نامه ای از جهان دیگر

farshid29

عضو جدید
بسم تعالی
نامه ای از جهان دیگر
فرستنده: امیر حسین عالمی
آدرس: اخرت- برزخ – محل نگهداری تازه واردین و پیش حساب کتاب

گیرنده : رضا حسنی
آدرس : دنیای فانی

سلام رضا جان
امیدوارم حالت خوب باشد .راستی دستت درد نکند که در مراسم ختم من شرکت کردی. از بقیه بر و بچ هم تشکر کن .

ا ز فاتحه های که برایم فرستادید بسیار متشکر بازم برام بفرستید .بسیار بسیار نیاز مند هستم .شب اول قبر که نکیر و منکر تشریف فرما شدند
حسابی ترسیده بودم .تا وقتی زنده بودم امتحان به این سختی نداده بودم
نمی دانم چه مرگم هم شده بود تقلبم هم نمی امد اصلاً نمی شد تقلب کرد
تستی هم نبود که الا بختکی مثل کنکور بزنم .مو را از ماست می کشیدند.
خلاصه بعد از کلی سوال وجواب از انها و خجالت ازما خلاص شدیم .
البته یه چیزایی گفتم . جواب ها را گفتن بعداً میدن حالا نمی دونم این جا پنجره وشیشه پیدا میشه که بزنن پشتش یا .. البته این حساب وکتاب اصلی نیست .حساب اصلی تو روز قیامته. این جا دارن برامون تشکیل پرونده میدن .بعضی ها را خیلی اینجا تحویل می گیرن .خیلی بعیده این ور هم مثل اون ور پارتی بازی باشه .فکر کنم اینا از اول فکر این وربوده اند .به قیافه هاشون می خوره از اون بچه مثبتا باشند .خوبیش اینکه کارمند های این جا مثل اون ور نیستند .کارشون سریع انجام میدن
هی الکی برو فردا بیا هم نمیکنند .سوال هم ازشون می کنی جواب میدن
یادته رفته بودیم اون اداره هه از هر کدوم از کارمنداش سوال می کردی می خواست بزنتت .خلاصه بعد از تشکیل پرونده فرستادنم اینجا .اینجا که میگم اسمش را بلد نیستم ولی فعلاً اینجام تا جواب پروندم برسه .خدا کنه پستش مثل پست ما نباشه .راستی چند روز پیش هادی اصغری
را دیدم یادت میاد اون پسره که تو لباس فروشی سر خیابون کار می کرد
یه چند روز قبل ازمرحوم شدنم تصادف کرده بود و مرحوم شده بود .یادم میاد
همش سر خیابون جلو مغازه الاف این دخترا بود . کارش از من جلو تربود. ولی رنگ و روش زیاد جالب نبود. نفهمیدم کجا افتاده
راستی گفتم دخترا . دیدی عجب غلطی کردیم رفتیم سراغ این جور کارا
همون یه بارش کلی سابقه منفی شد برام .نامردا نیومدن یه فاتحه بفرستن
از من می شنوی دور این قبیل برنامه هارا خط بکش .اصلاً نمی ارزه

دیگه وقت ندارم باید برم خلاصه رفیق ما را یادت نرود .وقت کردی یک سری به ما بزن .بشدت اینجا دعای خیر لازم هستم .از من می شنوی نماز را فراموش نکن اینجا اولین چیزی که گیر میدن همبن نماز است . نمازت ردیف باشه نصف راه را رفتی
زیاده حرفی نیست .التماس دعا

مرحوم امیر حسین عالمی
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خیلی جالب بود.
کاش یه کم به فکر اونور بودیم.
هممون میدونیم یه آخرتی هست، یه حساب کتابی هست. اما اینقد غرق این دنیا شدیم که پاک فراموشش کردیم.فراموش کردیم که:
فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره
هر كسي اندكي عمل خير انجام دهد،آن را مي‌بيند و هر كس اندكي عمل بد انجام دهد،آن را مي‌بيند(سوره زلزال،آيات 7 و 8)
 

پرندیس

کاربر بیش فعال
خیلی جالب بود .......................مرسی...ای کاش به همین راحتی اجازه بدن این ور اونور بریم....اون دنیا رو می گم....پروردگارا بر ما سخت نگیر
 

سيد وحيد

عضو جدید
قشنگ بود

قشنگ بود

چه عجب تو اين سايت يه جايي پيدا شد كه بشه يه كم درد دل كرد
نميدونم از اين دنيا متنفر شدم
يه روز يكيو از ته دل دوسش داري ولي دنيا يه كاري ميكنه كه يه روز ازش متنفر ميشي
يه روز خوشحالي و يه روز پر از غم
يه روز دور ورت شلوغه و يه روز تنهاي تنها
نميدونم اين حرفي كه الان ميزنم ميفهميد اگه ميفهميد قبول داريد يا نه
اميدوارم همه يه روزي تنها بشن و تو تنهاييشون خداشونو پيدا كنند
آخه تو تنهاييا فقط خدا هست كه مياد
فقط خدا
دو تا دعا بلدم كه فك كنم قشنگ باشه
آمينش با شما ها
يك . خدايا ظهور مهدي فاطمه رو نزديك بگردان
دو . خدايا همه اي ما بچه شيعه ها رو عاقبت بخير برگردون كاري نكن كه جلوي آقامون علي ابن ابي طالب شرمنده بشيم
راستي يه لينك درست كردم دوست داشتيد بياين شركت كنيد
تو 10 كلمه حرفايي كه تو تنهاييات با خداي خودت ميزني بگو
اميدوارم چه در اين دنيا و چه در اون دنيا سبز دل باشيم
علي وار فكر كنيد
علي وار زندگي كنيد
علي وار عمل كنيد
علي وار از فرش به عرش پرواز كنيد

با تشكر
سيد وحيد
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
دوست عزيزم!
تو را نميشناسم با اين حال بنا به اصل برائت تو را بايد انساني ساده و پاک‌سيرت بدانم. مطمئن باش مخالفان دين بر نامه‌اي که نوشته‌اي لبخند خواهند زد. آنان‌که با خرافه‌ نماياندن دين، همت مي‌‌گمارند و چه بسا خود نيز چنين نامه‌هايي منتشر کنند!
اين نامه‌ي "غير مستند" که با اصطلاحات محاوره‌اي و تناقضات محتوايي همراه است، اگر هم بر فرض راست باشد، اما دروغ‌نماست. بزرگان زيادي را مي‌شناسم که توصيه مي‌کنند از دروغ‌نمايي بپرهيزيد!
براي اثبات معاد، راه‌هاي معقولي وجود دارد که جايي براي اين کوره‌راه‌هاي کج و تاريک باقي نمي‌ماند!
دوستان ديگر هم اگر از دنيا(به معناي مذموم‌اش) دل‌گيرند مي‌توانند نيايش اهل بيت، اشعار عرفا و راه‌هاي معتبر را منتشر يا تأييد کنند.
:gol:
 
آخرین ویرایش:

سيد وحيد

عضو جدید
سلام

سلام

سلام
نميدونم ميتونم جوابتو بدم منظورم رو ميفهمي يا نه
ببين براي هر كسي بستگي به دركش بايد خدا رو شناسوند
عينه اون چوپاني كه به خدا ميگفت بيا موهايت رو شانه كنم و...
موسي عصباني شد و به او گفت كه چرا كفر ميگي
وحي آمد كه هر كس در اندازه اي فهمش ما را پرستش ميكند
شايد با اين داستان منظورم رو فهميده باشي
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
سلام
نميدونم ميتونم جوابتو بدم منظورم رو ميفهمي يا نه
ببين براي هر كسي بستگي به دركش بايد خدا رو شناسوند
عينه اون چوپاني كه به خدا ميگفت بيا موهايت رو شانه كنم و...
موسي عصباني شد و به او گفت كه چرا كفر ميگي
وحي آمد كه هر كس در اندازه اي فهمش ما را پرستش ميكند
شايد با اين داستان منظورم رو فهميده باشي
وحيد عزيزم! به راحتي فهميدم چه مي‌خواهي بگويي. پيش از پاسخم، منبع داستانت را بگو تا مقدمه‌ي پاسخم شود. :gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
با حميد

با حميد

سلام
نميدونم ميتونم جوابتو بدم منظورم رو ميفهمي يا نه
ببين براي هر كسي بستگي به دركش بايد خدا رو شناسوند
عينه اون چوپاني كه به خدا ميگفت بيا موهايت رو شانه كنم و...
موسي عصباني شد و به او گفت كه چرا كفر ميگي
وحي آمد كه هر كس در اندازه اي فهمش ما را پرستش ميكند
شايد با اين داستان منظورم رو فهميده باشي


حميد جان!‌ خيلي منتظر پاسخت شدم، اما خبري نشد. مجبورم به‌خاطر طرح بحثي که ارائه کردي، خود، منبع داستان را بگويم و پاسخت دهم. منبع داستان، مثنوي معنوي است. عزيزم!‌ من خود با مثنوي مأنوسم، نيز با داستان موسا و شبان، امضايم هم گزيده‌اي از همان داستان است!
نخست: آيا مثنوي، منبع اصلي "تفکر ديني‌" است؟
دوم: آيا همه داستان‌هاي مثنوي، اعتبار تاريخي دارند؟ يا ساخته‌ي ذهن مولانا بوده‌است تا بهانه‌اي براي طرح بحثي باشد؟
سوم: آيا مثنوي عاري از اشتباه و لغزش است؟
خود مولانا معترف است شاعر يا داستان‌سرا نيست؛ بلکه آن‌‌ها را ابزار و بهانه‌ مي‌داند. داستان مذکور و غيرمعصومانه‌ي مولانا نيز از نظر تاريخي فاقد اعتبار است و در هيچ‌يک از منابع معتبر تاريخي يا ديني ذکر نشده است.
با مقدماتي که عرض کردم، آيا مي‌توانيم اين داستان را بهانه‌اي براي نشر اکاذيب قرار دهيم؟ وانگهي"نيايش" شبان برخاسته از ذهن پاک قهرمان داستان بوده‌است، اما متن اين نامه آيا برخاسته از ذهن خود شماست، يا ساخته‌ي ذهن نادرست کسي ديگر است؟
چون به زندگي و شيوه‌هاي "علي‌وار" معتقديد(علي وار فکر کنيم، علي‌وار زندگي کنيم، علي‌وار عمل کنيم...) و از ما آمين مي‌طلبيد، پس بگذاريد در پي آن، نه از مولانا که از علي(ع) با تو بگويم.
ايشان مي‌گويند: الغالب بالشر، مغلوب، کسي که با شر(ابزار و راه‌‌هاي نادرست) غلبه کند، مغلوب است. به عنوان شيعه‌ي او، آيا مجاز است با طرح دروغ، شايعه به اثبات طرح‌هاي ديني از جمله معاد بپردازيم؟ نه تنها در نظام شيعي، که در هرجامعه‌اي حتا سکولار نيز با شايعه‌پراکني مقابله مي‌شود و براي طرح هر خبر، از تو منبع موثق مي‌طلبند.
باز از علي(ع) مي‌گويم: با برداشتي که شما داريد،‌ بايد نگاه و برداشت خوارج را از خدا درست بپنداريد! و اگر در آن زمان محشور مي‌بوديد، با استناد به داستان موسا و شبان به مقابله با حضرت علي(ع) برمي‌خواستيد و به آزادي عقيده خوارج بدون هيچ‌گونه نقدي، فتوا مي‌داديد (البته خود مي‌دانم چنين نمي‌کرديد، فقط مي‌خواهم تبعات سخن و راهي که برگزيده‌ايد را نشانتان دهم)
علي(ع) اتفاقا سکوت نکرد و در سخنراني‌هايش، با نقدي خيرخواهانه، به اصلاح و راهنمايي‌شان برخاست(کلمه حق يراد بها الباطل). از اين قبيل مواجهه بزرگان ديني در تاريخ بسيار است. داستان پيامبران را که خوانده‌‌ايد و از هدف بعثت‌شان آگاهيد. يکي از اهدافشان مقابله با خرافه‌گرايي و دروغ‌پردازي است. حدس مي‌زنم از جمله جواناني باشيد که مطهري را قبول داريد، به کتاب "پيرامون جمهوري اسلامي" اش سري بزنيد، بخش پنجم/ آزادي عقيده. در آن‌جا تمايز آزادي تفکر و آزادي عقيده را مطالعه بفرماييد.
بگذريم،‌ از آشنايي با شما خوشبختم! اميدوارم اين بحث، باب دوستي بيشترمان شود.
:gol:
 
آخرین ویرایش:
بالا