با درود و سپاس فرآوان از دوست ارجمندم
مطلب با ارزشي را از شما آموختيم و اين نكته تكميلي براي حقير كه بنا به دلايل بسيار نسبت به آموزه ها و مفاهيم هنري دور و دچار ضعف است بسيار جالب و مفيد بود كه از اين بابت از شما متشكرم.
به تفاخر موضوع "هنرنمايي طبيعت" ، ذهنيت من از اين موضوع ،قدرت و تاثير بسزاي طبيعت در بطن هنر است. هنر كماي اينكه تبلور انديشه و ادراك حسي و قابليت هاي تكنيكي، هنرمند است نشات گرفته از پيرامون عالم هستي مي باشد. بر خلاف بسياري از هنرمندان كه هنر را از طبيعت جدا دانسته ، طبيعت را وابسته هنر مي دانند، چرا كه آن را به تنهايي گنگ و متكي به توانمندي هاي يك هنرمند دانسته اند،اعتقاد من اينگونه است كه طبيعت مادر هنر است و منبع الهامات خلق يك اثر هنري است و اين در تمامي زمينه هاي هنري صدق ميكند.به عنوان مثال در معماري گرايشي منحصرا به طبيعت گرايي اختصاص داده شده است،به عبارتي تلفيق خشن ترين عناصر مانند شيشه و فولاد با لطافت و ضرافت هاي طبيعت براي دست يابي به يك محيط ايده آل ،در كنار بهره گيري از الگوهايي طبيعي موجود براي دست يابي به ساختاري كارآمد تر و نهايتا رسيدن به آرامشي كه بشر هميشه آن را جز در دامان طبيعت جستجو كرده و در آن مامن يافته است.چرا كه اين طبيعت است كه بي هيچ چشم داشت آنچه سرمايه هستي خود كه از خالق بي همتا دريافت كرده است خالصانه بر همه عالميان عرضه ميدارد.
زندگي هر موجود زنده و به طبع انسان به محيط طبيعت كه ذات خود را مديون آن است عجين شده و آميخته آست .پس پر واضح است كه بي ترديد بتوان آن را يكي از اصلي ترين انگيزه هاي هنر مادي دانست.