وصایای پیامبر به ابوذر [ سخنان ]

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
وصیتهایی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر (رضوان الله علیه) فرموده اند، بخشی از آنها مستقیماً در تجلیل از قرآن است و بخشی دیگر در تكریم حاملان قرآن و قسمتی مربوط به تفسیر آیات و برخی مربوط به تطبیق معانی كلی قرآن بر مصادیق آن. این واقعیات گاهی به صورت آیات قرآنی جلوه گر است و زمانی به عنوان حدیث رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در چهره وصیت و نصیحت بازگو می شود.



1- تهذیب، ره آورد مشترك انبیا: ابوذر از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال كرد: آیا مطلبی در قرآن یافت می شود كه در كتابهای انبیای گذشته هم آمده باشد؟ آن حضرت فرمود: آری و آن عبارت است از اهمیت و فضیلت خودسازی و تهذیب و تزكیه روح كه از بهترین و برجسته ترین مسایل انسانی است: "قد أفلح من تزكی * وذكر اسم ربه فصلی * بل تؤثرون الحیوة الدنیا * والاخرة خیر و أبقی * إن هذا لفی الصحف الأُولی * صحف إبراهیم وموسی" سوره ی اعلی، آیات 14 ـ 19. خداوند سبحان، تزكیه ی روح و یاد حق و نماز را زمینه فلاح و رستگاری می داند. كسی كه زمین را كند و كاو و آبیاری می كند تا بذر را شكوفا ساخته، آن را از پوسیدگی رهایی بخشد، به "فلّاح" موسوم است و بر این اساس مفلح كسی است كه بذر توحید و فطرت را در مزرعه ی دل شكوفا كرده، آن را به ثمر می رساند. آیات مزبور، مانع فلاح و تهذیب نفس را سرگرمی به دنیا می داند. از این جا معلوم می شود كه تهذیب نفس و یاد حق و نماز گرچه در دنیا سودمند است ولی آثار مهم آن مربوط به آخرت است. مطالب یاد شده یقیناً در صحایف پیامبرانی هم كه بین ابراهیم و موسی و بعد از موسی و قبل از رسول اكرم(علیهم السلام) آمده اند موجود بوده است، چنانكه درباره ی انجیل آمده است: "مصدقاً لما بین یدیه" سوره ی مائده، آیه ی 46. یعنی عیسی آنچه را كه در تورات آمده تصدیق كرده است، كه یكی از مطالبی كه در تورات است اهمیت خودسازی و تهذیب روح می باشد، گذشته از آن كه بسیاری از برنامه های عیسوی درباره ی تزكیه نفس است.

2- تفاوت فروتنی با ذلت پذیری: سپس رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر می فرماید: "لاتخف فی الله"؛ در راه خدا و احیای آثار الهی از هیچ چیز مترس. این وصیت پیامبر، از قسمت پایانی این آیه ی شریفه استفاده شده است: "یا أیها الذین امنوا من یرتدّ منكم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه أذلّة علی المؤمنین أعزة علی الكافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم ذلك فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم" سوره ی مائده، آیه ی 54. مؤمنان راستین كه محبوب خدایند و محبّ او و فروتنند و ذلت ناپذیر، از ملامت هیچ سرزنش كننده ای هراسناك نیستند، زیرا آنها همان طور كه در رجاء موحدند، در خوف نیز موحدند: "یرجون رحمته ویخافون عذابه" سوره ی اسراء، آیه 57، و سرّ توحیدِ خوف و رجای آنها همان عقل عملی است كه ناشی از توحید در بینش اعتقادیشان است، از این رو جز از خدا نمی هراسند و جز به او امیدوار نیستند. آیه ی شریفه ی مزبور، برخی اوصاف مؤمنان راستین را بیان می كند كه تبیین آنها به محل مناسب خود موكول است، لیكن در این جا به دو نكته اشاره می شود:

الف: دستور به تواضع و فروتنی در برابر مسلمانان، به معنای ذلت و فرومایگی و احساس حقارت در مقابل آنان نیست، زیرا این عمل همان گونه كه در مقابل كافران مذموم و ممنوع است در برابر مسلمانان نیز ناپسند است. اسلام هرگز به كسی اجازه نمی دهد خود را در حضور مسلمان دیگر ذلیل كند بلكه سرفرازی در اسلام، اصلی است كه مسلمان باید همواره آن را حفظ كند. انسان همان گونه كه مالك ناموس خود نیست، زیرا ناموس هر كسی حق الله است نه حق شخصی او، و باید از آن دفاع كند همچنین حفظ آبرو از حقوق الله است و جزو حق شخصی كسی نیست كه بتوان مانند مال آن را به دیگری بخشید و یا در صورت تجاوز، رضایت داد. در این باره امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خداوند سبحان كارهای مؤمن را به خودش واگذار كرده است مگر این كه خود را به ذلّت افكنده، آبروی خود را از دست دهد سوره ی فتح، آیه ی 29؛ زیرا مؤمن از آن جهت كه مؤمن است از ناحیه ایمان، عزت و آبرو یافته است و اگر آبروی مؤمن برود در حقیقت آبروی ایمان رفته است.

ب: مؤمنان در برخورد با نظام ستم و كفر، نفوذ ناپذیرند و با جلال و شكوه با آن برخورد می كنند و كاری كه شائبه ی سازش و تسلیم و ذلت داشته باشد از خود بروز نمی دهند، چنانكه خداوند در وصف رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران آن حضرت فرمود: "محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الكفار رحماء بینهم". این بخش از آیات، حُكم برخی از قوانین بین الملل اسلامی را نیز مشخص می سازد كه مسلمانان باید به گونه ای روابط بین المللی خود را تنظیم كنند كه عزتشان حفظ شود. به عنوان نمونه، نباید كسی را كه ضعیف النفس و ذلت پذیر است به عنوان نماینده حكومت اسلامی به كشور كفر فرستاد یا او را مهماندار سران كفر كرد. باید توجه داشت كه اسلام گرچه حكم استواری در برابر كفر و كافران را دارد ولی به مراعات ادب در برخورد با هر انسانی نیز سفارش می كند: "إن جالسك یهودی فأحسن مجالسته".
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
3- پیامبر، مأمور به تسبیح حق: رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه می فرماید: "یا أباذر إن الله سبحانه و تعالی لم یأمرنی بجمع مال ..."؛ خداوند مرا به جمع مال امر نكرده است بلكه مرا به تسبیح و تحمید و عبادت دعوت كرده است: "فسبح بحمد ربك وكن من الساجدین* واعبد ربك حتی یأتیك الیقین" سوره ی حجر، آیات 98 ـ 99. از انضمام این دو آیه، چنین بر می آید كه یقین نتیجه ی عبادتی است كه جامع تسبیح و تحمید و سجده باشد.

4- علم نافع: پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمود: نشانه عالمی كه از علمش بهره می برد آن است كه هنگام خواندن قرآن نه تنها در آن تدبر می كند، بلكه در پیشگاه خدا ابتهال و تضرع هم دارد. از همین رو دعای رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این است كه: "اللهمّ إنی أعوذ بك من علم لا ینفع و...".
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
5 ـ مرابطه ی با خداوند: پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در توصیه به ابوذر، آخرین آیه سوره آل عمران را تبیین و مصداقش را مشخص می كند. آیه ی پایانی سوره ی آل عمران چنین است: "یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوا الله لعلكم تفلحون". این آیه ی شریفه گرچه مصادیق فراوانی نظیر مرزبانی و حفظ ثغور دارد ولی بارزترین مصداق آن، رفتن به مراكز مذهبی و انس گرفتن با عبادات دینی است، از این رو رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "كثرة الاختلاف إلی المساجد فذلكم الرباط". مرابطه آن است كه انسان وقتی نماز خواند خوشحال نباشد كه از عهده تكلیف بدر آمده و خود را فارغ بداند، بلكه باید شوق به عبادت و لذت ارتباط و مناجات با خداوند در او حالتی ایجاد كند كه منتظر نوبت نماز دیگر باشد.

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه فرمودند: "فرق من با دیگران این است كه من چنان تشنه ی نمازم كه هر چه بیشتر نماز می خوانم شوقم به نماز بیشتر می شود و هر چه بیشتر با خدای خود سخن بگویم اشتیاقم به مناجات با حق افزوده می شود". فرق نعمتهای مادی با معنوی آن است كه نعمتهای مادی، محكوم تزاحم و امتناع تداخل است، ولی نعمتهای معنوی كه مجرد و الهی است، محكوم به عدم تزاحمند، از این رو هر نعمت مادی، به اندازه ی خود از گنجایش ظرف كاسته و مزاحم ورود مظروف دیگری است، ولی نعمتهای معنوی، نه تنها از گنجایش ظرف خود نمی كاهد، بلكه به اندازه تأثیر وجودی خود، مایه وسعت آن گشته، زمینه نزول مظروفهای معنوی دیگر را فراهم می كند، چنانكه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در باره علم فرمود: "كل وعاء یضیق بما جعل فیه إلا وعاء العلم فإنّه یتّسع به"؛ هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش كاسته می شود مگر ظرف علم كه با آمدن مظروفْ ظرفیت آن بیشتر می شود. شاهد بر مطلب مزبور، مسئلهی افزون طلبی در علم است، چنانكه در همین وصیت آمده است كه ابوذر به رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: "زدنی یا رسول الله"؛ بیشتر افاضه كن، كه این روش افزون طلبی در علوم و معارف از سیره پیامبر آموخته شد، زیرا خداوند سبحان به پیامبرش می فرماید: "قل رب زدنی علماً" سوره ی طه، آیه ی 114، یعنی تو از خداوند سبحان علم برتر و بالاتر طلب كن و در مسایل علمی افزون طلب باش.

6 ـ كِشت آخرت: سپس رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ابوذر! این كه خداوند می فرماید: "من كان یرید حرث الاخرة نزد له فی حرثه و من كان یرید حرث الدنیا نؤته منها وما له فی الاخرة من نصیب" سوره ی شوری، آیه ی 20، منظور از حرث و كشت آخرت، عمل صالح است. اگر كسی از عمل صالح برخوردار بود خداوند سبحان كمبود او را جبران كرده، آنها را از او قبول می كند و آنچه را انجام نداده توفیق و اشتیاق انجام آن را به او مرحمت می كند.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
7 ـ محبوبترین و امیدوارترین انسان: ای ابوذر! محبوبترین انسانها نزد خداوند كسی است كه بیش از دیگران به یاد حق باشد: "إن أحبكم إلی الله أكثركم ذكراً له"، كه این مطلب را از آیه "إن أكرمكم عند الله أتقیكم" سوره ی حجرات، آیه ی 13 می توان استفاده كرد. ای ابوذر! آگاه باش كسی در قیامت امید نجاتش بیشتر است كه ترس و هراسش از خداوند بیش از دیگران بوده است: "وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فإن الجنة هی المأوی" سوره ی نازعات، آیات 40 ـ 41

8 ـ ملکه ی تقوا: عنوان "پرهیزكاران" كه در بعضی از آیات به صورت وصف كه نشانه استمرار است آمده: "إنّ المتقین فی..." سوره ی دخان، آیه ی 51، غیر از "إنّ الذین اتقوا..." سوره ی اعراف، آیه ی 201 كه با فعل ماضی آمده است می باشد؛ زیرا وصف تقوا برای متصفان به آن، چنان ملكه شده است كه از چیزهایی كه در نظر دیگران ارتكاب آنها بی اهمیت است پرهیز می كنند؛ از این رو رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ابوذر! تو به گونه ای از خدا بترس و پرهیز كن كه دیگران آن چنان پرهیز نمی كنند. پرهیز از مشتبهات، لازم چنان تقوایی است، از این رو برای آن كه مؤمنان به چنین تقوایی دست یایند، می فرماید: "دع ما یریبك إلی ما لا یریبك".

9 ـ تقوای دل: سپس آن حضرت به سینه مبارك خود اشاره كردند و فرمودند: تقوا در دل است. تقوا صفت قلب است كه مظاهری دارد و این مظاهر به عنوان مصادیق تقوا ذكر می شود، چنانكه خداوند سبحان در تعظیم شعائر الهی می فرماید: "ذلك ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب" سوره ی حج، آیه ی 32. باید تقوا، هم به عنوان حسن فعلی در متن عمل باشد و هم به عنوان حسن فاعلی در قلب عامل جایگزین باشد. یعنی كاری كه مطابق شرع نباشد تقوای عملی در آن نیست و همچنین اگر كار مشروع بود، ولی مكلّف آن را انجام نداد تقوای فاعلی در او وجود نخواهد داشت.

10 ـ تقوا، مشكل گشاست: ای ابوذر! اگر همه مردم به این آیه عمل كنند برای آنها كافی است: "ومن یتق الله یجعل له مخرجاً * ویرزقه من حیث لا یحتسب ومن یتوكل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شیء قدراً" سوره ی طلاق، آیات 2 ـ 3. زیرا جامعه ای كه همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار نا امنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزكار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمی ماند و از طریقی روزی او می رسد كه به آن امیدوار نبوده است. اگر كسی به خدا اعتماد كند و او را وكیل خود قرار دهد خدا برای او كافی است. خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است كه روزیِ هیچ كس بدون آن اندازه، به او نمی رسد. بنابر این انسان باید كارهایش را بر محور تقوا قرار داده و به مدد تقوا و توكل به سوی خروج از مشكلات حركت كند و انتظار روزیِ "من حیث لا یحتسب" را داشته باشد.

11 ـ عمل با تقوا، مقبول و كثیر است: ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است: "إنّما یتقبّل الله من المتّقین" سوره ی مائده، آیه ی 27. در این حال، عمل شما اندك نخواهد بود، زیرا چیزی كه مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندك شمرده شود. نتیجه آن كه عمل با تقوا، مقبول و كثیر است.

این بخش از وصیت، نظیر آیهی "یا أیها الذین امنوا اذكروا الله ذكراً كثیراً" سوره ی احزاب، آیه ی 41، است كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ذیل آن می فرماید: ذكر خالص، ذكر كثیر است. عمل خالصانه را چون خدا می پسندد كثیر است، اما ذكر منافقان گرچه در ظاهر كثیر باشد اندك است: "لا یذكرون الله إلا قلیلا سوره ی نساء، آیه 142. این كه خداوند می فرماید: منافقان، كم تسبیح حق می كنند، در حالی كه منافق اصلاً به یاد خداوند نیست: "نسوا الله فأنساهم أنفسهم؛ سوره ی حشر، آیه ی 19، برای آن است كه همین ذكر علنی و آشكار آنها كه برای جلب توجه مردم است و ریاكارانه انجام می گیرد قلیل است گرچه ظاهراً زیاد باشد. پس كسی كه در پنهان و نهان ذكر دارد ذكرش كثیر است، زیرا خالص و مقبول است و عمل مقبول اندك نیست.
 
بالا