هر کی سوتی داده تعریف کنه!

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاقا من تو زمینه حفظ کردن اسم آدما خیلی خنگولم.حتی اسم دوستای نزدیکمو اگه چند وقت نبینمشون یادم میره...یه بار داشتم تو خیابون قدم میزدم که یهو یکی از دوستامو دیدم.بعد از احوالپرسی با همدیگه هم مسیر شدیم و داشتیم میرفتیم که یهو رسیدیم به یکی دیگه از دوستای قدیمیم.خلاصه کلی ماچ و موچ و احوالپرسی و...حالا این دو تا دوستام همدیگرو نمیشناختن و من میخواستم که اینارو به هم معرفی کنم:cowboy:عاقا هر کار کردم اسم هیشکدومشونو یادم نمی اومد:wallbash:
من::sweatdrop:
دوستام::weirdsmiley:
خواجه حافظ شیرازی::eek:


اینجور وختا باید از اسم ایشون و اوشون استفاده کنی .
:biggrin:
 

ریحانه سعادت

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه گل داشتم خیلی قشنگ بود .خیلی هم دوسش داشتم . خیلی بهش میرسیدم گلای قرمز ناز و یه عالمه هم برگ خلاصه یه وضی بود. واسه تعطیلات عید این گل رو دادم به همسایه بغل دستیمون یه پیرزن خیلی خوب تمیز بود تا ازش مراقبت کنه، خشک نشه.
جانم براتون بگه عید تموم شد و ما برگشتیم یه هفته ای گذشته بود که ساعت 12 شب زنگ خونمون رو زدن. دوستم از پنجره نگا کرد دو تا ماشین جلو دره. آیفون رو برداشتم یه خانومی گفت زود بیا پایین . خیلی ترسیدیم. خلاصه با دوستام رفتیم جلو در دیدم خانوم پیر زن یه گلدون دستشه،گلدون که گلدونه منه. ولی توش یه چوب بود که دو تا برگ داشت
من::w22:
دوستام::eek:
پیرزن::whistle:
تا دوستام این صحنه رو دیدن بدو رفتن بالا. خلاصه این پیر زن مالاچ مولوچ و کلی حرف منم فقط چشام خشک شده بود به گلدونم.حالا بچه هاش هم از اون ور بوق بوق که دیر شد بریم.اصلا فیلم هندی شده بود. اشکم در اومده ینی تا رسیدم خونه
دوستان:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:همشون مرده بودن
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاقا من تو زمینه حفظ کردن اسم آدما خیلی خنگولم.حتی اسم دوستای نزدیکمو اگه چند وقت نبینمشون یادم میره...یه بار داشتم تو خیابون قدم میزدم که یهو یکی از دوستامو دیدم.بعد از احوالپرسی با همدیگه هم مسیر شدیم و داشتیم میرفتیم که یهو رسیدیم به یکی دیگه از دوستای قدیمیم.خلاصه کلی ماچ و موچ و احوالپرسی و...حالا این دو تا دوستام همدیگرو نمیشناختن و من میخواستم که اینارو به هم معرفی کنم:cowboy:عاقا هر کار کردم اسم هیشکدومشونو یادم نمی اومد:wallbash:
من::sweatdrop:
دوستام::weirdsmiley:
خواجه حافظ شیرازی::eek:

خب میگفتی من اسم هیچکدومتون یادم نمیاد معرفی کنم!! کلی میخندیدین....

این لحظه هایی رو که میشه به ساده ترین و قشنگ ترین حالت ممکن شاد شد و از ته دل خندید، هیچ وقت راحت از دست ندین...:smile:
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
یکی از سوتی های باحال من این بود ک اولین بار ک رفتم استخر می خاستم تو قسمت کم عمق غرق شم :w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
یبارم دوستم داش تو قسمت عمیق غرق میشد رفتم نجاتش بدم خودم غرق شدم البته بعدش زنده موندم :biggrin:

چ دوست فداکاری
من با خاهرم بودم یهو زیر پام خالی شد نتونستم خودمو کنترل کنم صداش زدم برگشت طرفم به جا اینکه کمک کنه هر هر هر زد زیر خنده و منم رفتم زیر آب تا یه ساعت فقط داشتم سرفه می کردم :razz:
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چ دوست فداکاری
من با خاهرم بودم یهو زیر پام خالی شد نتونستم خودمو کنترل کنم صداش زدم برگشت طرفم به جا اینکه کمک کنه هر هر هر زد زیر خنده و منم رفتم زیر آب تا یه ساعت فقط داشتم سرفه می کردم :razz:

داری بی دست و پاییت رو برا عموم تشریح میکنی :biggrin:
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
چ دوست فداکاری
من با خاهرم بودم یهو زیر پام خالی شد نتونستم خودمو کنترل کنم صداش زدم برگشت طرفم به جا اینکه کمک کنه هر هر هر زد زیر خنده و منم رفتم زیر آب تا یه ساعت فقط داشتم سرفه می کردم :razz:

خو اون میدونس طوریت نمیشه :Dزیا د خودتو ناراحت نکن به جاش دوستو دشمنتو شناختی:biggrin:
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
داری بی دست و پاییت رو برا عموم تشریح میکنی :biggrin:
:D جای شما خالی بهله
خو اون میدونس طوریت نمیشه :Dزیا د خودتو ناراحت نکن به جاش دوستو دشمنتو شناختی:biggrin:

همینو بگو فک کن تو قسمت کم عمق غرق میشدم دیگه اون دونیا روم نمیشد سرمو بلند کنم:D
 

marya1

عضو جدید
یه بار خانومه که نابینا بود داشت ازم آدرس میپرسد من خنگم :confused: اصلا حواسم نبود داشتم با دست راهنماییش میکردم میگفتم اوناهاش ... ولی بعدش ناراحت شدم
 

amirdolu

عضو جدید
من سرباز سپاه بودم.روزهای بعد نوروز رفته بودم پادگان.کارم اداری بود مثل نامه نوشتن و این طور کارا.و باید شعار رسمی سال رو اول هر نامه مینوشتیم.
خلاصه یه روز (تو همون روزهای عید)جناب سرهنگمون از تو اتاق گفت فلانی امسال سال چیه؟(منظورش شعار سال بود) منم بلافاصله گفتم : سال گاوه حاجاقا!!!!!!(واقعا حواسم پرت بود).دیگه جرات نداشتم بیام بیرون از اتاق......
 

farhad1371

عضو جدید
تو سایت دانشکده بودم خیلی ذهنم مشغول بود باید یه کار مهم رو با کامپیوتر انجام می دادم که یه دفعه سیستم هنگ کرد منم دست بردم دکمه restart رو زدم دیدم ای بابا اتفاقی که نیفتاد ،تازه فهمیدم اشتباهی کامپیوتر نفر کناری رو restart کردم بنده خدا ترسیده بود:biggrin:
 

eng.bahar

عضو جدید
یه بار مهمون داشتیم از اون فس فسی ها...
منم کلی کلاس احوالپرسی گذاشتم و تعارف و خداییش در حد خودم ترکوندم....
بعد رفتم میوه هندونه قارچ کردم گذاشتم تو بهترین میوه خوری و بهترین بشقاب و....
اومدم تعارف کردم...برنمیداشتن....هی برنمیداشتن...
آقا هی از من اصرار از اونا انکار...

بعدش که توجه کردم دیدم چنگالارو نذاشته بودم....
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب بود ،توي كوچه داشتم ميومدم روبه رومم داداشم داشت ميومد.ما اومديم بهم يه تيكه بندازيم بخنديم از كنار هم رد شيم يهو پسر همسايه از تو خونشون اومد بيرون داشت يه كاري انجام ميداد ديگه ديدم اينجوريه اوضاع تصميم گرفتم هيچي نگم به داداشم.
وقتي من و داداشم و پسر همسايه تويه نقطه از كنار هم رد شديم داداشم گفت :خسته نباشين .من در جوابش سريع گفتم:خيلي ممنون سلامت باشين.
نگو داداشم به پسر همسايه داشته اين حرفو ميزده نه به من كه جوابشم دادام.
ديگه كوچه رو كه پيچيدم رفتم كه سرشبي يه افق پيدا كنم كه توش محو شم.
 

X.Doll

عضو جدید
چه سوتی های با کلاسی دارن بعضیا ......... هـــــــــــــــــــــــــی روزگار:cool:
 

mahaya67

عضو جدید
یه دفعه دوران خابگاه سرویس دانشگاه اومده بود همه دم در اتاق وایساده بودیم منتظر دوستم اونم همین طورکه داشت با گوشی حرف می زد تند تند داشت تو کیفش می گشت چمدونشو می ریخت بیرون رو تختارو نگاه میکرد ماهم هی غر میزدیم که بیا دیگه سرویس رفت ، دیگه رفتم کمکش بهش میگم دنبال چی میگردی میگه گوشیم !گوشیم نیست !
من : :eek: :surprised:
گوشی که در گوشش بود : :confused:
اون مخاطب پشت خط : :w15::w15::w15:
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه همکلاسی داشتم تو کار پخش لبنیات بود ریادم درس خون نبود اما نمره هاش بد نبود یه روز سر کلاس نشسته بودیم رییس اموزش تو کلاس وارد شد با صدای بلند گفت اقای سلوکی (همون همکلاسیمون) دبه خالی ماستتو گذاشتم پشت در دفتر یادت نره ببری
اقا همه کلاس یه هو:eek::eek::eek:
بعد در یک لحظه:w15::w15::w15:
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا واسه سوتی های خودتونو چرا سوتی های بقیه رو میگید..!!!:surprised::biggrin:
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
من سرباز سپاه بودم.روزهای بعد نوروز رفته بودم پادگان.کارم اداری بود مثل نامه نوشتن و این طور کارا.و باید شعار رسمی سال رو اول هر نامه مینوشتیم.
خلاصه یه روز (تو همون روزهای عید)جناب سرهنگمون از تو اتاق گفت فلانی امسال سال چیه؟(منظورش شعار سال بود) منم بلافاصله گفتم : سال گاوه حاجاقا!!!!!!(واقعا حواسم پرت بود).دیگه جرات نداشتم بیام بیرون از اتاق......

:biggrin::w15:
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
اس ام اس اشتباهییی... باید تو گینس ثبت بشه:cool: خدارو شکر طرف انقدر فهمیده بود که به روم نیاره...
اون روز از سوتیم گریه میکردم ولی الان هر وقت یادش میفتم کلی میخندم:biggrin::w15:
 

monalizza

عضو جدید
یه بار زنگ زدم واسمون پیتزا بیارن ، یارو پرسید آدرستون کجاست؟
گفتم :تهران....
که صدای خنده خواهرام بلند شد.
نتونستم ادامشو بگم مجبور کنم گوشیو قطع کنم.
 

Similar threads

بالا