₪۩₪۩₪ بوی خدا،بوی بندگی ₪۩₪۩₪ ویژه نامه ماه مبارک رمضان 1439

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار


خدایا!

دوباره به آغاز لحظه های تبرک رسیدم؛ به آغاز سی روز مهربانی که قرار است مدام کنار تو بنشینم و نزدیک تر از همیشه، دوستت بدارم و دوستم بداری.

دوباره با تو بر سر میعاد آمده ام، بر سر وعده روزهای پرهیز و ایمان.

دوباره از امشب، دلداده سحرگاه می شوم و غروب های دل انگیز را بی تابانه به پیشواز می روم.

دوباره ستاره های سحری را قدر می دانم و نفس های تبرک سپیده دم را غنیمت می شمارم.

دوباره به تو سلام می گویم، از فراز بام روزه ها و روزهای عشق؛ از فراز ارتفاع خویشتن داری و خداخواهی.

دوباره بال و پرم مشتاق تر و پرنده تر، مرا به سمت و سوی تو می آورند و از عمق پایین دست زمین، رهایم می کنند.

من این آغاز دوباره را به درگاه تو، سپاس می گویم.

خدایا! تو را سپاس که دیگر بار، عمرم به دیدار این لحظه ها نائل شد. تو را سپاس که نفس هایم فرصت دوباره رسیدن به این هوای هستی بخش را پیدا کردند.

من باز پیراهن نیایش و توحید بر تن می کنم و به خانه تو می آیم؛

به بزم بی ریایی که سفره از کرامت و عطای بی پایان تو دارد و تمام بزم ها و آراستگی ها را از چشمم می اندازد.






 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام

ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان ماه خودسازی و خودشناسی ،جهت اطلاع

تاپیک های سالهای گدشته تالار به جعت مطالعه در ادامه این پست قرار داده میشه

ازکاربران محترم تقاضا میکنم قبل از ایجاد تاپیک جدید،درصورت مشابه بودن موضوع انتخابیشان با یکی از این تاپیک ها،زحمت بکشند وادامه دهنده باشند .

در پست بعدی هم برنامه های امسال تالار فهرست بندی میشه ودر صورت ایجاد تاپیک های جدید، ارسالها به روز خواهد شد


از همگی بزرگوارن التماس دعا دارم:gol:


محفل حفظ قران کریم
✿ ✿ ✿ادعیه و نمازهای ماه مبارک رمضان ✿ ✿ ✿
··▪▪••●●: گناه شناسی :●●••▪▪··
۩۩۩ سبحانک یا لا اله الا انت .... ۩۩۩ ویژه شب های قدر
مجموعه درس‌گفتار قرآن کریم( از گفتارهای مقام معظم رهبری)
رمضان و دلنوشته ها
دعا های روزانه ماه خدا.
✿✿✿ دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان ✿✿✿
رمضان ، پای درس رهبر انقلاب (درس اخلاق کوتاه)
سفره های افطاری یعنی حرمت ماه را نگه داشتن
اسم اعظم خدا در دعاي سحر
دعای افتتاح را فقط برای ثواب نخوانیم!
تذکر آیت الله العظمی سبحانی به «مقدس‌‌نماها»
امام علی (ع)
شب قدر، كدام شب است؟
شب قدر، شب حضرت فاطمه زهرا است
دعای ابوحمزه ثمالی
تذکّراتی دربارۀ ماه مبارک رمضان - سخنرانی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
زشت است از میهمان بپرسی چی با خودت آورده‌ای---سخنرانی خواندنی حاج آقا مجتبی تهرانی در شب قدر؛
مراقبات ماه مبارک رمضان
اعمال و ادعیه ماه مبارک رمضان
رهنمودهای اخلاقی بزرگان در ماه مبارک رمضان
دعاروزهای ماه مبارک رمـضـان
استفاده از يك فرصت طلايي
سی روز، سی گفتار
llı.✿.ıllامعارفی از قرآن کریم lı.✿.ıllاهر روزبررسی یک جزء
بیایید در این ماه رمضان متفاوت باشیم ! ( ادعیه روزانه ماه مبارک به همراه تفسیر )
اهمیت شب قدر - - - آیت الله جوادی‌آملی
تمرین «کلیک معنوی» در ماه معنویت - محمد مطهري
متن و ترجمه ی دعای وداع اما سجاد(ع) با ماه مبارک رمضان به همراه فایل صوتی منصور ارضی-علوی
دانلود قرآن به مناسبت ماه مبارک رمضان
دانلود دعاها و تواشیح ماه مبارک رمضان
مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اكرم
محاسبه اوقات شرعي (كاملا حرفه اي) در اكسل
9 راه برای مبارزه با بوی بد دهان در ماه رمضان
چگـونه شهادت امیـرالمومنیـن (ع) رقـم خـورد؟ [شهادت]
۩|♥|۩ ( ويژه نامه شبهاي قدر ) ۩|♥|۩
روز قدس در راه هست
کشف قدیمی ترین نسخه قرآن کریم در یمن
► •*♥*•◄ در حریم یار ( ویژه نامه ماه مبارک رمضان ) ► •*♥*•
ربنا (ویژه نامه ماه مبارک رمضان)
طرح از سحر تا افطار ویژه ماه مبارک رمضان
✿ ✿ ✿ادعیه و نمازهای ماه مبارک رمضان ✿ ✿ ✿

ܓ❋ܓ❋ܓ❋ بر بال معرفت ܓ❋ܓ❋ܓ❋
شرح دعاهای ے روزانه ماه مبارک رمضان آیت اللہ مجتهدے تهرانے(ره)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

ماه مبارک رمضان ماه ضیافت رحمان از بندگان خود می باشد و خوان رحمت الهی گسترده است- بجاست که با نگاهی گذار به سیره معصومان (ع) در این ماه رفتارهای فردی و اجتماعی آنان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم.

بطور کلی می توان سیره آن بزرگواران را در دو بخش مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

الف) رابطه خود و خدا (بعد فردی)

1- تغییر حالت

سید ابن طاووس «ره» نقل می فرماید که وقتی ماه مبارک رمضان فرا می رسید رنگ چهره پیامبر اکرم (ص) عوض می شد و زیاد به نماز و دعا می پرداخت (1) ، تغییر حالت آن حضرت در دهه آخر ماه مبار رنگ مضاعفی به خود می گرفت، بگونه ای که تمام شبها را به شب زنده داری و عبادت سپری می کرد.(2)

درباره حضرت امام زین العابدین (ع) نقل شده است که ایشان در این ماه کاملا غرق در دعا و تسبیح و استغفار و ذکر تکبیر می گشت.(3)

2- نمازهای مستحبی

گرچه بجا آوردن نمازهای مستحبی و نوافل یکی از مسائل عادی و روزمره آن بزرگواران بوده است.ولی در ماه رمضان حالت مضاعف به خود می گرفت، تا آنجا که نمازهای مخصوصی توسط آنان در ماه مبارک رمضان و شبهای قدر خوانده می شد، که ذکر تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.

3- تلاوت قرآن

ماه مبارک رمضان بهار قرآن است و پیامبر اکرم (ص) و عترت طاهرینش که خود قرآن ناطقند و هیچگاه ایشان از قرآن، و قرآن از ایشان جدا نبوده، و تلاوت آیات دلنشین آن جزء برنامه روزمره ایشان بوده است، عنایت خاصی نسبت به تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان مبذول می داشتند و توجه اصحاب و یاران خود را نسبت به آن جلب می نمودند، تا آنجا که در مورد حضرت امام سجاد (ع) نقل شده است که چهل بار قرآن را در ماه مبارک ختم می نمود.(4)

4- نیایش

چگونه خواستن و از چه کسی خواستن و به چه انگیزه ای خواهش کردن از مهمترین مطالبی است که در هر درخواستی، نهفته است اینجا سخن از درخواست از یگانه معبود قادر و تواناست که معصومین (ع) بر بشریت منت نهاده و نحوه درخواست را در قالب «دعا» به عالی ترین وجه ممکن نشان داده اند.و علاوه بر لذت سخن گفتن با خداوند عالیترین مضامین معارف تابناک الهی را در آن جای داده و از خود یادگارهایی بس ارزشمند به ودیعت نهاده اند.

در ماه مبارک رمضان دعاهای مخصوصی از آن بزرگواران رسیده است که تنها به ذکر عناوین آن ها در این مقاله اکتفا می شود:

الف- دعا در وقت دیدن هلال ماه مبارک.

ب- دعای پیامبر اکرم (ص) در وقت وارد شدن به ماه مبارک رمضان،

ج- دعای پیغمبر اکرم (ص) در شب اول،

د- دعای ابو حمزه ثمالی در هر شب،

ح- دعای سحر،

و- دعای اول صحیفه سجادیه،

ز- دعای وقت افطار،

ط- دعای امام زین العابدین (ع) در شبهای نوزدهم و بیست و یکم،

ظ- دعای پیامبر اکرم (ص)، و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) در ماه مبارک رمضان.

ی- دعای پیامبر اکرم (ص) و امام زین العابدین (ص) در شب بیست و هفتم،

ل- دعای پیامبر اکرم (ص) در شب آخر هر ماه،

ن- دعا به هنگام وداع با ماه رمضان،

5- احیای شب قدر

معصومین (ع) در شبهای قدر شب زنده دار بودند، و نه تنها خود به احیاء آن می پرداختند بلکه خانواده و کودکان و فرزندان خویش را به انجام آن وامی داشتند، روایت شده است که رسول خدا (ص) در شب بیست و سوم ماه، خفتگان از خانواده خود را از خواب بیدار می کرد و آب به صورت آنها می پاشید.(5)

حضرت فاطمه زهرا (س) نیز نمی گذاشت کسی از فرزندانش در آن شب به خواب رود، و آنان را با کمی غذا و ایجاد آمادگی از روز و با انجام استراحت در روز، آماده می ساخت، و می فرمود محروم کسی است که از خیر این شب محروم ماند.(6)

و یک سال حضرت امام صادق (ع) به بیماری سختی گرفتار شده بود، آن حضرت دستور داد که در شب بیست و سوم ایشان را برداشته و به مسجد پیامبر (ص) بردند، و آن شب را در آن مکان شریف به احیاء گذارند.(7)

6- آداب افطار

چگونه افطار کردن، و با چه افطار کردن از جمله مسائل قابل توجه سیره است.از پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) ادعیه خاصی در وقت افطار نقل شده است.امام صادق (ع) می فرماید که پیامبر اکرم در وقت افطار این دعا را می فرمود:«اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبله منا، ذهب الظلما و ابتلت العروق و بقی الاجر» (8) بار خدایا برای تو روزه گرفتیم، و بر روزی تو افطار نمودیم، پس آن را از ما بپذیر.

حضرت امیر المؤمنین (ع) در وقت افطار می فرمود: «اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبله منا انک انت و السیمع العلیم» (9) خدایا برای تو روزه داشتیم، و بر روزی تو افطار کردیم.پس آن را از ما قبول نما، همانا که تو شنوا و دانایی.

و اما اینکه با چه چیزی افطار می نمودند، مواردی نقل شده است، از امام باقر (ع) نقل شده است که پیامبر اکرم با آب و خرما، و یا آب و رطب افطار می نمودند (رطب غیر از خرما است).(10) و اگر آن حضرت شیرینی و حلوا نمی یافت با آن افطار و گاهی با شکر که از نی گرفته می شد، افطار می کرد.(13) و امام صادق (ع) می فرماید: پیامبر، اکرم (ص) با شیرینی و حلوا افطار می نمود، و اگر آن را نمی یافت با آب ولرم افطار می کرد، و می فرمود: آن باعث پاکیزگی کبد و معده است،و دهان را خوشبو می سازد، و ریشه دندان و دید چشم را تقویت می نماید.(14) بنابر این از مجموعه روایات استفاده می شود که آن حضرت- در صورت امکان- با یک ماده شیرینی مثل حلوا، خرما، و در صورت نبود آنها با آب نیمه گرم و ولرم فطار می نمود.

ابن طاووس از امام باقر (ع) نقل می کند که حضرت علی (ع) دوست داشت که با شیر افطار کند.(15)
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

7- غسل

پیامبر اکرم (ص) در دهه آخر ماه مبارک رمضان هر شب غسل می کرد.(16) حضرت امام باقر (ع) شبهای نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم و بیست و پنجم را غسل می کرد (17) ، و امام صادق (ع) در شب بیست و سوم دو بار غسل می نمود، یک بار در اول شب، بار دوم در آخر شب.(18)

8- اعتکاف

یکی از مستحبات بسیار مهم و سازنده اعتکاف است.که تفصیل و شرائط آن در کتب فقهی آمده است و از عهده این نوشته خارج می باشد، امام صادق (ع) فرمود: یکبار رسول خدا (ص) در دهه اول ماه رمضان به اعتکاف نشست و در رمضان دیگر در دهه دوم، و در رمضان پس از آن در دهه سوم اعتکاف نمود.و بعد از آن همیشه در دهه آخر رمضان به اعتکاف می نشست.(19)

9- وداع با ماه رمضان

برخاستن از سفره ضیافت الله برای عارفان دلداده حق سخت و ناگوار است.لذا همانطور که جدایی عاشق از معشوق، به سختی هر چه تمام تر صورت می گیرد، پیامبر اکرم (ص) چگونگی وداع با ماه رمضان را چنین بیان می کند: جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که در جمعه ماه رمضان، بر رسول خدا وارد شدم.هنگامی که چشم او بر من افتاد فرمود: ای جابر این جمعه آخر ماه رمضان است، پس با او وداع کن و بگو:«اللهم لا تجعله آخر العهد من صیامنا ایاه، فان جعلته فاجعلنی مرحوما، و لا تجعلنی محروما» یعنی خدایا، این رمضان را آخرین روزه ما قرار مده، و چنانچه قرار دادی پس ما را مورد رحمت خود قرار بده و ما را محروم ساز، و هر کس این را بگوید به یکی از دو امر نیکو (احدی الحسنیین) نائل می شود، یا آنکه عمر پیدا می کند و ماه رمضان بعدی را درک می نماید، و یا آنکه مورد بخشش و رحمت خدا قرار می گیرد.(20)

10- شب عید فطر

از مجموعه روایات استنباط می شود که این شب از جایگاه بس والایی برخوردار است، و معصومین (ع) آن را به احیاء و شب زنده داری می گذراندند.حضرت علی بن الحسین امام زین العابدین (ع) شب عید فطر را در مسجد به نماز می گذارند تا آنگاه که صبح شود.

11- نماز عید فطر

رسول خدا (ص) روز عید بعد از طلوع آفتاب خارج می شد و هنگامه خروج به اطراف آسمان می نگریست و می فرمود که در آن روز بر جا نماز و حصیر نماز مخوان،یعنی روی خاک بنشین و بر آن نماز بخوان.

فقهاء عظام مستحباتی را برای این روز ذکر نموده اند که از جمله آنها، نماز را در صحرا بپا داشتن، خارج شدن امام با پای برهنه و پیاده، و توام با وقار و ذکر خدا، و سجده بر زمین و...

روز عید فطر روز اجر و گرفتن نتیجه امتحان است.قهرا در هر امتحانی نتایج یکسان نیست.شیخ صدوق (ره) نقل می نماید: امام حسن مجتبی (ع) گروهی از مردم را در روز عید فطر دید که به بازی و خنده مشغولند، حضرت رو به یاران خود کرد و فرمود:«خدای عز و جل ماه رمضان را محل مسابقه بندگان خود قرار داده است که به واسطه اطاعت خویش بسوی رضوان الهی پیشی می گیرند، پس گروهی سبقت گرفتند و پیروز و رستگار گشتند، و گروهی عقب ماندند و محروم شدند، پس عجب دارم از کسی که خندان است و به لهو و بازی مشغول است در روزی که نیکوکاران به اجر و ثواب رسیده و کوتاهی ورزان از آن بی فیض و محرومند، به خدا سوگند اگر پرده برداشته شود هر آینه نیکوکار به عمل نیک خویش و بدکار به عمل بد خود مشغول خواهد شد.» (21)
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

ب) رابطه خود و مردم ( بعد اجتماعی):


1- ایجاد آمادگی برای ماه رمضان


در آستانه ماه مبارک، معصومان (ع) اهمیت و عظمت ماه مبارک رمضان را به مرمدم گوشزد نموده و آنان را به استفاده از این ضیافت الهی فرا می خواندند که در این زمینه خطبه های بسیار جالب از پیامبر اکرم (ص) و امیر المؤمنین (ع) و روایات تکان دهنده ای صادر شده است، که برای نمونه به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:


امام صادق (ع) در آستانه ماه مبارک رمضان اینگونه به فرزندان خویش سفارش می فرمود:«نهایت کوشش خودتان را بنمایید که در این ماه روزی ها تقسیم می شوند، و سرآمد عمرها و اجلها نوشته می شود و در آن شبی است که عمل در آن ماه از عمل هزار ماه برتر و افضل است.»


ابو صلت می گوید: بر حضرت امام رضا (ع) در جمعه آخر شعبان وارد شدم.حضرت به من فرمود: «ای ابا صلت، بیشتر روزهای ماه شعبان گذشت، و این جمعه آخر ماه است پس در این باقیمانده آن کوتاهی مورز و سابق خود را جبران کن،...و بیشتر به دعا و استفغار و تلاوت قرآن بپرداز، و از گناهانت توبه کن، تا با خلوص در ماه خدا وارد گردی.» (22)


2- سفارش به تلاوت قرآن


اهل بیت عصمت و طهارت (ع) علاوه بر آنکه خود موفق به تلاوت قرآن بودند دیگران را به تلاوت آن سفارش می نمودند، و گاه نسبت به تلاوت بعضی سوره ها در بعضی از شبها عنایت خاصی از خود نشان داده اند، توجه عزیزان را به چند روایت که دو نکته ذکر شده را در بر دارد جلب می نماییم.


وهب از امام صادق (ع) می پرسد خوب است در ماه رمضان در چند روز قرآن خوانده شود؟ حضرت فرمود: در سه روز به بالا.


امام باقر (ع) فرمود:«لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان» (23) هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.


از بین سوره های قرآن به تلاوت این سوره ها سفارش شده است:


1و 2: سوره عنکبوت و روم:


تلاوت این دو سوره در شب بیست و سوم ماه رمضان توصیه شده است.


امام صادق (ع) فرمود:«من قرا سورة العنکبوت و الروم فی لیلة ثلاث و عشرین فهو و الله یا ابا محمد من اهل الجنة» (24) سوگند به خدا کسی که سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم رمضان بخواند از اهل بهشت است.البته این به معنای اقتضاء است که با وجود شرائطش چنین نتیجه ای را بدنبال خواهد داشت.


3- سوره قدر در وقت سحر و افطار:


از امام زین العابدین (ع) روایت شده است:«من قرا انا انزلناه فی لیلة القدر عند فطوره و عند سحوره کان فیما بینهما کالمتشحط بدمه فی سبیل الله» (25) کسی که سوره قدر را در هنگام افطار و سحر بخواند مانند کسی است که در این فاصله در راه خدا بخون خود غلتیده باشد.


و همین مضمون نیز از حضرت امام صادق (ع) روایت شده است.(26)


و نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که هر کسی که در هر شب ماه رمضان هزار بار سوره قدر را بخواند در شب بیست و سوم عجایبی را درک خواهد کرد.(27) و در روایتی دیگر از آن حضرت اثر آن را در رسیدن انسان به سرحد نهایت یقین در امور اختصاصی اهل بیت (ع) قرار داده است که به واسطه دیدن بعضی از حقایق در عالم رؤیا به آن می رسد.(28)


4- سوره دخان:


شیخ صدوق روایت کرده است که مردی خدمت امام باقر (ع) رسید و پرسید چگونه من شب قدر را در هر سال شناسایی کنم؟ حضرت فرمود: «وقتی که ماه رمضان آمد هر شب یکبار سوره دخان را بخوان، وقتی که شب بیست و سوم فرا رسید به آنچه که می خواهی خواهی رسید.» (29)


3- کمک به مستمندان


یکی از علل و حکمتهای روزه این است که با ایجاد حالت گرسنگی و تشنگی انسان به یاد ضعیفان و مستمندان و تنگدستان بیفتد، و هر کسی به فراخور حال ووسع خود نسبت به آنان کمک نماید.(30) ابن عباس می گوید: وقی که ماه رمضان فرا می رسید هر صاحب حاجتی که به نزد رسول خدا مراجعه می کرد حاجتش برآورده می شد.(31) راجع به حضرت زین العابدین (ع) نقل است که هر روز ماه رمضان را صدقه می داد.(32)


4- افطاری دادن


این عمل در سیره معصومین (ع) بنحو کاملی مشاهده می شود.و از امام صادق (ع) روایت است که هنگامی که حضرت امام زین العابدین (ع) روزه می گرفت دستور می داد گوسفندی را سر می بریدند، و آن را تکه تکه ساخته و در دیگ می ریختند، آن حضرت در وقت غروب به دیگها سر می زد و در حالی روزه داشت بوی آبگوشت را استشمام می نمود، آنگاه می فرمود: کاسه ها را بیاورید این کاسه را برای فلان کس و دیگری را برای فلان بکشید، و همینطور کاسه ها را پر می کردند تا آبگوشت به اتمام می رسید، آنگاه خود با نان و خرما افطار می کرد.(33)


5- توجه بیشتر به زیردستان و گذشت از خطای آنان


از امام صادق (ع) روایت است که امام زین العابدین (ع) در ماه مبارک رمضان توجه خاصی به زیردستان و خدمتکاران خود داشت، و هرگاه یکی از آنها مرتکب خطایی می شد او را مورد عقوبت قرار نمی داد، و تنها گناه او را یادداشت می نمود، تا آنکه که شب آخر ماه رمضان فرا می رسید، همه آنان را گرد خود جمع می نمود، و کاغذهای خطایای آنان را بیرون می آورد و بر تک تک آنان می خواند و آنان به گناه خود اعتراف و اقرار می نمودند، پس از آن در میان ایشان برمی خاست و می فرمود:«با صدای بلند بگویید: ای علی بن الحسین، همان خدایت نیز خطاهایت را شمارش کرده است همانگونه که تو گناهانمان را شمردی، و در کتاب، تمام اعمال کوچک و بزرگ ثبت است، و همه اعمال در نزد او حاضر است همانگونه که اعمال ما در نزد تو حاضر بود (و تو بر آن ناظر بودی)، پس از ما درگذر همانگونه که تو امید عفو و گذشت داری، از ما درگذر تا که خدایت را بخشنده و رحیم یابی...ای علی بن الحسین، کوچکی مقام خود را در برابر خدای داور دادگری که به هیچ کس ظلم روا نمی دارد یادآور و از گناه ما درگذر،...» و حضرت در حالی که گریه و زاری می کرد مرتب این کلمات را می فرمود و آنان هم با وی هم آواز می شدند و می فرمود: بار خدایا تو به ما دستور دادی که از کسانی که به ما ظلمی روا داشتند درگذریم، ما بخود ظلم کردیم، پس از ما درگذر، که تو نسبت به آن سزاوارتری.تو به ما فرمودی که هیچ درخواست کننده ای را از در خانه هایمان رد نکنیم، ما به درگاه تو دست نیاز و درخواست بلند کرده ایم، و از تو طلب می نماییم، پس بر ما منت نه، و ما را محروم مساز...آنگاه رو به آنان می نمود و می فرمود: من از خطایای شما گذشتم، آیا شما نیز از من می گذرید؟


و آنان در پاسخ می گفتند: از تو گذشتیم ای آقای ما، و تو به ما هیچ بدی روا نداشتی، پس آن حضرت می فرمود بگوئید: بار خدایا: از علی بن الحسین درگذر، همانگونه که او از ما گذشت، و او را از آتش آزاد آن همانطوری که او ما را از بندگی رهانید، و آنان آمین گفتند، و حضرت فرمود: بروید که از شما گذشتم، و همگی شما را آزاد کردم، و همگی آنان را آزاد می فرمود.(34)


6- حفظ حریم دین و حرمت زمان


حفظ عفت عمومی جامعه از جمله مهمترین وظایف نظام اسلامی است به عنوان نمونه حد شرابخوار 80 تازیانه است، ولی اگر در ماه رمضان شراب خورده شود حالت دیگری دارد، نجاشی شاعر در روز ماه رمضان شراب خورد، او را بنزد امیر المؤمنین آوردند، حضرت پس از یک شب زندان کردن او، و اجرای حد شرعی شرابخواری ( 80 ضربه)، 20 ضربه شلاق اضافی، بخاطر شکستن حرمت ماه رمضان بر او زد.(35) و در برخی روایات او پذیرای 39 ضربه اضافی بدان جهت شد.(36)


7- آزادی اسیران


بنابر نقل برخی از روایات حضرت رسول اکرم در ماه رمضان تمامی اسیران را آزاد می ساخت.(37) البته این مربوط به حفظ مصالح عمومی اسلام و مسلمین است و تشخیص آن به دست حاکم شرعی و ولی امر مسلمین است.


این نوشته چکیده ای است گویا از کتابی که توسط این نویسنده در دست نگارش است، که امید است به فضل الهی تقدیم محضر دانش پژوهان و شیفتگان معارف گردد.


پی نوشت ها:


1- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، 70.

2- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 2: 156/2018.

3- الکافی (فروع)، شیخ کلینی، 4:88/8، وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، 10: 309/134786 (چاپ آل البیت).

4- بحار الانوار، علامه مجلسی، 98/5.

5- همان، 98/160، دعائم الاسلام 1/282.

6- دعائم الاسلام 1/282.

7- بحار الانوار، 98/169.

8- الکافی 4: 95/1، من لا یحضره الفقیه 2:106/ 1850، تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، 4: 199/576، المقنعة، شیخ مفید، 51، مصباح المجتهد، شیخ طوسی، 568، وسائل الشیعه 10: 147/13070.

9- تهذیب الاحکام 4: 200/578، بحار الانوار 98/15.

10- بحار الانوار 96، 314/15.

11- الکافی 4: 152/1، وسائل الشیعه 10:157/1310.

12- تهذیب الاحکام 4:198/569، وسائل الشیعه 10: 146/13067.

13- بحار الانوار، 96/315.

14- الکافی 4:152/4، وسائل الشیعه 10: 158/1305.

15- بحار الانوار 98/12.

16- اقبال الاعمال 195 و 237، وسائل الشیعه 3: 327/3779 و 3783، بحار الانوار 98/12.

17- بحار الانوار 98/58.

18- همان 98/160.

19- الکافی 4: 175/4، من لا یحضره الفقیه 2: 189/2105، اقبال الاعمال 107، بحار الانوار 98/4 و 150.

20- فضائل الاشهر الثلاثة، شیخ صدوق 138/149، وسائل الشیعه 10: 365/13617، بحار الانوار 98/172.

21- من لا یحضره الفقیه 2: 174/2057.

22- الکافی 4: 66/2، تهذیب الاحکام 4:192/547، وسائل الشیعه 10: 305/13481.

23- عیون اخبار الرضا 2: 51/198.

24- الکافی 2: 461/10، ثواب الاعمال، شیخ صدوق، 129/1، معانی الاخبار، شیخ صدوق، 228/1، امالی الصدوق 57/5، المقنعة 50، وسائل الشیعه 10: 302/13472، بحار الانوار 96/386.

25- ثواب الاعمال 136/1، تهذیب الاحکام 3:100/261، مصباح المتهجد 571، المقنعة 50، وسائل الشیعه 10: 361/13611، بحار الانوار 98/165.

26- اقبال الاعمال 114، وسائل الشیعه 10: 149/13076، بحار الانوار 98/11.

27- بحار الانوار 97/344.

28- همان 96/379.

29- مصباح المتهجد 571، المنقعة 50، وسایل الشیعه 10: 362/13612، بحار الانوار 98/165.

30- الکافی 1: 196/ 8، امالی الصدوق 388، وسائل الشیعه 10: 362/13612، بحار الانوار 96/379.

31- الکافی 4: 181/6، علل الشرائع، شیخ صدوق 378/1، فضائل الاشهر الثلاثه 102، المناقب 4/68، وسائل الشیعه 10: 8/12699 و 21700 و 10: 7/12697، بحار الانوار 96: 375/62 و 96: 369/50.

32- بحار الانوار 96/363.

33- اقبال الاعمال 64، بحار الانوار 98/ 82.

34- المحاسن، الشیخ ابو جعفر احمد بن محمد بن ابی خالد البرقی، 396/67، وسائل الشیعه 10:140/13049، بحار الانوار 96/317.

35- اقبال الاعمال 260، وسائل الشیعه 10:317، بحار الانوار 98/186.

36- الکافی 7: 216/15، من لا یحضره الفقیه 4:55/5089، تهذیب الاحکام 10: 94/362، وسائل الشیعه 28: 231/34632

37- دعائم الاسلام، قاضی نعمان 2: 464/ 1644، مستدرک الوسائل، محدث نوری 18: 113.

38- بحار الانوار 96/363.

پایگاه حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیمای روزه داران در قرآن

سیمای روزه داران در قرآن

سوره بقره، آیات 185-183


یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.(183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون.(185)


ترجمه آیات


ای کسانی که ایمان آورده‏اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).


و این روزهائی چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامی دیگر بجای آن بگیرید و اما کسانی که به هیچ وجه نمی‏توانند روزه بگیرند عوض روزه برای هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسی عمل خیری را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بنای عمل کردن دارید(184).


و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتی از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزه‏اش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجای آن چند روزی از ماههای دیگر بگیرد خدا برای شما آسانی و سهولت را خواسته و دشواری نخواسته و منظور اینست که عده سی روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزاری کرده باشید(185).


بیان آیات


ویژگی‏های بیانی آیات تشریع روزه


سیاق این سه آیه دلالت دارد بر اینکه: اولا هر سه با هم نازل شده‏اند، برای اینکه ظرف (ایام)در ابتدای آیه دوم متعلق به کلمه(صیام)در آیه اول است و جمله(شهر رمضان)در آیه سوم یا خبر است‏برای مبتدائی حذف شده که عبارت است از ضمیری که به کلمه(ایاما)بر می‏گردد، و تقدیر جمله(هی شهر رمضان)است و یا مبتدائی است‏برای خبری که حذف شده و تقدیرش"شهر رمضان هو الذی کتب علیکم صیامه"است و یا بدل از کلمه صیام در جمله (کتب علیکم الصیام)در آیه اول است، و به هر تقدیر جمله(شهر رمضان)بیان و توضیحی است‏برای روشن کردن جمله(ایاما معدودات)ایام معدوده‏ای که روزه در آنها واجب شده.


پس به دلیلی که ذکر شد آیات سه‏گانه مورد بحث‏به هم متصل، و نظیر کلام واحدی است که یک غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.


و ثانیا دلالت دارد بر اینکه قسمتی از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینه‏چینی برای قسمت دیگر آن است، یعنی دو آیه اول به منزله مقدمه است‏برای آیه سوم، چون در آیه سوم تکلیفی واجب می‏شود که صاحب کلام، اطمینان ندارد از اینکه شنونده از اطاعت آن سرپیچی نکند، برای اینکه تکلیف نامبرده تکلیفی است که بالطبع برای مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتی ترکیب شده که هیچ یک از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالی نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوی آن توجه می‏دهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین می‏برد، و در نتیجه علاقمند به روزه می‏کند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلی که در تشریع این حکم رعایت‏شده، و نیز با ذکر فوائد و خیر دنیوی و اخروی که در آن است، حدت و شدت دلخواهی و استکبار او را بشکند.


و بهمین جهت‏بعد از آنکه در جمله: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: "کما کتب علی الذین من قبلکم" و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمی است که در امتهای سابق نیز تشریع شده بود.(لعلکم تتقون)، یعنی علاوه بر اینکه عمل به این دستور، همان فائده‏ای را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا برای شما هست، همچنانکه برای امتهای قبل از شما بود، عملی نیست که تمامی اوقات شما را و حتی بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملی است که در ایامی قلیل و معدود انجام می‏شود، (ایاما معدودات)


آری نکره(و بدون الف و لام)آمدن کلمه(ایاما)دلالت‏بر ناچیزی ایام دارد، و در اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعاری است‏به اهمیت نداشتن آن، همچنانکه همین توصیف در آیه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) می‏فهماند که یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.


علاوه بر اینکه ما در تشریع این حکم رعایت اشخاصی را هم که این تکلیف برایشان طاقت‏فرسا است کرده‏ایم، و اینگونه افراد باید به جای روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصری که همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یک مسکین.


"فمن کان منکم مریضا او علی سفر - تا جمله - فدیة طعام مسکین"و وقتی این عمل هم خیر شما را دربردارد، و هم تا جائی که ممکن بوده رعایت آسانی آن شده خیر شما در این است که بطوع و غبت‏خود روزه را بیاورید، و بدون کراهت و سنگینی و بی‏پروا انجامش دهید، "فمن تطوع خیرا فهو خیر له"برای اینکه عمل نیک را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اینکه به کراهت انجام دهند.


بنابر آنچه گفته شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه است‏برای آیه سوم که می‏فرماید: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ، و بنا بر این پس جمله: "کتب علیکم الصیام"در آیه اول جمله‏ای است‏خبری که می‏خواهد از تحقق چنین تکلیفی خبر دهد، نه اینکه در همین جمله تکلیف کرده باشد، آنطور که در آیه شریفه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی" (2) و آیه"کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین" (3) تکلیف کرده چون هر چند در هر سه آیه تعبیر به(کتب علیکم)آمده، لیکن بین قصاص در مورد کشتگان - در آیه دوم - و وصیت‏به والدین و اقرباء - در آیه سوم، و بین مساله صیام - در آیه مورد بحث فرق است، و آن این است که قصاص در قتلی امری است‏سازگار با حس انتقامجوئی امری است که دلهای صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حکم غریزه و طبیعت نمی‏توانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و نمی‏توانند این معنا را تحمل کنند که نسبت‏به جنایتی که به ایشان شده بی اعتنائی شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان که مطابق با حس ترحم و شفقت و رافت‏به ارحام است، آنهم در هنگامی که می‏خواهد بوسیله مرگ برای همیشه از آنان جدا شود.


پس قصاص و وصیت دو حکم مقبول بطبع، و موافق با مقتضای طبیعت آدمی است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینه‏چینی ندارد، به خلاف حکم روزه که عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و مهم‏ترین تمایلاتش، یعنی خوردن و نوشیدن و جماع، که چون محرومیت از آنها ثقیل بر طبع و مصیبتی برای نفس آدمی است.در توجیه حکمش ناگزیر از این است که قبلا برای شنوندگان - با در نظر گرفتن اینکه عموم مردمند و بیشتر مردم عوام و پیرو مشتهیات نفسند - مقدمه‏ای بچیند، و دلهاشان را علاقه‏مند بدان سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است که گفتیم آیه: "کتب علیکم القصاص"الخ و آیه: "کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت"الخ، انشاء حکم است، و حاجتی به زمینه‏چینی ندارد، به خلاف آیه: "کتب علیکم الصیام"تا آخر دو آیه که مشتمل بر هفت فقره است و خبر می‏دهد از اینکه بعدها چنین حکمی انشاء می‏شود.


"یا ایها الذین آمنوا..."


اینگونه خطاب(ای کسانی که ایمان آورده‏اید)به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه می‏فرمود: (ای مردم)لیکن خواست‏بفهماند با توجه به اینکه دارای ایمانید باید هر حکمی را که از ناحیه پروردگارتان می‏آید بپذیرید، هر چند که بر خلاف مشتهیات، و ناسازگار با عادات شما باشد.


در اینجا ممکن است‏بپرسی: علت این تعبیر در آیه مورد بحث روشن شد لیکن این معنا روشن نشد که چرا همین تعبیر در ابتدای آیه قصاص آمده، ولی در آیه وصیت نیامده؟در پاسخ می‏گوئیم: علتش این است که حکم قصاص هر چند مطابق میل و طبیعت آدمی است لیکن در عصر نزول آیه، مسیحیان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجیح می‏دادند، و لذا لازم بود در توجیه حکم قصاص در میان ملت اسلام، ایمان ملت‏خاطرنشان گردد و گفته شود ایمان شما شما را محکوم می‏کند به اینکه احکام الهی را بپذیرید، هر چند که دیگران مخالف آن باشند، و در آیه وصیت چون چنین مخالفتی در کار نبود، آن آیه به خطاب(یا ایها الذین آمنوا)آغاز نشد.


"کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم"


کلمه کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهی کنایه می‏شود از واجب شدن عملی، و یا تصمیم بر عملی و یا قضای حتمی که بر چیزی رانده شده، که در آیه: "کتب الله لا غلبن انا و رسلی" (4) کنایه از قضاء حتمی، و در آیه: "و نکتب ما قدموا و آثارهم" (5) کنایه از عزیمت و قضاء حتمی است و در آیه"و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس" (6) کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعی است.


و کلمه(صیام)و کلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معنای خودداری از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معنای خودداری از آنها است، و چه بسا در معنای آن این قید را اضافه کرده باشند، که به معنای خودداری از خصوص کارهائی است که دل آدمی مشتاق آن باشد، و اشتهای آن را داشته باشد.


صاحب این گفتار گفته: معنای صوم در اصل لغت‏خودداری از خصوص چنین کارهائی بوده، و لیکن بعدها در شرع در خصوص خودداری از کارهای معینی استعمال شده، و آن هم خودداری از طلوع فجر تا مغرب و توام با نیت است و منظور از"الذین من قبلکم"امتهای گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهای انبیاء قبل، چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است.


چون هر جا که در قرآن کریم این کلمه به چشم می‏خورد معهود همین معنا است، البته این به آن معنا نیست که جمله"کما کتب علی الذین من قبلکم"در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و می‏خواهد بفرماید: تمامی تک تک امتها روزه داشته‏اند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند روزه اسلام شبیه روزه امتهای پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالت‏بر این دارد که تمامی امتها بدون استثناء روزه داشته‏اند، و نه دلالت دارد بر اینکه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و دارای همه خصوصیات روزه ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و خودداری را در امتهای پیشین اثبات کند، و بفرماید: امتهای پیشین هم روزه داشته‏اند.


و مراد از جمله: (الذین من قبلکم)الخ امتهای گذشته دارای ملت و دین است البته همانطور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امتها کدامند، چیزی که هست از ظاهر جمله: (کما کتب) الخ بر می‏آید که امتهای نامبرده اهل ملت و دین بوده‏اند که روزه داشته‏اند، و از تورات و انجیل موجود در دست‏یهود و نصارا هیچ دلیلی که دلالت کند بر وجوب روزه بر این دو ملت دیده نمی‏شود، تنها در این دو کتاب فرازهائی است که روزه را مدح می‏کند، و آن را عظیم می‏شمارد.


و اما خود یهود و نصارا را می‏بینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالی مختلف روزه می‏گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری می‏کنند.


و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.


و در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بی دین نیز نقل شده، همچنانکه از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتی وثنی‏های هندی تا به امروز نقل شده، که هر یک برای خود روزه‏ای داشته و دارند، بلکه می‏توان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از اموری است که فطرت آدمی به آن حکم می‏کند، که بحثش خواهد آمد ان شاء الله.


و بعضی گفته‏اند که مراد از جمله(الذین من قبلکم)یهود و نصارا و یا انبیای سابق است، که بر طبق هر یک از این دو قول روایاتی هم آمده، ولی روایاتی است که خالی از ضعف نیست.


"لعلکم تتقون"


وثنی‏ها(همانطور که اشاره شد)به منظور تقرب و ارضای آلهه خود و در هنگامی که جرمی مرتکب می‏شدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه می‏گرفتند، و همچنین وقتی حاجتی داشتند به منظور برآمدنش دست‏به این عبادت می‏زدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر می‏آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست می‏آورده، تا این هم رضایت او را حاصل کند.


ولی در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، برای اینکه خدای عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خدای سبحان بری از هر نقص است، پس هر اثر خوبی که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتی که باشد تنها عاید خود عبد می‏شود، نه خدای تعالی و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمی‏گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها" (7) این معنائی است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره می‏کند، و آثار اطاعتها و نافرمانی‏ها را به انسان بر می‏گرداند انسانی که جز فقر و احتیاج چیزی ندارد، و باز قرآن در باره‏اش می‏فرماید: "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی" (8) .


و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت‏به انسان را در جمله: (لعلکم تتقون) بیان کرده، می‏فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودی است که عاید خود شما می‏شود، و فائده داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می‏کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است‏بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت‏های جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد.


و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می‏آید، و نزدیک‏ترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی‏ترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‏مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم‏بارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن‏داری از گناهان در آنان قوت می‏گیرد و نیز به تدریج‏بر اراده خود مسلط می‏شوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‏دهند، و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی‏گردند، چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می‏کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانی‏ها شنواتر، و مطیع‏تر خواهد بود، این است معنای آنکه فرمود: (لعلکم تتقون).


"ایاما معدودات"


منصوب آمدن کلمه(ایام)بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه(فی)است، و این ظرف(در ایامی معدود) متعلق است‏به کلمه(صیام)، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت(معدودات) برای این است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا که ما در سابق گفتیم آیه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.


بعضی از مفسرین گفته‏اند: که مراد از ایام معدودات روزه مستحبی سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضی دیگر گفته‏اند: ایام البیض یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نیز روزه عاشوراء است، که مسلمانان و رسولخدا ص در این ایام روزه می‏گرفتند، آنگاه آیه شریفه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ نازل شد، و روزه‏های چند روز نامبرده نسخ گردید، و برای همیشه روزه رمضان واجب گشت.


صاحبان این دو قول هر کدام به یک دسته روایات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسک کرده‏اند، روایاتی که صرفنظر از سند، در بین خود تعارض دارند، و بهمین جهت قابل اعتماد نیستند.


دلیل عمده‏ای که ضعف این قول را روشن می‏کند دو چیز است.


اول اینکه: روزه همانطور که دیگران هم گفته‏اند یک عبادت عمومی و همگانی است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعا تاریخ آن را ضبط می‏کرد، و دیگر اختلافی در ثبوتش پدید نمی‏آمد و بهمین دلیل نسخ آن نیز ثابت می‏شد و کسی در آن اختلاف نمی‏کرد و می‏بینیم که اینطور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.


علاوه بر اینکه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یک عید از اعیاد اسلامی از بدعت‏هائی است که بنی امیه(لعنهم الله)آن را ابداع کردند، بدین جهت ابداع کردند که در آن روز در واقعه کربلا ذریه رسول خدا ص و اهل بیت او را از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذراری ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالی و مسرت آن روز را مبارک شمرده، برای خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز رکت‏بگیرند.


و باز بهمین منظور برای روزه آن روز فضائلی جعل کردند، و برکاتی تراشیدند، و احادیثی(به این مضمون که عاشورا یکی از اعیاد اسلامی است، و بلکه از اعیاد عامه‏ای است که حتی مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسی و عیسی آن را پاس می‏دارند)جعل کردند، در حالیکه هیچ یک از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید می‏دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملی بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملی و قومی بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعه‏ای از قبیل فتح و پیروزی برای ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسولخدا ص روزی تاریخی برای اسلام باشد، و هیچ جهت دینی هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدی دینی باشد، پس عزت و احترامی که بنی امیه برای عاشورا درست کرده‏اند عزتی است‏بدون جهت.


دلیل دوم: بر ضعف این قول این است که آیه سوم از آیات مورد بحث‏یعنی آیه: (شهر رمضان)الخ سیاقی دارد که با نازل شدنش جدای از دو آیه دیگر نمی‏سازد، تا ناسخ آیه‏های قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است که جمله(شهر رمضان)خبر باشد برای مبتدائی که حذف شده، و یا مبتدائی باشد برای خبری که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانی خواهد بود برای جمله: (ایاما معدودات)و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدی خواهد بود، که غرض واحدی را دنبال می‏کند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.


و اما اینکه کلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذی انزل فیه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظریه‏ای است که آیه شریفه را مستقل از ما قبل می‏کند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهائی نازل شده باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، برای اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتی باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتی نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینکه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینی در بین باشد.


ضعیف‏تر از این قول، گفتار جمعی دیگر است، که از کلماتشان بر می‏آید که خواسته‏اند بگویند آیه دوم یعنی آیه: (ایاما معدودات)الخ ناسخ آیه اول، یعنی آیه: (کتب علیکم الصیام)است، به این بیان که قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولی نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خدای تعالی برای مسلمین روزه رمضان را تشریع کرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را می‏گرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع کرده، می‏فرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولی آیه دوم وقتی نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز معینی واجب است.


و وجه ضعیف‏تر بودن این قول از قول قبلی این است که همه ایرادهائی که به وجه قبلی وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اینکه متمم بودن آیه دومی برای اولی روشن‏تر از متمم بودن سومی برای دومی است، و نیز روایاتی که این قائل قول خود را مستند به آنها کرده جعلی بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشن‏تر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.


"فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"


حرف فاء در ابتداء آیه می‏فهماند که مطلب آیه نتیجه و فرع آیه قبل است، که می‏فرمود: (کتب علیکم) الخ، و نیز(ایاما معدودات)الخ، و معنای مجموع آن چنین می‏شود: روزه بر شما واجب شده، و نیز عدد معینی در آن رعایت‏شده، و همانطور که از اصل روزه رفع ید نمی‏شود، از عدد آن نیز صرفنظر نمی‏شود، پس اگر در ایام رمضان عارضه‏ای چون مرض و سفر پیش آید که حکم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنی ایام رمضان بردارد از این ایام معدوده صرفنظر نمی‏شود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت، و این همان حقیقتی است که آیه سوم(و لتکملوا العدة)الخ متعرض است، پس جمله: (ایاما معدودات)الخ همانطور که به بیان گذشته معنای تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده می‏کند، این معنا را هم افاده می‏کند، که همین عدد ناچیز رکنی است که در غرض و حکم روزه ماخوذ شده است.


کلمه(مرض)به معنای خلاف صحت و سلامتی است و کلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، که به معنای کشف است و گویا سفر را از این جهت‏سفر می‏خوانند که مسافر برای بیرون شدن از وطن از خانه‏اش منکشف و ظاهر می‏شود، و گویا اینکه فرمود: (او علی سفر)و مانند کلمه(مریضا) نفرمود(مسافرا)، برای اشاره به این معنا بوده که آن مسافری روزه‏اش شکسته می‏شود که در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل کسی که در سفر ده روز در محلی اقامت کرده است، که چنین کسی قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزه‏اش صحیح است)و نه در آینده(مثل کسی که می‏خواهد بعد از ظهر حرکت کند که چنین کسی روزه آن روزش صحیح است).


بیشتر دانشمندان و علمای اهل سنت گفته‏اند: از آیه: "فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"الخ، استفاده می‏شود که مسافر می‏تواند روزه نگیرد، نه اینکه روزه گرفتن برایش حرام است، پس مریض و مسافر، هم می‏توانند روزه بگیرند، و هم اینکه افطار نموده به همان عدد از روزهای دیگر سال روزه بگیرند.


لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله: (فعدة من ایام اخر)(کسی که مریض و مسافر باشد باید چند روزی در ایام دیگر سال روزه بگیرد)عزیمت است، نه رخصت، یعنی از ظاهر آن بر می‏آید که مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهل بیت ع نیز روایت‏شده، و مذهب جمعی از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابی هریرة، و عروة بن زبیر، نیز همین است، پس جمله نامبرده حجتی است علیه علمای نامبرده از اهل سنت.


ایشان برای توجیه نظریه خود چیزی در آیه تقدیر گرفته گفته‏اند، تقدیرش"فمن کان مریضا او علی سفر فافطر فعدة من ایام اخر"است، یعنی هر کس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار کرده باشد به همان عدد از روزهای دیگر روزه بگیرد.


و این تقدیر دو اشکال دارد، اول اینکه اصولا همانطوری که گفته‏اند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتی گوینده‏ای سخن می‏گوید تمامی کلماتی که در افاده منظورش دخالت دارد در کلام خود می‏آورد، و چیزی را نگفته نمی‏گذارد)مگر آنکه به اتکاء قرینه‏ای که در کلامش هست‏یک کلمه را حذف کند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه می‏فهمد که فلان کلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دست‏به چنین حذفی نمی‏زند.


اشکال دوم اینکه: به فرضی که تسلیم شویم و قبول کنیم که کلمه(فافطر)در آیه حذف شده، تازه این کلام هم دلالتی بر رخصت ندارد، (کدام شنونده‏ای از عبارت"و هر کس مریض یا مسافر باشد، و افطار کرده باشد در ایامی دیگر روزه بگیرد"، می‏فهمد روزه در سفر و مرض جایز است؟)آری نهایت چیزی که از عبارت"فمن کان مریضا او علی سفر فافطر"، در این مقام(که به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است)استفاده می‏شود، این است که افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جواز به معنای اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازی که با وجوب و استحباب و اباحه می‏سازد، و اما اینکه به معنای سومی یعنی الزامی نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلکه باز هم بر خلاف آن دلالت می‏کند، چون قانونگذار حکیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان کند کوتاهی نمی‏کند، و این خود روشن است.


"و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"


کلمه(یطیقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور که بعضی گفته‏اند به معنای به کار بستن تمامی قدرت در عمل است که لازمه آن این است که عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، که همه نیروی انسان در انجامش مصرف شود، در نتیجه معنای جمله"و علی الذین یطیقونه" این است که هر کس روزه برایش مشقت داشته باشد، و کلمه(فدیه)به معنای بدل و عوض است و در اینجا به معنای عوض مالی است، که همان طعام مسکین یعنی سیر کردن یک مسکین گرسنه است از غذائی که خود انسان می‏خورد، البته نه آن غذای ساده‏ای که گاهی می‏خورد، و نه آن غذای لذیذی که باز گاه گاه می‏خورد، بلکه از غذای متوسطی که غالبا استفاده می‏کند، و حکم این فدیه نیز مانند حکم قضای روزه مریض و مسافر واجب است، چون تعبیر(و علی الذین)تعبیری است که وجوب تعیینی را می‏رساند، نه تخییری و نه رخصت را.


بعضی از مفسرین گفته‏اند جمله نامبرده نیز رخصت را می‏رسانده و سپس نسخ شده چون خدای سبحان در اول، همه مردم را که می‏توانند روزه بگیرند مخیر کرد بین روزه گرفتن و کفاره دادن از هر روز به طعام یک مسکین، چون مردم در آن ایام عادت به روزه نداشتند، بعدها که رفته رفته عادت کردند، این آیه به وسیله آیه: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ نسخ شد.


بعضی دیگر از همین مفسرین گفته‏اند: تنها نسبت‏به اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگیرند، و اما مثل پیر زن و پیرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شیرده آیه نسخ نشد، و حکم جواز افطار و فدیه دادن باقی ماند.


و به جان خودم اینگونه تفسیرها بازی کردن با قرآن و پاره پاره کردن آیات آن است، و اگر خواننده عزیز در آیات سه‏گانه مورد بحث دقت کند خواهد دید که هر سه یک غرض را دنبال می‏کند، و یک سیاق متصل و جملاتی به هم پیوسته و بیانی روشن دارد، آنگاه اگر این کلام واحد و پیوسته را با نظریه این مفسرین تطبیق دهد، خواهد دید که دیگر آن سیاق پیوسته را ندارد، جملاتش با یکدیگر متنافی است، اولش آخرش را نقض می‏کند، یک جا می‏گوید:


(کتب علیکم الصیام)روزه بر شما واجب شده، دنبالش می‏گوید آنهائی که می‏توانند روزه بگیرند می‏توانند افطار نموده به جای آن طعام دهند، و در آخر می‏گوید: روزه بر همه شما واجب است تا حکم آخری ناسخ حکم فدیه نسبت‏به خصوص قادران باشد، و حکم فدیه نسبت‏به غیر قادران به حال خود باقی بماند، با اینکه در آیه شریفه بنا بر این تصویر حکم غیر قادرین اصلا بیان نشده است.


مگر اینکه کسی بگوید کلمه(یطیقونه)قبل از نسخ شدن به معنای قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معنای قدرت نداشتن، و این پیدا است که چقدر بی‏پایه است. و سخن کوتاه اینکه بنا بر این باید جمله: "و علی الذین یطیقونه"الخ که در وسط آیات قرار گرفته ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)در اول آیات باشد، که با آن تنافی دارد، آن وقت این سؤال پیش می‏آید که چرا بدون هیچ علتی حکم ناسخ را مقید به کسانی کرده که توانائی ندارند.


و نیز لازمه این تفسیر این است که جمله: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"تنها ناسخ حکم کسانی باشد که قادر بر روزه‏اند، نه آنهائی که از روزه عاجزند با اینکه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل می‏شود و هم عاجز را، علاوه بر اینکه اصلا منسوخ شامل حکم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حکم را برای عاجز باقی بدارد، و این تالی فاسدها فاحش‏ترین تالی فاسدهایند.


حال اگر علاوه بر نسخهائی که از آقایان برای تو خواننده عزیز نقل کردیم، نسخ‏های دیگری که در باره این سه آیه ذکر کرده‏اند اضافه کنی، آن وقت تفسیری عجیب خواهی دید، و آن نسخ‏ها این است که گفته‏اند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (ایاما معدودات)الخ است، و جمله(ایاما معدودات)هم ناسخ جمله(کتب علیکم الصیام)است.


(بد نیست دوباره نسخ‏هائی را که آقایان در سه آیه قرآن قائل شده‏اند بشماریم، تا بازیگری با کلام خدا بر ایمان روشن‏تر بشود:


1 - جمله: (و علی الذین یطیقونه)الخ ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)است.


2 - جمله: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه)ناسخ حکم(و علی الذین یطیقونه)است.


3 - جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله(ایاما معدودات)است.


4 - جمله: (ایاما معدودات)الخ ناسخ(کتب علیکم الصیام)است.(مترجم)


"فمن تطوع خیرا فهو خیر له"


کلمه تطوع از ماده(ط - و - ع)است.و معنای طوع مقابل معنای کراهت است، و یا بگو به این معنا است که انسان کاری را به رضا و رغبت‏خود انجام دهد، آنگاه همین طوع وقتی به باب تفعل می‏رود و به صورت تطوع در می‏آید.معنای داوطلب بودن هم بر آن اضافه می‏شود پس تطوع به معنای این است که انسان خودش داوطلبانه کاری را انجام دهد که اطاعت‏خدا هم هست، بدون اینکه در انجام آن کراهتی داشته باشد، و اظهار ناراحتی و گرانباری کند، حال چه اینکه آن عمل الزامی و واجب باشد.و چه غیر الزامی و مستحب.


این معنای اصلی کلمه تطوع بوده، پس اگر می‏بینیم که فعلا در خصوص افعال مستحب استعمال می‏شود یک اصطلاحی است جدید، که بعد از نزول قرآن در بین مسلمانان رائج گشته، و منشاش هم این بوده که معمولا عمل نیکی که یک مسلمان داوطلبانه انجام می‏دهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم که بطوع و رغبت انجام شود باز بوئی از اکراه و اجبار در آن هست.


و سخن کوتاه آنکه کلمه(تطوع)همانطور که دیگران هم گفته‏اند دلالتی بر خصوص استحباب ندارد، نه ماده‏اش(ط - و - ع)و نه هیاتش(تفعل)، در نتیجه می‏توان گفت‏حرف (فاء)که در آغاز جمله آمده جمله را فرع و نتیجه معنائی می‏کند که از کلام سابق استفاده می‏شد، و معنای مجموع کلام - و خدا داناتر است - این می‏شود: روزه بر شما واجب شده است، و در آن خیر و صلاح شما رعایت‏شده، علاوه بر اینکه با داشتن این فریضه شما هم جزء امتهائی می‏شوید که قبل از شما بودند، با این تفاوت که در این فریضه تخفیف و تسهیلی برای شما منظور شده است، پس آن را بطوع و رغبت‏بیاورید، نه با کراهت چون هر کس عمل خیر را بطوع بیاورد بهتر است تا همان عمل را به کره بیاورد.


از اینجا روشن می‏شود که جمله: (فمن تطوع خیرا)از قبیل به کار بردن سبب در جای مسبب است، ساده‏تر بگویم در این جمله سخن از خصوص روزه نشده بلکه سخن از مطلق تطوع خیر شده، که سبب تطوع در روزه است، نظیر آیه: "قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین بایات الله یجحدون" (9) یعنی غم مخور و صبر کن که علت تکذیب ایشان انکار آیات خدا است، چون در این آیه نیز سبب تکذیب در جای تکذیب نشسته.


بعضی از مفسرین گفته‏اند جمله مورد بحث‏یعنی"فمن تطوع خیرا فهو خیر له"مرتبط به جمله قبل است، که می‏فرمود: "و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"الخ، و معنای مجموع آن دو جمله این است که کسی که بیشتر از طعام یک مسکین فدیه بدهد، مثلا برای یک روز روزه دو نفر مسکین را طعام دهد و یا طعام دو مسکین را به یک نفر بدهد برایش بهتر است.


اشکالی که بر این تفسیر وارد است همانست که گفتیم: کلمه(تطوع)اختصاص به مستحبات ندارد علاوه بر اینکه بنا بر این تفسیر فاء تفریع بی‏معنا می‏شود چون در نتیجه قرار گرفتن تطوع به آن معنا(بیش از طعام یک مسکین دادن)بر حکم فدیه هیچ نکته معقولی بنظر نمی‏رسد، علاوه بر اینکه اصولا کلمه(تطوع بخیر)هیچ دلالتی بر تطوع به زیادتر دادن ندارد.


"و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون"


این جمله متمم جمله قبلی است، و معنایش به حسب تقدیر - به آن بیانی که گذشت - این می‏شود با روزه‏ای که بر شما واجب شده تطوع کنید، و آن را داوطلبانه بیاورید، که تطوع به کار خیر بهتر است، و روزه هم که خیر شما است پس تطوع به روزه هم خیری علاوه بر خیر دیگر است.


و بعضی از مفسرین گفته ‏اند: جمله مورد بحث‏یعنی(و ان تصوموا خیر لکم)خطاب به کسانی است که از روزه گرفتن معذورند، نه عموم مؤمنین که در جمله(روزه بر شما واجب شده)مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است، و معلوم است که رجحان با ترک هم می‏سازد، در نتیجه عبارت ظاهر در استحباب روزه می‏شود نه وجوب که منافی با ترک است، و چون می‏دانیم روزه واجب است ناگزیر عبارت نامبرده را حمل می‏کنیم بر رجحان و استحباب روزه برای کسانی که از ناحیه شرع مجاز در ترک آنند، مانند مریض و مسافر که می‏گوئیم روزه‏ای که بر همه واجب است‏بر مریض و مسافر مستحب است، و بهتر آن است که آنها نیز روزه را بر افطار ترجیح دهند، و در عین حال قضای آنرا هم بگیرند.


اما این تفسیر به خاطر اشکالاتی که بر آن وارد است صحیح نیست.
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیمای روزه داران در قرآن

سیمای روزه داران در قرآن

اشکال اول اینکه: دلیلی بر طبق آن نیست.


اشکال دوم اینکه: اگر مراد از جمله: (و ان تصوموا خیر لکم)استحباب روزه برای مریض و مسافر بود، با در نظر گرفتن اینکه در جمله: (فمن کان منکم مریضا)الخ مریض و مسافر غایب به حساب آمده‏اند، جا داشت در جمله بعدی هم غایب به حساب آمده، در باره‏شان بفرماید: (و ان یصوموا خیر لهم)مریض و مسافر اگر روزه بگیرند بر ایشان بهتر است، ولی فرمود:


(اگر روزه بگیرید برایتان بهتر است)پس معلوم می‏شود در جمله دوم روی سخن با خصوص مسافر و مریض نیست.


اشکال سوم اینکه: جمله اولی به خوبی دلالت دارد بر اینکه مریض و مسافر مختارند در گرفتن و نگرفتن روزه، نه اینکه گرفتن روزه رجحان داشته باشد، بلکه جمله بعدیش که می‏فرماید: (فعدة من ایام اخر)صریح در این است که حتما باید در روزهای دیگر روزه بگیرند، آن وقت چطور مفسرین نامبرده می‏توانند بگویند آیه در صدد بیان رجحان روزه بر ترک آن است.


اشکال چهارم اینکه: اگر جمله اولی(فمن کان منکم)الخ در صدد بیان ترخیص روزه برای مسافر و مریض باشد، و بگوید گرفتن و نگرفتن روزه برای معذورین یکسان است، البته جا داشت در جمله بعدی بفرماید بلکه گرفتن آن بهتر است، تا یک طرف تخییر را ترجیح داده و بیانگر رجحان آن باشد، ولی جمله اولی در مقام بیان روزه رمضان و روزه ایام دیگر سال است، و با چنین زمینه‏ای دیگر ممکن نیست تنها از جمله: (و ان تصوموا خیر لکم)و بدون هیچ قرینه‏ای در کلام استفاده کنیم که می‏خواهد روزه رمضان را بر روزه غیر رمضان ترجیح دهد.


اشکال پنجم اینکه: مقام آیات، مقام بیان حکم نیست، تا ظهور رجحان از جمله (فمن کان)با حکم وجوبی منافات پیدا کند، بلکه مقام، همانطور که در سابق هم گذشت مقام بیان ملاک تشریع است، و اینکه اگر شارع اسلام حکمی را صادر می‏کند خالی از فلسفه و حکمت و خیر و نیکوئی نیست، و عینا نظیر آیه: "فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم" (10) ، و آیه: "فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون" (11) ، و آیه:


"تؤمنون بالله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون" (12) است که در هر سه آیه می‏فرماید، حکمی که شده برای شما خیر است و آیات در این باب بسیار است.


"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی"


ماه رمضان نهمین ماه از ماههای سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههای دوازده‏گانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگری نیامده.


و کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه(قرآن)اسم کتابی است که خدای تعالی آنرا بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که(قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی)خواندنی شد، چنانکه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" (13) و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق می‏شود و هم بر اجزای آن.


و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوی دیگر ظاهر آیه شریفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا" (14) دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت‏بعضی گمان کرده‏اند که آیه مورد بحث‏با این آیه منافات دارد.


و بعضی دیگر در پاسخ گفته‏اند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج‏بر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آنرا از روایات گرفته‏اند که بعضی از آنها را در بحث روایتی آینده نقل خواهیم کرد.ان شاء الله ولی بعضی دیگر به این مفسرین اشکال کرده‏اند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال - یعنی نازل شدن یک پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان"به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلی روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمی‏سازد، چون بنا بر این تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالی که هدایتگر برای مردم نبود.


بعضی دیگر از این ایراد پاسخ داده‏اند به اینکه هدایت‏بودن قرآن البته به این معنا که می‏تواند هادی مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنائی است که منافات ندارد با اینکه چند سالی در آسمان دنیا بدون هدایت فعلی و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتی زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینی که از مجلس قانونگذاری گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان ماده‏اش رسید آنرا به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.


این بود پرسش و پاسخهائی که پیرامون آیه کرده‏اند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتی که متوجه اشخاص می‏شود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبی باشد، هر چند به مدتی اندک آنگاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه: "قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی الله و الله یسمع تحاورکما" (15) .


و خطاب در آیه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما". (16) و آیه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلا". (17) که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینی است که قبل از خطاب وجود داشته‏اند.


علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.


بعضی از مفسرین پاسخ داده‏اند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتی از قرآن است که در رمضان نازل شده.


ولی این جواب هم درست نیست، برای اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسولخدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالی باشد.


از اینهم که بگذریم آیه‏های اول سوره"علق"شهادت می‏دهد که این سوره اولین سوره‏ای بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره"مدثر"شهادت می‏دهد که در روزهای اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که می‏فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" دلالت صریحی ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملی است‏بدون دلیل.


و نظیر این آیه در دلالت‏بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه: "و الکتاب المبین اناانزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (18) و آیه: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (19) می‏باشد چونکه از این آیات بر می‏آید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمی‏سازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینه‏ای هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم.


و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر می‏آید مطلبی دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتی که می‏گوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبی از شبهای آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالت‏بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یکجا فرموده: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (20) جای دیگر فرموده: "حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (21) ، و در جای دیگر فرموده: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (22) .


و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار می‏تواند باشد، یکی به اعتبار اینکه مجموع و روی هم رفته قرآن و یا بعضی از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، همچنانکه در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل می‏شود، ولی به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر می‏کند به اینکه"کماء انزلناه من السماء" (23) و نیز بهمین اعتبار فرموده: "کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته" (24) .


دوم به اعتبار اینکه کتاب ماورای آنچه ما با فهم عادی خود از آن می‏فهمیم، که معلوم است فهم عادی ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگری دارد که به لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است، و نزولش به انزال - یک دفعه - است، نه تنزیل(نزول بتدریج).


و همین اعتبار دومی از آیات کریمه قرآن استفاده می‏شود مانند آیه: "کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر" (25) چون کلمه"احکمت"از احکام است و احکام در مقابل "تفصیل"است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معنای آن است که به نحوی باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همه‏اش به یک معنا بر می‏گردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده می‏کنیم تفصیلی است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.


از این آیه روشن‏تر، آیه"و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون.هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق" (26) .


و آیه"و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله، و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین"تا آنجا که می‏فرماید: "بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله" (27) چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبی استفاده می‏شود که مساله تفصیل و جداسازی امری است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.


پس کتاب به خودی خود چیزی است، و تفصیلی که عارض بر آن شده چیزی دیگر، و کفاری که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشی از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت می‏کند و به زودی در قیامت می‏فهمند و جز فهمیدن چاره‏ای ندارند، آن وقت پشیمان می‏شوند در حالی که پشیمانی سودی برایشان نداشته، و راه گریزی هم ندارند، و این آیه اشعاری هم به این معنا دارد که کتاب اصلی تاویل کتاب خواندنی یعنی قرآن است.


از آیه مورد بحث روشن‏تر این آیه شریفه است: "حم و الکتاب المبین، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم" (28) چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینی بوده که خواندنی و عربی نبوده، و بعدها خواندنی و عربی شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در "ام الکتاب"، که نزد خدا مقامی بلند داشته است، بوده مقامی که دست‏خرد بدان نمی‏رسد، کتابی که حکیم است، یعنی مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.


و آیات شریفه"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین" (29) نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبی بر می‏آید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابی که جز پاکان کسی با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتی در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (30) بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگی در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنی که باید به تدریج نازل شود(چون به عالمی نازل می‏شود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است)هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج‏خالی نیست و این تدرج خود نوعی تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالی از تفصیل و تدرج است، امری است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسی است‏برای آن امر.


و همین معنا یعنی اینکه قرآن، نازل شده و بشری شده کتاب مبین(که ما آن را حقیقت کتاب می‏نامیم)باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزله مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانکه در آیه شریفه: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (31) و آیاتی دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث می‏شود که آیه: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (32) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة القدر" (33) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (34) را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسولخدا ص در یک شب، همچنانکه همین قرآن بعد از آنکه بشری و خواندنی و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.


این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده می‏شود: "و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه" (35) و آیات: "لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه" (36) چون از این آیات بر می‏آید که رسولخدا ص می‏دانسته چه آیه‏ای بر او نازل می‏شود، و به همین جهت قبل از آنکه وحی آیه‏ای تمام شود او از پیش، آیه را می‏خوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود، که ان شاء الله توضیحش در جای مناسب خواهد آمد.


و سخن کوتاه آنکه: اگر کسی در آیات قرآنی تدبر و دقت کند هیچ چاره‏ای جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه این قرآنی که تدریجا بر رسول خدا ص نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهای ماده‏شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقت‏بر رسولخدا ص نازل شده بود و به وی تعلیم داده بود که منظورش از کتاب(که بعدا تدریجا نازل می‏شود) چیست.و ما ان شاء الله در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه: "هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات" (37) باز در این باره سخن خواهیم گفت.


این آن مطلبی است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست می‏آید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علمای علم کلام و همچنین علمای مادی این عصر از آنجا که منکر ماورای ماده و محسوساتند ناگزیر شده‏اند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگری که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامی از استعاره و مجازگوئی، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعری کرده‏اند، (که به قول معروف هر چه گزافی‏تر و دروغ‏تر باشد شیرین‏تر و شیواتر است).


بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتاری دارد که خلاصه‏اش از نظر خواننده می‏گذرد.


هیچ شکی نیست در اینکه بعثت رسولخدا ص قرین و توام با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، برای اینکه آیه شریفه:


"انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (38) ، صریحا می‏فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شب‏های رمضان بوده، برای اینکه در سوره بقره آیه 185 می‏فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن".


پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است‏یا بعضی از آن؟


در پاسخ از این سؤال می‏گوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همینکه سوره حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار می‏شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).


پاسخ دیگری که می‏توان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق می‏شود، بر بعض از آن نیز اطلاق می‏گردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق می‏گردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.


آنگاه اضافه کرده: که اولین بخشی که نازل شده"اقرء باسم ربک الذی خلق..." (39) است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه می‏آمد، همینکه این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: "بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین"تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست می‏داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره‏ای بر می‏خورد و نمی‏دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت‏خلق شده، لذا وقتی به خانه درآمد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد: "یا ایها المدثر قم فانذر". (40) آنگاه مفسر نامبرده می‏گوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده می‏شود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر اینکه جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمی‏شود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته. سپس اضافه می‏کند: که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که می‏گوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت‏به تدریج‏بر رسول خدا ص نازل شد. و این روایات اوهامی است‏خرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته کرده و به چند جهت مردود است، 1 - مخالف کتاب خدا هستند 2 - لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت‏بشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر.
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیمای روزه داران در قرآن

سیمای روزه داران در قرآن

مؤلف: من نمی‏دانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهی از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود، چون در چنین صورتی قضیه شبیه مثل معروف می‏شود که می‏گویند وصله از خود جامه بیشتر است.


زیرا اولا این افسانه که وی از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست"اقرء باسم ربک"وقتی نازل شد که رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگی به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود همه اینها مطالبی است که نه آیه محکمه دلالت‏بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصه‏ای است تخیلی که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.


و ثانیا وی گفته: که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است: نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در یک شب نبی و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره"مدثر"او را امر به تبلیغ نمود، ولی این مفسر هرگز نمی‏تواند بر طبق گفته‏های خود دلیلی از کتاب یا سنت‏بیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالی که چنین نیست اما از نظر سنت مسلم نیست‏برای اینکه کتب سنت چه آنها که علمای اهل سنت تالیف کرده‏اند، و چه آنها که علمای امامیه تالیف کرده‏اند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسولخدا ص تدوین شده‏اند، هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولی تمامی کتب عامه نیز اینطور بوده‏اند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حداقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.

و اما کتاب خدا که برای هر اهل فنی روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است، بلکه می‏توان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته‏های او را تکذیب می‏کند، چون سوره علق بطوریکه اهل حدیث گفته‏اند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سوره‏ای بوده که بر رسولخدا ص نازل شده، و احدی از مفسرین نگفته و حتی احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد، و حداقل احتمال می‏دهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسولخدا ص در انظار مردم نماز می‏خوانده، و بعضی از مردم او را از این کار نهی می‏کردند، و در مجالس قریش از او بدگوئی می‏کرده‏اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز می‏خوانده، و در نمازش چه می‏گفته؟ سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستوری دیگر نداده، پس معلوم می‏شود آن جناب قبل از سوره علق نمازی داشته و کسانی بوده‏اند که آن جناب را از نماز نهی می‏کرده‏اند، و از نهی خود ست‏بردار نبوده‏اند، مگر اینکه بگوئی منظور از این نمازگزار شخصی دیگر غیر از رسولخدا ص است، و این حرف بطلانش روشن است، برای اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده می‏فرماید: " کلا لا تطعه"آن کسی را که به تو می‏گوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه همچنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.


اینک آیاتی از همین سوره که دلالت‏بر بطلان قول مزبور دارد: "ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی.او امر بالتقوی.ارایت ان کذب و تولی.ا لم یعلم بان الله یری؟.کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة.ناصیة کاذبة خاطئة.فلیدع نادیه.سندع الزبانیة.


کلا لا تطعه و اسجد و اقترب." (41) پس از این سوره استفاده می‏شود که رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز می‏خوانده، و خود بر طریق هدایت‏بوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا می‏کرده، و این همان نبوت است، ولی رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبی بوده، و نماز می‏خوانده، با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.


و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسولخدا ص خطور کرده بود جا داشت‏بفرماید: "قل بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین..."و یا بفرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم قل الحمد لله رب العالمین...".


مترجم: (چون سوره علق به عبارتی آغاز شده که معنای"قل"را می‏دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه"قل"و یا"اقرء"در اول آن قرار می‏داشت).


و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله"مالک یوم الدین"تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفی ختم شدن سوره در جمله"مالک یوم الدین"از نظر بلاغت قرآن شریف مناسب‏تر و لایق‏تر بود.


بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سوره‏های مکی است و بیانش خواهد آمد فرموده: "و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم" (42) و مراد از کلمه"سبع مثانی" سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفی شده به دلیل اینکه آیه: "کتابا متشابها مثانی" (43) همه قرآن مثانی خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانی خوانده شده.


و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامی از سوره حمد است معلوم می‏شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.


و نیز از آنجائی که سوره حجر مشتمل بر آیه"فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین..." (44) می‏فهمیم که رسولخدا ص مدتی دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که می‏فرماید: "فاصدع"پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکی ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت می‏کنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟.


و اما سوره مدثر و مطالبی را که مشتمل است چون آیه"قم فانذر"اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه: "قم فانذر"حال آیه: "فاصدع بما تؤمر"در سوره حجر است و نیز حال جمله"و اعرض عن المشرکین"در سوره حجر حال جمله"ذرنی و من خلقت وحیدا"در سوره مدثر است و هر دو مضمونی نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده می‏شود اولا کسانی مزاحم دعوت رسول خدا ص بوده‏اند و در ثانی رسول خدا ص مدتی انذار را تعطیل کرده بود.


و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر می‏آید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.


و ثالثا اینکه می‏گوید: (روایاتی که می‏گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت‏به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل می‏شده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است)گفتاری است‏خطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا: ظاهر هیچ آیه‏ای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.


و ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده‏اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری است‏بسیار زشت و خنده‏آور، و ما نمی‏دانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟که عالم طبیعت جای همه دگرگونی‏ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.


و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است.و یا بدین جهت‏بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است‏یعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه: "انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون" (45) خبر می‏دهد؟که این نیز صحیح نیست‏برای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبت‏به عالم طبیعت‏یکسان است.


و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله"انزل فیه القرآن"این است که"کانما انزل فیه القرآن"یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و معنای آیه"انا انزلناه فی لیلة""کانا انزلناه فی لیلة" است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی می‏فهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.


و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن است‏بر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.


البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.


"هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان"


کلمه ناس - که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق می‏شود چنانکه آیه: "و لکن اکثر الناس لا یعلمون" (46) و آیه: "و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون" (47) اطلاق گردیده، معلوم می‏شود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.


و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمی‏توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که می‏تواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.


اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته‏اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص می‏کند، و روشن می‏کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود: " یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم". (48)


از اینجا علت اینکه چرا میان"هدی"و میان"بینات من الهدی"مقابله انداخت؟روشن می‏گردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.


"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"


کلمه"شهادت"به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می‏گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبت‏به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت‏به بعضی از آن، (مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود) و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می‏توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینه‏ای بر این معنا وجود ندارد.


"و من کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"


وارد ساختن این جمله در آیه مورد بحث از قبیل تکرار به منظور تاکید و غیره نیست، چون قبلا هم گفتیم دو آیه قبلی در مقام بیان حکم نبودند، و تنها در مقام زمینه‏چینی بودند، و فقط آیه سوم حکم را بیان می‏کند، پس آیه سوم مشتمل بر جمله تکراری نیست.


"یرید الله بکم الیسر، و لا یرید بکم العسر، و لتکملوا العدة"


کانه این جمله می‏خواهد مجموع مطالب آیه را تعلیل کند، هم استثنا شدن مریض و مسافر و افطار کردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ایام دیگر سال را، چیزی که هست اینکه جمله اول مطلب اول را تعلیل می‏کند و می‏فرماید چون خدا سهولت را برایتان خواسته، و جمله آخر یعنی"و لتکملوا العدة"مطلب بعد را و می‏فرماید اینکه گفتیم به همان عدد از روزهای دیگر سال را روزه بگیرید برای این بود که تکمیل سی روز امری واجب است.


و حرف"لام"در جمله"و لتکملوا العدة"الخ لام غایت است، و جمله عطف است‏بر جمله: "یرید"الخ، چون آن جمله نیز مشتمل بر معنای غایت‏بود، و تقدیر کلام این است که:


اگر ما شما را دستور دادیم که در سفر و مرض روزه را بخورید برای این بود که بار تکلیف شما را سبک کنیم، و هم برای اینکه عدد سی روزه را تکمیل کرده باشیم، و بعید نیست که ایراد جمله: "و لتکملوا العدة"باعث‏شده که دیگر مانند آیه قبلی حکم آن صورت را که روزه طاقت‏فرسا باشد بیان نکند چون هم بیان آیه قبلی برای اینجا نیز کافی بود و هم کلمه(سختی بر شما نخواسته)دلالت‏بر آن می‏کرد.


"و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون..."


ظاهر دو جمله مورد بحث‏بطوریکه لام غایت(البته غایت‏به معنای غرض که آن نیز اصطلاح دیگری است)اشعار دارد، این است که می‏خواهند غایت و نتیجه اصل روزه را بیان کنند، نه حکم استثنای مریض و مسافر را چون وقتی می‏بینیم جمله"شهر رمضان"را مقید کرد به جمله: "الذی انزل فیه القرآن.. ."، می‏فهمیم که میان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان یک نحوه ارتباط و پیوستگی وجود دارد، در نتیجه برگشت معنای غایت‏به این می‏شود که تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریائی حق تعالی است‏به خاطر اینکه قرآن را بر ایشان نازل فرمود، و ربوبیت‏خود و عبودیت‏بندگان را اعلام داشت، و نیز بدین منظور بود که در مقابل اینکه به سوی حق هدایتشان فرموده و با کتاب خود برایشان حق را از باطل جدا کرده شکرش را بجای آرند.


و چون روزه وقتی متصف به این صفت می‏شود، یعنی وقتی شکر نعمت‏های خدا می‏شود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود، و روزه‏دار از آلودگیهای طبیعت پاک باشد، و از بزرگترین مشتهیات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آیه نفرمود:


"و لیتشکروا الله"، چون شکر تنها با روزه واقعی محقق می‏شود، بلکه در مقابل فرمود: "و لتکبروا الله علی ما هدیکم"برای اینکه تکبیر و بزرگداشت‏خدا با صورت روزه هم انجام می‏شود، چه اینکه این صورت، حقیقت هم داشته باشد و یا نداشته باشد، و بهمین جهت مساله شکر را با کلمه"لعل امید است" ، از تکبیر جدا کرد، و فرمود، "و لتکبروا الله علی ما هدیکم، و لعلکم تشکرون"همانطور که در اول آیات، در باره روزه فرمود: "لعلکم تتقون".


بحث روایتی


در حدیث قدسی(یعنی احادیثی که سلسله سندش منتهی به خود خدای تعالی می‏شود)آمده: که خدای تعالی فرمود: روزه فقط برای من است، و من خود جزای آن را می‏دهم. (49)


مؤلف: این روایت را شیعه و سنی البته با مختصر اختلافی نقل کرده‏اند و وجه اینکه روزه برای خدای سبحان است این است که تنها عبادتی است که از امور عدمی تشکیل می‏شود، بخلاف عبادتهای دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودی ترکیب می‏یابد، و یا حداقل امور وجودی هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است که فعل وجودی نمی‏تواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت رب سبحان باشد، چون خالی از نقایص مادی و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصد غیر خدا هم به میان آید، و سهمی از آن را برای غیر خدا انجام دهد، چنانکه در موارد ریا و سمعه و سجده برای غیر خدا این آفت‏ها مشاهده می‏شود، بخلاف عملی که همه‏اش نفی است، یعنی روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و فلان و بهمان نکردن، که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات می‏بیند، و با خویشتن‏داری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه می‏دارد، و این امور عدمی چیزی نیست که غیر خدا هم سهمی از آن داشته باشد، زیرا امری است تنها میان بنده و پروردگارش و طبعا کسی جز خدا از آن با خبر نمی‏شود.


و اینکه فرموده: و"انا اجزی به"اگر کلمه"اجزی"را به صیغه معلوم بخوانیم، یعنی من جزای آن را می‏دهم آن وقت دلالت می‏کند بر اینکه در دادن اجر به بنده، کسی میان او و خدا فاصله و واسطه نمی‏شود، همانطور که بنده هم در بندگی و عبادت خدا به وسیله روزه کسی را دخیل قرار نداد، و نگذاشت کسی از روزه‏داریش با خبر شود، چنانکه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا می‏گیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسی واسطه نیست، و در قرآن هم آمده: "و یاخذ الصدقات" (50) و اما اگر" اجزی"را به صیغه مجهول بخوانیم، معنایش این می‏شود: (خود من جزای روزه قرار می‏گیرم)آن وقت عبارت کنایه می‏شود از نزدیکی روزه‏دار به خدای تعالی.


و در کافی از امام صادق ع روایت آورده که رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتی پشت‏سر هم روزه می‏گرفت، بطوریکه اشخاص مطلع می‏گفتند دیگر ترک نمی‏کند و سپس مدتی روزه را ترک می‏کرد بطوریکه اشخاص می‏گفتند دیگر روزه نمی‏گیرد، بعد از مدتی این رسم را رها کرد، یک روز روزه می‏گرفت، و یک روز افطار می‏کرد، که این همان روزه داوود پیغمبر است، بعد از مدتی این رسم را کنار گذاشت، و در هر ماه ایام البیض آن ماه یعنی(سیزده و چهارده و پانزدهم)آن را روزه می‏گرفت، و سپس این را هم ترک کرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بین آن دو یک چهارشنبه روزه می‏گرفت، و این رسم را تا آخر عمر ادامه داد. (51)


و از عنبسة العابد روایت‏شده که گفت: رسولخدا ص در ایامی که از دنیا رفت، در این رسم و برنامه بود که همه‏ساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه می‏گرفت. (52)


مؤلف: اخبار از طریق اهل بیت ع در این باب بسیار است، و این همان روزه سنتی است که رسول خدا ص می‏گرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.


و در تفسیر عیاشی از امام صادق ع روایت کرده که در تفسیر آیه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"فرموده: این مخصوص مؤمنین است. (53)


و از جمیل روایت آورده که گفت: از امام صادق ع از معنای آیه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"، و"یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القتال"پرسیدم، فرمود:


همه این خطاب‏ها شامل حال گمراهان و منافقین و خلاصه تمامی افرادی که به ظاهر شهادت به توحید و نبوت و معاد داده‏اند می‏شود. (54)


و در فقیه از حفص روایت کرده که گفت از امام صادق ع شنیدم می‏فرمود:


روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هیچ امتی واجب نبود، عرضه داشتم: پس اینکه خدای عزوجل می‏فرماید: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم" چیست؟فرمود: بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه‏اش واجب بوده، اما نه بر امتها بلکه تنها بر انبیای آنان، خداوند امت اسلام را بر سایر امم برتری داده، چیزی را که بر رسول خود واجب کرده بود بر امتش هم واجب فرمود. (55)


مؤلف: این روایت‏به خاطر اینکه اسماعیل بن محمد در سند آن هست ضعیف است، و این معنا در روایتی دیگر از عالم ع آمده که آنهم مرسل است، یعنی اصلا سندش ذکر نشده، و به نظر می‏رسد هر دو روایت‏یکی باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آیه هم مساعد با این نیست که مراد از جمله"کما کتب علی الذین من قبلکم"تنها خصوص انبیا باشد، و به فرضی که چنین چیزی منظور بوده، از آنجائی که مقام مقام زمینه‏چینی و تشویق و ترغیب بوده، تصریح به اسم آن انبیا از کنایه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است.


و در کافی از کسی که از امام صادق ع سؤال نموده روایت کرده که گفت:


پرسیدم آیا کلمه"قرآن"و کلمه"فرقان"به یک معنا است؟و یا هر یک معنائی جداگانه دارد؟


فرمود: قرآن همه کتاب خدا است، و فرقان تنها آن آیاتی است که احکام واجب را در بر دارد. (56)


و در کتاب جوامع از آن جناب ع روایت کرده که فرمود: فرقان عبارت است از هر آیه محکمی که در قرآن است. و در تفسیر عیاشی و قمی از آن جناب ع روایت آورده‏اند که فرمود: فرقان عبارت است از هر امر محکمی که در قرآن است، و کتاب عبارت است از آن آیاتی که انبیای قبل را تصدیق می‏کند. (57)


مؤلف: خود کلمه"فرقان"و کلمه"کتاب"هم با معنائی که در روایت‏برای آن دو شده سازگار است، و در بعضی از اخبار آمده که کلمه"رمضان"یکی از اسمای خدای تعالی است پس دیگر شایسته نیست کسی بگوید رمضان آمد و رمضان رفت، بلکه باید گفت: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، (تا آخر حدیث)و این روایت‏خبر واحدی است که در باب خودش غریب است، و این کلام از میان مفسرین از قتاده نیز نقل شده.


ولی در اخباری که راجع به اسامی خدای تعالی وارد شده نام"رمضان"دیده نمی‏شود، علاوه بر اینکه کلمه"رمضان"بدون اینکه کلمه"ماه"قبل از آن آید و نیز کلمه "رمضانان""دو رمضان"در روایات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهل بیت ع بسیار آمده، و این جدا بعید است که احتمال دهیم هر جا کلمه"رمضان" در احادیث آمده"شهر رمضان"بوده، و راوی کلمه"شهر"را از آن انداخته باشد. (58)


و در تفسیر عیاشی از صباح بن نباته روایت‏شده که گفت: من به امام صادق ع عرضه داشتم: ابن ابی یعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسید آن مسائل چیست؟عرضه داشتم: او از شما می‏پرسد: وقتی ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آیا جایز است مسافرت کنم؟فرمود: خدای تعالی می‏فرماید: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"، پس هر کس ماه رمضان را درک کند و در میان خانواده‏اش باشد نمی‏تواند مسافرت کند، مگر برای حج و یا عمره، و یا برای طلب مالی که می‏ترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود. (59)


مؤلف: و این نکته استفاده لطیفی است که امام از اطلاق آیه برای حکم کراهت‏سفر کرده است چون مسافرت در رمضان جایز است اما با کراهت.


و در کافی از علی بن الحسین ع روایت آورده که فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف کرده‏اند، بعضی گفته‏اند: مریض و مسافر می‏تواند روزه بگیرد، و بعضی دیگر گفته‏اند نباید بگیرد، طایفه سوم گفته‏اند مختار است، اگر خواست‏بگیرد و اگر نخواست نگیرد، ولی ما می‏گوئیم باید در این دو حال حتما روزه را بشکند، و افطار کند، (منظور این است که روزه نباید بگیرد، پس اگر در سفر و یا حال مرض روزه بگیرد روزه‏اش درست نیست‏باید آن چند روز را دوباره قضا کند)برای اینکه خدای عزوجل می‏فرماید، "فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر". (60)


مؤلف: این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.


و در تفسیر عیاشی از امام باقر ع روایت آورده که در تفسیر جمله"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه" فرموده: چقدر این بیان برای کسی که تعقلش کند روشن است!برای اینکه در عبارتی کوتاه این معنا را رسانده، که هر کس ماه رمضان را درک کرد باید روزه‏اش را بگیرد، و هر کس در ماه رمضان مسافرت کرد باید روزه‏اش را بخورد. (61)


مؤلف: روایات وارده از ائمه اهل بیت ع در اینکه مریض و مسافر حتما باید روزه‏اش را بخورد بسیار زیاد است، و این مذهب ائمه اهل بیت ع است، (بخلاف علمای اهل سنت که روزه رمضان را برای مسافر و مریض اختیاری می‏دانند)، و آیه شریفه بطوریکه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهل بیت ع دلالت دارد. (62)


و نیز در تفسیر عیاشی از ابی بصیر روایت آمده که گفت: من از امام ع از معنای جمله: "و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"پرسیدم فرمود: منظور بیماران و سالخوردگانی است که توانائی روزه گرفتن ندارند. (63)


و باز در همان تفسیر از امام باقر ع در تفسیر همان آیه نقل کرده، که فرمود:


منظور سالخورده و کسی است که عطش آزارش می‏دهد. (64)


و نیز در همان تفسیر از امام صادق ع روایت آورده که فرمود منظور زنی است که از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانی که روزه برایشان طاقت‏فرسا باشد. (65)


مؤلف: روایات در تفسیر آیه، از ائمه ع بسیار است، و در روایت ابی بصیر مراد از مریض آن بیمارانی‏اند که قبل از ایام ماه رمضان بیمار باشند و نتوانند قضای روزه رمضان را در سایر ایام سال بجا آورند، چون واضح است که کلمه(مریض)در جمله: "فمن کان منکم مریضا"شامل مریض نامبرده نمی‏شود، و کلمه(عطاش)که در روایت آمده به معنای بیماری عطش است. (66) (که ظاهرا همان مرض قند باشد)." مترجم" باز در همان تفسیر از سعید از امام صادق ع روایت آمده که فرمود: در عید فطرهم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود. (67)


و در کافی از سعید نقاش روایت کرده که گفت امام صادق ع فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست‏بلکه مستحب است، می‏گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می‏شود، می‏گوید عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟فرمود: می‏گوئی"الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ما هدانا"و منظور از کلام خدا که می‏فرماید: "و لتکملوا العدة"همین است، چون معنایش این است که نماز را کامل کنید.و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید، و تکبیر همین است که بگوئید:


"الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، و لله الحمد"راوی می‏گوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت. (68)


مؤلف: اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می‏داند و دیگری نمی‏داند ممکن است‏حمل شود بر مراتب استحباب، یعنی دومی مستحب باشد، و اولی مستحب‏تر، و اینکه فرمود: منظور از(و لتکملوا العدة)اکمال نماز است‏شاید منظور این باشد که با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید، که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله، "و لتکبروا الله علی ما هدیکم..."فهمیدیم منافات ندارد، برای اینکه کلام امام استفاده حکم استحبابی از مورد وجوب است، نظیر آنکه در سابق در جمله: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه" گذشت، که گفتم از آن، کراهت مسافرت در ماه رمضان برای کسی که اول ماه را درک کند استفاده کرده‏اند، و اختلاف آخر تکبیرات در دو جای روایت اخیر مؤید این احتمال است که بعضی داده و گفته‏اند در جمله:


"و لتکبروا الله علی ما هدیکم"تکبیر به دلیل اینکه با حرف(علی)متعدی شده متضمن معنای حمد است.


و در تفسیر عیاشی از ابن ابی عمیر از امام صادق ع روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت‏شوم احادیثی که در بین ما بر سر زبانها جریان دارد مبنی بر اینکه رسول خدا ص بیست و نه روز روزه می‏گرفت، بیشتر است از احادیثی که می‏گوید، سی روز روزه می‏گرفت؟آیا احادیث اول درست است؟فرمود یک کلمه از آنها سخن خدا نیست، و رسول خدا ص غیر از سی روز روزه نگرفته، و علتش هم این است که قرآن می‏فرماید: "و لتکملوا العدة"و آیا رسولخدا ص آن را ناقص می‏کرد؟ (69)


مؤلف: اینکه امام فرمود: (آیا رسولخدا ص آنرا ناقص می‏کرد) استفهامی است انکاری، و روایت دلالت دارد بر بیانی که ما کردیم، و گفتیم ظاهر تکمیل، تکمیل ماه رمضان است.


و در محاسن برقی از بعضی راویان شیعه نقل کرده که او بدون ذکر سند گفته منظور از تکبیر در جمله: "و لتکبروا الله علی ما هدیکم"تعظیم، و منظور از هدایت، ولایت است. (70)


مؤلف: اینکه هدایت‏به معنای ولایت‏باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشته‏اند، چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه"یسر و عسر"فرموده‏اند: یسر ولایت و عسر مخالفت‏با خدا و دوستی با دشمنان خداست.


و در کافی از حفص بن غیاث از امام صادق ع نقل کرده که گفت: از آن جناب از کلام خدای عزوجل پرسیدم، که می‏فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"، چطور می‏فرماید قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اینکه در دو دهه بین اول و آخرش نازل شده؟ (71)


امام ع فرمود: قرآن در ماه رمضان یک باره به بیت المعمور نازل شد و سپس در طول بیست‏سال به تدریج‏به زمین نازل گردید، آنگاه فرمود: رسولخدا ص فرموده صحف ابراهیم در اولین شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هیجدهم رمضان و قرآن در بیست و سوم از ماه رمضان نازل شده.


مؤلف: این روایت را که کافی از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل کرده الدر المنثور به چند طریق آن را از واثلة بن اسقع از رسولخدا ص نقل کرده است (72) .


و نیز در کافی و فقیه از یعقوب روایت کرده که گفت: مردی را شنیدم که از امام صادق ع از شب قدر می‏پرسید، که آیا گذشته و یا همه‏ساله هست؟فرمود: اگر شب قدر از بین برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته می‏شود. (73)


و در الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده که در باره ماه رمضان و لیله مبارکه و لیله قدر گفت: لیله قدر همان لیله مبارکه است که در ماه رمضان واقع است، که در آن ماه قرآن کریم از ذکر به بیت المعمور نازل شد، و بیت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنیا است، که قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدریج‏به رسولخدا ص نازل شد، قسمتی در امر و قسمتی در نهی و آیاتی در باره جنگها نازل می‏شد. (74)


مؤلف: این معنا از غیر ابن عباس مانند سعید بن جبیر نیز روایت‏شده، و از گفتار ابن عباس چنین بر می‏آید که این نظریه خود را از آیات قرآنی استفاده کرده، مانند آیه: "و الذکر الحکیم" (75) و آیات: "و کتاب مسطور فی رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع" (76) و آیات"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون‏» (77) و آیه: «و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا» (78) که ارتباط گفتار ابن عباس با همه این آیات روشن است، تنها نقطه ابهامی که در کلام وی هست و معلوم نیست که از کجای قرآن استفاده کرده، این است که گفته: محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آیات سوره واقعه بر این معنا روشن نیست.


بله در روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام آمده که بیت المعمور در آسمان است که ان شاء الله بحث ما پیرامون آن خواهد آمد.


مطلب دیگری که تذکرش لازم است، این است که احادث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیث‏بسیار شایع است، و مخصوصا در مثل اینگونه حقایق (که فهم بشر از درکش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که برای بدست آوردن معنای واقعی کلام سعی کند قرائن کلام را بدست آورد.


پی‏ نوشت‏ها:

1- و او را(یوسف را)به بهای ناچیزی، درهمی چند فروختند."سوره یوسف آیه 20"

2- ای کسانی که ایمان آورده‏اید برای شما در باره کشتگان قصاص مقرر شد."سوره بقره آیه 178"

3- بر شما مقرر شد هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد اگر مالی بجای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان وصیت کند. «سوره بقره آیه 180»

4- خدا قضاء رانده که من و رسولانم غلبه خواهیم کرد."سوره مجادله آیه 21"

5- می‏نویسیم آنچه از پیش فرستادند، و آنچه اثر که از دنبال دارند."سوره یس آیه 12"

6- و بر ایشان(بنی اسرائیل)نوشتیم که شخص در مقابل شخص است(یعنی اگر کسی دیگری را کشت اولیاء مقتول حق دارند قاتل را بکشند و جان او برابر مقتول است.)"سوره مائده آیه 45"

7- اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده‏اید، و اگر بدی کنید نیز به خود کرده‏اید."سوره اسراء آیه 7"

8- هان ای مردم شما همان محتاجان به خدائید، و خدا همانا بی‏نیاز است."سوره فاطر آیه 15"

9- ما خبر داریم از اینکه سخن آنان تو را اندوهناک کرده، ولی آنها تو را تکذیب نمی‏کنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می‏کنند."سوره انعام آیه 33"

10- به سوی آفریننده‏تان بازگشت کنید و خودتان را(یعنی کسانی را که گوساله پرستیده‏اند)بکشید آن برای شما بهتر است."سوره بقره آیه 54"

11- بشتابید به سوی ذکر خدا و سوداگری را واگذارید این برای شما بهتر است."سوره جمعه آیه 9"

12- ایمان به خدای آورید و در راه خدا با مال و جان خود جهادی کنید این برای شما بهتر است اگر بدانید."سوره صف آیه 11".

13- ما آن را(قرآن را)کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید."سوره زخرف آیه 3"

14- و قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم." سوره اسراء آیه 106"

15- خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله می‏کرد و به خدا شکوه می‏کرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را می‏شنود."سوره مجادله آیه 1"

16- و چون تجارت یا لهوی می‏بینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستاده‏ای رها می‏کنند."سوره جمعه آیه 11"

17- مردانی که عهد خود را که با خدا بسته‏اند وفا می‏کنند، بعضی از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضی دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه‏ای از عهد خود را دگرگون نمی‏سازند."سوره احزاب آیه 23"

18- سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشته‏ایم."سوره دخان آیه 3"

19-ما آن را در شب قدر نازل کردیم."سوره قدر آیه 1"

20- سوره بقره آیه 185

21- سوره دخان آیه 3

22- سوره قدر آیه 1

23- مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کرده‏ایم."سوره یونس آیه 24"

24- کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند."سوره ص آیه 29"

25- کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد."سوره هود آیه 1"

26- محققا برای آنها کتابی آورده‏ایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت است‏برای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده‏اند اقرار می‏کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند."سوره اعراف آیه 52 - 53"

27- این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی است‏بدون شک از ناحیه رب العالمین(تا آنجا که می‏فرماید): بلکه اینان چیزی را تکذیب می‏کنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده."سوره یونس آیه 39 - 37"

28- حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد."سوره زخرف آیه 1 - 4"

29- سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرآنی است ارجمند در نامه‏ای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است. "سوره واقعه آیه 80"

30- آن قرآنی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد."سوره بروج آیه 22"

31- بلکه آن قرآنی است ارجمند در لوحی محفوظ."سوره بروج آیه 22"

32- ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم."سوره بقره آیه 185"

33- ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر."سوره قدر آیه 1"

34- ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک."سوره دخان آیه 2"

35- در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن."سوره طه آیه 114"

36- زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم." سوره قیامت آیات 15 - 19"

37- سوره آل عمران آیه 7

38- ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان."سوره دخان آیه 2"

39- سوره علق آیه 1

40- ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان."سوره مدثر آیه 2 - 1"

41- آیا دیدی آن کسی را که بنده‏ای را از اینکه نماز بخواند نهی می‏کرد، تو ای نهی کننده هیچ می‏دانی که اگر آن بنده بر راه راست‏باشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا می‏دانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟راستی آیا او نمی‏داند که خدا رفتار او را می‏بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند که جریان به این سادگی‏ها نیست اگر از آزار پیامبر دست‏برندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار است‏خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو."سوره علق آیه 19"

42- و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم."سوره حجر آیه 87"

43- سوره زمر آیه 23

44- آنچه را دستور داده‏ای آشکار کن و از مشرکان روی گردان."سوره حجر آیه 95"

45- سوره واقعه آیه 79.

46- ولی بیشتر مردم نمی‏دانند."سوره روم آیه 30"

47- و این مثلها را برای مردم می‏زنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمی‏فهمند."سوره عنکبوت آیه 43"

48- خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمت‏ها به سوی نور بیرون می‏کند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه می‏نمایاند." سوره مائده آیه 16"

49- بحار الانوار ج 96 ص 245 حدیث 14

50- و خداوند می‏گیرد صدقات را."سوره توبه آیه 105"

51 و52- فروع کافی ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91

53 و 54- تفسیر عیاشی ج 1 ص 78

55- فقیه ج 2 ص 61 حدیث 14

56- اصول کافی ج 2 ص 630 ح 11

57- تفسیر عیاشی ج 1 ص 9 و تفسیر قمی ج 1 ص 96
58- وسائل ج 7 ص 232
59- تفسیر عیاشی ج 1 ص 80

60- فروع کافی ج 4 ص 86


61- عیاشی ج 1 ص 81

62- وسائل ج 7 ص 154 و ص 123

63- تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 - 79

64 و 65- تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 - 79

66 و 67- تفسیر عیاشی ج 1 ص 82

68-فروع کافی ج 4 ص 166

69- تفسیر عیاشی ج 1 ص 82

70- محاسن ص 107 باب ولایت

71- اصول کافی ج 2 ص 628

72- الدر المنثور ج 1 ص 189

73- فروع کافی ج 4 ص 158 حدیث 7 و فقیه ج 2 ص 101

74- الدر المنثور ج 1 ص 189

75- سوره آل عمران آیه 58

76- سوگند به کتاب سطربندی شده در اوراقی انتشارپذیر، و سوگند به بیت معمور و سقف بلند گشته."سوره طور آیه 5"

77- سوگند به محل ستارگان که این سوگند اگر بدانید سوگندی است عظیم، که قرآن کریم در کتاب پنهان بوده، کتابی که جز پاکان با آن تماس ندارند. «سوره واقعه آیه 79»

78- ما آسمان دنیا را به چراغهائی زینت دادیم. «سوره فصلت آیه 12».

حوزه نت
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
«مقام رضا» ثمره نهایی روزه

«مقام رضا» ثمره نهایی روزه

در مناجات هایی که از ائمه اطهار(ع) نقل شده است، دو مناجات را دیده ام که همه ائمه(ع) آن را می خواندند؛ یکی مناجات شعبانیه است که در مفاتیح هست، یکی هم مناجاتی است که با این جملات شروع می شود:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ... ؛

مرحوم مجلسی در بحارالأنوار نقل می کند که این مناجات از علی(ع) است و همه ائمه هم آن را می خواندند.برای اینکه این جملات دعا را کمی توضیح دهم، به طوری که مرتبط با ایام ماه مبارک رمضان هم باشد، یکی دو نکته را مقدمتاً عرض می کنم.


ماه رمضان، ماه تقرب به خدا
مطلب اول اینکه درباره ماه مبارک رمضان اهل معرفت این تعبیر را دارند که این ماه، دار ضیافت الهی و یکی از منازل سالکین إلی الله است. سلوک إلی الله یعنی سیر معنوی روح به سوی خدا و تقرّب به او که البته این سیر و این تقرّب، دارای درجات و مراتب است.


منازل سیر و سلوک به سوی خدا
این سیر و سلوک چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اوّل تعبیر می کنند به تجلیه ، یعنی آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل کردن به دستورات شارع مقدس در این ماه مبارک رمضان؛ یعنی همین روزه گرفتن و آداب ظاهریه. پس گام اول، قدم اول تجلیه است.


گام دوم، تخلیه
گام دوم در این سیر تخلیه است. تخلیه پیراستن است نه آراستن؛ پیراستن باطن از رذائل اخلاقی و چه بسا پاک کردن و منزه کردن نفس از آثار آثام ـ یعنی سیئات و گناهان ـ است. چه بسا اولین دعایی که نسبت به اولین روز ماه مبارک رمضان وارد شده که شخص روزه دار می خواند، اشاره به همین مسأله تخلیه دارد. چون خود را تجلیه کرده، یعنی روزه گرفته و به آداب ظاهریه عمل کرده است و حالا از خدا می خواهد که او باطنش را از این آثار پیرایش کند.


لذا در روز اول ماه مبارک رمضان این دعا را می خوانیم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرمِینَ . این دعا به همین قدم دوم، یعنی تخلیه اشاره دارد.


گام سوم، تحلیه
گام سوم که از آن تعبیر به تحلیه می کنند، این است که انسان روح را به صفات ملکوتیه کمالیه آرایش دهد و خودش را متخلِّق به اخلاق الهیّه کند، که این هم دارای مراتبی است.


گام چهارم، فناء فی الله
گام چهارم مرحله ای است که اهل معرفت از آن به فناء فی الله تعالی تعبیر می کنند و مرادشان این است که روح سالک یعنی همان شخصی که سیر معنوی می کند، از إنّیّت در شهود حق فانی شود؛ چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش. این تعبیر را به کار می برند که فناء فی الله عبارت است از: فانی شدن روح از إنّیّت در شهود حق . از نظر مسیر معنوی، این آخرین منزل سیر و سلوک است.


نزول سخن خدا، برای ساختن بنده اش
ماه مبارک رمضان اینطور است که هم ماه نزول است و هم ماه صعود است. اینکه ماه نزول است را شما خوب می توانید بفهمید؛ چون در قرآن و در دعاهای ماه مبارک رمضان مطرح است که کلام الهی-قرآن کریم- در این ماه، از مصدر وحی بر نبی مکرم اسلام(ص)نازل می شود که خداوند به وسیله همان کلمات، انسان ها را در جمیع ابعاد پرورش می دهد و می سازد. در سوره دخان می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ و در سوره قدر می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ . در سوره بقره هم می فرماید: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدی لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ .


قوس نزول در ماه مبارک
همین تعبیر در دعای روزانه ماه رمضان هم هست. در اکثر دعاهای ماه رمضان به این قوس نزولی اشاره شده است که ماه مبارک رمضان، ماه نزول کلام الهی است. به تعبیر دیگر، ماه رمضان ماه سخن گفتن ربّ است با عبدش؛ یعنی ماهی است که ربّ، برای ساختن عبدش و راهنمایی او به سوی قربِ خویش، با او سخن می گوید و سخن گفته است.


بنابر این قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شد و به تعبیر اهلش به صورت
جُملةً واحده -به طور کلی و یک پارچه- در شب قدر، بر قلب پیغمبر اکرم(ص) فرود آمد. این همان قوس نزولی این ماه است. تا اینجای مطلب شبهه ای نیست؛ این آیات قرآن است و این هم دعا هایی که شما در ماه رمضان می بینید و این مطلب در همه آنها هست.


قوس صعود در این ماه
اما ماه مبارک رمضان همچنین ماه صعود است؛ یعنی چه؟ درست برعکس آن قوس نزولی که گفتیم، اینجا قوس صعودی مطرح است. یعنی این ماه، ماه کلام عبد با ربّ است. بله، در همه اوقات عبد می تواند با ربّ خودش سخن بگوید، ولی یک موقعیت خاصی هست که این سخن گفتن، از نظر سازندگی، بُرد بیشتری پیدا می کند.


دعا، الهام خداست
در اینجا یک بحث مطرح می شود و آن این است که عبد در چه قالبی می تواند با ربّ خود سخن بگوید. این را بدانید که این هم در ارتباط با ربّ است. یعنی خودِ ربّ به اولیاء خود الهام می کند و اولیاء الهی آن الهامات را در قالب خاصی می ریزند و نحوه سخن گفتن با ربّ را به عبد می آموزند که چگونه با ربّ خودت حرف بزن! همانطور که او با تو حرف زده است، تو هم با او حرف بزن؛ اما اینگونه که به تو می آموزیم با او حرف بزن.


خدا در ماه مبارک رمضان با تو صحبت کرده و کلامش را بر پیغمبر فرو فرستاده و پیغمبر هم قرآن را به شما تحویل داده و گفته است که اینها حرف هایی است که خدا با شما زده است. خدا در این خطاب هایی که در قرآن هست، مثل
یا أَیُّهَا النَّاس و یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ، دارد حرف می زند و به من و تو خطاب می کند. قرآن را نگاه کن؛ از اول تا آخر او دارد با تو حرف می زند. خوب، تو نمی خواهی جوابش را بدهی؟ او در ماه مبارک رمضان با تو سخن گفته است، تو هم باید در همین ماه با او سخن بگویی؛ هم قوس نزول است و هم قوس صعود. ماه رمضان ماه کلام ربّ و عبد است. لذا شما اگر به روایاتی که در باب ماه مبارک رمضان وارد شده است، مراجعه کنید، همین مطلب را می بینید.


سفارش به زیاد دعا کردن در این ماه
من حالا یکی دو تا روایت می خوانم که اصل این روایات در فروع کافی است ولی من از وسائل الشیعه نقل می کنم. روایت از امام صادق(ع) است که قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء ؛ یعنی علی(ع) فرمود: بر شما باد در ماه رمضان، به کثرت دعا و استغفار .


در روایت دیگر آمده است:
کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) إِذَا کَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَمْ یَتَکَلَّمْ إِلَّا بِالدُّعَاءِ ؛ یعنی حضرت امام سجاد(ع) در ماه مبارک رمضان اصلاً صحبت نمی کرد، مگر اینکه تمام جملاتی که از ایشان صادر می شد مضامین دعایی داشت. ما در این زمینه روایات بسیاری داریم. بنابر این آنچه که در ماه مبارک رمضان وظیفه عبد است، سخن گفتن با ربّ خود است.


تجلیه، تخلیه و تحلیه زمینه ساز سخن گفتن بنده با خدا
در باب ماه مبارک رمضان روایات زیادی داریم که ناظر به آن مطلب اول، یعنی بحث مراحل سیر و سلوک است. از نظر ظاهری که خودت را آراسته کرده ای به همین آداب ظاهری و دهانمان را از خوردن و آشامیدن بسته ایم. این همان قدم اوّل یعنی تجلیه است؛ اما آنچه مهم است گام های دوم و سوم، یعنی تخلیه و تحلیه است. اینها است که زمینه را فراهم می کند برای اینکه بتوانی با خدای خودت حرف بزنی. از الطاف الهیه این بوده که آنچه که مایحتاج عبد است تا بتواند با خدای خودش حرف بزند، آنها را پیشاپیش خودش عنایت کرده است.


سر ریز شدن رحمت الهی در این ماه
در یک روایت دارد:
إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ سَبْعِینَ أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ کُلٌّ قَدِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ .
یعنی خداوند در ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار هزار نفر از افرادی را که مستحق آتش هستند نجات می دهد و در شب آخر از این ماه به اندازه تمام کسانی که در طول این یک ماه نجات داده است، از آتش جهنم نجات می دهد. همه اینها نشانه سرریز شدن فضل و رحمت الهی در این موقعیت زمانی است.


در روایت دیگری دارد:

إذَا کَانَ أوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ غَفَرَ اللهُ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ فَإذَا کَانَتْ اللَّیْلَةَ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَهُمْ فَإذَا کَانَتْ اللَّیْلَةَ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَ کُلَّمَا أعْتَقَ حَتَّی آخَرَ لَیْلَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَضَاعَفَ مِثْلَ مَا أعْتَقَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ
.
یعنی همین طور هر شب با ضریب بالاتر نسبت به شب قبل، تعداد بیشتری از بندگانش را تطهیر می کند، تا این حجاب های ظلمانیه آنها برطرف شود. اینها همه مقدمه این است که این عبد بتواند با او حرف بزند.


ماهِ مخصوصِ ارتباطِ دو طرفه خدا و بنده اش
لذا اهل معرفت گفته اند که یک قرآن نازل داریم و یک قرآن صاعد داریم؛ آن هم کلام است، این هم کلام است؛ آن کلام ربّ است با عبد، این کلام عبد است با ربّ؛ هر دو هم قرآن است. بنابر این اصلاً این ماه اختصاص به این ردّ و بدل شدن سخنان بین ربّ و عبد وعبد و ربّ دارد. از آن طرف، قرآن نازل شده است و از این طرف هم قرآن صاعد -بالا رونده- را داریم که عبارت است از آن راز و نیازهایی که بندگان صالح خداوند و اولیاء خاصّ حق -به اذن ربّ- با او داشته اند و سخن گفته اند.


آداب ظاهری ماه رمضان، زمینه ساز ارتباط با خدا
ما از آن سخن گفتن ها، به ادعیه ماثوره ائمه اطهار تعبیر می کنیم. اصلاً ماه رمضان ماه قرآن و دعا است و این آداب ظاهری که در این ماه داریم، همه برای فراهم کردن زمینه همین رابطه ربّ و عبد و عبد و ربّ است تا اینها با هم حرف بزنند؛ که از پایین به بالا، یعنی از طرف عبد به سوی ربّ، تقاضا و طلب و سؤال و درخواست است که ما از آن تعبیر می کنیم به دعا . پس دعا سخنی بین عبد و ربّ است. یعنی بنده با پروردگارش صحبت می کند و از او درخواست می کند.


ندا، دعا، نجوا
به این تعبیراتی که علی(ع) در این مناجات به کار برده است نگاه کنید:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ
. اول صلوات می فرستد و بعد شروع می کند به گفتن آن جملات تا به اینجا می رسد که وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ . اینجا دیگر بحث مناجات است. ندا یعنی اینکه انسان کسی را با صدای بلند فرا بخواند. دعا هم با صدا است، اما صدای بلند نیست. مناجات و نجوا بی صدا است.


لذا اینجا تعبیر می کند
وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ ، دیگر نمی گوید وَ اسْمَعْ ؛ چون مناجات جنبه صوتی ندارد و صدا و آهنگ ندارد؛ بلکه یک امر درونی و قلبی است. این از تعبیرات زیبا و لطیف علی(ع) است. البته هم دعا و هم ندا و هم نجوا، نوعی رابطه دو طرفه هستند، ولی این تفاوت ها را با یکدیگر دارند.


عدم اجابت دعا، به خاطر وجود حجاب ها
بحث دیگری که در اینجا مطرح می شود، بحث حُجُب و موانع دعا است. ممکن است من با شما صحبت کنم، شما هم با من صحبت کنید، اما به تعبیر ساده ممکن است مانعی در کار باشد که موجب شود شما سخنان من را نشنوید یا به آن اعتنا نکنید ـ که این اعتنا نکردن هم، مثل نشنیدن است ـ و برعکس ممکن است شما بگویید و من نشنوم. اگر اینطور باشد، این سخن گفتن ها و این ردّ و بدل کردن ها، بی فایده است. آیا این طور نیست؟ چه زمانی این گفت وگوها فایده دارد؟ آن زمانی که شما حرف من را بشنوید و به خواسته های من اعتنا کنید و همچنین برعکس.لذا من عرض کردم که ندا، دعا و مناجات، همه اینها دو طرفه است و ممکن است گاهی اوقات چیزی مانع از این رابطه دو طرفه شود.


گناه، حجاب دعا
یک وقت هست که یک سنخ از اعمال، حجاب می شوند برای اجابت دعا؛ مثل گناه. یعنی معصیت هایی که از ناحیه اعضا و جوارح من و شما صادر می شود، مانع اجابت دعا است. لذا گفتیم که اطاعت با اجابت رابطه دارد؛ اگر مطیع خدا شدی، آنجا است که خداوند هم درخواست تو را اعتنا می کند و می پذیرد. از آن طرف، معصیت مانع اجابت دعا می شود. این مربوط به اعضا و جوارح من و شما است. اگر دروغ بگویی، غیبت کنی، مال مردم را بخوری و امثال این محرمات را انجام دهی، اینها مانع اجابت دعا است. می بینی چرا وقتی می گویم: خدا! خدا! خدا! خدا اصلاً به من اعتنا نمی کند؛ چون این گناهان مانع اجابت دعاهای من است.


حجاب های باطنی دعا
یک وقت هم هست که یک سنخ ملکات و امور درونی هستند که مانع اجابت دعا می شوند. این موانع مربوط به ملکات سیّئه درونی عبد است که موجب می شود که این گوش دل راز الهی را نشنود. چون گفتیم که ماه مبارک رمضان ماه راز و نیاز است؛ امّا گاهی راز از ربّ است و اظهار نیاز از عبد است. خوب، اگر راز از ربّ است، در اینجا این بحث مطرح می شود که باید حُجُبی که در ارتباط با باطن است هم برطرف شود. اما حجابی از ناحیه ربّ نیست. حجاب از ناحیه عبد است و باید این حجاب را برطرف کند. اما این حجاب ها و موانع با چه مقامی از مقام های معنویه بر طرف می شود؟


روایت از پیغمبر اکرم(ص) است؛
إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ . حضرت فرمود درهای آسمان در اولین شب از شبهای ماه مبارک رمضان باز می شود و تا آخرین شب از شب های این ماه هم بسته نمی شود. این یعنی چه؟ منظور از سماء در اینجا آسمان نیست! اشتباه نکنید.سماء اشاره به آن جهت عِلوی از عوالم وجودی و آن نشئه برتر عالم وجود است. ما در این دنیا در عالم ناسوت هستیم. این عالم دنیا پست ترینِ عوالم وجود است.


اینکه در روایت فرمود که خدا شب اوّل ماه مبارک رمضان درهای آسمان را باز می کند، یعنی چه؟ یعنی می خواهد بگوید از ناحیه آن عوالم برتر وجودی هیچ مانع و حاجبی در کار نیست. پس هر چه حجاب و مانع هست، از طرف من است. او دارد راز می گوید، اما گوش من نمی شنود. حالا من چه کار کنم تا این حجاب ها را بتوانم رفع کنم؟ در مقامات معنویه مقامی هست که آن را باید به دست بیاوریم؛ لذا می رویم سراغ روایت دوم تا ببینیم چه کار باید بکنیم.


مقام رضا ، ثمره نهایی روزه
در حدیث معراج داریم که پیغمبر اکرم(ص) وقتی به معراج رفت، در آنجا خطاب شد
یَا أحْمَدُ هَلْ تَعْلَمُ مَا مِیرَاثُ الصَّومِ ؛
ای احمد، می دانی روزه چه اثری در پی دارد و چه چیزی به ارث می گذارد؟
قَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ: مِیرَاثُ الصَّومِ قِلَّةُ الْأکْلِ وَ قِلَّةُ الْکَلَامِ وَ مِیرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ وَ هِیَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةُ الیَقِینَ فَإذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لَا یُبَالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْرٍ أمْ بِیُسْرٍ فَهَذَا مَقَامُ الرَّاضِینَ
؛
روزه دو اثر دارد؛ یکی اثر ظاهری است که همان کم خوردن است و دومی که بالاتر است، کم صحبت کردن و سکوت است که ما به آن
صومِ صمت می گوییم. اگر جلوی زبانت را بگیری و مراعات زبانی داشته باشی، این موجب می شود که حکمت پیدا کنی. آن وقت میراث حکمت، معرفت است و معرفت هم یقین را از خود به ارث می گذارد و ثمره یقین هم مقام رضا است و این همان مقامی است که با آن می توانی حجاب ها را برطرف کنی.


روزه ای برای همه؛ حتی ناتوان ها و پیرها
من به آن کسانی که از نظر شرعی معذورند و نمی توانند روزه بگیرند و غصه می خورند که من محروم شدم از برکات صوم و ماه مبارک رمضان، می خواهم بگویم که این دیدگاه و نگرش تو یک نگرش مادی است. شما خیال کرده اید که روزه، نخوردن و نیاشامیدن است؟ برای تو هم روزه وجود دارد. آنچه بالاتر از کم خوردن است؛ آن چیست؟ جلوی زبانت را بگیر؛ یک ماه رمضان، از اول تا آخر غیبت نکن، دروغ نگو، تهمت نزن، ایذاء مومن نکن، برو جلوی آفات زبانت را بگیر؛ روزه اینجا هم هست. میراث الصوم این است. بله، اگر صحت مزاج داری و عذر شرعی نداری، قلّت اکل هم در کنارش هست تا درد گرسنگی و تشنگی را بچشی که آن هم آثاری دارد.


روزه شکمی و روزه معنوی .
در روایات داریم که فردی خدمت پیغمبر اکرم(ص) آمد و گفت: من روزه هستم حضرت به او فرمود استفراغ کن! دید همین طور دارد تکه تکه گوشت از حلقش بیرون می آید. پرسید: این چیست؟ حضرت فرمود: غیبت کرده ای! این روزه نیست.
روایت می خواهد همین را بگوید که من اشاره کردم. این اصلاً روزه نیست. روزه شکمی هست، ولی روزه معنوی نیست.


صمت اصلاً حرف نزدن نیست!
پیغمبر اکرم(ص) فرمود
وَ مِیرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ
؛ یعنی میراث سکوت، حکمت است.

پس معلوم می شود منظور از این
صوم صمت که در روایات هست، حرف نزدنِ مطلق نیست، بلکه مراد همان قلّت کلام و پرهیز از بیهوده گویی است. اتفاقاً بعضی جاها باید حرف بزنی؛ با خدا باید حرف بزنی؛ باید دعا بخوانی. نه اینکه هر چیزی که از دهانت بیرون بیاید را بگویی. آن چیزی که برای تو حُجُب را برطرف می کند و تو را به مقام رضا می رساند، آن را مراقبت کن!

حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سفره بهشتی، غذای آسمانی

سفره بهشتی، غذای آسمانی

- سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید عاشقان حق سلام بر تو ای ماه گرامی که برکت آوردی;


و به برکت تو خدا خیلی از بلاها را از ما برداشت .


سلام بر تو ای ماه و سلام بر شب قدرت، آن شبی که از هزار ماه بهتر است . (1)


رمضان! آمده ای و با آمدنت سفره مهمانی خدا گسترده شده است . سفره ای که حتی اگر در بعضی از خانه هایمان بسیار فقیرانه است ولی باز هم بوی خدا و بوی بهشت می دهد .


رمضان! سحرهایت چقدر زیباست; وقتی که دستهای نیاز ما رو به آسمان بلند می شود و روحمان از دعا و نیایش جانی دوباره می گیرد .


عطش ما در چشمه سار زلال تو فرو می نشیند و غزال روح خسته مان در سایه سار پرطراوتت آرامش می یابد .


تنها ماهی که در قرآن کریم نام آن آمده است «رمضان » است و عظمت این ماه را خداوند سبحان به نزول قرآن کریم معرفی کرده است: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » (2) . انسان در این ماه مهمان خداوند است و خداوند در این ماه قرآن را برای انسانها فرستاده است تا از برکت بهار، پاییز دلها به خرمی و سبزی و طراوت بنشیند .


درهای بهشت در این ماه بیش از هر وقت دیگر به روی مؤمنان باز می شود تا سجاده های نیازشان را غرق غنچه های راز کنند .


راز این مهمانی بزرگ

ائمه معصومین، علیهم السلام، درباره روزه به نسبت درک ما سخن گفته اند . گاهی فرموده اند: شما روزه بگیرید تا در اثر گرسنگی از درد گرسنگی مستمندان باخبر شوید . این علت برای افراد ضعیف است . چرا ما باید از احوال آنها بی خبر باشیم که فقط در ماه مبارک رمضان آن هم در اثر گرسنگی به یاد نیازمندان بیفتیم! از این مرحله بالاتر به ما امر فرموده اند روزه بگیرید تا در اثر فشار تشنگی و گرسنگی، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید . این علت برای افراد متوسط است . چرا ما در ایام سال باید از قیامت غفلت کنیم که با فشار گرسنگی و تشنگی به یاد معاد بیفتیم؟ انسان روزه می گیرد تا بگوید من بزرگتر از آنم که وقت خود را به خوردن و آشامیدن و دلمشغولی به دنیا بگذرانم . روزه واقعی، بنده را در مهمانی بزرگ خداوند قرار می دهد .


در این مهمانی الهی، انسان صلاحیت پیدا می کند که در پشت پرده عالم طبیعت، از غذاها و آشامیدنیهای لذتبخش تری بهره مند شود:


این دهان بستی دهانی باز شد


کو خورنده لقمه های راز شد (3)


غذا و طعامی که در مهمانی روزه به انسان می دهند، نزدیکی و دوستی و الفت بیشتر با خداوند است . صاحبخانه این مهمانی بزرگ «الله » است و اطعام کننده و سیراب کننده نیز خود اوست: «و سقاهم ربهم شرابا طهورا» . (4)


غذایی که در این مهمانی بزرگ، خداوند به روزه داران می دهد، بنده را از خودش و از کارهای دنیایی اش دور و به خداوند نزدیکتر می کند و این خاصیت غذاهای بهشتی است . امام صادق، علیه السلام، می فرمایند:


از شما هر کس که روزه می گیرد در عالم غیب در باغهای بهشت از نعمتها و لذتها بهره مند می شود و در آنها سیر می کند و ملائکه تا وقت افطار برای او دعا می کنند .


ماه رمضان فرصت خوبی است برای پی بردن به اسرار عالم . اگر مواظب گوش و چشم و زبان خود باشیم و اگر مواظب گفتار و رفتار خود باشیم، چشم انداز وسیعی از معارف الهی به روی ما باز می شود .


عده ای بعد از افطار، اول اشتیاقشان برای مطالعه و دعا و ذکر است و عده ای همین که از کنار سفره فاصله گرفتند باید به جایی تکیه دهند! روزه گرفتن برای این نیست که انسان کمبود غذای روز را در شب جبران کند! اگر کسی بخواهد به اسرار عالم پی ببرد باید سبکبار باشد . کسی که تمام تلاش و کوشش او این است که چه وقت اذان می گویند و وقتی افطار شد احساس راحتی می کند او را در حرم خداوند راهی نیست . روزه رازی دارد و آن دیدار و محبت خداست و شوق دستیابی به این دیدار و محبت است که گرفتن روزه را بر انسان آسان می کند .


رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، می فرماید:

خوشا به حال نمازگزار و روزه داری که عاشق نماز و روزه است . (5)


سخن این نیست که کاری کنیم تا به جهنم نرویم . سخن این نیست که کاری کنیم که بهشت برویم و میوه بهشتی بخوریم . انسان مقامش و هدفش بالاتر از این است که در خوردن و خوابیدن خلاصه شود و این یکی از درسهای زیبایی است که ماه مبارک رمضان به ما می آموزد . کسی که خدا را شناخت شکمش را از غذاهای حرام حفظ می کند و کنار هر سفره ای نمی نشیند . همچنانکه ما با دستهای آلوده و کثیف دست به سوی غذاهای پاک نمی بریم . اگر بخواهیم از غذاهای پاک خداوند و از علم و ایمان بالاتر برخوردار شویم باید چشم و گوش و زبان و دلمان را از هر نوع آلودگی و گناه پاک کنیم . چشمی که به سوی حرام دوخته می شود و گوشی که صداهای حرام را می شنود و زبانی که حرام می گوید نمی تواند تماشاگر و شنوای رازهای آسمانی باشد .


علاوه بر اینها اگر کسی برای خدا روزه بگیرد خداوند از این راه به او کمک می رساند و مشکلات او را حل می کند . چنانکه امام صادق، علیه السلام، فرموده اند:


هر گاه برای شما حادثه یا مشکلی پیش آمد و در زندگی گرفتار شدت شدید، روزه بگیرید . (6)


بر سر سفره نیاز

تمام شبها و روزها و لحظات ماه مبارک رمضان بهترین شبها و روزها و لحظات سال است و باران برکت و رحمت خداوند بر روزه داران می بارد . خداوند در این ماه ما را به تلاوت قرآن فرا خوانده است . او با ما در این ماه سخن می گوید . روزه، دل و زبان ما را پاک و مطهر می گرداند تا با محبوب خویش راز و نیاز کنیم . انسان تا پاک و طاهر نشود به خدا و فیض او که قرآن است، نمی رسد:


لا یمسه الا المطهرون . (7)


اگر کسی یک آیه در این ماه تلاوت کرد مثل این است که یک قرآن را در غیر ماه رمضان ختم کند . نگاه به کلمات قرآن هم عبادت است و خواندنش نور است . اما باید تلاش کرد معنایش را یاد گرفت و به معارف عمیق آن رسید . لذا در روایات گفته می شود:


خانه های خود را با تلاوت قرآن روشن کنید . همانطور که ستاره های آسمان به اهل زمین روشنایی و نور می بخشد .


خانه هایی که در آن عبادت، اطلاعت و تلاوت قرآن هست، برای اهل آسمان نورانیت می آورد .


در این ماه مهمان خدایید، کسی که مهمان خدا شد دیدار خدا را طلب می کند و از گفتگو و راز و نیاز و مناجات با خدا لذت می برد . پس در این ماه مبارک، خواندن دعاهایی نظیر جوشن کبیر که در آن هزار اسم اعظم خداوند آمده، توصیه شده و همچنین نمازهای قضا و مستحبی در شبهای ماه مبارک رمضان بسیار خوانده می شود .


رسول خدا، صلی الله علیه و آله، می فرماید:


هر کس در ماه مبارک رمضان بیشتر بر من صلوات بفرستد خدا ترازوی اعمال نیک او را سنگین تر می کند .

صلواتی که ما می فرستیم از طرف ما به آن حضرت، صلی الله علیه و آله، و ائمه اطهار، علیهم السلام، کمالی نمی رساند بلکه به وسیله صلوات ما، کمالات آنها ظاهر می شود . مثل باغبانی که در روز عید دسته گلی از باغ صاحب باغ بچیند و به صاحب باغ هدیه کند آیا این باغبان چیزی از خود به صاحب باغ داده است؟


ما به هر خیری که برسیم گلهایی است که از بوستان محمدی، صلی الله علیه و آله، نصیب ما شده است . اگر هم دسته گلی می چینیم و به آن حضرت تقدیم می کنیم از باغ اوست و در واقع باعث نزدیکی ما به آنها می شود . معنای صلوات فرستادن این است که:


خدایا رحمتت را بر پیامبر و آل او نازل کن و به واسطه آنان، فیض و رحمت را نصیب ما گردان .


شب قدر را قدر بدانیم

رمضان در خود لیلة القدر را دارد که شب نزول فرشتگان رحمت و شب نزول قرآن است . به ما گفته شده است که شبهای قدر را احیاء بگیریم و بیدار باشیم و با شب زنده داری از این همه برکت آسمانی قدردانی کنیم .


در ماه مبارک رمضان و بخصوص در شبهای قدر خداوند ما را بر سر سفره کرم و بخشش خویش می نشاند .


کیست که بر سفره مولایش بنشیند و گرسنه برخیزد!؟


شب زنده داریهای عبادت کنندگان، اشکهای شب بیداران و نجوای خالصانه دعاخوانان و «یا رب، یا رب » سحرخیزان همه و همه جلوه هایی از برکات این ماه و شبهای قدر است . شبی که تا سپیده بیداری سراسر سلام و نور است:


سلام هی حتی مطلع الفجر . (8)


شب قدر، شب گشودن سفره دل و ریختن اشک نیاز در آستان آفریدگار غفار است . شب احیاء و زنده کردن خویش با دم مسیحایی دعاست . شبی است که فقط با چشم بیدار باید به استقبال آن رفت . شبی است که باید قدر خویش را بشناسیم:


رمضان است و شب قدر و سحرهای دعا


حیف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسیم


خداوند شب قدر را در میان شبهای ماه مبارک رمضان مخفی داشته، همانگونه که دیگر چیزها را مخفی داشته است . خداوند رضایتش را در میان عباداتش پنهان داشته تا بندگان به همه عبادات روی آورند و غضبش را در گناهان مخفی کرده تا از همه آنها پرهیز کنند . دوستش را میان مردم پنهان کرده تا همه را احترام کنند . اجابت را در دعاها پوشیده داشته تا همه دعاها را بخوانند . وقت مرگ را در میان اوقات مخفی کرده تا هر لحظه ترس و آمادگی برای مرگ داشته باشند و شب قدر را هم پنهان داشته تا همه شبهای ماه مبارک رمضان را بزرگ شمارند .


× × ×


امام سجاد، علیه السلام، در صحیفه سجادیه در دعای وداع ماه مبارک رمضان می فرمایند:


خدایا نعمتهای فراوانی به ما دادی، یکی از برجسته ترین نعمتها ماه مبارک رمضان است و یکی از بهترین فضیلتها، روزه این ماه است که نصیب ما کردی و این را بر ملت مسلمان منت نهادی; زیرا دیگر ملل در ماه مبارک رمضان روزه نمی گیرند و این نعمتی مخصوص مسلمین است .


خدایا به ما توفیق دادی که اهل این ماه باشیم در حالیکه عده ای از فضیلت این ماه محروم شدند .


پس توفیق انجام عبادتی را که شایسته توست، در این ماه به ما عنایت کن و بر سر سفره سخاوت خویش روزی ما را از غذای شناخت و معرفتت نصیبی قرار بده .


پی نوشتها:


1 . صحیفه سجادیه، دعای وداع ماه مبارک رمضان .
2 . سوره بقره (29، آیه 185 .
3 . مولوی .
4 . سوره دهر (76)، آیه 21 .
5 . اصول کافی، ج 2، باب العبادة، حدیث 3 .
6 . روضة المتقین، ج 3، ص 228 .
7 . سوره واقعه (56)، آیه 79 .
8 . سوره قدر (97)، آیه 5 .
منابع:


1 . اسرار عبادات، آیة الله جوادی آملی .
2 . صحیفه سجادیه، ترجمه حسین انصاریان

حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
درپرتو ضیافت الهی

درپرتو ضیافت الهی

مقدّمه
در فرهنگ اسلامی، رمضان این ماه ضیافت الهی؛ آغاز ماه های سال بوده(1) امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِذا سَلُمَ شَهرُ رمضانَ سَلُمتِ السّنَةُ»، قال علیه السلام : «و رأس السّنة شهرُ رمضانَ.»(2)


سلامت «سال» در گرو سلامت آن است. اگر این ماه انسان مواجه با آفت شود، تمام سال دچار آسیب خواهد شد.


قرآن و مجامع حدیثی، فضایل فراوانی برای «ماه رمضان» بیان کرده اند که در این نوشتار کوتاه، به نقل برخی از آن ها بسنده می شود:


1. ماه خدا: ماه رمضان تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده(3) و مستقیما به خداوند سبحان استناد دارد.

امام رضا علیه السلام از حضرت علی علیه السلام نقل فرمود:


«روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه ای خواند و در آغاز آن فرمود: «ایُّها النّاسُ قَد اَقبَلَ اِلیکم شهرُ اللّهِ...»؛(4) مردم، آگاه باشید که ماه خدا به سوی شما روی کرده است... .


از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: پیامبر فرمود: «... شهرُ رمضانَ شهرُ اللّهِ عزَّ و جلّ...»؛(5) «ماه رمضان ماه خدای بزرگ است... .(6)


امام سجاد علیه السلام نیز در وقت وداع با ماه رمضان چنین فرمود:


«السّلام علیکَ یا شهرَ اللّهِ الأکبر، و یا عیدَ اولیائِه...»؛(7) سلام بر تو ای بزرگ ترین ماه خدا و ای عید دوستان خدا.


2. برتر از تمام ماه ها: ماه رمضان به لحاظ ارزشی، با سایر ماه ها فرق دارد و بر آن ها برتری دارد. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «انَّ شهرَکم هذا لیسَ کالشهور»؛(8) محقّقا این ماه شما همانند دیگر ماه های سال نیست.


از امام زین العابدین علیه السلام نیز چنین نقل شده است:


«السّلامُ علیکَ مِن شهرٍ لا تُنافسه الأیّآمُ»؛(9) سلام بر تو، ماهی که هیچ ایّام دیگر شایستگی رقابت با تو ندارند.

به دیگر سخن، هیچ زمان دیگری با تو منافسه و رقابت نمی کند، تو پیشگامی و یازده ماه به دنبال تو اند.(10)


امام سجاد علیه السلام در سخن دیگری در جهت تبیین وجه این برتری می فرماید:

«پس خداوند برتری ماه رمضان را بر دیگر ماه ها از این راه نشان داده که در این ماه، محرّمات زیاد و فضیلت های آشکار و مشهوری مقرّر شده است. و از این رو، از باب بزرگداشت این ماه، چیزهایی را که در دیگر ماه ها حلال است، در ماه رمضان حرام شمرده و به خاطر تکریم آن، خوردنی ها و نوشیدنی ها را ممنوع فرموده است... و فضیلت یک شب از شب های این ماه را بر فضیلت شب های هزار ماه دیگر ترجیح داده و نام آن را «شب قدر» نهاد...»(11)



3. ماه زینت بهشت: مأموران الهی برای ورود و فرا رسیدن ماه رمضان، بهشت را زینت می کنند.(12)


4. ماه نزول قرآن: قرآن که برترین کتاب آسمانی و بهترین سخن الهی است،(13) در ماه رمضان و شب مبارک «قدر» نازل شده است.(14) شب قدر طبق صریح آیه قرآن و گفتار نبوی، از هزار ماه برتر است.(15)

امام صادق علیه السلام فرمود: «و قلبُ شهر رمضانَ لیلةُ القدرِ.»(16)



5. ماه ضیافت الهی: رمضان تنها ماهی است که از آن به عنوان ظرف مناسب برای مهمانی پروردگار از بندگان مؤمن یاد شده است.(17) بدین روی، می بینیم: در فرازی از خطبه ای که رسول گرامی صلی الله علیه و آله در آستانه ورود به «ماه رمضان» ایراد فرموده آمده است:


«اَیُّها النّاسُ قَد اَقبلَ اِلیکم شهرُ اللّهِ... هو شهرٌ دُعیتم فیه الی ضیافةِ اللّه...»؛(18)

ای مردم، ماه خداوند به سوی شما روی کرده است...؛ ماهی که شما در آن ماه به مهمانی پروردگار کریم دعوت شده اید.


الف. مفهوم «ضیافت الهی»


نزد ارباب فن، اولین قدم در حوزه «ضیافت الهی» کسب فهم دقیق نسبت به معنای این تعبیر بلند عرفانی است. امام خمینی قدس سره در این باره می فرماید: «... ما باید حساب کنیم، ببینیم که این ضیافت چی بوده است، و ما چقدر راه یافتیم به این ضیافت. در عین حالی که همه عالم تحت رحمت الهی است و هرچه هست رحمت اوست و رحمت او به همه چیز واسعه است، لکن باب ضیافت یک باب دیگر است، دعوت به «ضیافت» یک مسئله دیگری است.»(19)


ایشان در گفتار دیگری فرمود: «من فکر می کردم که این ضیافتی که شما مؤمنین دعوت برش شدید که "ضیافت اللّه" است این چیست؟ دعوت شدیم به "ضیافت..." "ضیافت" رفتن در حضور آن کسی است که انسانی را دعوت کرده است. خدا دعوت کرده است، ما هم در اثر این، در دنبال این دعوت وارد می شویم در این ضیافت، آیا ما در این ماه رمضان، در این ضیافت وارد شده ایم؟... آیا در محضر حق تعالی، که دعوت کرده است ما را، ما رفته ایم در این محضر تا استفاده بکنیم؟ یا وارد نشده ایم؟...»(20)


به هر حال، باید دانست که «ضیافت الهی» با مهمانی های معمولی بسیار متفاوت است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در تبیین این تفاوت می فرماید: «خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این میهمان خانه و این ضیافت هم جز ترک، چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودی ها، ترک منی ها. این ها همه در این میهمان خانه است. همان طوری که شهوات ظاهری را باید ترک بکنیم، از شهوات باطنی، که بالاترین سدّ راه است برای انسان، باید از این ها جلوگیری کنیم. تمام این مفاسد که در عالم حاصل می شود، برای این است که در این ضیافت وارد نشده اند، یا اگر وارد شده اند استفاده نکرده اند... کوشش کنید که این دعوت را لبّیک بگویید، راه به شما بدهند در اینجا، و اگر چنانچه راه یافتید مسائل حل است...»(21)


نکته مهم اینکه فهم درست از این ضیافت، موجب می شود مهمان های پروردگار نه تنها از طولانی شدن ماه رمضان خسته نشوند، بلکه آرزویشان این باشد که تمام سال ماه رمضان باشد تا همواره از حضور در این میهمان خانه بهره گیرند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «لو یعلَمُ العبادُ ما فی رمضان َ لودّوا ان یکونَ رمضانُ السّنةَ.»(22)


سعیدبن جبیر(23) می گوید: «از ابن عباس پرسیدم: پاداش کسی که در ماه رمضان روزه بگیرد و حقّش را بشناسد چیست؟ ابن عباس پاسخ داد: ابن جبیر، خودت را آماده کن تا پاسخی به تو بدهم که تا به حال گوش هایت آن را نشنیده و بر قلبت خطور نکرده است... از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «لو عَلمتم مالکم فی رمضانَ لزدتم للّهِ تبارک و تعالی شکرا»؛(24) اگر می دانستید در ماه رمضان چه منافعی برای شما در نظر گرفته شده است، هر آینه زیاد خدا را شکر می کردید.


ب. همگانی بودن ضیافت الهی
در ضیافت الهی، به دلیل نامتناهی بودن وجود پروردگار و گسترده بودن دامنه عطا و رحمت الهی، هیچ نوع محدودیت کمّی مطرح نیست؛ دعوت نامه برای همه مردم صادر شده و همگان به حضور در این مهمانی فراخوانده شده اند. بدین روی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان ابلاغ این دعوت نامه می فرماید: «ای مردم، ماه خدا به شما رو کرده است...؛ ماهی که شما در آن ماه به مهمانی پروردگار دعوت شده اید.»(25)


امام خمینی قدس سره نیز در راستای این سخن بلند نبوی می فرماید: «خدا همه را دعوت کرده است به این ضیافت، و اهل معرفت و کُمّل از اولیا در آن ضیافت وارد می شوند و می توانند، البته (افراد) نادری می توانند از عهده برآیند.»(26)


همّتی باید، قدم در راه زن صاحب آن خواه مرد و خواه زن


غیرتی باید، به مقصد ره نورد خانه پرداز جهان چه زن چه مرد


شرط راه آمد نمودن قطع راه بر سر رهرو چه معجر چه کلاه.(27)


ج. آداب ضیافت الهی
یکی از محورهای مهم در حوزه ضیافت، توجه به آداب مربوط به آن است. اگر مهمانان، به درستی با این آداب آشنا نباشند و یا به آن عمل نکنند، نتیجه مطلوبی از ضیافت نصیبشان نخواهد شد. برخی از این آداب عبارتند از:


1. ترک هواهای نفسانی


در آموزه های وحیانی، متابعت از «هوای نفس» و پیروی از خواهش های نفسانی، ریشه همه لغزش ها و مصیبت ها به حساب آمده است.(28) بدین روی، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «انّما سُمِّی الهوی لأَنَّه یَهوی بصاحبِه»؛(29) به خواهش های نفسانی، «هوا» گفته اند؛ چون صاحبشان را به انحطاط و سقوط می کشانند. پس باید به مقابله با هوای نفس برخاست تا از شرّ آن در امان ماند.


اگرچه کسب موفقیت در این عرصه و نجات یافتن از خطر هوای نفس، و چشم پوشیدن از خواهش های نفسانی در عرصه های زندگی منوط به تحمّل سختی های فراوان است، ولی حقیقتی دست یافتنی است. به هر حال، باید یوسف وار در این راستا حرکت کرد و از خداوند مدد جُست. خوشبختانه ماه رمضان مناسب ترین زمان برای آغاز این مبارزه و چیره شدن بر شیاطین است؛ چه آنکه آن ها در این ماه، در قید و بند قرار دارند و بسته شده اند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در فرازهای پایانی خطبه شریفه شعبانیه می فرماید: «... والشّیاطین مغلولةٌ فاسألوا رَبّکم اَن لا یُسلّطُها علیکم...»؛(30)... شیاطین (در این ماه) بسته شده اند. پس، از خدای خود بخواهید که آن ها را بر شما مسلّط نسازد.


در بخشی از سلام های امام سجاد علیه السلام به ماه رمضان نیز می خوانیم: «السّلام علیکَ مِن ناصرٍ أعانَ علی الشیطانِ و صاحبٍ سَهّلَ سُبُل الأحسان»؛(31) سلام بر تو ای رفیقی که کمک کردی تا بر شیطان مسلّط شویم و ای دوستی که راه های خوبی را بر ما آسان گرداندی.


به دیگر سخن، امام سجاد علیه السلام می فرماید: «انسان در این ماه بر شیطان مسلّط می شود و به خاطرات شیطانی گوش فرا نمی دهد. گویا می فرماید: تو برای ما دوست خوبی بودی که توانستیم به کمک تو بر شیطان پیروز شویم. ما نه تنها در بُعد سلبی از دست شیطان نجات پیدا کردیم و کار بدی نکردیم، بلکه در بعد اثباتی هم پیروز شدیم. راه های خیر را خوب و به آسانی طی کردیم. اگر در غیر ماه مبارک رمضان کار خیر را به سختی انجام می دادیم، در این ماه به آسانی انجام دادیم. تو باعث شدی که ما راه احسان را با سهولت طی کنیم.(32)


امام خمینی قدس سره در مقام توصیه به همه کسانی که خواهان ورود به عرصه ضیافت الهی می باشند، فرمود: «همه کسانی که دعوت شدند به این ضیافت، بدانند که ضیافت خدا در این نشئه، چشم پوشی از شهوات است و ترک آن چیزی که قلب انسان، یعنی روح طبیعی انسان، بهش مایل است. آن ها را باید ترک کنید. این ضیافت خداست و این ضیافت سایه ضیافت هایی است که در طول عالم وجود تحقق دارد، منتهی در عالم ماده، به این صورت است که ترک شهوات طبیعی است، شهوات جسمانی است، و در عالم مثال، ترک شهوات خیالی است، و در عالم بعد از مثال، ترک شهوات عقلانی است...؛ ضیافت اللّه به ترک این چیزهاست؛ برای اینکه این ضیافت، رفتن در حضور آن کسی است که انسان را دعوت کرده است.(33)


«اگر ذرّه ای هوای نفس در انسان باشد، این به مهمانی وارد نشده است. یا اگر وارد شده است، استفاده نکرده است. تمام این جار و جنجال هایی که در دنیا می بینید، برای این است که استفاده از این ضیافت نکرده اند، در این میهمانی وارد نشده اند، دعوت خدا را قبول نکرده اند... ترک اکل و شرب کردیم، لکن آنکه باید بشود نشده است... اگر می بینید در دنیا جنگ و جدال است و در بین شما هم خدای نخواسته نمونه اش هست، بدانید در این ضیافت وارد نشدید. ماه رمضان را ادراک نکردید.»(34)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
درپرتو ضیافت الهی

درپرتو ضیافت الهی



2. توجه به ورود ماه ضیافت


بیشتر انسان ها از نعمت هایی که خداوند ارزانی آنان داشته است غافلند. در نتیجه، استفاده درست از آن ها نمی کنند. شاید بدین جهت است که خداوند از انسان با وصف «کفور» و «کفّار» یاد می کند.(35) صاحبان چنین رفتاری ناپسند پس از زوال این نعمت، متوجه عظمت آن می گردند و برای از دست رفتن آن حسرت می خورند، که سودی ندارد.


بی تردید، یکی از برترین نعمت هایی که خداوند به بشریت عرضه داشته دعوت به مهمانی الهی در ماه رمضان است که بیشتر مردم از عظمت آن غافلند و معرفتی نسبت به آن ندارند. تنها اولیای خاص الهی از آن آگاه و بر آن شاکرند و از درگاهش مسئلت می کنند تا به آنان توفیق شناخت آن را نیز عطا فرماید.


در فرازی از دعای وداع امام سجاد علیه السلام با ماه رمضان، چنین می خوانیم: «الحمدُ للّهِ الّذی جَعَلَ مِن تِلکَ السُّبُلِ شَهرهُ شهرَ رمضان، شهر الصّیام و شهرَ الأسلام و شهرَ الطّهورِ... اللّهُمَّ صَلِّ علی محمدٍ و آله وَاَلْهِمنا معرفةَ فضلِه و اِجلالَ حُرمته...»؛(36) ستایش خدایی را سزاست که یکی از راه های رضوانش را ماه خودش، یعنی ماه رمضان، قرار داد؛ ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت... خداوندا، بر محمّد صلی الله علیه و آله و آل او درود فرست و توفیق شناخت فضیلت این ماه و بزرگداشت حرمت آن را به ما الهام فرما...»


این سخن امام سجّاد علیه السلام در عین آنکه شکر درک ماه رمضان و تقاضای توفیق معرفت آن از درگاه خدای متعال می باشد، هشدار به آنانی است که شاهد گذشت سال و ماه هستند، ولی از طلوع و غروب این ماه عزیز غافلند.


به یقین، کسانی که از ورود ماه رمضان بیگانه باشند، توفیق بهره گیری از آن را نیز از دست خواهند داد. پس برای مصون ماندن از چنین آفتی بزرگ، شایسته است که از آمادگی لازم برای ورود به ماه رمضان برخوردار باشیم.(37)


امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله اِذا دَخَلَ شهرُ رمضان یقولُ "اللّهمَّ اِنَّهُ قَد دَخلَ شهرُ رمضانَ"...»؛(38) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همواره هنگام ورود ماه رمضان، به خداوند عرضه می داشت: پروردگارا، ماه رمضان فرا رسید.


در باب سیره امام صادق علیه السلام نیز می خوانیم: آن بزرگوار هم در وقت ورود ماه رمضان، به خداوند عرضه می داشت: «اللّهمَّ هذا شهرُ رمضان المبارکِ الّذی اَنزلتَ فیه القرآنَ... قَد حضَر...»؛(39) خدایا، ماه رمضان مبارکی که تو قرآن را در آن فرو فرستادی، فرا رسید.


مرحوم شیخ جعفر شوشتری پس از نقل این سخن امام صادق علیه السلام ، چنین آورده است: «امام صادق علیه السلام نمی خواهد خدا را خبر کند بر آنکه ماه مبارک داخل شده، بلکه می خواهد عرض کند که ای خدای من، من مطلع شده ام به دخول ماه مبارک. تو هم عرض کن: ای خدای من، من مطّلع شده ام که ماه مبارک داخل شده است.»(40)


3. شکر درک ماه ضیافت


صفت شاکر بودن بسیار زیبا بوده و مورد تأکید قرآن و رهبران دینی است(41) و از افراد سپاسگزار به نیکی یاد شده است.(42) بدین روی، بر دعوت شدگان و ره یافتگان به باب ضیافت الهی لازم است پس از طلوع ماه رمضان، به اسوه هایی همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام تأسّی کنند و روی به درگاه خالق متعال آرند و او را از اعطای این نعمت عظیم، سپاسگزار باشند.


ابن عبّاس می گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: "لَو عَلِمتم مالکم فی شهرِ رمضان لَزدتم للّهِ تعالی شکرا.»(43)


امام سجاد علیه السلام نیز هنگام خداحافظی با ماه رمضان، به خداوند عرضه می دارد: «اللّهمَّ اِنّا اهلُ هذا الشهر الّذی شرّفتنابِه و وفّقتنا بمنّکَ له حینَ جَهِلَ الاشقیاءُ وقتَه، و حُرموا لشقائهم فَضلَه»؛(44) خداوندا، ما اهل این ماهی هستیم که ما را بدان شرافت بخشیدی و با فضیلت، به ما توفیق درک آن را عطا نمودی، در حالی که شقاوت پیشگان نسبت به وقت گران بهای آن جاهل، و به خاطر شقاوتشان از فضل آن بی بهره اند.


در حالات سیّدبن طاووس(45) آمده است: وی به دلیل آنکه با الهام از برخی روایات، ماه رمضان را آغاز سال اهل سیر و سلوک می دانست، با درک ماه رمضان جدید، به سپاسگزاری خداوند روی می آورد و می گفت: «چگونه من نماز شکر نخوانم،


و حال آنکه پروردگار کریم، مرا از خطرهای سال گذشته حفظ کرد و فرصتی در اختیارم قرار داد تا به استقبال سال جدید روم، و مرا از طریق بیماری و غیره، از دست یابی به سعادت در این ماه و عبادت در آن محروم نکرد.»(46)


4. رعایت حرمت ماه ضیافت


در برخی از روایات آمده است: «حدّ و مجازات پاره ای از گناهان در ماه رمضان، به جهت نادیده گیری حرمت آن، تشدید می شود.»(47) پس بر ضیوف الرّحمان لازم است حرمت ماه رمضان را نگه دارند و در جهت ادای حقّ او کوشا باشند.


امام سجاد علیه السلام می فرماید: «ولزِمنالَه الذّمامَ المحفوظ و الحرمةَ المرعیةَ، و الحقُّ المقضیّ...»؛(48) و بر ما لازم است که عهد محفوظ و حرمت شایسته رعایت و حق ادا شدنی او را نگاه داریم.


بی تردید، رعایت حرمت ماه ضیافت، سعادت و خوش بختی به دنبال خواهد داشت؛ همان گونه که امام سجاد علیه السلام در خطاب به ماه رمضان فرمود: «وما اَسعدَ مَن رَعی حُرمتکَ بِک...»؛(49) و چه خوش بخت است کسی که به خاطر تو، احترامت را نگه دارد!


در فراز دیگر از این دعا، از درگاه خداوند این گونه می خواهد: خدایا، کسی که به طور شایسته رعایت حقّ این ماه را نموده و حرمت آن را به خوبی حفظ کرده و به شایستگی، حدود و احکام این ماه را بجای آورده و از گناهان در این ماه خودداری نموده و یا به گونه ای به قرب تو راه یافته که حتما از او راضی شده ای و رحمت خود را شامل حالش گردانیده ای، پس، از خزانه دانایی ات مثل آن را به ما هم عطا فرما و چندین برابر آن از فضل خویش برما ببخشای، که به راستی، فضل تو کاستی ندارد و خزینه های تو کم نمی گردند، بلکه افزون تر می شوند و معادن احسان تو هرگز فنا نمی پذیرند، و به راستی بخشش های تو عطایی است خوش گوار.(50)


د. نمودهایی از رهاورد ضیافت الهی
یکی از محورهای مهم در آیات و روایات در باب ضیافت الهی، توجه به رهاوردهای مهم این ضیافت بزرگ است.


بی تردید، تبیین این رهاوردها نقش مهمی در فزونی عشق افراد به ماه ضیافت، و تلاش مضاعف آنان در جهت استفاده بهینه از این عطای الهی ایفا خواهد نمود. در اینجا، از باب نمونه، برخی از آن ها بررسی می شوند:


1. قرب الهی
برترین مقام معنوی انسان، نیل به مقام «وصل» و «قرب الهی» است.(51) کسانی که توفیق دست یافتن به چنین مقامی رفیقشان گردد، از منزلت والایی نزد پروردگار برخوردارند.(52) و در عالم آخرت نیز صاحب جایگاهی خاص و متنعّم به نعمت های ویژه می باشند(53) و آب شربشان از چشمه مخصوصی خواهد بود.(54)


طبق آیات و روایات، رسیدن به مقام «قرب»، امری است شدنی و ممکن،(55) ولی مشروط به تحمّل رنج های خاص خودش است؛ مانند: بیداری شب، پرهیز از گناه و دوری از لقمه های حرام.(56)


خوشبختانه آیات و روایات، راه کارهای مشخصی برای این منظور ارائه کرده اند.(57) جامع همه آن ها انجام «عمل صالح» و تلاش در جهت اطاعت محض از فرمان پروردگار کریم است:


«فَمَن کانَ یَرجوُا لِقاءَ رَبَّهِ فَلیعمل عملاً صالحا»(کهف: 109)؛ هر کس امید لقای پروردگارش را دارد، باید عمل صالح انجام دهد.


«مَن کانَ یرجُوا لِقاءَ اللّهِ فاِنَّ اَجلَ اللّهِ لآتٍ.»(عنکبوت: 5) در این آیه محذوفی در تقدیر است: مَن کانَ یرجُوا لقاءَ اللّهِ فلیُبادِرْ بالطّاعةِ قبلَ اَن یلحقهُ الأجلُ؛ هرکس امید لقای پروردگار را دارد، باید هرچه می تواند از اطاعت فرمان او مضایقه نکند؛ زیرا زمانی که خداوند تعیین کرده است، سرانجام فرا می رسد.(58)


بدون هیچ تردیدی باید گفت: یکی از برترین مصداق های «عمل صالح» و گام برداشتن در طریق اطاعت خالق متعال، گرفتن «روزه»، بخصوص روزه ماه مبارک رمضان، است. در حدیث شریف قدسی پروردگار کریم می فرماید: «الصّومُ لی و اَنَا اَجزی به»؛(59) روزه مال من است و من شخصا جزای روزه دار را خواهم داد.


البته اگر کلمه «أجزی» به ضمّ همزه (أُجزی) قرائت شود، معنای این حدیث چنین است: روزه مال من است و من جزای روزه دار هستم؛ یعنی روزه دار با این عملش، به مقام قرب الهی می رسد.


به عبارت دیگر، «باطن روزه، انسان را به "جنّة اللقاء"، که به حساب نمی آید، می رساند.»(60)


امام خمینی قدس سره می فرماید: «ماه مبارک رمضان، که ماه مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولیّ اعظم، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، [به مقام قرب] واصل شده و بعد از وصول، ملائکه را و قرآن را نازل کرده است.»(61)


2. استجابت دعا


یکی از وعده های الهی در قرآن، «اجابت دعا»ی اهل دعا و نیایش است. پروردگار کریم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله خواست به مردم خبر دهد: «قال رَبُّکُم ادعونی اَستَجِب لَکُم» (غافر: 60)؛ پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم.


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره حتمی بودن این وعده الهی، می فرماید: «ما کانَ اللّهُ لِیفتحَ لعبدٍ الدّعاءَ فیغلقَ عَنهُ الأجابةَ، اللّهُ اکرمُ مِن ذلکَ»؛(62) از ساحت قدس الهی دور است که به بنده ای وعده اجابت دهد، ولی راه اجابت آن را به رویش ببندد، او کریم تر از این است.


البته استجابت دعا متوقف بر شرایطی خاص و رعایت آدابی ویژه و عدم موانع است.(63)


از جمله اموری که در اجابت دعا نقش مهمی ایفا می کنند، موقعیت زمانی است. ماه ضیافت الهی بهترین زمان برای استجابت دعاست.


در فرازی از خطبه «شعبانیه» نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «و دعاؤُکم فیه مستجابٌ»؛(64) دعای شما در ماه رمضان به اجابت خواهد رسید.


امیرمؤمنان علیه السلام نیز می فرماید: «علیکم فی شهر رمضانَ بکثرةِ الأستغفار و الدُّعاء... فیَدفعُ البلاءَ عَنکم»؛(65) بر شما لازم است در ماه رمضان، زیاد استغفار دعا کنید؛ زیرا بلا را از شما دفع می کند.


نکته مهم اینکه ازپیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که: خداوند عده ای از فرشتگان را موکّل فرموده است که برای روزه داران دعاکنند. سپس حضرت فرمود: «جبرئیل سلام الله علیه به من گفت: خدای سبحان فرمود: من فرشتگان را موکّل برای دعا کسی نکردم، مگر آنکه دعایشان را مستجاب می کنم. برای اینکه دعای فرشتگان را مستجاب کند، آن ها را موکّل فرمود که برای روزه داران دعا کنند.»(66)


3. آزادی


در اسلام، چیزی به عظمت «آزادی» ارزش ندارد، و نعمتی بالاتر از آزادی و آزادگی و حریّت نیست، تا انسان، گرفتار شهوت و غضب و برده هوا نباشد، و زمامش را به دست هوسش نسپرد. معصومان علیهم السلام در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد شوید.(67)


یکی از مهم ترین چیزهایی که سبب به خطر افتادن این عطیّه بزرگ الهی به بشر می شود، ارتکاب معصیت و غوطه خوردن در شهوات و آلودگی به گناه است. انسان گرفتار شهوات و تمایلات نفسانی، انسانی آزاد محسوب نمی شود.


به همین دلیل امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَن رفَض الشّهوات فصَار حُرّا»؛(68) اگر کسی شهوت را ترک کند، آزاد می شود.


انبیای الهی مبعوث شدند تا بشریّت را از هر نوع اسارت نجات بخشند، و تمام غُل ها و زنجیرهای اسارت آفرین را از پیش پای او بردارند(69) و او را از بندگی همه معبودهای دروغین رها سازند.(70)


یکی از رایج ترین نوع اسارت در حیات بشری، اسارت هواهای نفسانی و غوطه خوردن در گرداب گناه است. ماه ضیافت الهی فرصت مناسبی است برای رهیدن از همه اسارت ها، بخصوص رهیدن از این نوع اسارت.


رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «ایُّها النّاسُ انّ اَنفسَکُم مرهونةٌ بِأعمالِکم ففکُّوها بأستغفارکم»؛(71) مردم! شما آزاد نیستید، در قفس هستید و نمی دانید که در قفس هستید؛ گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان، با استغفار خود را آزاد کنید.


انسان گنه کار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. در اینجا، خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی کنند، اینجا جان را به گرو می گیرند. آنکه بگوید من هرچه بخواهم می کنم، هرجا بخواهم می روم، و هرچه بخواهم می گویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. آنکه گرفتار «هوس» و «آز» است، برده است، نه آزاد. ما اگر بخواهیم بدانیم بنده ایم یا آزاد راه دارد، و آن اینکه اگر به دلخواه خود عمل می کنیم، معلوم می شود در قفس «آز» هستیم، و اگر به خواسته خدای سبحان عمل می کنیم، آزاد هستیم. آنکه «آزاد» است به غیر خدا نمی اندیشد. این ماه، ماه آزاد شدن است، هر روز که می گذرد یک بند از بندهایی که بافته ایم باید بگسلد تا پایان ماه کاملاً آزاد شویم.(72)


کسانی که از ماه مبارک رمضان و سفره ضیافت الهی استفاده بهینه کرده اند و با برنامه ریزی دقیق، از لحظه لحظه آن بهره جسته اند، آزاد شده اند.


امام سجاد علیه السلام می فرماید: «السّلامُ علیک ما اکثرَ عتقاءُ اللّهِ فیک»؛(73) سلام بر تو ای ماهی که چقدر بنده ها را خدا در این ماه آزاد کرد.


انشاءالله همه ما در ماه ضیافت الهی برای رستن از هر قید و بند غیرمقعول و غیرشرعی تلاش کنیم تا در زمره آزادشدگان در این ماه عزیز قرار گیریم.


پی نوشت ها
1 امام صادق علیه السلام می فرماید: «فعزّة الشّهور شهرُاللّهِ عزّوجلّ و هو شهرُ رمضانَ»؛ آغاز همه ماه های سال، ماه خدای متعال یعنی ماه رمضان است. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق، چ دوم، ص 384.)
2 همان، ص 339 / شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، چ دوم، تهران، مکتبة الاسلامیه، ج 7، ص 225، باب 18 از ابواب احکام ماه رمضان، حدیث 15.
3 بقره: 185.
4 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 356 / شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 1، ص 230 / محمدتقی مجلسی، روضة المتّقین، فی شرح اخبار الائمّة المعصومین علیهم السلام ، ج 3، ص 277 / سید رضی الدین بن طاووس، اقبال، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414 ق، ج 1، ص 1 / شیخ بهائی، الاربعین، ص 84، حدیث 9.
5 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 356.
6 آیة اللّه جوادی آملی در جهت تبیین وجه این انتساب می فرماید: «چون در این ماه "صوم اللّه" مطرح است، چون روزه مال خداست و این ماه، ماه روزه است، لذا ماه مبارک رمضان را "شهراللّه" می نامند.» (عبدالله جوادی آملی، اسرار عبادت، ص 102).
7 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، ترجمه فارسی صحیفه کامله سجّادیه، قم، الهادی، 1376، ص 198 و 199، دعای چهل و پنجم.
8 محدبن علی صدوق، الامالی، ص 33.
9 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، ص 198 و 199.
10 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 314.
11 محسن غرویان وعبدالجواد ابراهیمی، پیشین، ص 187، دعای چهل و چهارم.
12 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 338.
13 همان، ج 74، ص 114، 122 و 290 و ج 89، ص 19 / محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 8، ص 175 / شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 287 / زمر: 23.
14 قدر: 2 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 359 / محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، ص 186 و 187.
15 ر.ک: بقره: 185 / دخان: 3 / قدر: 1 / شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 7، ص 256.
16 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 386.
17 ناگفته نماند که در کتب حدیثی، از کسان دیگری هم با عنوان «ضیف اللّه» (مهمان خدا) یاد شده است؛ از جمله: الف) کسی که مشغول نماز واجب باشد. (ر.ک: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 74، باب 21، ص 352، روایت 21)؛ ب) کسی که برای انجام مناسک حجّ و عمره به زیارت خانه خدا مشرّف شود. (همان، ج 77، باب 3، ص 64، روایت 4.)
18 محمدباقر مجلسی، ج 93، ص 356 / شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 1، ص 230 / محمدتقی مجلسی، پیشین، ج 3، ص 277 / سید بن طاووس، پیشین، ج 1، ص 1 / شیخ بهائی، پیشین، ص 84، حدیث 9.
19 امام خمینی، صحیفه نور، ج 19، ص 15.
20 همان، ج 20، ص 87 و 86.
21 همان، ج 20، ص 210 و 211.
22 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 346.
23 سعیدبن جبیر اسدی از جمله شخصیت های شیعی کوفی است که در زهد و عبادت و در آگاهی به دو علم مهم اسلامی (فقه و تفسیر قرآن) مشهور بوده است. وی از شاگردان ابن عباس بود. او از مدافعان راستین مکتب اهل بیت علیهم السلام و از ثابت قدمان در باب محبت آن بزرگواران به شمار می آید. این شخصیت بزرگ شیعی سرانجام، در سن 49 سالگی، به جرم دوستی آل الرّسول صلی الله علیه و آله ، در سال 95 هجری توسط حجّاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید. (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، تهران، دارلأسوة للطباعة النشر، 1414 ق، ج 4، ص 155 و 156.)
24 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 351.
25 همان، ص 356.
26 امام خمینی، پیشین، ج 20، ص 87.
27 حسن حسن زاده آملی، نامه ها برنامه ها، قم، قیام، 1373، ص 23.
28 محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، بیروت، 1405 ق، ج 10، ص 373، ش 21063 و 21067.
29 همان، ص 374، ش 21069.
30 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 356.
31 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، ص 198، دعای چهل و پنجم.
32 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 313.
33 امام خمینی، پیشین، ج 20، ص 86 و 87.
34 همان، ص 210 و 211.
35 ابراهیم: 34 / اسراء: 67 / حج: 66 / شوری: 48 / زخرف: 15.
36 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، دعای چهل و چهارم، ص 187 و 189.
37 ر.ک: شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 7، ص 218، باب 17 از ابواب احکام ماه رمضان، باب «استحباب التّهیّؤ لدخول شهر رمضان».
38 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 94، ص 340.
39 همان، ص 329.
40 شیخ جعفر شوشتری، 23 مجلس سخنرانی های اخلاقی، قم، مؤمنین، 1377، ص 22.
41 الف. قرآن: بقره: 152 / آل عمران: 144 / نحل: 121 / نمل: 40 / لقمان: 12؛ ب. روایات: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 68، باب 61، ص 18.
42 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 68، ص 53.
43 شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 7، ص 174، باب اول از ابواب احکام ماه رمضان، حدیث 9.
44 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، ص 200 و 201، دعای چهل و پنجم.
45 سید رضی الدین بن طاووس، علی بن موسی بن جعفر علوی حسینی (م 664 ق) مشهورترین مرد خاندان خود بود. کتاب لهوف در مقتل، اقبال در باب دعا و نیایش و الطّرائف فی مذهب الطّوائف در حوزه اعتقادیات از جمله تألیفات این شخصیت شیعی است. (محمد معین، فرهنگ معین، ج 5، ص 85).
مرحوم شیخ عباس قمی از استادش محدّث نوری نقل می کند: «از بخش های مختلفی از کتاب هایش، بخصوص از کشف المحجّة برمی آید که باب ملاقات او با امام زمان علیه السلام باز بوده است. (شیخ عباس قمی، پیشین، ج 5، ص 342) محدّث قمی از کتاب منهاج الصّلاح، مرحوم علّامه حلی نیز نقل می کند: «سیدبن طاووس، عابدترین مردم زمان خود بود.» (همان).
46 سید رضی الدین بن طاووس، پیشین، ج 1، ص 71.
47 شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 18، ص 474، باب 9 از ابواب «حدّالمسکر»، و ص 585، باب 12 از ابواب «بقیّة الحدود والتّعزیرات».
48 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، دعای چهل و پنجم، ص 198 و 199.
49 همان.
50 همان، ص 202 و 203.
51 البته منظور از «قرب» در اینجا «قرب مقامی» است، نه «قرب مکانی»؛ چرا که خداوند مکان ندارد. (ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 23، ص 206.)
52 «السّابقون السابقونَ اولئکَ المُقرَّبون.» (واقعه: 10 و 11)
53 «فَاَمّا مَن کانَ مَنِ المقرّبین فَروحٌ و ریحانٌ و جنّةُ نعیمٍ.» (واقعه: 88 و 89)
54 «عینا یَشربُ بها المقرّبون.» (مطفّفین: 28)
55 محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 8، ص 106 115.
56 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 75، ص 380.
57 محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 8، ص 113 115.
58 ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 16، ص 210.
59 محمدتقی مجلسی، پیشین، ج 3، ص 326.
60 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 111.
61 امام خمینی، پیشین، ج 19، ص 171.
62 محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 3، ص 253، ش 5582.
63 برای آشنایی با آداب و شرایط دخیل در اجابت و یا عدم اجابت دعا ر.ک: همان، ج 3، ص 257 268.
64 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 356.
65 سید حسن شیرازی، حدیث رمضان، قم، دارالهدی، 1044 ق، ص 198 و 199.
66 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 110 و 111 به نقل از: محمدتقی مجلسی، ج 3، ص 228.
67 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 18 و 313.
68 همان، ص 313 به نقل از: شیخ مفید، امالی، مجلس ششم، حدیث 14.
69 «الّذینَ یتَّبِعونَ الرّسولَ النّبیَّ الامّیَّ... و یَضعُ عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم.» (اعراف: 157)
70 نهج البلاغه، خطبه 147.
71 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 93، ص 356.
72 عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص 18 و 19.
73 محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، پیشین، دعای چهل و پنجم، ص 168 و 169.
حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
چشمه زلال

چشمه زلال

درک شب قدر
اشاره1
انسان برای رشد و تعالی، به اسباب و زمینه هایی نیاز دارد، تا برای رسیدن به هدف او را یاری کند. یکی از اسباب و زمینه های مهم، لطف و عنایت الهی است که در برخی زمان ها به صورت خاص شامل حال بندگان می شود. شب قدر، نقطه اوج این عنایت ویژه به شمار می رود.


از طرفی بهره انسان ها از الطاف الهی، متناسب با ظرفیت، مرتبه ایمانی و تلاش آن ها متفاوت است. درک شب قدر و بهره وری بیشتر از این شب عزیز، مشروط به فراهم کردن زمینه ها و شرایط استفاده از آن است که در این مجال به این حقیقت می پردازیم:


عوامل درک لیلة القدر
شب قدر، شب سرنوشت است و مقدرات انسان در این شب معین می شود. لطف الهی، در آن، به مراتب بیشتر از زمان های دیگر است، تا اندازه ای که می تواند تمام عمر، بلکه تمام هویت آدمی را تحت تأثیر قرار دهد.


سؤال این است که چه عواملی باعث درک و بهره برداری بیشتر از شب قدر می شود؟ در این مجال، این عوامل را در سه بعد معرفتی، انگیزشی و رفتاری تبیین می کنیم:2


بُعد معرفتی
معنای لغوی: معانی مختلفی برای قدر بیان شده است؛ از جمله منزلت، اندازه، ضیق وتنگی.3


معنای اصطلاحی: شب قدر در فرهنگ اسلامی قرآنی، به شبی از شب های ماه مبارک رمضان گفته می شود که در آن، قرآن از جانب خداوند کریم به واسطه جبرئیل امین بر قلب پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است. هر سال در شب قدر سرنوشت انسان ها -اعم از میزان رزق، صحت و سلامت، سعادت و شقاوت و مسایلی از این قبیل- بر اساس اندوخته های قبلی افراد مشخص می شود؛ لذا شب قدر، هر سال تکرار می شود و به زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اختصاص ندارد. خداوند با به کار گیری فعل مضارع (تنزل الملائکة)4 و(فیها یفرق کل أمر حکیم)5 که بر استمرار و تکرار دلالت دارد، این مطلب را بیان فرموده است. در روایات اهل بیت علیهم السلام هم به این مطلب اشاره شده است.6


اگر به این نکته واقف باشیم که بزرگ ترین تاجی که ممکن است در ماه رمضان بر سر کسی گذاشته شود، تاج درک لیلةالقدر است و نیز برکات لیلةالقدر را متفاوت از زمان های دیگر بدانیم، بی تردید، سعی و تلاش ما در راستای دستیابی به این برکات، دگرگون خواهد شد.


طبق آیات سوره مبارک قدر، خدواند به در این شب، بیش از شصت هزار برابر، نصیب و رشد انسان را بیشتر می کند. خداوند، یک شب را که به طور معمول حدود دوازده ساعت دارد، برتر از هزار ماه قرار داده است و هزار ماه، سی هزار شبانه روزاست که سی هزار شبانه روز شصت هزار برابر یک شب است؛ علاوه بر آن، خداوند می فرماید: «خیر من ألف شهر؛ شب قدر برتر از هزار ماه است» این کلمة «خیر» پایان را بدون توقف قرار می دهد؛ مانند کسی که یک دانه بکارد و بیش از شصت هزار برابر برداشت کند! چنین شخصی در قبر و قیامت، عقب افتادگی ندارد.


در سوره دخان آمده است: «إنا انزلناه فی لیلة مبارکة؛7ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم». در این آیه، شب قدر شب مبارک معرفی شده است. آنچه در کلام خداوند کریم، مبارک خوانده شود جایگاه و فضیلتی بسیار بلند دارد.


در روایات هم به فضیلت این شب تصریح شده است؛ از جمله، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:


خداوند از میان روزها، روز جمعه را و از میان ماه ها، ماه رمضان را و از میان شب ها، شب قدر را اختیار کرده است.8


اگر انسان در مدت عمرش نصیبی پیدا کند و لیلة القدری داشته باشد، بهترین الطاف شامل حال او می شود؛ از این رو لازم است با مطالعه، تدبر و بهره بردن از محضر عالمان ربانی، معرفت خود را به این گوهر نفیس افزایش دهیم.


بعد انگیزشی
بیداری دل و طلب
یکی از زمینه های اصلی در بهره بردن از نسیم های رحمت الهی، تشنه کامی و طلب از جانب انسان سالک است. طبق سخن منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کسی که چیزی را طلب کند و برای دستیابی به آن تلاش بنماید، لاجرم به آن دست می یابد.9


###گفت پیغمبر اگر کوبی دری#عاقبت زان در برون آید سری##


قدم اول، این است که فرد بفهمد ماه مبارک رمضانی هست، روزه ای هست، لیلة القدری هست و باید پیوندی در این فصل برقرار کرد. اگر آن پیوند باشد، برکات زیادی به انسان می رسد، به شرطی که درها بسته نباشد. کسی که طالب نیست، مانند ظرفی است که دهانه آن بسته باشد و در دریای زلال قرار گیرد که ذره ای آب در آن نفوذ نمی کند. گاهی ما مشغول زندگی هستیم و درهای دلمان به روی آن نسیم بسته است؛ لذا بهره نمی بریم. ما در زندگی با مشکلات خودمان عجین شده ایم. گاهی به قدری مشکلات، افراد را فرا می گیرد که از فرصت های معنوی پیش آمده، غافل می شوند. در درون هر کسی پنجره ای است که به سوی ماه مبارک رمضان و لیلة القدر باز می شود. در این ایام و لیالی، این پنجره را باید باز کرد. باید مراقب بود تا بسته نباشد. برخی بزرگان، عدم اهتمام برای درک لیلة القدر را علامت بیماری معنوی انسان دانسته اند که میهمان ماه خدا باید در صدد مداوای این بیماری برآید.10


به دیده عظمت نگریستن
میزان بهره برداری از پدیدها و فرصت ها، در گرو نگرش انسان به آن مقوله است که آیا آن موضوع در نگاه انسان، بی ارزش است یا بسیار نفیس و ارزشمند. همین نگرش، باعث می شود انسان دربارة آن پدیده، یا بی تفاوت باشد یا اینکه عزم خود را برای بهره گرفتن از آن جزم کند.


قرآن کریم در سوره قدر می فرماید:


إِنَّا أنزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ * لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛11


خداوند متعال با تعبیر «و ما ادراک ما لیلة القدر...» ما را به این قداست و عظمت رهنمون می سازد.


اگر این شب را متفاوت از شب های دیگر بدانیم و به قداست و مبارکی آن پی ببریم، مثل اولیای خدا در طول سال به برنامه ریزی و مراقبه برای درک این شب می پردازیم و در شب قدر نیز توجه ما به حقایق این شب به اوج می رسد.


بُعد رفتاری
آمادگی از ماه های قبل
به طور معمول، انسان ها برای درک تام و تمام موقعیت های حساس، متناسب با حساسیت آن، آمادگی قبلی فراهم می کنند. اگر شب قدر، شب سرنوشت و شب حساسی است، باید از زمان های قبل برای درک آن، خود را آماده کرد.


مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در این باره چنین می نویسد:


سزاوار است مؤمن برای اطمینان از رسیدن به این خیر بزرگ [درک شب قدر] یک سال شب زنده داری نموده و به عبادت مشغول باشد.12


باید در طول سال خودمان را آماده کنیم که وقتی ماه مبارک رمضان فرا می رسد، عقب نیفتیم و عقب نباشیم؛ بلکه وارد ماه مبارک رمضان شویم و رشد کنیم. از ماه رجب، انس با قران و درک درست از ماه مبارک رمضان را باید شروع کنیم.


باید در طول سال، بار اضافة سنگین به دوش نکشیم، حرکت کنیم و مستحق درک ماه مبارک رمضان باشیم. این آمادگی و حرکت، نیازمند تهذیب، دوری از رذایل، مراقبه، توسل، قرائت و تدبر قرآن است.


اهل ماه مبارک رمضان شدن
ما غالباً از زمان عقب هستیم. ماه رمضان می آید و روزه برای ما واجب می شود. اگر روزه بگیریم، در اواخر ماه رمضان، احساس سبکی می کنیم؛ احساس انس با روزه می کنیم؛ چرا؟ برای اینکه از نظر حال معنوی، تازه داریم وارد ماه رمضان می شویم. گاهی این قدر اشتغال داشتهایم که بعد از گذشت روزهایی از ماه مبارک رمضان، هنوز وارد ماه رمضان نشده ایم. اگر انسان زودتر از ماه رمضان یعنی از ماه رجب و شعبان شروع کند، امید است که با فرارسیدن ماه رمضان، وارد ماه رمضان شود؛ لذا بهر ه اش خیلی بالا می رود. شایسته است اگر یک سال این گونه نشد، در سال بعد زودتر شروع کرد تا بارهای سنگین از دوش انسان پایین بیاید. آن وقت لذت ماه رمضان از همان اول ماه رمضان حس می شود و زمینه درک شب قدر فراهم خواهد شد.


انسان از راه پوسته به مغز هر چیز راه پیدا می کند. دست یابی به باطن و حقیقت دین نیز از راه پایبندی به شریعت ممکن است. از آن رو که شب قدر، مغز و حقیقت نابِ ماه میهمانی خداوند است، برای درک این شب انسان باید اهل ارتباط و استفاده از ماه مبارک رمضان بشود؛ یعنی «ماه رمضانی» بشود تا «لیلة القدری» شود.


برقراری ارتباط با زمان
شب قدر، قطعه ای از زمان است که انسان با آن در ارتباط می باشد. شایسته است انسان، ارتباط صحیح با زمان برقرار کند؛ لذا باید حرکتی را شروع کرد. اولاً باید ارزش زمان را دانست و پی برد. یکی از ارزشمندترین نعمت ها و امانات الهی به بشر، ایام حیات و زندگی اوست که با از دست دادن این نعمت، انسان دچار خسران13می شود، مگر اینکه در مقابل هر مقدار از زمان سپری شده، اقدام ارزشمندی انجام گیرد. خداوند این مطلب را در سوره مبارک عصر بیان فرموده است؛ بنابراین شایسته است از زمان عقب نیفتاد و از هر ساعت، به همان اندازه استفاده کرد. برخی افراد از حیث استفاده کردن از یک ساعت تمام، کیلومترها عقب هستند. در 24 ساعت، ما 24 ساعت استفادة تمام نمی کنیم که همپای زمان پیش برویم. اگر توفیقات ربانی نصیب ما شود و از یک ساعت، به اندازه یک ساعت و از یک شبانه روز، به اندازه یک شبانه روز استفاده کنیم، طبعاً برگشت نخواهیم داشت و خسران نخواهیم کرد و نتیجه آن را در درک شب قدر می بینیم.


انس با قرآن
یک بُعد عظمت شب قدر، این است که شب نزول قرآن برقلب پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم است. خداوند با نزول قرآن، رحمت خاص خود را به بشریت ارزانی فرموده و چراغ راه و امانت الهی را در دست بشر قرار داده است.


انس با قرآن، موجب لطافت و نورانیت درون و توسعه قلب برای دریافت عنایت های ماه مبارک رمضان و شب قدر می شود. سیره اهل بیت علیهم السلام در ماه مبارک رمضان، ختم متعدد قرآن بوده که حکایت کننده اهمیت این کتاب الهی است.


بخشی از گله های قرآن و اهل بیت علیهم السلام از بشر، به دلیل عدم ثبات و عدم استقرار در اعمال عبادی و اعمال صالح و کارهای خیر است. ماه رمضان، ماه ثبات و استقرار در اعمال صالح، به ویژه قرائت قرآن است. ماه مبارک رمضان، ماه انس با قرآنی است که منبع نور و نمایان کننده راه لیلة القدر است. انسان ها باید در این ماه، با قرآن انس پیدا کنند و در انس با قرآن، به ثبات برسند. کثرت قرائت در ماه مبارک رمضان به طور ویژه مطلوب است.


در روایتی، قرائت صد بار سوره دخان از ابتدای ماه تا شب بیست و سوم، برای شناخت این شب وارد شده است.14 در روایت دیگر به جای آن، هزار بار سوره قدر آمده است.15


دعا برای درک لیلة القدر
در روایات اهل بیت علیهم السلام و در ادعیه ماه مبارک رمضان، از روز اول، اهمیت درک شب قدر مورد تذکر و طلب از درگاه خداوند متعال قرار می گیرد، تا انگیزه طلب در انسان ایجاد شده، از خواب غفلت بیدار گردد و فضیلت این شب را از دست ندهد.


در کلمات بزرگان اخلاق، از جمله مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در مراقبه های ماه مبارک رمضان چنین رسیده است:


از مهم ترین دعاها در ماه رمضان، دعای زیاد برای توفیق عبادت شب قدر و شب عید فطر است.16


زمینه سازی برای احیای شب قدر
استراحت کردن در روز قبل، کم خوردن غذا در شب قدر برای آمادگی شب زنده داری، زمینة بهره برداری از شب قدر را در انسان فراهم می کند. همچنین بنا بر توصیه برخی بزرگان، ادعیه و اعمال عبادی متناسب با حال و نشاط انسان از قبل، برای انجام در شب قدر، انتخاب شود.


اعمال شب قدر
در بیان اهل بیت علیهم السلام اعمال عبادی زیادی برای شب قدر سفارش شده است که انسان باید متناسب با مقتضای حال و توان خود، این شب را به این اعمال سپری کند. طبق فرموده قرآن کریم، عمل صالح، باعث تقویت و رفعت ایمان انسان می شود.17 حتی پنهان بودن شب قدر میان چند شب، بنا بر مصلحت هایی بوده که شاید یکی از این مصلحت ها ترغیب مردم بر اعمال صالح بیشتر باشد. شایسته است نگذاریم این شب از دستمان برود و در انجام اعمال، همه سعی و تلاشمان را به کار گیریم.


از جمله اعمالی که در این شب مورد سفارش قرار گرفته اند، عبارتند از:


1. غسل شب قدر؛


2. احیا و شب زنده داری؛


3. قرائت قرآن و بر سرگرفتن آن؛


4. نماز و دعا؛


5. استغفار و توبه؛



فهرست تفصیلی اعمال این شب در کتب مربوطه از جمله اقبال الأعمال سیدبن طاووس، المراقبات آیت الله ملکی تبریزی و مفاتیح الجنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی آمده است.


احیای شب قدر
احیا و شب زنده داری، مورد سفارش اهل بیت علیهم السلام بوده است که درک آن مانند دیگر عبادات، مراحل و مراتبی دارد. حداقل آن مرتبه، بیداری چشم و گوش است. حضرت صدیقه کبرا علیها السلام ظرف آبی را کنار خود قرار می دادند و به صورت فرزندان خود آب می پاشیدند تا به خواب نروند و شب را به احیا سپری کنند. البته مرحله کامل تر، این است که علاوه بر بیداری چشم و گوش، دل انسان هم بیدار و دور از غفلت حقیقت شب قدر و صاحب شب قدر باشد.


قرائت قرآن
در شب قدر به صورت خاص، قرائت سوره هایی مورد سفارش قرار گرفته است؛ از جمله سوره های دخان، روم، عنکبوت و هزار بار سورة قدر که خیلی سفارش می شده است. اگر کسی نمی تواند هزار بار این سوره را بخواند، حداقل صد مرتبه بخواند. سورة قدر، یعنی توجه به همان زاویة حقیقی لیلة القدر که با قرائت این سوره، توجه انسان به آن حقیقت جلب شده، زمینه استفاده از آن فراهم می شود.


برخی بزرگان، گاهی از اول تا آخر ماه مبارک رمضان، شبی هزار بار سورة قدر را می خوانده اند.


قرائت قرآن
در شب قدر به صورت خاص، قرائت سوره هایی مورد سفارش قرار گرفته است؛ از جمله سوره های دخان، روم، عنکبوت و هزار بار سورة قدر که خیلی سفارش می شده است. اگر کسی نمی تواند هزار بار این سوره را بخواند، حداقل صد مرتبه بخواند. سورة قدر، یعنی توجه به همان زاویة حقیقی لیلة القدر که با قرائت این سوره، توجه انسان به آن حقیقت جلب شده، زمینه استفاده از آن فراهم می شود.


برخی بزرگان، گاهی از اول تا آخر ماه مبارک رمضان، شبی هزار بار سورة قدر را می خوانده اند.


توسل به اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
شب قدر، شب قرآن و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ زیرا این دو با هم مربوطند. طبق فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در حدیث ثقلین، این دو از هم جدا شدنی نیستند و بنابر فرموده امام صادق علیه السلام سوره قدر، سوره اهل بیت علیهم السلام است. شب امضای پرونده و مقدرات سال آینده توسط حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ لذا شب ارتباط با قرآن همراه با توسل به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در روایات، خواندن دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در همه وقت، مورد سفارش قرار گرفته است؛ یعنی باید در همه حالات، متوجه و متذکر امام بود.


حکیمانه
راه فهم قرآن
آیت الله بهاء الدینی رحمه الله: اگر کسی بخواهد با کتاب الهی و با قرآن آشنا شود، باید مرد خدا شود. کسی که مرد خدا نشده، ممکن است با ترجمه و مفاهیمی آشنا شود، ولی مادامی که انسان حرکت الی الله نداشته باشد با آن حقیقتی که حقیقت مطلوب است آشنا، نمی شود. خدا همه را موفق کند که لااقل، مراحل اولیه فهم کتاب را پیدا کنیم و این ممکن نیست مگر با تقوا. باید از محرمات الهی پرهیز و واجبات الهی را ادا کرد. رذائل نفسانی را از خود دور کرده و به اخلاق فاضله انسانی از علم و عدالت و عفت و. .. متخلق شد.18


پی نوشت ها
1. در تنظیم این نوشتار از سخنان استاد گرانقدر، جناب حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری -دامت برکاته- بهره گرفته ایم.

2. بدیهی است این تقسیم بندی، با اندکی تسامح قابل طرح است.

3. مجمع البیان، ج10، ص 518.

4. سوره قدر: 4.

5. سوره دخان: 6.

6. کافی، ج 1، ص 532.

7. سوره دخان: 3.

8. کمال الدین، ج 1، ص 281؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 381.

9. قال النبی صلی الله علیه وآله وسلم: «من طلب شیئاً و جدَّ وجد» نهج الفصاحه، ص 77.

10.مراقبات، ص 224.

11. سوره قدر: 1-3.

12. ترجمه المراقبات، ص 276.

13. از دست دادن اصل سرمایه را خسران می گویند. (مفردات راغب، ص 281).

14. کافی، ج 1، ص 196؛ آمال شیخ صدوق، ص520.

15. إقبال الاعمال، ج 1، ص149.

16. ترجمه المراقبات، ص 276.

17. سوره فاطر: 10 «...إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ..».

18. نردبان آسمان، ص 57.
حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان

اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان

اعمال مخصوصه شب نوزدهم چند چیز است :


اوّل: صد مرتبه اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ .


دوّم: صد مرتبه اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ .


سوّم بخواند دعاء یا ذَاالَّذی کانَ را که در قسم چهارم گذشت .


چهارم بخواند:


اَللّهُمَّ اْجْعَلْ فیما تَقْضی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الاْمْرِ الْمَحْتُومِ


خدایا قرار ده در آنچه حکم کرده و مقدر فرموده ای از سرنوشت حتمی


وَ فیما تَفْرُقُ مِنَ الاْمْرِ الحَکیمِ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَفِی الْقَضاَّءِ الَّذی لا


و در آنچه جدا کنی از فرمان حکیمانه ات در شب قدر و در آن قضا و قدری که برگشت و


یُرَدُّ وَلا یُبَدَّلُ اَنْ تَکْتُبَنی مِنْ حُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ


تغییر و تبدیلی ندارد که نام مرا در زمره حاجیان خانه محترمت (کعبه) بنویسی آنان که حجشان


الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمُ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ وَاجْعَلْ


مقبول و سعیشان مورد تقدیر و گناهانشان آمرزیده و کردار بدشان بخشوده شده است و قرار ده


فیما تَقْضی وَتُقَدِّرُ اَنْ تُطیلَ عُمْری وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ فی رِزْقی


در آنچه مقدر فرموده ای که عمر مرا طولانی کرده و روزیم را وسیع گردانی


وَتَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا و به جای این کلمه حاجت خود را ذکر کند


و درباره ام چنین و چنان کنی.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
رفتار شناسی امیرالمومنین علی علیه السلام در برخورد با فتنه ها

رفتار شناسی امیرالمومنین علی علیه السلام در برخورد با فتنه ها

بسیاری از اوقات حق و باطل به هم آمیخته می شوند و افرادی از سر تبعیت از هوای نفس بدعت هایی می آفرینند که در عین باطل بودن از آن جا که

شباهت با حق دارد، گروهی را می فریبد و آنان را در دام فتنه می اندازد. اگر حق و باطل کاملاً روشن و واضح بودند،

فراد می توانستند به راحتی حق را تشخیص داده و به آن عمل کنند و نیز از باطل دوری گزینند.

در چنین شرایطی افراد بی بصیرت به خاطر فهم اشتباه به عنوان ابزاری در دست دشمنان قرار می گیرند و ناخواسته و با نیت حق مداری

به عنوان عاملان عده ای که تعمداً حق و باطل را درهم آمیخته اند، عمل می کنند.


علی علیه السلام در این خصوص به خوارج فرمودند:

«ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیهه؛ شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود

پلید شما برای زدن نشانه خود استفاده می کند.»

و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می افکند.


لازمه شناخت رفتار شناسی امیرمومنان علی علیه السلام در برخورد با فتنه ها و الگو گیری از آن، شناخت سنخ فعالیت های فتنه آفرینان

در راستای نیل به مطامع خود در جامعه ارزشی می باشد.

رئوس این فعالیت ها عبارت اند از:



۱- بهانه های عامه پسند

در زمان حکومت علی علیه السلام سوژه پیراهن عثمان برای مخالفان آن حضرت بهانه مناسبی بوده است.

عجیب این است که کسانی که خود در رأس مخالفان حکومت عثمان بودند حتی شادی خود را از قتل عثمان پنهان نکردند، پیراهن خونین عثمان

را علم کردند و به مخالفت با علی علیه السلام برخاستند.


ابن ابی الحدید می گوید:
طلحه، سخت ترین تحریک کنندگان علیه عثمان بود و بعد از او زبیر در این قسمت از همه بیشتر پافشاری می کرد.


بلاذری از ابی مخنف و دیگران نقل کرده است:


وقتی مردم، عثمان را محاصره کردند، طلحه برای آنکه حلقه محاصره تنگ تر شده و عثمان کشته شود از ارسال آب و نان برای عثمان جلوگیری می کرد.

تا آنجا که علی علیه السلام از این ماجرا به خشم آمد و برای عثمان آب فرستاد.


حضرت علی علیه السلام این جریان را چنین تحلیل می کند:


«به خدا سوگند او(طلحه) برای خونخواهی عثمان با عجله دست به کار نشد، جز اینکه می ترسید خون عثمان از خود او مطالبه شود

زیرا او متهم به قتل عثمان است و در میان مردم از او حریص تر بر کشتن عثمان یافت نمی شود…»​


و در جای دیگری می فرماید:
«و انهم لیطلبون حقاً هم ترکوه و دماء، هم سفکوه»


و اینان در طلب حقی هستند که خود آن را ترک کرده اند و خواهان خونی که خود آنرا ریخته اند.



علی علیه السلام شیوه پیمان شکنان را بهانه جویی و سوژه یابی معرفی می فرماید:

بهانه هایی که می آورند چیزهایی است که تنها در ظاهر، رنگ و رویی دارد و در باطن هیچ.


۲- استفاده ابزاری از چهره های مقبول

دشمنان تلاش می کنند تا با استفاده از این چهره ها، مردم را با خود همراه سازند.

ناکثین در راه هدف شوم خود، عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله را با خود همراه کردند

زیرا عقیده داشتند، مسلمانان به خاطر احترام به پیامبر صلی الله علیه و آله همراه عایشه در راه مبارزه با علی علیه السلام

همگام می شوند و این نقشه نیز مؤثر واقع شد.


علی علیه السلام درباره این روش مبارزه ناکثین چنین می فرماید:


«پس اینان شورش کردند، در حالی که همسر رسول خدا را همچون کنیزی که برای فروش می برند، به دنبال خود کشاندند

در حالی که همسران خود را در خانه پشت پرده نگه داشتند(تا از نظر بیگانگان دور باشند) و پرده نشین حرم پیامبر را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند»



عایشه عالی ترین چهره برای تبلیغات طلحه و زبیر بود. این دو از عنوانم المؤمنین سوء استفاده فراوان کردند و از این راه توانستند

مردم را در جنگ جمل علیه علی علیه السلام بسیج کنند.

علی علیه السلام در برخورد با این شیوه دشمن می فرماید:
«راه جلوگیری از انحراف این است که حق را شناخت نه شخصیت افراد را»


این طریق بهترین شیوه برای حفظ انقلاب ها و آرمان ها است و باید مورد توجه ملت ایران نیز قرار گیرد.




۳- ایجاد شبهه


شبهه چیزی است که شبیه به حق است.

علی علیه السلام می فرماید:


«شبهه را از این رو شبهه نام نهادند که شباهت به حق دارد اما برای دوستان خدا، نوری که آنان را در تاریکی های شبهه راهنمایی کند، یقین آن ها است،

و راهنمای آن ها، مسیر هدایت است، ولی دشمنان خدا، گمراهی شان آنان را به شبهات دعوت می کند.»



علی علیه السلام یکی دیگر از روش های دشمنان را ایجاد شبهه در میان مردم می داند و معتقد است برای مردمی که به حقایق واقف نیستند،

بزرگ ترین خطر، شبهه است،

زیرا عامه مردم آنقدر قدرت تجزیه و تحلیل ندارند که باطل را تشخیص داده و لباس حق را از تن باطل برکنند و دشمنان نیز در پی همین فرصت هستند.


به اعتقاد علی علیه السلام، دشمنان، باطل را در لباس حق به مردم جلوه می دهند، تا آنجا که گاه حتی بر نزدیکان هم، حق مشتبه می گردد.

کار شبهه، گاه به آنجا می رسد که حتی «حق ناطق» و «تبلور راستین حق» هم باید تلاش زیادی برای معرفی حق کند تا شبهه داران باور کنند که

لباس حق را بر باطل پوشانیده اند.


هنگامی که علی علیه السلام نزدیک بصره رسید، پیمان شکنان کسی را نزد حضرت فرستادند تا حقیقت حال را جویا شود و بدانند با

شورشگران (ناکثین) چگونه رفتار خواهد کرد

تا شبهه از دلشان زدوده گردد. امام علیه السلام چگونگی رفتار خویش را به شکلی بیان فرمود که برای این شخص روشن شد حق با آن حضرت است،

در این هنگام که امام اعتراف او را نسبت به حقانیت خویش یافت از او خواست بیعت کند، اما او پاسخ داد:


من فرستاده گروهی هستم و از پیش خود کاری نمی کنم. امام علیه السلام فرمود:


-اگر آن ها تو را گسیل می داشتند که محل ریزش باران را برایشان بیابی و سپس به سوی آن ها باز می گشتی

و از مکان سبزه و آب آگاهشان می کردی اگر مخالفت می کردند و به سرزمین های بی آب و علف روی می آوردند تو چه می کردی؟


-آن ها را رها می ساختم و به جایی که آب و گیاه بود می رفتم.


-پس دستت را دراز کن و بیعت نما.


آن شخص می گوید:

سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق بر من، توانایی امتناع را نیافتم و با آن حضرت بیعت نمودم.



۴- مکر و حیله

شورشگران بصره از راه مکر و حیله وارد صحنه کارزار شدند. این ها از اولین کسانی بودند که با آن حضرت بیعت کردند و بعداً پیمان خود را شکستند.

یکی از آن ها مروان بن حکم بود. وی در جنگ جمل اسیر شده بود و با وساطت امام حسن و امام حسین علیه السلام آزاد شد.

پس حسنین علیه السلام از امام علی علیه السلام خواستند که مروان می خواهد با شما بیعت کند. حضرت با لحنی خشم آلود فرمود:


«مگر او پس از قتل عثمان با من بیعت نکرد. هرگز نیازی به بیعت او ندارم دستش دست یهودی(دست خیانتکار و بی وفا) است،

اگر با دستش بیعت کند، با پشت خود به شکستن پیمان اقدام می کند.»


5- تبلیغات و جوسازی

یکی دیگر از شگردهای همیشگی اهل باطل، جوسازی و تبلیغات منفی است. دشمنان با ایجاد جریان های انحرافی، افرادی را اسیر خود کرده

به دنبال خویش می کشانند.

علی علیه السلام می فرماید:


«ای مردم! در طریق هدایت از کمی افراد وحشت نکنید زیرا مردم در اطراف سفره ای اجتماع کرده اند که مدت سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است.»​


امام علیه السلام از تبلیغات دشمنان به رعد و برق تعبیر می کند و تأکید می کند که آنان از طریق سرو صدا هم نمی توانند به نتیجه برسند

زیرا باطل محکوم به فنا است و آن ها مرد شعار هستند نه مرد عمل، ولی اهل ایمان اول عمل می کند بعد شعار می دهد.



«قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل و لسنا نرعد حتی نوقع ولانسیل حتی نمطر»


بازیگران کارزار جمل، رعد و برق ها به راه انداختند و بالاخره با آن همه هیاهو و خروش، شکست خوردند ولی ما برای تهدید دیگران رعدآسا نمی خروشیم

تا شکست دشمن تهدید عملی برای آنان گردد و تا باران سیل آور نبارانیم سیلی به راه نمی اندازیم.


۶- ایجاد اختلاف و تفرقه در صف مسلمین

امیرالمؤمنین علیه السلام بیش ترین تاکید را بر وحدت مسلمانان داشته و معتقدند که برای استحکام نظام و حرکت اجتماعی وحدت

و هماهنگی، لازم و تفرقه زیانبخش است.

آن حضرت بیان می دارند که دشمنان وی از طریق تفرقه در صفوف یارانش توانستند غائله جمل و صفین را به وجود آورند و مردم را به شورش

علیه حکومت اسلامی دعوت کنند.

آن حضرت درباره دشمنانش می فرماید:


«بر مأموران من و خزانه داران بیت المال مسلمین که در اختیار من است وارد شدند و در شهری که همه مردمش در اطاعت و بیعت من هستند قدم گذاردند،

وحدت آن ها را برهم زدند و جمعیت آن ها را که همه با من بودند به شورش واداشتند.»



وحدت در نزد علی علیه السلام آن چنان مهم و با ارزش است که به خاطر حفظ وحدت جامعه اسلامی
بیست و پنج سال سکوت را در پیش گرفت.


۷- استفاده ابزاری از مقدسات

یکی از شیوه های دشمنان در طول تاریخ، استفاده ابزاری از مقدسات بوده است. استفاده معاویه در جنگ صفین از قرآن برای فریب یاران علی علیه السلام

نمونه ای از این شیوه است. حضرت علی علیه السلام پس از فتنه تحکیم، در نامه ای به معاویه نوشت:



«ثم انک قد دعوتنی الی حکم القرآن و لقد علمت انک لست من اهل القرآن و لاحکمه ترید؛


تو مرا به حکم قرآن دعوت کردی در حالی که اهل قرآن نیستی و حکم او را نمی خواهی»



از نظر علی علیه السلام خوارج، گروهی خشکه مقدس و جاهل مقدس مآب بودند و دشمنان نیز با تفسیرهای غلط از دین از این جماعت

بهره ها گرفتند و آن ها را علیهعلی علیه السلام شوراندند.


نکته قابل توجه آنکه همه این اقدامات در
بستر جهالت مردم انجام می گیرد. به عنوان نمونه علی علیه السلام در این خصوص معتقدند

که طلحه و زبیر با استفاده از جهالت مردم بصره توانستند شورش به پا کنند.


امام علی علیه السلام در این باره خطاب به مردم بصره می فرماید:


«سرزمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور، عقل هایتان سبک و افکار شما سفیهانه است، پس هدف خوبی

برای تیراندازانید و لقمه چربی برای مفتخواران و صیدی برای صیادان»



افراد جاهل، سریع ابزار و آلت دست زیرک ها قرار می گیرند و سد راه مصالح عالیه اسلامی واقع می شوند.

همیشه منافقان بی دین، مقدس نماهای احمق را علیه حکومت اسلامی برمی انگیزانند.




اینک بعد از ذکر رئوس فعالیت های فتنه آفرین به بیان
خطوط کلی برخورد علی علیه السلام با فتنه می پردازیم.



۱- هوشیاری در برابر دشمن

حضرت علی علیه السلام تاکید دارد، که باید پیوسته در برابر دشمن هوشیار بود و هرگز دشمن را کوچک نشمرد. همچنین فرموده اند:


«لا تأمن عدوا و ان شکر؛ از دشمن در امان نباش، هر چند از شما سپاس گزاری می کند.»​


از نظر علی علیه السلام باید پیوسته دشمن را زیر نظر داشت، اگر لحظه ای از دشمن غفلت کنیم، آسیب های فراوانی از ناحیه

دشمن وارد می شود. ایشان می فرمایند:


«من نام عن عدوه انبهته المکائد؛ کسی که از دشمن غفلت کند، حیله ها و کیدهای دشمن بیدارش خواهد ساخت».​


حضرت علی علیه السلام در سفارش
به مالک اشتر در پذیرش صلح شرافت مندانه می فرمایند:


«زنهار، زنهار، سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک می شود که غافلگیر سازد.

بنابراین دوراندیشی را به کار ببند و خوش بینی را متهم کن»​


علی علیه السلام مهم ترین ویژگی خود را هوشیاری در برابر دشمن می داند و می فرماید:


«به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و

دشمنی که در کمین او است غافلگیرش کند(من غافل گیر نمی شو)»​


حضرت با بیان این سخن، توطئه طلحه و زبیر را در به دست گرفتن بصره و کوفه ناکام گذاشت.



۲- تبیین

دومین شیوه برخورد مولای متقیان علی علیه السلام در برابر دشمنان، اتخاذ راه های اصولی، منطقی و شیوه استدلال است.

حضرت به استناد آیه قرآن که می فرماید:


«ادع الی سبیل ربک بالحکمه» با روش منطقی، دشمنان را مهار کرده و از این طریق می آموزد که همواره منطق و استدلال را در مبارزه نباید فراموش کرد.


«زبیر می پندارد که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل، پس او اقرار به بیعت می کند ولی مدعی است که با قلب نبوده است،

بنابراین، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد وگرنه باید به بیعت خود بازگردد و به آن وفادار باشد.»


پس از آن که امام علی علیه السلام شریعه فرات را از دست اصحاب معاویه گرفت و اجازه استفاده از آب را به دوست و دشمن داد تا مدتی دست به جنگ نزد

و پیامی هم بین او و معاویه رد و بدل نشد. این سبب شد که بین عراقیان زمزمه درگرفت که چرا امام، فرمان جهاد صادر نمی کند؟

به امام گفتند ما نیامده ایم این جا وطن گزینیم. زنان و فرزندان خود را در کوفه گذارده واین جا آمده ایم که با سپاه معاویه و دشمن مبارزه کنیم.

حضرت فرمود: افراد لشگر چه می گویند؟ پاسخ دادند: بعضی معتقدند از ترس کشته شدن، فرمان جنگ صادرنمی کند!


و بعضی می گویند در مبارزه و جنگ با شامیان تردیددارد. حضرت در پاسخ اینان فرمود:

«اما قولکم احل ذلک کراهیة الموت فو الله ما ابالی دخلت الی الموت او خرج الموت الی؛ اما اینکه می گویید

آیا این تاخیر به خاطر ترس از مرگ است به خداسوگند باک ندارم، من به سوی مرگ روم یا مرگ به سوی من آید!»

«و اما قولکم شکا فی اهل الشام فو الله ما دفعت الحرب یوما الاو انا اطمع ان تلحق بی طائفة فتهتدی بی و تعشوا الی ضوئی وذلک احب

الی من ان اقتلها علی ضلالها و ان کانت تبوء بآثامها؛ اما این که می گویید در مبارزه با شامیان تردید داشته باشم،هرگز چنین نیست

به خدا سوگند! حتی یک روز جنگ را به تاخیرنیانداختم مگر آن که امیدوار بودم، عده ای از آن ها به ما پیوسته و هدایت شوند و

در لابلای تاریکی ها پرتوی از نور مرا ببینند وبه سوی من آیند و این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است، گرچه در این صورت نیز

به جرم گناهانشان گرفتارمی شوند.»



کثیر بن نمر گوید: در نماز جمعه شرکت کرده بودم و مستمع خطبه های حضرت امام علی علیه السلام بودم. در این هنگام مردی آمد و

شعار خوارج را سر داد که «لا حکم الا الله». سپس یکی دیگر ازخوارج از جای دیگر مسجد برخاست (با هماهنگی می خواستند

در نمازجمعه مولی اخلال ایجاد کنند)

حضرت به آن ها فرمود: بنشینید! بله حکمی جز حکم خدا نیست ولکن این جمله ای است که ازآن اراده باطل دارید (حکم یعنی قانون، قانونی بهتر از قانون

خدا نیست ولکن خوارج آن را به معنای حاکم می گرفتند) من هم منتظر حکم خدا در مورد شما هستم؛

سپس فرمود:

«الا ان لکم عندی ثلاث خلال ما کنتم معنا» آگاه باشید تا با ماهستید (نه بر ما و مخالف مسلحانه) شما را از سه حق ممنوع نخواهم کرد:

«ان نمنعکم مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و لانمنعکم فیئا ما کانت ایدیکم معنا و لا نقاتلکم حتی تقاتلوا»


۱- شما را از حضور در مسجد برای یاد خدا ممنوع نخواهیم کرد.


۲- حقوقتان را مادامی که با ما هستید قطع نخواهیم ساخت.


۳- تا وقتی که دست به سلاح نشدید با شما نخواهیم جنگید. ثم اخذ فی خطبته… سپس حضرت خطبه خود را ادامه داد.



در سخنی دیگر آمده است که حضرت فرمود:

«ان سکتوا ترکناهم و ان تکلموا حاججناهم و ان افسدواقاتلنا؛ هم اگر سکوت کنند، آنان را به حال خودشان وا خواهیم گذاشت

و اگر حاضر به گفت و گو باشند با آن ها گفت و گو و محاجه خواهیم کردو اگر افساد کنند با آنان خواهیم جنگید.» و

در سیره حضرت از این گونه رفتار فراوان است.



۳- گرفتن بهانه از دست دشمن

دشمنان علی علیه السلام برای منفور جلوه دادن چهره و حکومت علی علیه السلام پیراهن عثمان را علم کردند و ایشان را قاتل عثمان خطاب کردند.


آن حضرت در خطبه های مختلف به تحلیل این ماجرا می پردازد و از این طریق بهانه را از دست دشمن می گیرد زیرا می دانست که اگر این بهانه

در جامعه دامنگیر شود، موفقیت بزرگی برای دشمن محسوب می شود.



۴- استفاده از زور

امیرالمؤمنین علی علیه السلام آخرین راه حل را به کارگیری زور در مقابله با دشمن می داند آن حضرت معتقد است گاهی دشمن از طریق مسالمت آمیز

اصلاح نمی شود و ادامه وجود آن باعث فساد و ظلم در جامعه می شود و باید نابود شود:

«…پس اگر از آن سر باز زنند لبه تیز شمشیر را در اختیار آن ها قرار می دهم و این کار برای درمان باطل و یاری حق کفایت می کند».

گنجینه معارف حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سخنان تکان دهنده استاد فاطمی نیا

سخنان تکان دهنده استاد فاطمی نیا

گفت: توبه کردم، خدا منو میبخشه؟!

جواب داد: تو توبه کردی با پای خودت اومدی،‌خدا دنبال فرار کرده ها فرستاده!


دانلود کلیپ
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کاش می‌دانستم جای تو کجاست

کاش می‌دانستم جای تو کجاست

ای آمرزنده هر چه گناه!

به نور تو بود که ما هدایت شدیم و به مدد فضل تو به قله استغنا رسیدیم و شب و روز را در بستر نعمت‌های تو گذراندیم.

اینک این کوله بار گناهان ماست پیش روی تو و این هم دست‌های توبه و استغفار ماست آویخته به دامن تو ...

تو با نعمت‌هایت دست دوستی به ما دادی و ما با گناهانمان به آتش دشمنی دامن زدیم.

از آن سمت، خوبی‌های تو بود که بر ما فرود می‌آمد و از این سمت، بدی‌های ما که به سوی تو صعود می‌کرد.

تو از ازل خداوند کریم بوده‌ای و همیشه چنین خواهی بود».

«خدای من

اینک این منم. بنده تو که خود را به سوی تو می‌کشم، بیزارم از آنچه بوده‌ام و آنچه کرده‌ام. آن‌قدر که شرم و آزرم و حیا اجازة نگریستن به رخسارت را و رو در رو شدن

با تو را به من نمی‌دهد. و بخششت را می‌طلبم که عفو و بخشش، صفت زیبای کرامت توست.

خدایا!

من پناهنده دستهای توام. مرانم و به وادی یاس و حرمان نکشانم. عاطفه‌ات را از من دریغ مکن و نهال توقعم را به دست طوفان سرگشتگی مسپار.

کاش می‌دانستم جای تو کجاست؟

کاش می‌دانستم که کدامین زمین! کدامین خاک! جای پای توست....

چه سخت است بر من که همه را ببینم جز تو.

چه دشوار است بر من که هیچ ترنّمی، صدایی، نجوایی از تو نشنوم.»


خدایا! من پناهنده دستهای توام. مرانم و به وادی یاس و حرمان نکشانم. عاطفه‌ات را از من دریغ مکن و نهال توقعم را به دست طوفان سرگشتگی مسپار.


کاش می‌دانستم جای تو کجاست؟

در خوشبختی من کجاست پروردگار من، وقتی که سعادت، جز از مشرق دست های تو طلوع نمی کند.

مفرّ من، روزنه نجات من، گریزگاه من کجاست، وقتی هیچ پناهی جز تو نیست...

نه آنکس که نیکی کند از یاری و رحمت تو مستغنی است، نه آن کس که اهل بدی و بی باکی است و در مسیر نارضایتی تو قدم می زند، می تواند از حیطه قدرت تو خارج شود.



خدای من!

من تو را به خودت شناختم، با خودت و به واسطه خودت. تو بودی که مرا به سوی خودت راه نمودی، ت

و بودی که مرا به خودت خواندی و دعوتم کردی. اگر تو نبودی و اگر تو نمی کردی، من چه می دانستم که تو کیستی.»


شکوای سبز سیدمهدی شجاعی

ترجمه و برداشت آزاد سیّد مهدی شجاعی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
عید فطر

عید فطر

واژه عید، در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است و معانی مختلفی برای آن ذکر کرده اند، از جمله: «خوی گرفته »،

«هر چه باز آید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن »، «روز فراهم آمدن قوم »، «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگی باشد»،

گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادی نوینی باز آرد. (2)


ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخی بر آن هستند که اصل واژه عید از «عادة » است، زیرا آنان (قوم)، به جمع آمدن در آن روز، عادت کرده اند. (3)

چنانکه گفته شده است: «القلب یعتاده من حبها عید.»

و نیز یزید بن حکم ثقفی در ستایش سلیمان بن عبد الملک گفته است:

امسی باسماء هذا القلب معمودا

اذا اقول صحا یعتاده عیدا (4)

به گفته ازهری: عید در نزد عرب، زمانی است که در آن شادیها یا اندوه ها، باز می گردد و تکرار می شود. ابن اعرابی آن را منحصر به شادیها دانسته است. (5)

واژه عید تنها یکبار در قرآن به کار رفته است:

«اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک » (6)

در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت از ماده عود به معنی بازگشت است، و لذا به روزهایی که مشکلات قوم و جمعیتی

برطرف می شود و بازگشتبه پیروزیها و راحتیهای نخستین می کند عید گفته می شود، و در اعیاد اسلامی به مناسبت اینکه

در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج،

صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز می گردد، و آلودگیهایی که بر خلاف فطرت است، از میان می رود، عید گفته شده است.

و از آنجا که روز نزول مائده نیز، روز بازگشت به پیروزی و پاکی و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح(ع) آن را عید نامیده است.

همان طور که در روایات وارد شده، نزول مائده در روز یکشنبه بوده و شاید یکی از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است.


روایتی که از علی(ع) نقل شده: «و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید» هر روز که در آن معصیت خدا نشود، روز عید است،

نیز اشاره به همین موضوع دارد، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزی و پاکی و بازگشت به فطرت نخستین است. (7)


از«سوید بن غفله » نقل شده است: در روز عید بر امیر المؤمنین علی(ع) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (8) و ملبنة (9) است;

پس به آن حضرت عرض کردم: روز عید و خطیفه؟!.


آن حضرت فرمود: «انما هذا عید من غفر له » این عید کسی است که آمرزیده شده است. (10)

و نیز در یکی از اعیاد، آن حضرت فرمود:



«انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید» امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه اش را پذیرفته

و عبادتش را سپاس گزارده است; هر روزی که خداوند مورد نافرمانی قرار نگیرد، عید راستین است.


در روایات اسلامی برای اعیاد - بویژه اعیاد مذهبی، از جمله عید فطر - آداب و رسوم خاصی مقدر شده; در حدیثی از معصوم(ع) آمده است.

«زینوا اعیادکم بالتکبیر»عیدهای خودتان را با تکبیر زینت بخشید.

«زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس » عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینت بخشید.



عید فطر

عید فطر یکی از دو عید بزرگ اسلامی است که درباره آن احادیث و روایات بیشماری وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه گذرانده و

از خوردن و آشامیدن و بسیاری از کارهای مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر

و پاداش خود را از خداوند می طلبند;

اجر و پاداشی که خود خداوند به آنان وعده داده است.


امیر المؤمنین(ع) در یکی از اعیاد فطر خطبه ای خوانده اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده اند:

خطب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) یوم الفطر فقال: «ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون

و هو یوم اشبه بیوم قیامکم،

فاذکروا بخروجکم من منازلکم الی مصلاکم خروجکم من الاجداث الی ربکم و اذکروا بوقوفکم فی مصلاکم وقوفکم بین یدی ربکم، و اذکروا برجوعکم الی منازلکم

رجوعکم الی منازلکم فی الجنة.


عباد الله! ان ادنی ما للصائمین و الصائمات ان ینادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف

من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون.»(11)


ای مردم! این روز شما روزی است که نیکوکاران در آن پاداش می گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و ناامید می گردند و این شباهتی

زیاد به روز قیامت دارد. پس با خروج از منازل و رهسپاری به سوی جایگاه نماز عید، خروجتان را از قبر و رفتنتان را به سوی پروردگار به یاد آورید، و با ایستادن

در جایگاه نماز، ایستادن در برابر پروردگارتان را یاد کنید، و با بازگشت به سوی منازل خود، بازگشتتان به سوی منازلتان در بهشت برین را متذکر شوید.

ای بندگان خدا. کمترین چیزی که به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد

و می گوید: هان! بشارتتان باد، ای بندگان خدا که گناهان گذشته اتان آمرزیده شد! پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید؟


عارف وارسته، «میرزا جواد آقا ملکی تبریزی » درباره عید فطر آورده است:

«عید فطر روزی است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و مخصوص هدیه بخشیدن

و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته است. خداوند به آنان اجازه داده است تا در این روز نزد حضرتش گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند

و ادب بندگی به جای آرند; چشم امیدبه درگاه او دوزند و از خطاهای خویش پوزش خواهند; نیازهای خویش به نزد او آرند و آرزوهای خویش از او خواهند.

و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازی به او آرند،

برآورد و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشد، از مهربانی و بنده نوازی، بخشایش و کارسازی در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمی برند.» (12)


روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شد و رخصت داده شد

که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند. فطر و فطر و فطور به معنای خوردن و آشامیدن است و گفته شده است

که به معنای آغاز خوردن و آشامیدن نیز هست.

به همین دلیل است که پس از اتمام روز و هنگام مغرب شرعی در روزهای ماه رمضان، انسان افطار می کند، یعنی اجازه خوردن، پس از امساک از

خوردن به او داده می شود.


عید فطر دارای اعمال و عباداتی است که در روایات معصومین(ع) به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصی نیز درباره آن آمده است.

از سخنان معصومین(ع) چنین استفاده می شود که روز عید فطر، روز گرفتن مزد است، و لذا در این روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند

و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلی نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.


در قنوت نماز عید می خوانیم:

«... اسئلک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلی علی محمد

و آل محمد و ان تدخلنی فی کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد،

صلواتک علیه و علیهم اللهم انی اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون ».

بارالها! به حق این روز که آن را برای مسلمانان عید و برای محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار داد، از تو می خواهم که

بر محمد و آل محمد درود بفرستی و مرا در هر خیری وارد کنی که محمد و آل محمد را در آن وارد کردی! و از هر سوء و بدی که

محمد و آل محمد را از آن خارج ساختی خارج کن! درود و صلوات تو بر او و آنها!

خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایسته ات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.


در صحیفه سجادیه نیز دعایی از امام سجاد(ع) به مناسب وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:

«اللهم صل علی محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فی یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مر علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب و اغفر لنا ما خفی

من ذنوبنا و ما علن... اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا الذی جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه

او سوء اسلفناه او خاطر شر اضمرناه توبة من لا ینطوی علی رجوع الی ذنب و لا یعود بعدها فی خطیئة.»


پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدی مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایی قرار

ده که بر ما گذشته است: که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهی و گناهانمان را بشویی و بر ما ببخشایی گناهانی را که در پنهان و آشکارا انجام دادیم...

خداوندا! در این روز عید فطر، که برای مؤمنان روز عید و خوشحالی و برای مسلمانان روز اجتماع و گردهمایی است، از هر گناهی که مرتکب شده ایم و هر کار

بدی که کرده ایم و هر نیت ناشایسته ای که در ضمیرمان نقش بسته است به سوی تو باز می گردیم و توبه می کنیم، توبه ای که در آن بازگشت

به گناه هرگز نباشد و بازگشتی که در آن هرگز روی آوردن به معصیت نباشد.


بارالها!این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشت به سوی خود و توبه از گناهان عطا فرما. (13)

پی نوشت ها:


1) این مقاله پیش از این در جلد دوم ره توشه رمضان سال 1376 صفحه 245 به بعد درج گردیده است.
2) دهخدا، ذیل عید، تاج العروس زبیدی، ج 8، ص 438-439.
3) لسان العرب، ابن منظور، ج 3، ص 319.
4) همان، تاج العروس زبیدی، ج 8، ص 438.
5) لسان العرب، همان، تاج العروس زبیدی، ج 8، ص 439.
6) مائده، 114.
7) تفسیر نمونه، 5/131.
8) خوراکی از آرد و شیر.
9) غذایی یا حلوایی که با شیر تهیه می شود.
10) بحار الانوار، ج 40، خ 73.
11) میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 7، ص 131-132.
12) المراقبات فی اعمال السنه، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص 167، به نقل از مجله پاسدار اسلام، ش 101، ص 10.
13) ر. ک: ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 101، ص 10-11-50.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
عید فطر روز تولد دوباره انسان است
عطر دل انگیز ایمان در دل ها به مشام می رسد. گلبوته های صبر و مبارزه با نفس در جان ها شکفته می شود. روز عید فطر همه چیز رنگ و بوی خدایی دارد. هر چه اعمال نیک، تقوا و پرهیزکاری انسان بیشتر باشد، در روز عید به خدا نزدیک تر و عطر و بوی عید برای او دلپذیرتر است. عید فطر زمان شکفتن گل های ایمان در دل و جان انسان است. تحفه خداوند به مؤمنانی است که با سلاخ روزه به غبارروبی خانه دل پرداخته اند. آنان که پلیدی را از جان خود بیرون رانده اند و به جای آن اخلاص و ایمان را جایگزین کرده اند. آری عید سعید فطر روز تولد دوباره انسان است.


رحمت خدا در روز عید
خداوند برخی از روزها را نسبت به روزهای دیگر پربرکت و نورانی ساخته است. زندگی انسان آمیخته از خوشی ها و سختی ها و موفقیت ها و ناکامی ها است. در کنار دیگر روزها اعیاد الهی مانند ستاره های زیبا می درخشند.


خداوند در رو زعید، درِ رحمت خویش را به روی تمامی بندگان می گشاید از این رو انسان های گنهکار فرصت این را دارند تا بخشش و رحمت الهی بهره مند شوند. گویی روح انسان دوباره جوان می گردد و رایحه خوشبوی الهی در کالبدش دمیده می شود.


ضیافت خدا
انسان مؤمن در طول ماه پربرکت رمضان فرمان خداوند را اطاعت می کند، آنچه خداوند واجب کرده است مو به مو انجام می دهد، رنج گرسنگی و تشنگی و تربیت نفس و عبادت حق را تحمل می کند و لذت ترک گناه را درک می کند. هر کس که در این ماه در رسیدن به حق و کسب رضای معبودگری سبقت را برده باشد، سهم بیشتری از برکات خوان گسترده عید سعید فطر خواهد داشت.


نماز عید فطر
در روز عید سعید فطر، انسان با خواندن نماز پرشکوه عید، چه معبود و ولی نعمت واقعی خویش نزدیک تر می شود. بندگان مؤمن و پرهیزکار خداوند با برآمدنِ اولین اشعه های زیبای خورشید، مهیّای برگزاری نماز پرشکوه عید می شوند. شکوه و عظمت نماز عید دل های مؤمنان را جلا می بخشد و دشمنان اسلام را خوار و ذلیل می سازد.


کمک به نیازمندان در روز عیدفطر
در روز عید فطر مسلمانان با پرداخت زکاة فطره قبل از برگزاری نماز، علاوه بر انجام وظیفه شرعی خویش باعث ریشه کنی فقر و رضایت خاطر برادران دینی و مسلمان خود می شوند. مسلمان زکات مال خویش را برای رضای حق و نزدیکی به خدا، قبولی روزه های ماه رمضان و بیمه کردن سلامت خود و خانواده تا آخر سال می پردازد.


گفتار حضرت علی(ع) در روز عید فطر
خداوندان به ما رحم کن و با غفران و آمرزشت ما را ببخش که تو والا و بزرگ مرتبه ای. امروز روزی است که خداوند آن را برای شما مسلمانان عید قرار داده و شما را شایسته و سزاوار این عید ساخته است. پس همواره به یاد خدا باشید تا خدا نیز به یاد شما باشد.


او را بخوانید تا اجابت کند، در این روز سعید زکوة فطره خویش را بپردازید که به راستی این سنت پیامبر شماست و از سوی پروردگار بر شما واجب شده است.


شبهات روز عید فطر با مقامات اخروی در کلام حضرت علی(ع)
حضرت امیرمؤمنان(ع) در روز فطر خطبه ای ایراد کردند و فرمودند: ای مردم! همانا این روز، روزی است که در آن نیکوکاران پاداش می یابند و هرزه کاران زیان می بینند. این روز شباهت بسیاری به روز رستاخیز دارد؛ پس وقتی از خانه هایتان به سوی مصلا می روید، روزی را یاد کنید که به سوی پروردگارتان بیرون می آیید، هنگامی که به نماز می ایستید، به یاد روزی باشید که در پیشگاه پروردگارتان می ایستید و وقتِ بازگشتن به خانه هایتان به یاد روزی باشید که به خانه های خود در بهشت باز می گردید.


عید فطر، روز بخشش گناهان
عید فطر روزی است که روزه داران پاداش یک ماه عبادت و کوشش خود را دریافت می کنند و عیدی می گیرند. پاداش روزه داران بخشش گناهان و خشنودی حضرت رحمان است. پس باید به هوش باشیم که پس از پایان این ماه مبارک در کارنامه اعمال خود جز نیکی نیاریم و در زمین مصفّای دل جز بذر خوبی نکاریم. حضرت امیر(ع) می فرمایند: «کمترین پاداش روزه داران آن است که در آخرین روز ماه مبارک رمضان فرشته ای آنان را ندا می دهد و می گوید: مژده باد بر شما ای بندگان خدا، که خداوند گناهان گذشته شما را بخشود. پس مواظب باشید که از این پس چه می کنید»


معنا و مفهوم عید در فرهنگ اسلامی
مفهوم عید در نظر بسیاری از مردم فقط به معنای شادی و لهو و لعب است. اینان در روزهای عید جایی برای یاد خدا و امور معنوی باقی نمی گذارند. اما عید در فرهنگ اسلامی مفهوم بلند و والایی دارد. در فرهنگ غنی اسلامی روزهای عید علاوه بر شادی و شادمانی آمیخته با امور معنوی و یاد خداست و در حقیقت اعیاد برخواسته از آیین های دینی و مذهبی است. امام علی(ع) درباره عید فطر فرمودند: «این عید برای کسی عید است که خداوند نماز و روزه اش را پذیرفته باشد». حضرت در ادامه، رابطه زیبایی میان گناه نکردن و روزه های عید بیان کردند و فرمودند: «هر روزی که در آن نافرمانی خدا نکنیم، آن روز عید است»


گفتاری از امام حسن(ع) درباره عید سعید فطر
امام حسن(ع) در روز عید فطر بر گروهی گذشت که سرگرم بازی و خنده بودند. بالایِ سرشان ایستاد و فرمود: خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود قرار داد تا با طاعت و اطاعت از او و جلب خشنودیش از همدیگر پیشی گیرند؛ گروهی پیشی گرفتند و کامیابی یافتند و گروهی وا ما ندند و ناکام شدند. در چنین روزی که نیکوکاران پاداش می گیرند و هرزه کاران زیان می بینند، بسیار مایه تعجب است که کسی به خنده و بازی و بی خبری مشغول باشد. به خدا سوگند اگر پرده کنار رود، خواهند دانست که نیکوکار به نیکوکاری خود مشغول است و بدکار به بدکاری خود. سپس حضرت به راه خود ادامه داد و رفت.


گفتار رسول خدا(ص) درباره عیدهای فطر و قربان
شاید هیچ جامعه و گروهی نباشد که ایام خاصی به عنوان عید نداشته باشند، اما معنی عید در میان اقوام و فرهنگ ها یکسان نیست. در برخی از جوامع روزهای عید، صرفا روزهای شادی و تفریح است؛ از سوی دیگر، در برخی از فرهنگ ها اعیاد به نوعی با دین و معنویت ارتباط دارند، یا اصلاً خواستگاه مذهبی و آیینی دارند. در فرهنگ اسلامی اعیاد، یوم اللّه هستند و ارتباط تنگاتنگی با دین و مذهب دارند. پیامبر خدا(ص) می فرمایند: زمانی که وارد مدینه شدم، اهالی آن شهر از زمان جاهلیت دو روز داشتند که طی آن دو روز به بازی و تفریح می پرداختند. خداوند به جای آن دو روز، دو روز بهتر به شما داد: روز فطر و روز قربان.


زینت عید
برای هرچیزی زینتی است؛ چنانکه حضرت امیر فرموده اند: زینت حکمت، پارسایی، زینت دانش، بردباری، زینت پرستش، حضور قلب و خشوع و زینت پادشاهی و حکومت، عدالت و دادگری است. در روزهای عید هم اعمال و آیین هایی هست که موجب زینت یافتن و آراسته شدن آن روزهاست؛ از جمله پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: عیدهای خود را با گفتن اللّه اکبر آذین بندید. و نیز می فرمایند: عیدهای فطر و قربان را با جملات لااله الااللّه و اللّه اکبر و الحمدللّه و سبحان اللّه آذین بخشید.


اعمال روز عیدفطر
عید سعید فطر از بزرگ ترین و مهم ترین اعیاد اسلامی است. از جمله اعمالی که برای این روز ذکر کرده اند، غسل کردن، جامه نو پوشیدن و عطر زدن و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) است. همچنین خواندن نماز عید که فضیلت بسیار دارد و اینکه روزه دار پیش از نماز عید افطار کند. پرداخت زکات فطره ـ و حتی جدا کردن آن از قبل ـ هم از اعمال این روز گرامی است. پرداخت زکات فطره به مستمندان، در صورت تحقق شروط آن، از واجبات موکّد است؛ زیرا علاوه بر منافع اجتماعی و اقتصادی که دارد، سبب قبولی روزه و بیمه شدن جسم و جان در برابر پیش آمدهای ناگواری می شود که ممکن است تا سال آینده برای فرد ونزدیکانش پیش آید.


خطبه حضرت امیر(ع) در روز عید فطر
حضرت امیر(ع) پس از نماز عید سعید فطر خطبه می خواندند و در آن، پس از حمد و ستایش خدای متعال و بیان نعمت های او و نیز درود و سلام بر رسول خدا و خاندانش و سفارش به تقوای الهی می فرمودند: خداوند ما و شما را در زمره کسانی قرار دهد که بدو امیدوار و از او هراسناکند. بدانید این روز که خداوند آن را برای شما عید قرار داده و شما را سزاوار بهره مندی از آن دانسته، برای آن است که نام او را بر زبان آرید تا خدا هم شما را یاد کند. او را به نیایش یاد کنید تا شما را پاسخ گوید. زکات فطرة خود را بپردازید که سنت پیامبر و تکلیفی از سوی خداست. هر کس باید به نام خود و خانواده اش، مرد و زن و کوچک و بزرگ، یک صاع گندم یا خرما یا جو بپردازد. ...خداوند همه ما را از گناه باز دارد و آخرتمان را از دنیایمان نیکوتر گرداند.


عید فطر، عید فطرت
رمضان به پایان رسید و اینک روزی است که باید نتیجه یک ماه روزه و عبادت را جشن گرفت و چه نتیجه ای زیباتر از این که غنچه های فطرت انسان در سپیده عید فطر، شکوفا شود و جان انسان در فضای معطرش به پرواز درآید. عید فطر، عید فطرت است. روزی است که انسان به فطرت پاک خود باز می گردد و به شکرانه این بازگشت، به ستایش باری تعالی به جشن و سرور می پردازد.


جشن قرب به خدا
عید فطر، روز جشن است، جشن نزدیکی و قرب به بارگاه الهی، جشنی که به مناسبت پایان یک ماه عبادت مخلصانه برگزار می شود. به راستی که عید فطر، روز بازگشت به فطرت، بازگشت به خدا، اتصال به آسمان و مروج به عرش اعلی است. عید فطر نمادی از پرواز انسان به ملکوت معنویت است.


نماز عید، سرچشمه نور
نماز پرشکوه و دشمن شکن عید فطر، سرچشمه ای از انوار پربرکت الهی است. انسان، جان و روح خود را در زلال آن می شوید و به فطرت پاک خود باز می گردد. صفوف به هم پیوسته در نماز عید، نشانی از وحدت امت اسلامی است که مؤمنان در آن دوشادوش یکدیگر به ستایش حق تعالی می ایستند و نعمت های بیکرانش را سپاس می گویند.


خطبه های معنوی
خطبه های نماز عید فطر، عالی ترین و بهترین درس های معنوی را به نمازگزاران می آموزد. خطبه های نماز عید دعوت مردم به وحدت و یکرنگی است. فراخوانی است برای درک و نشر فضایل اسلامی. کلاس درسی است که مسلمانان با جان و دل در آن شرکت می جویند و از تعالیم آسمانی اش بهره می گیرند.


روز بازگشت به خدا
امام سجاد(ع)، روز عید فطر را روز بازگشت به خداوند می دانند و می فرمایند: «خداوندا، در روز عید فطر که آن را برای اهل ایمان، روز عید و شادی قرار دادی و برای اهل دین خود، روز اجتماعی و همیاری مقرر فرمودی، ما به سویت باز می گردیم و از گناهانمان آمرزش می طلبیم».


زکات فطره، هدیه ای به محرومان
امام صادق(ع) می فرمایند: «کسی که روزه می گیرد ولی زکات فطره نمی پردازد، روزه او پذیرفته نمی شود.» از این جمله گهربار امام صادق(ع)، به اهمیت زکات فطره پی می بریم.


زکات فطره، هدیه ای است که انسان مؤمن به شکرانه یک ماه عبادت حق تعالی و بهره بردن از نعمت های آسمانی، به محرومان و نیازمندان پرداخت می کند و با این کار از خدای بزرگ می خواهد که جان و مال او را از گزند هرگونه آفت و بیماری، به دور دارد و دیگران را هم امکان بهره بردن از نعمت ها روزی کند.


روز اعطای جوایز و پاداش
روز عید فطر، روزی است که از سوی خداوند متعال، میان مؤمنان جوایزی تقسیم می کنند. مؤمنانی که در ماه مبارک رمضان، برای رضای خداوند روزه گرفته اند، در این روز منتظر دریافت پاداش اند. حضرت علی(ع) در یک روز عید فطر و در خطبه نماز، فرمودند: «روز عید فطر، روزی است که نیکوکاران پاداش می گیرند و گناهکاران زیان می بینند.» به راستی چه پاداشی برای مؤمنان بهتر از این که گناهان شان بخشوده شود و غرق رحمت خداوند شوند.


عید فطر از دیدگاه امام حسین(ع)
روزی امام حسین(ع) عده ای را دیدند که در روز عید فطر، سرگرم بازی های بیهوده و خنده های بلند سر می دادند. حضرت لحظه ای در کنارشان ایستادند و سپس فرمودند: خداوند ماه رمضان را صحنه مسابقه بندگان اش قرار داد. روزی که بندگان باید با فرمان بردن از او و جلب خشنودی اش از یکدیگر پیشی بگیرند. در این روز عده ای سبقت گرفته، پیروز می شوند و عده ای نیز شکست می خورند. تعجب می کنم از کسانی که در این روز، که نیکوکاران پاداش و باطل پیشگان زیان می بینند، به بازی و خنده می پردازند.


حیات طَیّبه
عید فطر فرصتی است برای آنکه انسان بتواند برای خود زندگی پاک و سالمی به وجود آورد. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «ماه رمضان و عید فطر هنگامی مبارک خواهد بود که مسلمانان بتوانند از این فرصت برای خودسازی و به وجود آوردن حیات طَیّبه در نفس خویش استفاده کنند و اصلاً از دیدگاه اسلام، همه فرایض، احکام، تکالیف، واجبات، مستحبات و احکام اجتماعی و فردی، مقدمه ای برایِ تسلط بر نفس و زنده شدن روح انسانی در آحاد بشر است..


شب عید فطر، مانند شب قدر
شب عید فطر، شب نزول رحمت الهی است. شبی است که گناهان انسان آمرزیده می شود. در روایات آمده است که فضیلت این شب از شب قدر کمتر نیست. شب عید فطر، شبی است که خداوند عطایا و پاداش های خود را به مؤمنان روزه دار می دهد. غسل کردن، زیارت امام حسین(ع)، خواندن دعاها و به جا آوردن نمازهای مستحب از جمله اعمال این شب عزیز است.
 
بالا