هر کی سوتی داده تعریف کنه!

felor

عضو جدید
یه بار یه خانومه با مثلا دخترش اوومد تو یونی!! این همه آدم اوومد و اوومد یهو به من گفت نظرت راجع به آقای*...* یکی از استادا چیه؟!! از اونجا که آدم مزخرف و هیزی بود..گفتم خیلی بی پدر مادره..خیلی عوضیه... تو کلاس از دسش آسایش ندارم... تو آزمایشگاه جرات نمیکنم برم..کلی فحشه زیره 18 سالم دادم بش!!!
من که میگفتم زنه و دختره هی رنگ عوض میکردن!!!
استاد از اون ور اومد..گفت مامان دیدی گفتم چه خانومه!!! منو میگی!!!...2تا پا داشتم 2تا دیگه غرض کردم...دیگه کلاسشم نرفتم...
 

hosseintorab

عضو جدید
تو دبیرستان یه دبیر داشتیم هر وقت زیراب یکی رو میزذیم میگفت: حالا تو (((آش داغتر از کاسه شدی!))))
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز مامانم یه تابلو خریده بود،همش میومد میگفت این تابلو قیمتی هستش،مواظب باش،خوشگله،ولی میخوام بذارمش توی اتاق تو.
میخواست هدیه بده به یه دوستاش.
داشتم اتاقم رو مرتب میکردم تابلو کنار تخت بودش،داشتم با توپ های بولینگ کنارش فوتبال بازی میکردم!:D
یه دفعه خورد توی شیشه ی تابلو و شکست!خطر!
مامانم رفته بودش بیرون و دوستش اومد خونمون.
منم تابلو رو کادو کردم و بهش دادم(بدون شیشه)،البته خورده شیشه هاش داخل کادو بودش.
وقتی دادم بهش یه طوری دادم که از دستش ول شد و افتاد روی سرامیک ها(من کاره ای نبودم خودش انداخت:D)
حالا رفته خونشون،چه کیفی میده وقتی کادو رو باز میکنه:D

شیطونی ها... ازقصد اونجوری دادی که پرت بشه از دستش و طرف فکر کنه خودش مقصره هه:biggrin:
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
2 هفته پیش رفتیم عروسی یکی از دوستان وقتی خواستیم بیایم خونه بجای اینکه به عروس تبریک بگم گفتم خیلی خوش اومدید اونم نفهمیدبعدش اومدیم خونه اینقدر خندیدمممممممممممممممم
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش بخیر...خاطرات دوران دبیرستان...:child:
دوم دبیرستان بودیم واسه درس آمادگی دفاعی بردنمون میدون تیر
8تا تیر دادن گفتن 3تاشو واسه قلق گیری بزنین برین ببینین کجا خورده برگردین 5تای بعدیرو بزنین....:whistle:
:hate:حالمون داشت بهم می خورد اینقدر نظامی حرف می زدن و رفتار می کردن :evil:!
من 3تاتیر رو زدم رفتم سیبل رو دیدم برگشتیم اون 5تاروهم به خیاله خودم زدم ،منتظر فرمان بودم که یدفعه دیدم یکنفر ازاین نظامیا:Ph34r: اومد یه لگد محکم زد به پهلوی سمت چپم ، داشتم می مردم :weirdsmiley:،یه دوتا فهش بد دادگفت"مگه بهت نگفتن چندبار گلنگدن رو بکش و خالی رو به هوا شلیک کن؟!....یالا.."
منم داشتم از درد می مردم ،گلنگدن رو کشیدم ،سر تفنگو بردم بالا چشمام بسته بود ، ماشه رو که چکوندم دیدم صدای گلوله اومد...(نگو توتیر اندازی بس که جو :rambo:گرفته بودم یک گلوله نزده بودم!)
تا اومدم حواسمو جمع کنم دیدم یکی از بالای خاک ریز پرت شد پایین...دیدم اِه...یارو نیست تفنگو انداختم دودستی زدم تو سرم گفتم یارو رو کشتم:crying2:....همه دویدن پایین...دیدم یارو رو خاکی پاکی دارن میارن بالا:lol: ...نگو گلوله از کنار صورتش رد شده بود....ازترس افتاده بود پایین ...کم کم داشتم تو دلم به یارو می خندیدم:biggrin:...تلافی لگدی که زدرو خوب سرش درآوردم...بعدم از بس ترسیده بو اصلاً یادش رفت بیاد سراغم:whistle:...خلاصه تا یه هفته تومدرسه با بروبچه ها می خندیدیم....
البته فکر کنم واسه اون نظامیه هم درس خوبی شد:thumbsup2:!


خوشم اومد باریکلا:biggrin:
 
آخرین ویرایش:

alborz_3000

اخراجی موقت
یه بار یه خانومه با مثلا دخترش اوومد تو یونی!! این همه آدم اوومد و اوومد یهو به من گفت نظرت راجع به آقای*...* یکی از استادا چیه؟!! از اونجا که آدم مزخرف و هیزی بود..گفتم خیلی بی پدر مادره..خیلی عوضیه... تو کلاس از دسش آسایش ندارم... تو آزمایشگاه جرات نمیکنم برم..کلی فحشه زیره 18 سالم دادم بش!!!
من که میگفتم زنه و دختره هی رنگ عوض میکردن!!!
استاد از اون ور اومد..گفت مامان دیدی گفتم چه خانومه!!! منو میگی!!!...2تا پا داشتم 2تا دیگه غرض کردم...دیگه کلاسشم نرفتم...
فلور این زیر اب زنیات ذاتیه ها. زیر اب منم پیش عمه زدی که:biggrin:
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه بار خیلی عجله داشتم میخواستم برم بیرون اومدم جنگی صبحانه رو بخورم که دیر نشه اونقدر ،رفتم پای گاز چایی رو بریزم که یهو دیدم بجای لیوان بشقاب و قاشق چنگال دستم گرفتم!

هه 1سری هم من حواسم نبود داشتم قندونو میبردن بزارم تو یخچال.:smile:
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه بار یه خانومه با مثلا دخترش اوومد تو یونی!! این همه آدم اوومد و اوومد یهو به من گفت نظرت راجع به آقای*...* یکی از استادا چیه؟!! از اونجا که آدم مزخرف و هیزی بود..گفتم خیلی بی پدر مادره..خیلی عوضیه... تو کلاس از دسش آسایش ندارم... تو آزمایشگاه جرات نمیکنم برم..کلی فحشه زیره 18 سالم دادم بش!!!
من که میگفتم زنه و دختره هی رنگ عوض میکردن!!!
استاد از اون ور اومد..گفت مامان دیدی گفتم چه خانومه!!! منو میگی!!!...2تا پا داشتم 2تا دیگه غرض کردم...دیگه کلاسشم نرفتم...


نتیجه می گیریم که هر نگاهی از روی بی ادبی و هیز بودن نیست.

:)
 

ehsan_l

عضو جدید
:biggrin: یک روز هم خواهر من داشت بازی سونیک را با پلی استیشن بازی میکرد دیدی که چقدر مهیج و سریعه تا رسید به یک پل که باید از زیرش گذر میکرد سرش را خم کرد:biggrin:
هه این اتفاق ها برای بچه ها زیاد میوفته منم یه برادر دارم که وقتی ماشین بازی میکنه خودشو به دو طرف خم میکنه که مثلا بپیچه:biggrin:
 

farzad1991

عضو جدید
بچه که بودم یادمه رفته بودم مغازه لواشک بگیرم!
مامانم 50 تومن داده بود!
از مغازه دار پرسیدم
"لواشک 50یی داری؟"
"اره اونجاس..."
"چنده؟!!!!!!!!!!"
یارو حسابی خندید منم حالیم نشد چی شده تا رفتم خونه تعریف کردم و همه خندیدن!
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
1خاطره میگم که مال خودم نیست . خونه یکی از فامیلامون توی نوروز مهمون میاد یکی ازپسرای فامیلمون یه جای اینکه بگه به به صد سال به این سالها گفته بوده به به صد سال سیاه:biggrin::biggrin::biggrin: کل جمعیت زدن زیر خنده....
 

ehsan_l

عضو جدید
یکی دیگه از هزاران سوتی یا بهتر بگم خاطره هامو میگم:سال سوم دبیرستان بودیم که بعد از امتحانات آخر ترم با 3تا دیگه از دوستام رفتیم 1 تاکسی گرفتیم و 4تایی نشستیم توش از اونجایی که خیلی شیطون بودیموو همش به فکر خنده از همون اول انگار یکی ما را قلقلک می داد و دنبال بهونه بودیم که بخندیم . در این حین من خواستم یواشکی آرایشموتمدید کنم و میخواستم خیلی سریع این کارو انجام بدم دست کردم تو کیفم و خواستم رژمو بیرون بکشم وتا دستم بهش خورد سزیع کشیدمش بیرون که در همین زمان خط لبم هم به همراهش بیرون کشیده شد و افتاد وسط پای راننده وای نمی دونستم چیکار باید بکنم وزدم زیر خنده دوستام که از خنده منفجر شدن و تا آخر مسیرخندیدیم راننده هم انگار نه انگار..اصلا متوجه نشد چی شده که ماداریم می خندیم.:biggrin:
خدا پدر مادر رانننده رو بیامرزه البته همشون به همین خوش اخلاقی نیستن ها:biggrin:
 

Mehrdad-254

عضو جدید
بچه که بودم یادمه رفته بودم مغازه لواشک بگیرم!
مامانم 50 تومن داده بود!
از مغازه دار پرسیدم
"لواشک 50یی داری؟"
"اره اونجاس..."
"چنده؟!!!!!!!!!!"
یارو حسابی خندید منم حالیم نشد چی شده تا رفتم خونه تعریف کردم و همه خندیدن!

منم چند روز پیش رفتم ابزار فروشی گفتم اقا سری دستگاه باد دارید؟
گفت بله , دو و پونصده بیارم؟
گفتم بیار
تا اورد گفتم خوب چه قدر میشه؟
یارو یه ذره اینجوری:eek: نگاه کرد و زد زیره خنده.
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
1سری منو دوستم رفته بودیم پروژمونو که داده بودیم برای تایپ بگیریم پروژه را گرفتمو و با یک عالمه کلاس و فیس و افاده راه در را پیش گرفتم (میگم فیس و افاده چون تایپیه1 پسرخوشگلو موشگل بود :biggrin:)جلوی در خروج 3تاپله داشت و کل مغازه مشرف به خیابون بود وروبروی اون ایستگاه واحد بود خلاصه اول دوستم خارج شد بعد وقتی من خواستم پامو بزارم رو پله اول پام گیر کرد به آستانه ی لعنتی در و 3تا پله را یکی کردم سرم رو پله ها بودو پاهام رفت بالا روبروم هم مملو از جمعیتی بود که برای واحدایستاده بودن نمی دونستم چیکار باید کنم ازطرفی حرصم گرفته بود که چقدر پیش اون پسره ضایع شدم از طرفی هم داشتم از طرز زمین خوردنم میترکیدم دوستم به قدری خندش گرفت که اصلا دستمم نگرفتو جلو جلو رفت.بله اینم از فیس و کلاس ما:biggrin:
 

felor

عضو جدید
فلور این زیر اب زنیات ذاتیه ها. زیر اب منم پیش عمه زدی که:biggrin:
عمه خانم؟!!!
تحویلت نگرفت!!!
 

orchidak

عضو جدید
شانس اوردی نظامیش رو تو جنگ موج نگرفته بوده، چون جای عراقی میکشتت
نبودی یارو رو ببینی:biggrin:....اینقدر ترسیده بود که...به هرحال ماکه شلوارشو درست ندیدیم ولی فکر کنم...
تازه 3تا دبیرستانو باهم برده بودن...اینقدر شلوغ بود که خ ر تو خ ر بود حسابی:confused:...سریع گروه بعدی اومدن رو خاکریز !
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز مامانم یه تابلو خریده بود،همش میومد میگفت این تابلو قیمتی هستش،مواظب باش،خوشگله،ولی میخوام بذارمش توی اتاق تو.
میخواست هدیه بده به یه دوستاش.
داشتم اتاقم رو مرتب میکردم تابلو کنار تخت بودش،داشتم با توپ های بولینگ کنارش فوتبال بازی میکردم!:D
یه دفعه خورد توی شیشه ی تابلو و شکست!خطر!
مامانم رفته بودش بیرون و دوستش اومد خونمون.
منم تابلو رو کادو کردم و بهش دادم(بدون شیشه)،البته خورده شیشه هاش داخل کادو بودش.
وقتی دادم بهش یه طوری دادم که از دستش ول شد و افتاد روی سرامیک ها(من کاره ای نبودم خودش انداخت:D)
حالا رفته خونشون،چه کیفی میده وقتی کادو رو باز میکنه:D

ایول به ذهنه خلاق..:دی
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه بار یه خانومه با مثلا دخترش اوومد تو یونی!! این همه آدم اوومد و اوومد یهو به من گفت نظرت راجع به آقای*...* یکی از استادا چیه؟!! از اونجا که آدم مزخرف و هیزی بود..گفتم خیلی بی پدر مادره..خیلی عوضیه... تو کلاس از دسش آسایش ندارم... تو آزمایشگاه جرات نمیکنم برم..کلی فحشه زیره 18 سالم دادم بش!!!
من که میگفتم زنه و دختره هی رنگ عوض میکردن!!!
استاد از اون ور اومد..گفت مامان دیدی گفتم چه خانومه!!! منو میگی!!!...2تا پا داشتم 2تا دیگه غرض کردم...دیگه کلاسشم نرفتم...

چی شد...جریان خواستگاری بود؟؟؟
 

Similar threads

بالا