت داشت. ايجاد يك خط محكم و نفوذ ناپذير براى دشمن ضرورى بود. مى بينيم يك هفته بعد از آن روند كه دشمن اعلام آتش بس كرده بود آمده و در پشت خاكريزهاى خودش موانع مستحكم ايجاد كرده و رفته است و لاك پدافندى و در اين لاك دفاعى، سيم خاردار، ميدان مين و كانال هاى خودش را محكم نگه داشته است. حدود ۱۵ روز بيشتر اين كار طول نكشيد و بعد از ۱۵ روز آتشبارش را دوباره عليه ما شروع كرد. همين كار را در روزهاى ۱۳ تا ۱۶ مهر هم انجام داد. راحت قابل فهم بود كه اين موضوع از نظر عملياتى و تاكتيكى براى ما يك فريب بود ما هيچ قطعنامه مشخصى را كه بند اجرايى داشته باشد و متجاوز را مشخص كند و مرزهاى بين المللى را تعيين كند و خسارت هايى را كه بايد به ما مى داد را مشخص كند، نديديم.


* چرا رزمندگان در آن زمان از قطع جنگ واهمه داشتند؟


واهمه از تمام شدن جنگ نبود، از بر زمين ماندن حكم امام بود. ما مى دانستيم كه امام تا آن موقع هيچ بنايى بر پذيرش قطعنامه نداشتند. پس ادامه جنگ را مجراى عمل به فرمايش امام مى دانستيم. ما جنگ را دوست نداشتيم، براى ما نظر امام دوست داشتنى بود. اين هم كه بعد از تمام شدن جنگ در سال ،۶۵ ناراحت شديم به خاطر خود جنگ نبود، به خاطر فضايلى بود كه از دل جنگ بيرون آمده بود

.
* چرا در نبردهاى شرق بصره موفق نبوديم؟


قبل از اين كه پاسخ بگويم يادآورى اين نكته ضرورى است. عده اى درباره «عمليات رمضان» از لفظ شكست استفاده مى كنند كه درست نيست، ما در عمليات هايى كه بعد از فتح خرمشهر در خاك عراق انجام داديم، در هيچ كدام شكست نخورديم، بلكه به تمامى اهداف مورد نظر نرسيديم. ما يك شكست خوردن داريم، يك پيروز نشدن. اين دو در عالم نظامى گرى خيلى فرق مى كند. ما در «شرق بصره» آنچنان كه مدنظرمان بود موفق نشديم. علتش هم اين است كه اولا بخشى از نيروهايمان متوجه لبنان و آن جبهه شده بودند و ما به شدت با كمبود نيرو روبه رو شديم، و ثانيا دشمن از تمامى نيروها و امكاناتش براى دفاع استفاده كرده بود، و اغلب يگان هايش را به صورت متمركز صرف حفظ شرق بصره كرده بود. يعنى مصمم شده بود حالا كه خرمشهر را از دست داده، ديگر بخشى از خاك خودش را هم به ايران ندهد كه مشكلاتش دو چندان شود. از همه اينها گذشته، ما از اين مقطع به بعد از عراق، اسرايى با مليت غيرعراقى نيز گرفتيم! يعنى شرق و غرب وقتى ديدند حمايت از عراق، تنها با ارسال سلاح، درست نمى شود به فرستادن سرباز روى آوردند. نكته ديگر اين كه منطقه عملياتى رمضان بسيار گسترده بود. به خصوص منطقه ميان پاسگاه زيد تا بوبيان. به همه اينها گرماى هواى آن روز بصره و روزه دار بودن بچه ها را هم البته بايد اضافه كرد. عطش بود. گرمازدگى بود. گرد وخاك عجيب بود، به حدى كه با اين كه اكثر بچه ها عينك زده بودند تا خاك در چشم شان نرود اما باز چنان خاك در چشم بعضى از بچه ها رفته بود كه تا ساعت ها نمى توانستند چشم شان را باز كنند

!
* در اين عمليات تا كجا پيشروى كرديد؟


تا كانال ماهى؛ پيشروى در شرق بصره خيلى خوب صورت گرفت

.
* چرا بعد از فتح خرمشهر همه نگاه ها متوجه شرق بصره بود؟

يك نظر اين بود كه ما از شهر مندلى به سمت بغداد برويم كه ۱۰۰ كيلومتر بود و با نيروى پياده و جان پناه اين كار البته مقدور نبود. گذشته از اين تمام قوت و قدرت دشمن در بصره متمركز بود. بصره براى ما استراتژيك ترين شهر عراق بود.
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از فتح خرمشهر ،ادامه جنگ چرا ؟

پس از فتح خرمشهر ،ادامه جنگ چرا ؟

فتح خرمشهر به عنوان يک حادثه تاريخي و سرنوشت‌ساز، پايان‌بخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ايران در تاريخ 31 شهريور سال 1359 آغاز شد و با آزادسازي مناطق اشغالي به پايان رسيد. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتي که در اين مرحله از جنگ صورت گرفت، به ويژه نحوه پايان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به يک پرسش بنيادين تبديل کرده است. در اين زمينه ملاحظاتي وجود دارد که بايد مورد توجه قرار گيرد:


تصميم‌گيري براي پايان دادن يا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سياسي ـ نظامي کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاري جلسات متعدد، اتخاذ شد.
شرايط تصميم‌گيري، ناظر بر اين معنا بود که قواي نظامي ايران با آزادسازي مناطق اشغالي، ماهيت جنگ تجاوزکارانه و فرسايشي را با کسب برتري سياسي ـ نظامي تغيير داده‌اند و در چنين وضعيتي به زعم آمريکا و غرب، ارائه هرگونه امتياز به ايران به معناي به رسميت شناختن برتري نظام برآمده از انقلاب اسلامي و با منافع غرب در تضاد است. بنابراين، اجتناب از ارائه هرگونه امتياز به ايران، يک سياست کلي و مورد توافق بود که از سوي آمريکا و غرب دنبال مي‌شد. بر پايه همين ملاحظه با تعريف برتري ايران به عنوان تهديد منافع آمريکا و غرب، مهار اين برتري هدف سياست‌هاي جديد منطقه‌اي آمريکا قرار گرفت.


مرکز پژوهش‌هاي اجتماعي نخست‌وزيري در خرداد سال 1361، طي يک نظرسنجي از عده‌اي با شرايط سني، تحصيلي و جنسيت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسي قرار داده است. در اين نظرسنجي، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتي که عراق شرايط ما را نپذيرد و دلايل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.




راه‌حل‌هاي پيشنهادي براي پايان دادن به جنگ در اين مرحله، عموما از سوي برخي کشورهاي منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بيشتر ناظر بر تشکيل صندوق مشترک براي پرداخت خسارت به ايران و عراق بود. به اين ترتيب که کشورهاي منطقه با تشکيل صندوقي مشترک، مبالغي را به صندوق واريز کنند و تدريجا براي بازسازي ايران و عراق پرداخت شود. در اين زمينه، صحبت از مبلغ 25 ميليارد دلار تا 50 ميليارد دلار مطرح شد؛ اما به دليل اينکه راه‌حل متناسب با شرايط برتري ايران نبود و ساير خواسته‌هاي ايران مانند محکوم کردن متجاوز، عقب‌نشيني کامل از خاک ايران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمينه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتيجه رقم قطعي مشخص نيست.



فاصله زماني تصميم‌گيري ايران پس از فتح خرمشهر تا انجام عمليات رمضان با وقوع برخي رخدادهايي همراه شد که نقش مهمي در شکل‌گيري ادامه جنگ داشت. در حالي که در سوم خرداد سال 1361 خرمشهر فتح شد و در تاريخ 14 خرداد، اسرائيل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اوليه در ايران، ناظر بر اين معنا بود که نگراني از پيروزي ايران منجر به گشايش جبهه جديد شده است. واکنش سياسي ـ نظامي ايران با اعزام هيأت ديپلماتيک در تاريخ 17 خرداد و سپس اعزام برخي از نيروهاي نظامي و اعلام آمادگي براي جنگ در دو جبهه، متأثر از همين ملاحظات بود.
در تاريخ 20 خرداد، عراق آمادگي براي عقب‌نشيني يکجانبه را اعلام و در تاريخ 30 تير آن را اجرا کرد. در اين مرحله 5 هزار کيلومتر از خاک ايران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقب‌نشيني تنها 2500 کيلومتر از آن تخليه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژيک و شهر نفت‌شهر در اشغال نيروهاي عراقي باقي ماند.
ملاحظات سياسي ـ نظامي جديد سبب شد، امام(ره) با احساس نگراني از ماهيت سياست‌هاي جديد آمريکا و اسرائيل و عراق، روند اعزام نيرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نيروها را صادر کردند.


فاصله زماني تصميم‌گيري ايران پس از فتح خرمشهر تا انجام عمليات رمضان با وقوع برخي رخدادهايي همراه شد که نقش مهمي در شکل‌گيري ادامه جنگ داشت.


در چنين فضايي، قطعنامه 522 در تاريخ 22 تير ماه از سوي سازمان ملل صادر شد که هيچ‌کدام از درخواست‌هاي ايران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعيت ميان دو کشور نام برده مي‌شد!
مجموعه رخدادهاي سياسي ـ‌ نظامي در سطح منطقه، مواضع جديد آمريکا، ماهيت قطعنامه جديد سازمان ملل، تماما نگراني ايران را ـ مبني بر اينکه کليه تلاش‌ها و سياست‌ها براي مهار و برتري ايران سازماندهي شده است ـ تشديد کرد و در نتيجه، تصميم‌گيري اوليه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عمليات رمضان در تاريخ 23 تير ماه سال 1361 و با هدف تأمين صلح شرافتمندانه و تنبيه متجاوز به اجرا گذاشته شد.




نقد و بررسي تصميم‌گيري براي ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در اين زمينه، براي نخستين بار از سوي نهضت آزادي مطرح شد. مسئله قابل توجه در اين زمينه، اين است که انتقاد نهضت آزادي نزديک به يک سال پس از تصميم‌گيري و اجراي آن و با مشاهده نتايج اين تصميم‌گيري، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در اين زمينه ديدگاه و موضعي داشت،‌ براي تأثيرگذاري بر روند تصميم‌گيري‌ها بايد همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضع‌گيري کرد، با صدور بيانيه، مواضع خود را رسما اعلام مي‌کرد.
فارغ از اين ملاحظه، نقدهاي ناظر بر تصميم‌گيري براي ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتيجه و بدون توجه به شرايط طرح مي‌شود، حال آنکه جدا کردن يک تصميم از شرايط و بستر تاريخي آن، مانع از فهم ضرورت‌ها و دلايل اين تصميم‌گيري خواهد شد.
گزينه‌هاي موجود براي تصميم‌گيري ايران، به گونه‌اي بود که اگر براي توقف جنگ تصميم‌گيري مي‌شد، امتياز قابل ملاحظه‌اي به ايران واگذار نمي‌شد و هيچ تناسبي با شرايط برتري ايران نداشت و احتمالا زمينه درگيري مجدد ايران و عراق نيز فراهم مي‌شد. امروز همان تصميم‌گيري با طرح اين پرسش روبروست که چرا ايران اين‌گونه جنگ را پايان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟
اين توضيح ناظر به اين معناست که پيچيدگي‌هاي حاکم بر شرايط تصميم‌گيري پس از فتح خرمشهر، به گونه‌اي بوده است که هرگونه تصميم‌گيري با توجه به پيامدهاي آن مي‌توانست، پرسش‌زا باشد و تنها تفاوت در نوع پرسش‌هاست، نه اصل آن.
مرکز پژوهش‌هاي اجتماعي نخست‌وزيري در خرداد سال 1361، طي يک نظرسنجي از عده‌اي با شرايط سني، تحصيلي و جنسيت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسي قرار داده است. در اين نظرسنجي، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتي که عراق شرايط ما را نپذيرد و دلايل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.
در پاسخ به اين پرسش که جنگ را تا کجا ادامه بايد داد، خروج عراق از خاک ايران با 7/30 درصد و سقوط صدام با 5/28 درصد، بيشترين آرا را کسب کرده است. ديگر گزينه‌ها همچون گرفتن خسارت 4/12 درصد و صلح تنها 2 درصد را به خود اختصاص داده‌اند. در حالي که پاسخ نمي‌دانم، 4 درصد بوده است.
در پاسخ به اين پرسش که اگر عراق شرايط ما را نپذيرد، آيا صلاح مي‌دانيد وارد خاک عراق شويم، بر حسب جنسيت پاسخ مثبت، 1/70 درصد، پاسخ منفي 1/15 درصد و نمي‌دانم 2/9 درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت 9/76، پاسخ منفي 7/7 و نمي‌دانم 4/15 درصد است. بر حسب ميزان سواد پاسخگويان، پاسخ مثبت 4/48، پاسخ منفي 2/32 و پاسخ نمي‌دانم 5/6 درصد است.
درصد پاسخ‌ها به تناسب مناطق بيستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کساني که يکي از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، 3/58 درصد مثبت و 20 درصد منفي و 20 درصد نمي‌دانم مي‌باشد.
اين نظرسنجي، فارغ از اينکه تا چه ميزان مي‌تواند از نظر علمي اعتبار داشته باشد، بيانگر بخشي از واقعيت اجتماعي و افکار عمومي نسبت به مسئله جنگ و تصميم‌گيري در مورد پايان يا ادامه آن و در ميان اقشار مختلف با موقعيت‌ها و شرايط متفاوت است که با ميانگين 70 درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کرده‌اند.

منبع: فصلنامه مطالعات تاريخي ـ شماره 2، بهار 1383
تنظيم: بخش هنر مردان خدا
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگفته هاي جنگ
اما جنگ هشت ساله ايران و عراق ناگفته هاي بسياري دارد که شايد هنوز هم براي افشاي بسياري از آنها زود باشد. از جمله پرسش هايي که در طول سال هاي گذشته در زمينه جنگ مطرح شده، پرسشي است مربوط به چرايي ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر. در اين زمينه هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي دو ديدگاه متفاوت دارند. همانگونه که در مورد چرايي پذيرش قطعنامه نيز چنين اختلاف نظري دارند. در اين رابطه حتي ميان محسن رضايي و علي اکبر ولايتي هم که آن روزها وزير امور خارجه ايران بوده، اختلاف نظرهاي جدي وجود دارد.
هاشمي مدعي است پس از فتح خرمشهر، امام(ره) مخالف ورود رزمندگان ايران به داخل خاک عراق بودند اما سران نظامي اصرار داشتند که بايد به خاک عراق وارد شويم.
اين اختلاف نظر ميان فرمانده جنگ و فرمانده سپاه در يک سال گذشته، ابعاد جديدي پيدا کرده است که با انتشار نامه امام(ره) از سوي هاشمي رفسنجاني به نقطه اي تقريبا شفاف منتهي شد.
براي اولين بار هاشمي رفسنجاني که هم اکنون رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر عهده دارد در گفت وگويي راديويي، در پاسخ به سوالي در خصوص اين که چرا ايران پس از فتح خرمشهر حاضر به آتش بس نشد، اظهار داشت: " امام (ره) در دوران جنگ مخالف وارد شدن به خاک عراق بودند ادله هاي ايشان نيز قابل توجه بود و بيشتر فکر مي کردند که در صورت وارد شدن به خاک عراق مردم عراق آسيب خواهند ديد، ولي نظامي هاي ما گفتند که نمي شود وارد نشويم چرا که در اين صورت عراقي ها خود را تجهيز مي کنند و ما ناچار هستيم يا به جنگ ادامه ندهيم و يا وارد خاک عراق شويم.»
هاشمي رفسنجاني بيان داشت: امام (ره) نيز به شرط اين که جايي وارد خاک عراق شوند که مردم آسيب نبينند موافقت کردند به همين دليل در عمليات صورت گرفته جايي انتخاب مي شد که مردم نبودند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به سوال ديگري درباره اين که چه شد که بعد از 8 سال ايران قطعنامه 598 را پذيرفت، گفت: قطعنامه را مدتي پيش از اينکه بپذيريم شوراي امنيت صادر کرده و عراق هم پذيرفته بود، ولي ما آن را قبول نداشتيم.
وي ادامه داد: ايران مي گفت در اين قطعنامه بايد تنبيه متجاوز گنجانده شود و تکليف خسارات وارد شده به ما مشخص شود و اين چيزي بود که عراقي ها نمي پذيرفتند.
هاشمي رفسنجاني با بيان اين که عوامل فراواني بود که کم کم ما متقاعد شديم بايد قطعنامه را بپذيريم، تصريح کرد: جنگ طولاني و فرسايشي شده بود و اين فرسايش به ما آسيب فراوان مي رساند و عراقي ها غيرنظامي ها را مورد هدف و آسيب قرار مي دادند، همچنين تلفات غيرنظامي ها نيز زياد شده بود به خصوص اين که عراقي ها از سلاح شيميايي استفاده مي کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کرديم و مردم مثل برگ خزان به زمين مي ريختند.
وي با بيان اينکه ما در مقابل اين شرارت محدود بوديم، چون سلاح شيميايي به کار نمي برديم و نمي خواستيم مردم آسيب ببينند،گفت: آمريکايي ها علنا به نفع عراق وارد ميدان شده بودند و کشتي، هواپيما و سکوهاي نفتي ما را مورد حمله قرار مي دادند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص ديگر عوامل پذيرش قطعنامه از سوي ايران، اظهار داشت: همسايه هاي ما ديگر به مزاحمت افتاده بودند و دائما ايجاد محدوديت مي کردند.
وي بيان داشت: بودجه دولت نيز واقعا کشش اين جنگ را نداشت و دولت رسما به امام (ره) نامه نوشت که نمي توانيم، همچنين در همين موضوع درخواست بودجه از طرف نيروهاي رزمنده زياد شد و البته حق آنها نيز بود و فرمانده سپاه نامه اي به امام (ره) نوشت و ليست بزرگي از لوازم مورد احتياج داد که ليست آنچنان بزرگ بود که امام (ره) فرمودند که يک ابرقدرت هم نمي تواند آن را تهيه کند.
هاشمي رفسنجاني ادامه داد: حتي در جلسه امام (ره) با مسوولان، حضرت امام (ره) به اين نامه استناد کردند.
وي گفت: مهمترين عامل در اين بين، عوامل انساني بود، جنگ به حدي بود که تلفات انساني زياد شده بود و قابل تحمل نبود و در اين موقع خوشبختانه شوراي امنيت تا حدودي خواسته هاي ما را پذيرفت و اين مجموعه عوامل باعث شد که امام (ره) قطعنامه را پذيرفتند."
اين سخنان هاشمي رفسنجاني در واقع توپ را به زمين محسن رضايي انداخت. هاشمي با زيرکي هر چه تمام پاي خود را از معرکه داستان هاي جنگ به کنار کشيد و سوالات افکار عمومي را متوجه محسن رضايي کرد.
پيشتر نيز در اين زمينه اختلاف نظرهايي بين اين دو بود اما اينقدر جدي نشده بود که به صراحت و در برنامه هاي رسمي رسانه ملي ، توپ را به زمين يکديگر شوت کنند.
اما محسن رضايي ديدگاه هاي خاص خود را در اين زمينه دارد. او در يادداشتي که تحت عنوان جام زهر در سايت شخصي اش نوشته به شدت از ادامه جنگ، پس از فتح خرمشهر دفاع کرده است.
او بر اين باور است : "آمريکا پس از فتح خرمشهر، خواهان توقف جنگ، بدون انتخاب برنده اصلي بود. در اين ميان ايران به دنبال مسايل ديگري بود و در پي آن بود که به لحاظ سياسي، نظامي و حقوقي وضعيت مشخص تري پيدا کند.
تعيين خسارات جنگي و به رسميت شناختن مرزهاي بين المللي، از جمله اهداف مورد نظر ايران بود که آمريکايي ها در مقابل آن ايستادگي مي کردند، چون نمي خواستند ايران به عنوان قدرت برتر منطقه مطرح شود...ايران با توجه به نيروهاي آماده اي که در اختيار داشت، فريب اين ترفند را نخورد. چون قصد نداشت فرصت را از دست بدهد و از طرفي هم نمي شد به صدام اعتماد کرد که مجددا فکر تجاوز را در سرنپروراند. چون اين شخص از هر فرصتي براي حمله دوباره به ايران استفاده مي کرد..."
اما نکته جالب اين بود که محسن رضايي و نزديکانش حتي ، نگارش چنين نامه اي را به امام(ره) تکذيب کردند.
با اين تکذيب يک سوال جدي در افکار عمومي شکل گرفت و آن سوال اين بود که اگر چنين نامه اي نبوده ، پس چرا هاشمي رفسنجاني به عنوان مرد با تجربه عرصه سياست چنين مطلبي را مطرح کرده است؟ مگر مي شود خبري به اين صراحت، کذب باشد؟ آيا هاشمي سکوت مي کند يا با شکستن راز سر به مهر، همه چيز را افشا مي کند؟
اين در حالي بود که علاوه بر رضايي بسياري ديگر از نظاميان نيز پذيرش قطعنامه را ناشي از ضعف دستگاه ديپلماسي و سياسيون مملکت مي دانستند. از جمله سردار رشيد که حتي به صراحت اعلام کرده بود امروز نيز براي حل مشکلات مملکت بايد نظامي ها عهده دار امور اجرايي شوند. غلامعلي رشيد، در گفت وگو با يکي از روزنامه هاي صبح در موضعي تند که برخي از صاحبنظران، مخاطب آن را هاشمي رفسنجاني مي خواندند گفت: "گاه به علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر، علت پذيرش قطعنامه و اهداف و استراتژي ايران در آن مقطع پرداخته مي شود که در اين مرحله نيز متاسفانه برخي از سياسيون، قهرمانان ملي و نظامي را زير سوال مي برند. در حالي که ناکامي هاي اين دوره نيز متعلق به همين سياسيون است که جنگ را به روزمرگي کشاندند و پيروزي ها متعلق به امام(ره) و رزمندگان است که بر جنگ تا پيروزي تاکيد مي کردند."
اما هاشمي هم در مقابل تکذيب ها و تهاجمات دست خالي نبود. او براي روشن شدن نکات مبهم مطرح شده در رسانه ها و افکار عمومي ، متن نامه امام خميني (ره) به مسوولان نظام درباره مسائل مربوط به قبول قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران و پايان جنگ را منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاري هاي رسمي، در پي انتشار مصاحبه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در برخي رسانه ها، از قول برخي افراد نامه فرمانده سپاه پاسداران وقت به امام(ره) تکذيب شده بود.
دفتر هاشمي رفسنجاني براي رفع هر گونه شبهه در خصوص اين مساله، متن کامل نامه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران به مسوولان وقت را که در تاريخ 25 تير ماه 1367 به رشته تحرير درآمد، عينا در اختيار رسانه ها قرار داد.
متن نامه ، به اين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
با ياري خداوند متعال و سلام و صلوات به انبيا بزرگوار الهي وائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين
حال که مسوولين نظامي ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ مي باشند، صريحا اعتراف مي کنند که ارتش اسلامي به اين زودي ها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اين که مسوولين دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را به هيچ وجه به صلاح کشور نمي دانند و با قاطعيت مي گويند که يک دهم سلاح هايي را که استکبار شرق و غرب در اختيار صدام گذارده اند، به هيچ وجه و با هيچ قيمتي نمي شود در جهان تهيه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که يکي از ده ها گزارش نظامي سياسي است که بعد از شکست هاي اخير به اينجانب رسيده و به اعتراف جانشين فرمانده کل نيروهاي مسلح، فرمانده سپاه يکي از معدود فرماندهاني است که در صورت تهيه مايحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ مي باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح هاي شيميايي و نبود وسايل خنثي کننده آن، اينجانب با آتش بس موافقت مي نمايم و براي روشن شدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ، به نکاتي از نامه فرمانده سپاه که در تاريخ 67/4/2 نگاشته است، اشاره مي شود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم; ممکن است در صورت داشتن وسايلي که در طول پنج سال به دست مي آوريم قدرت عمليات انهدامي و يا مقابله به مثل را داشته باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي 350 تيپ پياده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300 هواپيماي جنگي و 300 هليکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهي از سلاح هاي ]مختلف[ که از ضرورت هاي جنگ در آن موقع است داشته باشيم، مي توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم.
وي مي گويد قابل ذکر است که بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نيم افزايش پيدا کند. او آورده است البته آمريکا راهم بايد از خليج فارس بيرون کنيم والا موفق نخواهيم بود.
اين فرمانده مهم ترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه به موقع بودجه و امکانات دانسته و آورده است که بعيد به نظر مي رسد دولت و ستاد فرماندهي کل قوا بتوانند به تعهد خود عمل کنند; البته با ذکر اين مطالب مي گويد بايد باز هم جنگيد که اين ديگر شعاري بيش نيست.
آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام کرده اند، مسوولين جنگ مي گويند تنها سلاح هايي را که در شکست هاي اخير از دست داده ايم، به اندازه تمام بودجه است که براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود.
مسوولين سياسي مي گويند از آنجا که مردم فهميده اند پيروزي سريعي به دست نميآيد، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزيزان از هر کس بهتر مي دانيد که اين تصميم براي من چون زهر کشنده است ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبرويي داشته باشيم خرج مي کنيم.
خداوندا! ما براي دين تو قيام کرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتش بس را قبول مي کنيم. خداوندا! تو خود شاهدي که ما لحظه اي با آمريکا و شوروي و تمامي قدرت هاي جهان سر سازش نداريم و سازش با ابر قدرت ها و قدرت ها را پشت کردن به اصول اسلامي خود مي دانيم. خداوندا! در جهان شرک و کفر و نفاق، در جهان پول و قدرت و حيله و دو رويي، ما غريبيم، تو خود ياري مان کن. خداوندا! در هميشه تاريخ وقتي انبيا و علما تصميم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آميزند و جامعه اي دور از فساد و تباهي تشکيل دهند، با مخالفت هاي ابوجهل ها و ابوسفيان هاي زمان خود مواجه شده اند. خداوندا! ما فرزندان اسلام و انقلاب مان را براي رضاي تو قرباني کرديم، غير از تو هيچ کس را نداريم، ما را براي اجراي فرامين و قوانين خود ياري فرما. خداوندا! از تو مي خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصيبم فرمايي.
گفتم جلسه اي تشکيل گردد تا آتش بس را به مردم تفهيم نمايند. مواظب باشيد، ممکن است افراد داغ و تند با شعارهاي انقلابي شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند.
صريحا مي گويم بايد تمام همت تان در توجيه اين کار باشد. قدمي انحرافي حرام است و موجب عکس العمل مي شود; شما مي دانيد که مسوولين رده بالاي نظام با چشمي خونبار و قلبي مالامال از عشق به اسلام و ميهن اسلامي مان چنين تصميمي را گرفته اند.
خدا را درنظر بگيريد وهر چه اتفاق مي افتد از دوست بدانيد.
والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين.
شنبه/25تير67
روح الله الموسوي الخميني


دستت درد نکنه............;):gol::gol:
خیلی خوب بود.......:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا