sama1990
عضو جدید
قطعا تا به حال مطالب بسیاری دربارهی تفاوت بین تیم و گروه خواندهاید. از بین این تفاوتهای میتوان به تعاملات بین اعضای یک تیم اشاره کرد که الزاما در یک گروه وجود ندارد؛ و نیز هدفی که در بین اعضای یک تیم مشترک است. به همین دلیل انتخاب افراد مناسب در یک تیم برای موفقیت و دستیابی به هدف الزامی میشود. ما در تیم به افراد مناسب در زمان مناسب و در جایگاه مناسب نیاز داریم.
حال نکته این جاست که آیا خصوصیات اعضای یک تیم باید همانند هم باشد یا خیر؟ پاسخ این سوال این است که اعضای تیم باید خصوصیات مکمل یکدیگر را داشته باشند تا بتوانند موفقیت تیم را به حداکثر برسانند. یعنی باید در عین تفاوت بین اعضا هماهنگی میان آن ها حفظ شود.
مردیت بلبین شخصی است که در زمینهی نقش افراد در تیمها تحقیقاتی انجام دادهاست. نقش افراد در تیم می تواند این گونه تعریف شود: گرایش به رفتار، مشارکت و ارتباط داشتن با دیگران به طریقی مشخص.
میتوانید با انجام دادن تست بلبین که با بررسی مدیران در کشورهای مختلف تهیه شده است متوجه شوید که کدام یک از ویژگیهایی که او در یک تیم به آنها دست یافتهاست در شما پررنگتر جلوه میکند. در این تست ۹ نقش تیمی برای افراد شناسایی شده اند که هر کدام نقاط قوت و ضعفهایی دارند. این نقشها عبارتند از: ایدهپرداز، منبعیاب، هماهنگکننده، شکلدهنده، ارزیاب، گروهی کاران، عملگرا، تمامکننده و متخصص.
کلید اصلی این نقشهای تیمی تعادل است. یعنی هر کدام از این رفتارها برای شروع و پایان موفقیتآمیز کارها در تیم موردنیاز است. برای مثال بلبین معتقد است که اگر فرد ایدهپردازی در تیم وجود نداشته باشد تیم کوشش بسیار میکند تا یک ایدهی جزئی ایجاد کند تا بتواند کار را پیش ببرد. اما در تیمی که ایدهپردازان بسیار وجود دارد ایدههای بد، ایدههای خوب را میپوشانند و به کسانی که برای شروع کار تعلل میکنند فرصت زیادی برای این تعلل داده میشود. یا اینکه اگر شکلدهندهای در تیم وجود نداشته باشد تیم بیهوده و بدون راهنما در مسیر پیش میرود و ضربالعجلها را از دست میدهد. اما اگر شکلدهندهها در تیم زیاد باشند درگیریهای داخلی زیاد میشود و مسائل اخلاقی نادیده گرفته میشود.
بار دیگر باید اشاره کنم که وجود هریک از این ویژگیها در یک تیم لازم است. برای اینکه کار تیمی خوبی داشته باشیم باید نقشی را انتخاب کنیم که آن را بهتر انجام میدهیم و به موفقیت تیم کمک میکند.
چه لزومی دارد که ما از ویژگیهای سایر اعضای تیم باخبر باشیم؟ درصورتی که این نقش ها تشخیص داده شوند و شناسایی شوند میتوانند به نفع تیم استفاده شوند. در صورتی که از ویژگی بارز هر کدام از همتیمیهایمان باخبر باشیم میتوانیم انتظاراتمان را از او با ویژگیهایش منطبق کنیم و نیز از سوءتفاهمها در گروه بکاهیم. مثلا ممکن است حضور چند فرد با ویژگی ایدهپرداز موجب تنش در گروه شود زیرا هرکدام از آن ها میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند.
آیا ما میتوانیم همه ی نقش ها را ایفا کنیم؟ بلبین عقیده دارد این اتفاق عملا امکان دارد اما طریقهی درست، تمرکز بر نقشی است که در آن بهترین هستیم زیرا در این صورت فایدهی بیشتری به تیم میرسانیم. اگر بخواهیم همه ی نقش ها را به عهده بگیریم به سایر اعضای تیم سهم کمتری برای ایفای نقش هایشان میدهیم.
بنابراین بهتر است سعی کنیم با افرادی کار کنیم که ویژگیهای قوی و ضعیفمان با آن ها در تضاد باشد تا مکمل هم باشیم.
منبع : http://blog.haminaa.com/
حال نکته این جاست که آیا خصوصیات اعضای یک تیم باید همانند هم باشد یا خیر؟ پاسخ این سوال این است که اعضای تیم باید خصوصیات مکمل یکدیگر را داشته باشند تا بتوانند موفقیت تیم را به حداکثر برسانند. یعنی باید در عین تفاوت بین اعضا هماهنگی میان آن ها حفظ شود.
مردیت بلبین شخصی است که در زمینهی نقش افراد در تیمها تحقیقاتی انجام دادهاست. نقش افراد در تیم می تواند این گونه تعریف شود: گرایش به رفتار، مشارکت و ارتباط داشتن با دیگران به طریقی مشخص.
میتوانید با انجام دادن تست بلبین که با بررسی مدیران در کشورهای مختلف تهیه شده است متوجه شوید که کدام یک از ویژگیهایی که او در یک تیم به آنها دست یافتهاست در شما پررنگتر جلوه میکند. در این تست ۹ نقش تیمی برای افراد شناسایی شده اند که هر کدام نقاط قوت و ضعفهایی دارند. این نقشها عبارتند از: ایدهپرداز، منبعیاب، هماهنگکننده، شکلدهنده، ارزیاب، گروهی کاران، عملگرا، تمامکننده و متخصص.
کلید اصلی این نقشهای تیمی تعادل است. یعنی هر کدام از این رفتارها برای شروع و پایان موفقیتآمیز کارها در تیم موردنیاز است. برای مثال بلبین معتقد است که اگر فرد ایدهپردازی در تیم وجود نداشته باشد تیم کوشش بسیار میکند تا یک ایدهی جزئی ایجاد کند تا بتواند کار را پیش ببرد. اما در تیمی که ایدهپردازان بسیار وجود دارد ایدههای بد، ایدههای خوب را میپوشانند و به کسانی که برای شروع کار تعلل میکنند فرصت زیادی برای این تعلل داده میشود. یا اینکه اگر شکلدهندهای در تیم وجود نداشته باشد تیم بیهوده و بدون راهنما در مسیر پیش میرود و ضربالعجلها را از دست میدهد. اما اگر شکلدهندهها در تیم زیاد باشند درگیریهای داخلی زیاد میشود و مسائل اخلاقی نادیده گرفته میشود.
بار دیگر باید اشاره کنم که وجود هریک از این ویژگیها در یک تیم لازم است. برای اینکه کار تیمی خوبی داشته باشیم باید نقشی را انتخاب کنیم که آن را بهتر انجام میدهیم و به موفقیت تیم کمک میکند.
چه لزومی دارد که ما از ویژگیهای سایر اعضای تیم باخبر باشیم؟ درصورتی که این نقش ها تشخیص داده شوند و شناسایی شوند میتوانند به نفع تیم استفاده شوند. در صورتی که از ویژگی بارز هر کدام از همتیمیهایمان باخبر باشیم میتوانیم انتظاراتمان را از او با ویژگیهایش منطبق کنیم و نیز از سوءتفاهمها در گروه بکاهیم. مثلا ممکن است حضور چند فرد با ویژگی ایدهپرداز موجب تنش در گروه شود زیرا هرکدام از آن ها میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند.
آیا ما میتوانیم همه ی نقش ها را ایفا کنیم؟ بلبین عقیده دارد این اتفاق عملا امکان دارد اما طریقهی درست، تمرکز بر نقشی است که در آن بهترین هستیم زیرا در این صورت فایدهی بیشتری به تیم میرسانیم. اگر بخواهیم همه ی نقش ها را به عهده بگیریم به سایر اعضای تیم سهم کمتری برای ایفای نقش هایشان میدهیم.
بنابراین بهتر است سعی کنیم با افرادی کار کنیم که ویژگیهای قوی و ضعیفمان با آن ها در تضاد باشد تا مکمل هم باشیم.
منبع : http://blog.haminaa.com/