گفتگو و آشنایی با دیگر اعضای تالار پزشکی

Miss doctor

عضو جدید
کاربر ممتاز


اره عزیزم درسته.....من پرستاری میخونم ولی وقتی میبینم مطالب طولانی و ریزه اصلا ذوقم کور میشه بخونم :(



بعدشم ببین تالار خلوته چون جذاب نیس..............
اولین درس رشته پزشکی ممارست و تلاش

ذوق معنایی ندارد زیاد

اگر مطلب سنگین باشد نخوانی بگی بیخیالش تقلب
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز



محل سكونت: به تو چه
 

SHEEDA

عضو جدید
سلام
خوبید ال نو مبارک
هر چی دل تنگمون میخوادتونیم بگم
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام
جای شما خالی

امروز به محض ورود ما با بخش ریه، توی یه اتاق، به فاصله ی ۱۰ مین، ۲تا مریض ارست کردن :/
هر۲تاشون هم یه عاقای اینترن CPR کرد و برشون گردوند
بعد جالبه که همراهای یکیشون اصلاً از اینکه مریضشون برگشت خوشحال نشدن :/ ترجیح میدادن بمیره :/
اص لن یک وض عی :|
سیل عظیم اشک های من و دوستم....
بار اولمون بود خو :d واقعنی فک میکردیم میمیرن..
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام
جای شما خالی

امروز به محض ورود ما با بخش ریه، توی یه اتاق، به فاصله ی ۱۰ مین، ۲تا مریض ارست کردن :/
هر۲تاشون هم یه عاقای اینترن CPR کرد و برشون گردوند
بعد جالبه که همراهای یکیشون اصلاً از اینکه مریضشون برگشت خوشحال نشدن :/ ترجیح میدادن بمیره :/
اص لن یک وض عی :|
سیل عظیم اشک های من و دوستم....
بار اولمون بود خو :d واقعنی فک میکردیم میمیرن..
اَرِست،اُرِست،اِرِست، آرست؟ (ویچ وان ؟:D)
عجب عادمایی :|
عاخی :w24: :D
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترم 6 - بیمارستان روزبه - کاراموزی روان

بخش روان اصولا کاری نداره و پرسنل تقریبا کم کارن ؛ به طبع ما هم کاری نداریم ( جز مصاحبه با مریضا که واقعا جالبه )در نتیچه هد نرس بخش خیلی علاقه مند بود که همه چی به ما یاد بده ،ی روز که ما تو اتاق ویزیت بیکار نشسته بودیم یهو هد نرس اومد دید من دارم با گوشیم بازی میکنم ، برگشت گفت : موتورم داره؟!؟ وییییییییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژ ؟؟! و رفت از اتاق بیرون ، همین رفت اتاق منفجر شد
:w15:

روز بعد ما تو اتاق ویزیت مشغول خوندن پرونده ها بودیم که یهو با عصبنیت یکی از همراهای مریضا رو که اومده بود مریضشو ببره اورد تو اتاق و شروع کرد به دعوا باهاش : که چرا اومدی دنبالش؟؟! اینکه هنوز خوب نشده!! این کارت ظلمه بهش و .. و در اخر با عصبانیت هر دو با ناراحتی از اتاق خارج شدند
همین در یسته شد مینا ( دوستم ) برگشت گفت : ویییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژژژ!!!!
ینی همه هنوز تو شوک داد و بیدا اونا بودیم که یهو منفجر شدیم :w15:
 
آخرین ویرایش:

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ترم 6 - بیمارستان روزبه - کاراموزی روان

بخش روان اصولا کاری نداره و پرسنل تقریبا کم کارن ؛ به طبع ما هم کاری نداریم ( جز مصاحبه با مریضا که واقعا جالبه )در نتیچه هد نرس بخش خیلی علاقه مند بود که همه چی به ما یاد بده ،ی روز که ما تو اتاق ویزیت بیکار نشسته بودیم یهو هد نرس اومد دید من دارم با گوشیم بازی میکنم ، برگشت گفت : موتورم داره؟!؟ وییییییییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژ ؟؟! و رفت از اتاق بیرون ، همین رفت اتاق منفجر شد
:w15:

روز بعد ما تو اتاق ویزیت مشغول خوندن پرونده ها بودیم که یهو با عصبنیت یکی از همراهای مریضا رو که اومده بود مریضشو ببره اورد تو اتاق و شروع کرد به دعوا باهاش : که چرا اومدی دنبالش؟؟! اینکه هنوز خوب نشده!! این کارت ظلمه بهش و .. و در اخر با عصبانیت هر دو با ناراحتی از اتاق خارج شدند
همین در یسته شد مینا ( دوستم ) برگشت گفت : ویییییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژژژ!!!!
ینی همه هنوز تو شوک داد و بیدا اونا بودیم که یهو منفجر شدیم :w15:

دوسم پرستاره ، ااونم یه بار یه خاطر از همین بیمارستان میگفت که ما منفجر شدیم :D
میگفت بعضی مریضا رو که میبینی نمیدونی بخندی یا گریه کنی:| :D
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترم 6 - بیمارستان روزبه - کاراموزی روان

ی روز توی حیاط نشسته بودیم رو نیمکت ( حیاطش خیلی با صفاست ؛ مخصوصا که الان بهاره واقعا قشنگه ) یهو یکی از مریضا اومد تو صورت من و شروع کرد به حرف زدن باهام ، کاملا توهم داشت و هذیون میگفت ، یهو شیشه نوشابه ای رو که دستش بود و تهش ی کم اب بود، گرف سمت من و گفت : این زَهره , تو میخوری یا من بخورم؟؟! منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم تو بخور : )))))))
اونم نامردی نکرد و خورد : ))))))
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
اولین کشیکم بود تو بخش جراحی
یک عاقای مریضی بود به اسم عاقای فرهادی که بچه ها میگفتن این کلاً خونه زندگی نداره و همش تو بیمارستانه! میگن چون هیشکی رو نداره اتند ها دلشون نمیاد مرخصش کنن و اینم از این بیمارستان به اون بیمارستان و از این بخش به اون بخش مهاجرت میکنه :d
به ما گفتن بریم پانسمانش رو عوض کنیم (زخم پای دیابتیک داشت) حالا هی حرف میزد و order میداد
مثلاً میگفت به این مریض مورفین بدین خیلی درد داره

منو که دید، گفت: تو جدیدی!
اسمت چیه؟

یعنی فقط شماره شناسنامه مو ازم نگرفت ها
بعدشم یه چی داد دستم گفت بیا پانسمان این مریض کناری رو تو عوض کن
یکی نبود بگه عاخه مگه تو دکتری؟!

بچه ها میگفتن ۲،۳ بار هم از پرستارها خواستگاری کرده ولی ناموفق بوده



پ.ن: در مورد پست بالایی عرض کنم که :)d) دوستان اگه یه کم به این تاپیک سر بزنن خودشون استاد میشن :d الان تو این پست فقط "اتند" یه کم تخصصی بود که یعنی "دانشجوی فوق تخصص"
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
این خاطره از من نیست. مال داداشمه :d

قدیما تو دانشگاهشون یکی دوتا استاد فوق العاده بی اعصاب داشتن که یه کم هم بددهن بودن :d یه روز ملت سر راند بودن و عاقای دکتر داشته order میداده خطاب به عاقای اینترن، عاقای اینترن هم [طبق روتین که همیشه بالا دستی به پایین دستی دستور میده :d] به استاجر میگه اینو بنویس. یهو عاقای دکتر متوجه میشه که اینترن خودش هیچی نمینویسه و همه چی رو میده استاجر بنویسه. یهو قاطی میکنه میگه: "پدرسگ مگه من به تو نمیگم بنویس؟ :w00: چرا به این پدرسگ میگی بنویسه؟ :w00: ...."
اینترن بدبخت تا میاد از خودش دفاع کنه توسط عاقای دکتر ۶ ماه تعلیق میشه


یه خاطره دیگه از همین استاد
رزیدنت ها سر اتاق عمل بودن و عمل دیگه تقریباً تموم شده بوده که عاقای دکتر سر میرسه :d میاد نگاه میکنه میبینه عمل انجام شده و سوچور هم زده شده ولی خیلی تمیز نبوده. یهو قاطی میکنه میگه: "کدوم پدرسگی این پدرسگو عمل کرده؟ :w00: ها؟ :w00:" خلاصه کلی سر و صدا میکنه و رزیدنت مربوطه که هم کلی از عمل خسته بوده یهو میگه: "عمل رو من کردم، سوچور رو من زدم، پدرسگ هم خودتی"

خلاصه از اون روز به بعد عاقای دکتر شدیداً از این رزیدنت خوشش میاد و میشن رفیق شیش همدیگه :d

کلمات و اصطلاحات تازه
:
اینترن: دانشجوی یک سال و نیم عاخر پزشکی
استاجر: دانشجوی تقریباً سال پنجم و ششم پزشکی :d
رزیدنت: دانشجوی تخصص
سوچور: بخیه
 

*breath*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز 10 نفری تو اورژانس بودیم .. یه عاقایی رو آوردن گفتن زخماش رو شستشو بدین .. 3،4 تا از بچه ها رفتن بالا سرش و اینا
یهو عاقاهه لب به اعتراض گشود و گفت: اینا که دانشجو هستن! بگین دکتر بیاد :|
یکی از همکلاسی هامون اشاره کرد به اون یکی همکلاسیمون، گفت ایشون آقای دکتر هستن
.. مریض طفلک هم باور کرد

ما رو میبینی از خنده پوکیده بودیم
حالا هی از آقای دکتر سوال میپرسیدیم

وختی کارشون تموم شد آقای دکتر قلابی به عاقاهه گفت دفترچه ت اگه همرات هست بده برات آنتی بیوتیک بنویسم

عاقاهه رفت یه ساعت بعد برگشت گفت اون آقای دکتر کجاست؟ (دفترچه ش تو دستش بود
)
همین شما دانشجوها هستین که ملت و مثل آب خوردن میبرید تو گور ...و بعدش تو اتاق میاین بیرون و میگین متاسفم ...:mad:
 

saghar*20*

عضو جدید
اولین کشیکم بود تو بخش جراحی
یک عاقای مریضی بود به اسم عاقای فرهادی که بچه ها میگفتن این کلاً خونه زندگی نداره و همش تو بیمارستانه! میگن چون هیشکی رو نداره اتند ها دلشون نمیاد مرخصش کنن و اینم از این بیمارستان به اون بیمارستان و از این بخش به اون بخش مهاجرت میکنه :d
به ما گفتن بریم پانسمانش رو عوض کنیم (زخم پای دیابتیک داشت) حالا هی حرف میزد و order میداد
مثلاً میگفت به این مریض مورفین بدین خیلی درد داره

منو که دید، گفت: تو جدیدی!
اسمت چیه؟

یعنی فقط شماره شناسنامه مو ازم نگرفت ها
بعدشم یه چی داد دستم گفت بیا پانسمان این مریض کناری رو تو عوض کن
یکی نبود بگه عاخه مگه تو دکتری؟!

بچه ها میگفتن ۲،۳ بار هم از پرستارها خواستگاری کرده ولی ناموفق بوده



پ.ن: در مورد پست بالایی عرض کنم که :)d) دوستان اگه یه کم به این تاپیک سر بزنن خودشون استاد میشن :d الان تو این پست فقط "اتند" یه کم تخصصی بود که یعنی "دانشجوی فوق تخصص"


عزیزم...:D...توقع زیادی داری تکلیف اونایی که وقت نمیکنن همه ی پستاروبخوننوهرازگاهی میانومیرن چی.....
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ﭘﺰﺷﮏ ﯾﻌﻨﯽ ....
ﯾﻌﻨﯽ 12 ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﺖ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﻭ
ﺑﺨﻮﻧﯽ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ ﺍﻣﺎ ..... ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﭘﺰﺷﮏ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺳﺘﯿﺠﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻫﺎﯼ
ﺑﺨﺶ ... ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻭﺭﺵ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﮐﺴﯽ
ﭘﺸﺘﺶ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﯽ ... ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺮ ﺣﻤﺎﻟﯽ ... ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ
ﯾﻪ ﻟﺶ ﻭ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮑﺸﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺣﻔﻆ
ﮐﻨﯽ ... ﺍﻥ ﺟﯽ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻢ ﻟﻄﻒ ﮐﻨﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻻﯾﻖ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺷﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻪ ... ﻫﻢ ﺳﺮ ﺗﺎﭘﺎﯼ ﺗﻮﺭﻭ ﺍﺳﺘﻔﺮﺍﻏﯽ ﮐﻨﻪ ...
ﺁﺭﻩ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻣﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﻫﺎﺷﻮﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻭ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ
ﻧﭙﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﺳﺴﺖ ﻧﺸﻪ ...
ﺁﺭﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ...ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﻦ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺷﻮﺧﯽ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺕ ﺗﻮ
ﺷﯿﻔﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﯾﮏ ﭼﺮﺕ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﮐﻨﯽ ...
ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺍﯾﻨﻪ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﺭﺯﯾﺪﻧﺖ ﺷﯽ ... ﭼﻮﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭﻗﺘﯽ
ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﺮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺭﻓﺘﻤﺎ ﭘﯿﺶ
ﺩﮐﺘﺮ ... ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ... ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺩﻫﻢ ﺗﻮ
ﺳﺨﺘﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪﻥ ...ﯾﮏ ﺩﻫﻢ
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ﭘﺰﺷﮏ ﯾﻌﻨﯽ ....
ﯾﻌﻨﯽ 12 ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﺖ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﻭ
ﺑﺨﻮﻧﯽ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ ﺍﻣﺎ ..... ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﭘﺰﺷﮏ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺳﺘﯿﺠﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻫﺎﯼ
ﺑﺨﺶ ... ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻭﺭﺵ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﮐﺴﯽ
ﭘﺸﺘﺶ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﯽ ... ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺮ ﺣﻤﺎﻟﯽ ... ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ
ﯾﻪ ﻟﺶ ﻭ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﮑﺸﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺣﻔﻆ
ﮐﻨﯽ ... ﺍﻥ ﺟﯽ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻢ ﻟﻄﻒ ﮐﻨﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻻﯾﻖ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺷﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻪ ... ﻫﻢ ﺳﺮ ﺗﺎﭘﺎﯼ ﺗﻮﺭﻭ ﺍﺳﺘﻔﺮﺍﻏﯽ ﮐﻨﻪ ...
ﺁﺭﻩ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻣﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﻫﺎﺷﻮﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻭ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ
ﻧﭙﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﺳﺴﺖ ﻧﺸﻪ ...
ﺁﺭﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ...ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﻦ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺷﻮﺧﯽ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺕ ﺗﻮ
ﺷﯿﻔﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﯾﮏ ﭼﺮﺕ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﮐﻨﯽ ...
ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺍﯾﻨﻪ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﺭﺯﯾﺪﻧﺖ ﺷﯽ ... ﭼﻮﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭﻗﺘﯽ
ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﺮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺭﻓﺘﻤﺎ ﭘﯿﺶ
ﺩﮐﺘﺮ ... ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ... ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺩﻫﻢ ﺗﻮ
ﺳﺨﺘﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪﻥ ...ﯾﮏ ﺩﻫﻢ

:w24:
 

Similar threads

بالا