مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

Reza.R

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

تمام اطلاعات مروبط به دنیای واقعی هستند و از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد حقیقی برگرفته شده اند.



زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از کشور:

ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)
ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)
ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)
(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)
ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما
ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت
ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش
ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با دوست دختر روسی اش (ببخشید می خواستم عین واقعیت را بنویسم و بدون سانسور و گرنه من این کار را تایید نمی کنم)



19:30 الی 20 بازگشت به خانه و خداحافظی از دوست دختر اهل روسیه 20:00 الی 21:00 تلویزیون و سریال محبوب اش که یک عاشقانه آرام است. 21:00 آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.
حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران
ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافیک رسالت- حکمت- چمران
ساعت 8:30 منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.
ساعت 9:30 مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت 10 می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است.
(توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)
ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.
ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود 100 نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند !
ساعت 12: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام !
ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی :biggrin:

ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.
ساعت 13:00 تا 13:45 ترافیک دانشگاه تا محل کار
ساعت 13:45 تا 14:15 دل درد ناشی از کباب کوبیده امروز
ساعت 14:15 تا 16:00 کار روی یک پروژه با ساعتی 5 هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.
ساعت 16:00 تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.
ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30
ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافیک کردستان، حکیم، رسالت.
ساعت 18:45 رسیدن به خانه
ساعت 19:00 شنیدن اخبار وقایع بعد از انتخابات که فقط کارش این است که بگوید عده ای بد هستند و هم روی اعصاب این وری هاست و هم روی اعصاب آن وری .
ساعت 19:30: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت
ساعت 20:30 خوردن شام
ساعت 21: نگاه کردن ناامیدانه به سریال تلویزیونی مزخزف کبری 11
ساعت 22: آماده شدن برای خواب

حالا مقایسه کنید: دانشجوی خارج نشین هم درس اش را می خواند هم دغدغه اساسی ندارد و هم در آرامش در یک مسیر روتین پروپوزالش تصویب می شود و سه ساله دکترایش را می گیرد (اطلاعات واقعی است) و حتما هم لازم نیست که مقاله آی اس آی داشته باشد.

دانشجوی ایران نشین! بعد از گذراندن دوره آموزشی با عده ای استاد بی سواد پرمدعا، یکسال (در برخی موارد پیش از یکسال) باید در پیچ و خم های احمقانه تصویب پروپوزال رساله دکتری بماند و دوره دکترایش شش ساله شود. هم سه سال را از دست می دهد و هم سی سال پیر و فرسوده و خشمگین می شود.
قبلاها هر که از من می پرسیدند که داخل دکتری بخوانم یا خارج برایش استدلال می کردم که مزایا و منافع هر کدام چیستند؟ (این هم نمونه ای از استدلال ها) حال اگر کسی از من بپرسد که چه کنم بدون تحلیل می گویم که برود خارج کشور. به قول یکی از دانشجوهای دکتری در دوره دکتری دانشجو، آبدیده که هیچ، آبکش می شود.
خدایا به جمیع دانشجویان دکتری داخل دلی دریایی بده که توان تحمل پرمدعایی ها، بی سوادی ها، بدخواهی ها، بی شعوری ها، بی تدبیری ها و ... را داشته باشیم. آمین ای پرورگار ما!
خدایا همچمنین پناه می برم به تو از اینکه روزی همین صفاتی که مرا رنج می دهد (بی سواددی و بدخواهی و بی شعوری و بی تدبیری و بی شرفی و ...) در من متجلی شود و دیگران از شر این صفات بد به تو پناهنده شوند
 

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

تمام اطلاعات مروبط به دنیای واقعی هستند و از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد حقیقی برگرفته شده اند.



زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از کشور:

ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)
ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)
ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)
(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)
ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما
ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت
ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش
ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با دوست دختر روسی اش (ببخشید می خواستم عین واقعیت را بنویسم و بدون سانسور و گرنه من این کار را تایید نمی کنم)


کودوم دانشگاه؟!:surprised:
 

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
ممنون خيلي جالب بود
واقعا راست گفتيد من از دكتري ها خيلي اطلاع ندارم خودم دانشجوي كارشناسي هستم تا همين الانش كلي بي مهري ديديم حالا هم تعجب ميكنم از كسايي كه دانشجوي دكتري هستند و در عجبم كه چطور تو همون دوره كارشناسي سرخورده نشدن و تا دكتري رفتند. خود من استادهايي دارم كه واقعا پرمدعا هستند در حد ابتدايي تدريس ميكنن و در حد دانشگاه ازمون امتحان ميگيرن خيلي هاشون درس هم نميدن. خود من ترم شش هستم اين ترم درسي رو داشتم كه با يكي از همين استادهاي مزخرف بود و از ترس مردودي درس ديگه اي رو به اجبار به جاي اين درس برداشتم خيلي از همكلاسي هام هم همين كارو كردن ترم قبل با همين استاد درس داشتم و به تمام مطالب گفته شده تسلط 100% داشتم ولي سوالها اونقدر مزخرف بودن كه وقتي به خونه برگشتم از ناراحتي زياد تصميم گرفتم كه اگه قبول نشدم قيد تحصيل و دانشگاه رو بزنم و انصراف بدم. من به درس علاقه زيادي دارم ولي اونقدر خسته ام كه نميدونم چطور ترم آخرم رو بگذرونم؟
 

winsim

عضو جدید
خودم 1 رو سراغ دارم
خیلی چیزایی که گفته این هم تایید میکنه
 

Reza.R

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کودوم دانشگاه؟!:surprised:

دانشگاهش رو والا نمیدونم چون این اط طرف یکی از دوستانم فرستاده شده بود ولی واقعا ً عین واقعیته ، اصل قضیه همون دغدغه دانشجو برای آینده ش ، امکانات فوق العاده کم ، عدم همکاری با اون برای پروژه ، تعریف پروژه های نا کارامد و به درد نخور و استادهایی هست که هیچ موقع برای دانشجو وقت ندارند و ... که همه و همه ش به تلف شدن وقت و عمر جوونی آدم منجر میشه

اطلاعات رو از کجا آوردی؟

اطلاعات رو از طریق یکی از دوستانم

کسی که این دوره رو گذرونده باشه این حرف ها واسش کاملا ً ملموسه
 

rezaafsharpoor

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

تمام اطلاعات مروبط به دنیای واقعی هستند و از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد حقیقی برگرفته شده اند.



زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از کشور:

ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)
ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)
ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)
(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)
ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما
ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت
ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش
ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با دوست دختر روسی اش (ببخشید می خواستم عین واقعیت را بنویسم و بدون سانسور و گرنه من این کار را تایید نمی کنم)



19:30 الی 20 بازگشت به خانه و خداحافظی از دوست دختر اهل روسیه 20:00 الی 21:00 تلویزیون و سریال محبوب اش که یک عاشقانه آرام است. 21:00 آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.
حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران
ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب
ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافیک رسالت- حکمت- چمران
ساعت 8:30 منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.
ساعت 9:30 مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت 10 می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است.
(توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)
ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.
ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود 100 نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند !
ساعت 12: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام !
ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی :biggrin:

ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.
ساعت 13:00 تا 13:45 ترافیک دانشگاه تا محل کار
ساعت 13:45 تا 14:15 دل درد ناشی از کباب کوبیده امروز
ساعت 14:15 تا 16:00 کار روی یک پروژه با ساعتی 5 هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.
ساعت 16:00 تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.
ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30
ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافیک کردستان، حکیم، رسالت.
ساعت 18:45 رسیدن به خانه
ساعت 19:00 شنیدن اخبار وقایع بعد از انتخابات که فقط کارش این است که بگوید عده ای بد هستند و هم روی اعصاب این وری هاست و هم روی اعصاب آن وری .
ساعت 19:30: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت
ساعت 20:30 خوردن شام
ساعت 21: نگاه کردن ناامیدانه به سریال تلویزیونی مزخزف کبری 11
ساعت 22: آماده شدن برای خواب

حالا مقایسه کنید: دانشجوی خارج نشین هم درس اش را می خواند هم دغدغه اساسی ندارد و هم در آرامش در یک مسیر روتین پروپوزالش تصویب می شود و سه ساله دکترایش را می گیرد (اطلاعات واقعی است) و حتما هم لازم نیست که مقاله آی اس آی داشته باشد.

دانشجوی ایران نشین! بعد از گذراندن دوره آموزشی با عده ای استاد بی سواد پرمدعا، یکسال (در برخی موارد پیش از یکسال) باید در پیچ و خم های احمقانه تصویب پروپوزال رساله دکتری بماند و دوره دکترایش شش ساله شود. هم سه سال را از دست می دهد و هم سی سال پیر و فرسوده و خشمگین می شود.
قبلاها هر که از من می پرسیدند که داخل دکتری بخوانم یا خارج برایش استدلال می کردم که مزایا و منافع هر کدام چیستند؟ (این هم نمونه ای از استدلال ها) حال اگر کسی از من بپرسد که چه کنم بدون تحلیل می گویم که برود خارج کشور. به قول یکی از دانشجوهای دکتری در دوره دکتری دانشجو، آبدیده که هیچ، آبکش می شود.
خدایا به جمیع دانشجویان دکتری داخل دلی دریایی بده که توان تحمل پرمدعایی ها، بی سوادی ها، بدخواهی ها، بی شعوری ها، بی تدبیری ها و ... را داشته باشیم. آمین ای پرورگار ما!
خدایا همچمنین پناه می برم به تو از اینکه روزی همین صفاتی که مرا رنج می دهد (بی سواددی و بدخواهی و بی شعوری و بی تدبیری و بی شرفی و ...) در من متجلی شود و دیگران از شر این صفات بد به تو پناهنده شوند

و این گونه است که می گویند:


:gol:من آمریکا را دوست دارم:gol:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله متاسفانه خیلی هاش صحت داره. ظرفیت پذیرش رو هم بالا بردن.. حالا توی یکی از رشته ها مثلا به جای 3 نفر، 7یا 8 نفر گرفتن.. اینم وقت اساتید رو برای راهنمایی و مشاوره به شدت کاهش میده. ضمنا گاهی دانشجوهای ضعیف تر با رابطه قبول میشن توسط استاد، و قوی تر ها جا میمونن..
بله واقعا سیستم بدی داریم
 

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانشگاهش رو والا نمیدونم چون این اط طرف یکی از دوستانم فرستاده شده بود ولی واقعا ً عین واقعیته ، اصل قضیه همون دغدغه دانشجو برای آینده ش ، امکانات فوق العاده کم ، عدم همکاری با اون برای پروژه ، تعریف پروژه های نا کارامد و به درد نخور و استادهایی هست که هیچ موقع برای دانشجو وقت ندارند و ... که همه و همه ش به تلف شدن وقت و عمر جوونی آدم منجر میشه


نه در اینکه امکانات براشون هست شکی نیست ولی به همون مقدار هم مسئولیتشون بالاست..... اگه استاد تحقیقی که میکنه دوست نداشته باشه دیگه حمایتش نمیکنه......... همشم باید تحقیق کنن چون استاده دم به دقیقه از کاراشون گزارش خوب و درست میخواد..........

اره ایران که دیگه ادم باید بدووه تا به بعضی از استادا برسه تازه بعد با کلی ناز و عشوه جوابتو میدن........
 

.MosTaFa.

کارشناس تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
آره منم شنیدم این چیزا رو ولی توی دانشگاه های خارج هم بعضی وقت ها واسه ایرانیا میشه بدتر دانشگاه های خودمون

من کسی رو میشناسم که انگلیس واسه دکترا رفته بود ، موضوعی که اول داده بود یه خورده سری بود از وزارت علوم بهش گفتن باید موضوعت رو عوض کنی، بعد که می خواست عوضش کنه دانشگاهش گفت اصلا و ابدا، باید همینو کار کنی، با هزار زور و ضرب عوض کرد ولی بعد از اون هر موضوعی داد مخالفت کردن تا بالاخره مجبور شد نیمه کاره ول کنه بیاد


البته سوای بحث امکانات و تحویل گرفتن و این چیزا، اصلا سطح علمی ایران و به فرض آمریکا قابل مقایسه نیست، اگه کسی حق انتخاب داشته باشه خیلی به خودش ظلم می کنه اگه نره
 

pooran.mehr

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره منم شنیدم این چیزا رو ولی توی دانشگاه های خارج هم بعضی وقت ها واسه ایرانیا میشه بدتر دانشگاه های خودمون

من کسی رو میشناسم که انگلیس واسه دکترا رفته بود ، موضوعی که اول داده بود یه خورده سری بود از وزارت علوم بهش گفتن باید موضوعت رو عوض کنی، بعد که می خواست عوضش کنه دانشگاهش گفت اصلا و ابدا، باید همینو کار کنی، با هزار زور و ضرب عوض کرد ولی بعد از اون هر موضوعی داد مخالفت کردن تا بالاخره مجبور شد نیمه کاره ول کنه بیاد


البته سوای بحث امکانات و تحویل گرفتن و این چیزا، اصلا سطح علمی ایران و به فرض آمریکا قابل مقایسه نیست، اگه کسی حق انتخاب داشته باشه خیلی به خودش ظلم می کنه اگه نره
تو همون انگلیسی که شما میگی دانشگاه منچستر من یه ایرانی رو میشناختم که نتونست شهریه ی 90 هزار پوندی رو پرداخت کنه ولی دانشگاه این پولو بهش بخشید و اون رو حمایت کرد الان اون شخص یه دکتر دارو ساز شده و یه شرکت دارویی تاسیس کرده که واردات دارو از آمریکا به کل اروپا رو انجام میده.
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانشجو های دکترای خارج از کشور خیلی خوش بحالشونه. من همین دیشب داشتم با یکیشون صحبت می کردم.گفت استادم طرحمو دوست داشت. هم دارم رو طرح خودم کار می کنم هم رو طرح اون. پول دانشگاهم رو هم استاده میده!!!! بعد ما لیسانسای بد بخت باید ترمی 4000$ بدیم. :cry:
 

Reza.R

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوستان شما واقعا ً باید ببینی از رفتن به خارج چی میخواهید ، تحصیل و علم ؟ پول ؟ تنها مدرک ؟ آزادی ... ؟ مطمئنا ً بسته به هدف آینده شما هستش که باید این سفر رو انتخاب کنی یا نکنی !

ایران موقعیت هایی برای پیشرفت داره ولی برای عده قلیلی !!

آمار تاسف آوره خروج دانشجوهای نخبه دانشگاه شریف یا تهران رو هم اگر داشته باشید میفهمید که چه فاجعه ای داره رخ میده !
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اطلاعات رو از کجا آوردی؟

دانشگاهش رو والا نمیدونم چون این اط طرف یکی از دوستانم فرستاده شده بود ولی واقعا ً عین واقعیته ، اصل قضیه همون دغدغه دانشجو برای آینده ش ، امکانات فوق العاده کم ، عدم همکاری با اون برای پروژه ، تعریف پروژه های نا کارامد و به درد نخور و استادهایی هست که هیچ موقع برای دانشجو وقت ندارند و ... که همه و همه ش به تلف شدن وقت و عمر جوونی آدم منجر میشه



اطلاعات رو از طریق یکی از دوستانم

کسی که این دوره رو گذرونده باشه این حرف ها واسش کاملا ً ملموسه

آره منم شنیدم این چیزا رو ولی توی دانشگاه های خارج هم بعضی وقت ها واسه ایرانیا میشه بدتر دانشگاه های خودمون

من کسی رو میشناسم که انگلیس واسه دکترا رفته بود ، موضوعی که اول داده بود یه خورده سری بود از وزارت علوم بهش گفتن باید موضوعت رو عوض کنی، بعد که می خواست عوضش کنه دانشگاهش گفت اصلا و ابدا، باید همینو کار کنی، با هزار زور و ضرب عوض کرد ولی بعد از اون هر موضوعی داد مخالفت کردن تا بالاخره مجبور شد نیمه کاره ول کنه بیاد


البته سوای بحث امکانات و تحویل گرفتن و این چیزا، اصلا سطح علمی ایران و به فرض آمریکا قابل مقایسه نیست، اگه کسی حق انتخاب داشته باشه خیلی به خودش ظلم می کنه اگه نره

دوستان شما واقعا ً باید ببینی از رفتن به خارج چی میخواهید ، تحصیل و علم ؟ پول ؟ تنها مدرک ؟ آزادی ... ؟ مطمئنا ً بسته به هدف آینده شما هستش که باید این سفر رو انتخاب کنی یا نکنی !

ایران موقعیت هایی برای پیشرفت داره ولی برای عده قلیلی !!

آمار تاسف آوره خروج دانشجوهای نخبه دانشگاه شریف یا تهران رو هم اگر داشته باشید میفهمید که چه فاجعه ای داره رخ میده !


نیازی به منبع نداره
کافیه یه روز پاشید برید هر دانشگاهی که دوس داشتید به یکی 2 تا از دانشجوهای دکتری حرف بزنید.
من برای دکتری که میخواستم اقدام کنم، استاد خودم بهم گفت این اشتباه رو نکن که داخل ایران ادامه بدی، امکانات بسیار ناچیز
چه مالی چه امکانات ازمایشگاهی و علمی.
واقعا یک دانشجوی دکتری با حداقل 25 و 26 سال سن. مگه میشه درامد نداشته باشه، تازه بهش بگن حق کار هم نداری!!!!!!!!!! باید تمام وقت در خدمت دانشگاه باشی.

فاجعه رو قبول دارم، ولی این بیشتر برمیگرده به سیستم نه فردی که به دنبال درس خوندنه.

 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیازی به منبع نداره
کافیه یه روز پاشید برید هر دانشگاهی که دوس داشتید به یکی 2 تا از دانشجوهای دکتری حرف بزنید.
من برای دکتری که میخواستم اقدام کنم، استاد خودم بهم گفت این اشتباه رو نکن که داخل ایران ادامه بدی، امکانات بسیار ناچیز
چه مالی چه امکانات ازمایشگاهی و علمی.
واقعا یک دانشجوی دکتری با حداقل 25 و 26 سال سن. مگه میشه درامد نداشته باشه، تازه بهش بگن حق کار هم نداری!!!!!!!!!! باید تمام وقت در خدمت دانشگاه باشی.

فاجعه رو قبول دارم، ولی این بیشتر برمیگرده به سیستم نه فردی که به دنبال درس خوندنه.

متاسفانه دانشجوهایی که از طریق ویزای دانشجویی میان بزرگترین مشکلشون همینه." شماره ی ملی" ندارن و تا زمانی که این شماره رو نگیرن هیچ کار نمی تونن بکنن. نه خونه اجاره کنن0 نه موبایل بخرن- نه ماشین و..... و همچنین حق کار بیرون از دانشگاه رو ندارن. به محض اینکه کار توی دانشگاه گیر بیاد براشون " شماره ی ملی" بهشون داده می شه و تازه می تونن به زندگیشون سر و سامون بدن.
همینطور هزینه ی تحصیل براشون 2 برابره و این هزینه هیچ وقت پایین نمی یاد.( اگر نتونن بورسه بگیرن) :cry:
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
متاسفانه دانشجوهایی که از طریق ویزای دانشجویی میان بزرگترین مشکلشون همینه." شماره ی ملی" ندارن و تا زمانی که این شماره رو نگیرن هیچ کار نمی تونن بکنن. نه خونه اجاره کنن0 نه موبایل بخرن- نه ماشین و..... و همچنین حق کار بیرون از دانشگاه رو ندارن. به محض اینکه کار توی دانشگاه گیر بیاد براشون " شماره ی ملی" بهشون داده می شه و تازه می تونن به زندگیشون سر و سامون بدن.
همینطور هزینه ی تحصیل براشون 2 برابره و این هزینه هیچ وقت پایین نمی یاد.( اگر نتونن بورسه بگیرن) :cry:

آره حق با شماست. منم منظورم بورس و اسکالرشیپ بود.
در این صورت هزینه که بهتون میدن برای زندگی معمول جواب میده. ولی اینجا از بورس خبری نیست.

ولی چیزی که اهمیت بیشتری داره، بحث امکانات درسی، موقعیتت تو دانشگاه و نحوه برخورده.
و باز هم میگم بیشتر از هرچیزی فضای مطالعاتیه.
اینجا دانشجوی دکتری به خاطر نبود واحد کافی، فقط برا پر کردن تعداد واحد هاش میاد سر کلاس های فوق میشینه و .............
بحثش مفصله ;)
نمیگم اینجا نخونیم، ولی اگه جور بشه که رفت برا ادامه تحصیل ( با توجه به همه شزایط زندگی و مابقی اهدافمون) خیلی بهتره.
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد بسی بیشتر از این حرفاست اگه میخواید به عمق فاجعه پی ببرید هر دو ماجرا را به توان صد و هزار و میلیون برسانید
 

samie86

عضو جدید
واقعاً راست می گین.من خودم در دانشگاهم می بینم استادا و مسیولین چه کار می کنن.بندگان خدا نمیرسن...!
من دانشجوی کارشناسی ارشدم.در این مقطع کلی مشکل داریم خدا به داد دکترا برسه...،نه امکانات آزمایشگاهی بدرد بخور داریم نه استاد راهنمامون برامون وقت میزاره،مواد آزمایشگاهی هم که دیگه نگو یا تقلبین یا تا هماهنگی برای خریدن 2تا 3 ماه الافیم......از صبح تا شبم در آزمایشگاه با این امکانات که به قول اساتید جای تشکر هم داره!!!!باید پروژه رو انجام بدیم.خب با پذیرش بیش از حد ظرفیت و نبود استاد کافی و امکانات و بودجه فکر کنم حالا حالا ها وضعیت همینه...........!
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارتباطش با بحث دوستان کمه، ولی عراق رو در نظر بگیرین، زوم کنین رو منطقه‌ی کردستانش....

من اونجا یه دوستی دارم که تو کالج پزشکی داره درس میخونه...ترم دوم هم هستش... داشتیم صحبت میکردیم بهم گفت که اونا ماهی ۶۰ دلار پول میگیرن بابت درس خوندن!! و این مبلغ به ازای دوره‌ای که دارن توش درس میخونن افزایش پیدا میکنه....

ناراحت کننده‌هستش که وضعیت دانشگاه های ما اینجوریه...
 

Similar threads

بالا