پیران همه ماندند جوانان رفتند
من درعجبم بازی این گردون را
من درعجبم بازی این گردون را
پیران همه ماندند جوانان رفتند
من درعجبم بازی این گردون را
مارال و پیران می روند، پیر و جوانان می روند
مانا خدای واحد است، آنان و اینان می روند
افسار سخن چو دست پیران افتاد
گویی که غزال دست شیران افتاد!
از لنگه کفش شعر گوید تا عشق
بر شاعریش حکم به ایمان افتاد
مدیر بانو مرا قابل ندانددگر دنیا برایم هست زیبا
تو را دارم همین کافیست یارا
مدیر بانو مرا قابل نداند
که نامم را درون شعر خواند؟ (1)
به قول مارال خانوم:
پ.ن1: شاعر به این موضوع اشاره دارد که شعر علاوه بر اینکه باید از خودمون باشه باید توش نام کاربر قبلی هم باشه
ئه من نمی دونستم
فقط فکر می کردم باید بداهه باشه
صبر کنید الان میگم
اینجام "دال" ای خدا
دال می دهی و می کنی کبابم
مگر میم چه گناهی دارد جانم
نون بده مهدی تا شوی یارم
ب بدی که بیشتر دوست میدارم
دیگه نهایت تلاشم بود
ئه من نمی دونستم
فقط فکر می کردم باید بداهه باشه
صبر کنید الان میگم
اینجام "دال" ای خدا
دال می دهی و می کنی کبابم
مگر میم چه گناهی دارد جانم
نون بده مهدی تا شوی یارم
ب بدی که بیشتر دوست میدارم
دیگه نهایت تلاشم بود
نیازی نیست حروف رعایت بشه
دالی که دادم قصه ای دارد مدیر بانو
در داستانش غصه ای دارد مدیر بانو
از بس که کم در شعرها او را بیان دارند
این دال، قلب خسته ای دارد مدیر بانو
بانو مدیرش کن خبر، مهدی سراید شعر تر
پیران که باشد در سفر، گردد مسیرش بی خطر
پیران برو راحت سفر، باکت نباشد از غزل
مسیرت باشد بی خطر، هرگز نباشی در به در
آقا مهدی، دستیار مدیریتون مبارک
کجا بود مدبانوی پهلوان | ستوده زنی بود روشن روان
شاعر: قاصی فردوسی
مد مخفف مدیر.
پ ن : ببینم با دانشجوی کامپیوتر چی می سازید!
یا خدا
با دانشجوی کامپیوتر چی بسازم حالا...
دانشجو شدی درست، ولی چرا کامپیوتر
از اون بدتر این اسمت که شده دانشجو کامپیوتر
اینا که شنیدی شعر بوده جدی نگیرش
هبچ جسارتی توش نبود جدی نگیرش
پ.ن : باس با آهنگ اینو بخونینا، بعدش اون دانشجو کامپیوتر آخرشو هم باید تند بخونید که جور دربیاد
نیلویی دانشجوی کامپیوتری تبلت به دست دید و گریبانش گرفت
دانشجو گفت جانم به قربانت این تبلت است مشراب* نیست
پ.ن:
* مشراب: جمع مشروب بد :|
پ.ن 2:
اصرار نکنین من دیوان شعر چاپ بکن نیستم
نیلویی دانشجوی کامپیوتری تبلت به دست دید و گریبانش گرفت
دانشجو گفت جانم به قربانت این تبلت است مشراب* نیست
پ.ن:
* مشراب: جمع مشروب بد :|
پ.ن 2:
اصرار نکنین من دیوان شعر چاپ بکن نیستم
نیلومانا دیدی که دانشجو چه کرد؟
مرا مست و ملول و راهی میخانه کرد
نیلوی وحشی به غمزه میسنجد |تیر در جان من ترازو چیست
شاعر: قاصی وحشی (منظور همون شاعره رو گفتمااااا)
مگو وحشی کجا میباشد و بانو کجا دارد |کجا باشم مقیم گوشهٔ ویرانه خواهم شد
شاعر: ایضاً بالا
ز اشعارت گل و سنبل بباردچنین گفت این دختر پاکباز
که من قاصی ام وحشی خاکباز
که دانشجویم، من پی سی خوانده ام
از این رو چنین خانوم و پیل تنم
پ. ن: مراد از پی سی همون personal computer خودمون هست
دانشجوي كامپيوتر;8296915 گفت:ز اشعارت گل و سنبل ببارد
که بانو شعر زیبا می سراید
به به
بانوئم من بانوئم من بانــــــو
می کنم با شعرهایم جـــادو
قاصی ای تو قاصی ای تو قاصــی
می کنی با شعرهایت عاصـــی
با دانشجوی کامپیوتر خداییش خیلی سخته، این دفعه رو دیگه همون قاصی رو بپذیر
کجا بود مدبانوی پهلوان | ستوده زنی بود روشن روان
شاعر: قاصی فردوسی
مد مخفف مدیر.
پ ن : ببینم با دانشجوی کامپیوتر چی می سازید!
به دانشجوی رایانه سلامی
ز پیران بر شما دارم پیامی
هرآنکس نام او مشکل نماید
درِ نامی دگر بر ما گشاید
که با نام شریفش شعر گوییم
جسارت گر نباشد مهر گوییم
شما کارتون خیلی درسته بابا ..خیلی خوب گفتید
پیران چه زیبا شعر می گویی
گویی که جدا شاعری و شعر می گویی
بردیم از شعر تو لذت فراوان
اما خجل از این که ما هم شعر گوییم
به به
بانوئم من بانوئم من بانــــــو
می کنم با شعرهایم جـــادو
قاصی ای تو قاصی ای تو قاصــی
می کنی با شعرهایت عاصـــی
با دانشجوی کامپیوتر خداییش خیلی سخته، این دفعه رو دیگه همون قاصی رو بپذیر
به دانشجوی رایانه سلامی
ز پیران بر شما دارم پیامی
هرآنکس نام او مشکل نماید
درِ نامی دگر بر ما گشاید
که با نام شریفش شعر گوییم
جسارت گر نباشد مهر گوییم
درون مایه شعرت کن معلوم | سبک شعرت نبود بر من مفهوم
مدیر بانو مگر میدان جنگ است | گَرَم باشد که با دمپایی ننگ است
درود بر pearan گرامی | که شعر می سرایی مثل جامی
قاصی امضای تو خواندم شدم بَنگ
میگی میری ولی اینجا چی اون وقت؟
به هر جا می روی جانم فدایت
مراقب باش دگر باقی بقایت
از این جستار و از دربِ ورودی
به با نوی مدیر از من درودی
بیاور بیت شعری با خود اینجا
به نام کاربر قبلی سرودی
من بلد نیستم ......فقط خواستم کاربر قبلی باشم :دی
من بلد نیستم ......فقط خواستم کاربر قبلی باشم :دی
دارم برایت غزلی تازه ای بانوی باران
این پیر خسته را تو ببخشای ای بانوی باران
من که جز آوای باران ندیدم نوایی خوش تر
تو ببار بر من امشب ای بانوی باران
.
.
با یک خیال شیشه ای هرشب
از لحظه های بودنت تصویر میسازم
من با خیالت هر شب و هرشب
از دردها افسانه ای دلگیر می سازم
قدر خیالی سهم من بودی
عمریست با یاد تو با تقدیر می سازم
modir banoo! باخاطری خسته، دل به بله تو بسته,
دست از عشق اول شسته و در انتظار دوم نشسته ام.
بله شود عروسی,
بله نشود ترشیدی،
modir banooمهریه بالاست که میدانی ،وجیبم خالیست که میبینی.
نه پای گریز از زندگی دارم ونه زبان ستیز با تو،
الهی نامزدی راچه شاید و از او چه باید؟
دستم بگیر یاارحم الراحمین . . . !
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 | ||
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |