نقش عوامل جغرافيايي در شكل گيري مكانهاي باستاني

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
تحقيقات زمين شناسي نشان مي دهد در دوران اول و دوم زمين شناسي دريايي به نام تتيس تمام آسياي جنوب غربي از جمله ايران را مي پوشانيده است و حرکات کوه‌زايي دوران سوم به عمر اين دريا خاتمه بخشيده است.

برجستگي‌هاي شمالي و غربي ايران در اين دوره ظاهر گشته‌اند در اواخر عهد چهارم يخچال‌ها به تدريج عقب نشيني کرده، کره زمين روبه گرمي مي رفت و بر شرايط حيات انساني تاثير بسيار داشته است.

کم شدن تدريجي بارندگي ، رودها را کم آب ساخت و بسياري از آنها تبديل به رودهاي کوچک فصلي کرد. کم آبي و خشکي فلات ايران به ويژه خشکي حوضچه‌ها و آبگيرهاي داخلي موجب شد تا حيوانات و به دنبال آن انسان ساکن غار و پناهگاه‌ها به سمت آب و دشت‌هايي که خاک رسوبي حاصل‌خيزشان در فصل مساعد ، پوشيده از گياه مي شود سرازير شوند و بر گرد آبي حلقه زنند که بنا به عقيده گيرشمن از اين زمان (حدود 5000سال قبل از ميلاد )اساس زندگي انسان بر پايه استقرار در مراکزي بنام روستاهاي باستاني استوار شد و ايجاد دهات در داخل فلات ايران رونق گرفت .

ساکنان پناهگاه‌ها و غارها از محل زندگي انفرادي و خانوادگي خود به دهکده ها و کمونهاي اوليه مهاجرت کرده و پايه فرهنگ و تمدن يکجا نشيني و زندگي اجتماعي را بنا کردند . در اين ميان پديده هاي جغرافيايي از جمله جهت گيري رشته کوه ها ، عوامل اقليمي و غيره نقش عمده اي را در ارتباط اين اجتماعات اوليه با يکديگر بر عهده داشته اند.

آب،به عنوان مايه حيات نقش اساسي در زندگي موجودات دارد.بدون آب حيات معنا ندارد.انسانهاي اوليه نيز معمولا" در استقرار بلند مدت مکان هايي را انتخاب مي کردند که دسترسي به آب مورد نيازشان به سهولت هرچه بيشتر ممکن باشد.پس از ترک غار و استقرار در کوهپايه ها و سپس دشت‌ها عنصر تعيين کننده اوليه براي مکان يابي بر پايه آب استوار بوده است.به شکلي که در اکثر قريب به اتفاق مکان‌هاي باستاني وجود منبع آب به هر شکل در نزديکي و يا کنار محل جزء نيازهاي اساسي ساکنان بوده و در بررسي و مطالعات باستان شناسي بايد به دقت مورد مطالعه قرار گيرد.

توپوگرافي(پستي وبلندي)،تقريبا" در اکثر قريب به اتفاق استقرار هاي باستاني نقش ارتفاع طبيعي در شکل گيري اوليه انکار ناپذير است. اين قضيه در سايت هاي باستاني اوليه يا نخستين دهکده ها نيز به خوبي ديده مي شود.در دشت که پيدا کردن يک برآمدگي طبيعي که به آب هم نزديک باشد مزيتي بزرگ براي بشر بوده است تا در آن اسقرار يابد.

بنابراين براي محافظت از سيلاب‌هاي مخرب هم شده استقرار بر روي يک برآمدگي و تپه براي ساکنان اوليه و بعد از آن بسيار ضروري بوده است.بر اين مبنا اگرچه در حال حاضر برخي لايه هاي و نهشته‌هاي باستاني پايين تر از محيط پيرامونشان قرار دارند که خود ناشي از رسوب فراوان در محل است ولي در ايام حيات قطعا" بلندتر از وضع فعلي بوده است.

امنيت،مقوله ي امنيت نه تنها در گذشته بلکه در حال حاضر هم به شکل ديگري براي محلهاي استقراربشر مطرح هست.انسان تا در غار ساکن بود تقريبا"درامنيت بيشتري قرار داشت ولي به محض خروج و استقرار در دشت اين امنيت به حداقل ممکن رسيد و طبيعتا" براي جلوگيري از تهديدهاي موجود و از جمله حمله حيوانات وحشي مکان استقرار بايد مناسب انتخاب مي شد.البته در استقرارهاي اوليه بايد نوع معماري حلال اين مشکل مي شد ولي در ادوار بعدي استقرار بر فراز پرتگاه‌ها ،صخره ها.نقاط مرتفع واحداث استحکامات دفاعي مدنظر قرار گرفت.

اقليم،براي بشر در همان ابتداي زندگي و بخصوص زندگي گروهي يکي از دغدغه هاي موجود مقابله با سرما وگرما و بالاخره نزولات جوي درفصول مختلف است.زندگي براي انسان در هزاره هاي گذشته در نقاط بسيار سرد و برفگير تقريبا" گاه غير ممکن مي شد لذا همواره با در نظر گرفتن منابع غذايي به سوي مناطق گرمتر و مناسب تر در حرکت بود.اين روند براي مناطق بسيار گرم وسوزان هم قابل بررسي است.بدين لحاظ وفور مکان‌هاي باستاني در دوره هاي خاص در يک گستره محدود دليلي بر اقليم مناسب آن در ايام گذشته است جلوگيري از وزش باد وآفتابگير بودن مکان براي فصول سرد ازديگر نکاتي بوده که ساکنان در صورت امکان بدان توجه داشته اند.

خاک،نوع خاک براي بهره وري در ايام مختلف به عنوان عنصري مطلوب مورد نظر استقرار يابندگان اوليه در دشت بوده است.هم به منظور جمع آوري و تغذيه از نباتات روئيده در دشت که مبناي آن خاک مناسب وحاصلخيز است و هم د جهت کشت اوليه برخي دانه ها که آغازي براي شروع کار کشاورزي بوده ،نوع و حاصلخيزي خاک از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است.وجود پوشش مناسب مرتعي وجنگلي نيز که در دسترس و قابل بهره برداري براي منابع خوراکي و حيواني موجود در آن باشد از ديگر مزيت ها براي استقرار در يک مکان بخصوص در هزاره هاي قبل از ميلاد است.
ارتباط فضايي و ميان منطقه اي بدون شک مطالعه يک اثر واستقرار باستاني بدون در نظر گرفتن ارتباط ان با ساير مراکز استقراري نتيجه ي مطلوبي در بر نخواهد داشت.
هر مکان استقراري از مناظر زير قابل بررسي است:

الف) اثرجزوکانون مرکزي به شما مي رود وساير اثار همدوره حالت اقماري دارند ويا اينکه خود يکي از اثار اقماري به شمار مي رود .

ب) بررسي ارتباط ميان اثر و ساير اثار همدروه تحت نفوذ .

پ) بررسي مجموعه عوامل شکل گيري اوليه اثروتاثير اين عوامل در تداوم حيات وسپس خاتمه ي آن.

ت) بررسي منابع غذايي طبيعي(حيواني وغير حيواني) اثر.

ث) منابع تامين آب.

ج) راههاي مواصلاتي درون منطقه اي وبرون منطقه اي خصوصا" درمناظق کوهستاني که اين راهها نقش اساسي در شکل گيري برخي استقرار ها دارند.
چ) بررسي مدارک فرهنگي.

ح) براورد جمعيت هرمکان در دوره هاي مختلف استقراري ومطالعه عوامل نوسان جمعيتي.
 

Similar threads

بالا