نمي داني كه چه قدر خسته ام
و اندكي دلتنگ ِ عادت ِ بودنت
از وقتي نبوده اي( يا نخواسته ايم كه بماني)
قطره قطره اب هايي كه مي چكد از اسمان دلتنگي را
مانند ان اسفنج هاي كهنه
به خود گرفته ام
باد كرده ام
ان قدر كه جا نمي شوم در اين كلمات.
هیچی نگو!
آروم بشین!
همه صداها رو قطع کن!
سکوت مطلق!
یه لیوان آب بردار!
آروم بنوش!
.
.
.
حالا اگه دوست داشتی دو خط بنویس!
از خودت!
از حست!
از این سکوت!
...
چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟...................... دوره ارزانی است! ،................ چه شرافت ارزان ،............ تن عریان ارزان،............... و دروغ از همه چیز ارزانتر،... آبرو قیمت یک تکه نان ،... و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!