مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار ----- که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شاد زی با سیه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده تنگدل نباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
به چشمانِ خود هم غمت را مگو
که میگرید و سر نگه دار نیست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توقع است از بنده سایه باز نگیری
ولی تو را چه غم از ذره که آفتاب بلندی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید

بارالها که عزیزی نشود خوار کسی:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ویرانه ندارد
در فصل گل چو بلبل مستم به جان گل
لبخند می زنم چو بیابم نشان گل
در جشن باغ، خنده ی گل را عزیز دار
شادی گزین که دیر نپاید زمان گل :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو از قبیله دریا من از نژاد کویرم
همیشه تشنه و غمگین همیشه بی تو اسیرم

من آفتاب درخشان و ماه تابان را
بهین طراوت سرسبزی بهاران را
زلال زمزمه روشنان باران را درود خواهم گفت
صفای باغ و چمن دشت و کوهساران را
و من چو ساقه نورسته بازخواهم رست
و درتمامی اشیا پاک تجریدی
وجود گمشده ای را
دوباره خواهم جست :gol:
 

mob

عضو جدید
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
دوستِ عزیز :
باید با *ت* شعر مینوشتید.
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من آفتاب درخشان و ماه تابان را
بهین طراوت سرسبزی بهاران را
زلال زمزمه روشنان باران را درود خواهم گفت
صفای باغ و چمن دشت و کوهساران را
و من چو ساقه نورسته بازخواهم رست
و درتمامی اشیا پاک تجریدی
وجود گمشده ای را
دوباره خواهم جست :gol:
تو ذوق و شعر و هنر پردازی
تو دنیای شور و سوز و سازی
گهی همه کشفی گهی همه رازی
گهی همه شوقی گهی همه نازی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو ذوق و شعر و هنر پردازی
تو دنیای شور و سوز و سازی
گهی همه کشفی گهی همه رازی
گهی همه شوقی گهی همه نازی
یا به حالت ،یا به حیلت، یا به زاری ،یا به زر
عاقبت اندر دلِ سخت تو راهی میکنم:gol:
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه بتخانه بهانه

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده‌ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد:gol:
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده‌ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد:gol:

دانمت که بر سـرم گذر کنی به‌رحمـت اما
آن زمان که بر کشد گیاه غـم سـر از مزارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا