مرسی از راهنمایی های خوبتون
از گذشتش اطلاعات امل دارم با پسری دوست بوده که پسره مشکل روانی داشته و تو ملاقات آخرشون دختره را کتک میزنه و باعث جداییشون میشه و همین ی تجربه بد را داشته
خانواده مادریش شیرازیند و ساکن اونجا هستند ولی خانواده پدریش اصفهانی هستند و ساکن اصفهان
من خودم هم خیلی علاقه دارم که رابطه خانوادگی داشته باشیم ولی اون نمیزاره یا هر دفعه میپیچونه البته خانوادش تلفنی با من صحبت کردند و عکسام هم دیدند
کل خانوادشون پول دارند و از همه بدتر این که براش خواستگارای خیلی خوب میاد و ب خاطر من داره ردشون میکنه و برای همین انتظارات از من زیاد شده
بدون سانسور بگم من کل سرمایم 5 میلیون هست و اون حدود 2 میلیارد که این خیلی افتضاحه ، اون تو ناز و نعمت بزرگ شده و هر چی خواسته بهش رسیده
پیشنهاد خودم بهش این بود ک یک سال بعد سربازیه من عقد کنیم که خودش هم پذیرفت
باز خودت میدونی
2 2 تا 4 تا کن ببین چقدر اون دختر می تونه بی پولی شما رو تحمل کنه
و یا شما چقدر می تونید از ثروت همسرتون استفاده کنین و مرفح بشین و بعد سرزنش دیگران رو به جون بخرید
بعضی از این ثروتمندا رو میشناسم که فقط بلدن پول جمع کنن.. خیلی هم خسیسن... ینی نه خوراک خوبی دارن و نه پوشاک و نه خونه ی خوبی.. فقط می خوان پول جمع کنن
ولی بعضیا هم هستن هر روز در حال بریز و بپاش هستن
بعضیا هم خیلی ساده..
ببین ایشون جزء کدومشونه و چطوری می تونی باهاش کنار بیای
ولی باز سعی کن زیاد تو زندگیتون به ثروت زنت چشمداشتی نداشته باشی
خو عزیز خونه و کار رو که همه باید داشته باشنمیگن باید خونه - ماشین و کار خوب داشته باشی
خونه که عمرا بتونم بخرم - ماشین هم شاید تا 2 سال دیگه بتونم بخرم - کار هم که فعلا تو خرید و فروش سهام هستم که درآمدش ناچیزه
اصن شرط ازدواج همینه.. مخصوصا که شما دارید با یه آدم پولدار ازدواج می کنید که با ازدواجتون مخالفن و شمارو به چشم آدمی که بخاطر ثروت با اون دختر دوست شده نگاه می کنن
والا اگه من خونه نداشته باشم.. خرج عروسی نداشته باشم.. کار ثابت نداشته باشم و ماشین... بعد برم خواستگاری یه دختر پولدار.. سوپر مارکت محله ی ما و محله ی دختره هم پشت سرم غیبت میکنه و به یه چشم دیگه بهم نگاه می کنه چه برسه به خانواده ی دختره:دی
بازم ازت ممنونم
دوست عزیزم وقتی که شرایط مهیا نبودو عاشقش شدی چی بهش میگی؟
میشه بهم بگی
از چی صحبت میکنی؟
به چی فکر میکنی؟
چی ازش میخوای؟
اینکه دوست بشید
اینکه عقد کنید
اینکه رابطه ای نباشه اما واست بمونه
میشه بهم بگی اگه الان که موقعیت جور نیست بری جلو چی میگی و چی ازش میخوای؟
همه پستایی رو که برام گذاشتی هروقت میم نت از اول میخونم حتی شده چنبار
حرفات برام اهمیت داره
میگن باید خونه - ماشین و کار خوب داشته باشی
خونه که عمرا بتونم بخرم - ماشین هم شاید تا 2 سال دیگه بتونم بخرم - کار هم که فعلا تو خرید و فروش سهام هستم که درآمدش ناچیزه
خواهش می کنم
مرسی شما لطف دارید
خوب.. الان خودمو میذارم جای شما( من اینکارو می کنم.. درست یا غلطش دیگه سلیقه ایه)
اول خصوصی یا با خواهرو یا غیره با خودش صحبت می کنم و خودمو معرفی می کنم و به سوالاتش جواب میدم و میبینم که اون هم علاقه ای به من داره یا نه
اگهعلاقه نداشت که من نمیتونم کاری یکنم.. و یا باید منتظر بمونم و شرایطمو بهتر کنم و توکل کنم به خدا تا شاید یکی دو سال دیگه اگه اون دختر هنوز مجرد بود باز دوباره ازش خواستگاری کنم
اگه دیدم بهم علاقه داره .. شرایطمو بهش میگم
بهش میگم که من تا 2 سال دیگه نمی تونم کار ثابتی داشته باشم و 2 سال دیگه از سربازی میام
ازشون میپرسم و ازشون مشورت می خوام
بهشون میگم اگه شما جای من بودید چیکار میکردید؟ بهشون میگم من بهتون علاقه دارم و آیندمو دست شما و خانوادتونه
بهشون بگو ( اگه از اخلاق طرفشناختی نداری) نظر من اینه که قبل از اینکه بیام خواستگاریتون یه مدتی 2 ماهه با هم شناخت داشته باشیم که ببینیم تفاهم داریم یا نه... واسه اینکه قانعشون کی بگو که مثلا دوست دارم یکی از اعضای خانواده ها از این آشنایی مطلع باشن.. اصلا بگو اگه لازم باشه مادرم با مادرتون صحبت کنن که اجازه بدن 3 ماهی با هم دوست باشیم تا ببینیم تفاهم داریم یا نه.. کلا سعی کنی یه جوری رفتار کنی که اعتماد کنه که قصدتو واقعا ازدواجه
کاملا خودتو معرفی کن و هر سوالی که داره رو جواب بده و غیره و بگو که دوست ندارم الان بهم جواب بدبد بگو چندروزی درمورد من تحقیق کنین و اگه باهام مشکلی نداشتید بهد جواب بدید
بعد اون دختر ممکنه قبول کنه خواستتون رو یه تایم 3 ماهه بده که شما از انتخوابتون مطمئن باشید.... یعنی مطمئن باشید که بطور صد درصد ایشون رو می خواید و با هم تفاهم دارید( اگه هر دو طرف از همون اول 100 درصد مطمئن بودید که همدیگرو می خواید دیگه نیازی به این آشنایی 3 ماهه نیست.. ولی کار از مجکم کاری عیب نمیکنه چون شما از اخلاق و رفتار اون دختر اطلاعات زیادی ندارید)
اگه قبول کرد .... بعد 3 ماه اگه هر دو طرف با هم تفاهم داشتید میرید {خواستگاری} ایشون
اگه قبول نکرد شما 3 راه دارید... 1-یا قید ازدواج با ایشون رو میزنید.. 2-یا یه مدت از فکرش میاید بیرون و واگذار میکنید به خدا که یه دختر بهتر سر راهتون قرار بده یا توکل کنید که مثلا تا 3 سال دیگه این دختر مجرد بمونه و بعدا دوباره برید خواستگاری....3یا اینکه همین فردا برید {خواستگاری}
خوب اگه رفتید خواستگاری
کاملا شرایط خودتونو.. تفکراتی که از زندگی دارید.. اهدافتون رو.. ارادتون رو.. پشتکارتون رو.. مردونگیتون رو... همتتون رو مسئولیت پذیریتون رو... کاری بودن و بفکر بودنتون رو ..و هر چی باعث میشه خوانوادش روتون حساب باز کنن روتشریح می کنین
چند حالت وجود داره
1- توافق میکنن که تا 2 الی 3 سال دیگه با هم نامزد باشید( درسته کمتر خانواده ای حاضره دخترشو نامزد کنه... ولی هنوز هم هستند... توکل به خدا)
2- توافق می کنن که با هم عقد کنین و سربازیتون هم میوفته شهرتون و زیاد سخت نمیگذره.....
3-میگن تا کار نداشته باشی و سربازیت تموم نشده دختر بهتون نمیدیم....
4- اگه مورد 3 اتفاق افتاد فردای اون روز اون دختر رو میبینی و بهش میگی که من هیچوقت به هیچ دختر دیگه ای فکر نمی کنم و تمام تلاشمو میکنم که زود خودمو جمع و جور کنم که با دست پُر بیام خواستگاریتون.... ازشون میپرسی که تا اونموقع واسم صبر میکنی؟....اگه گفت آره که هیچی...روابطتون تقریبا قطع میشه و در حدود ماهی یکبار همدیگرو دیدن خلاصه میشه.. اگه گفت که نمیتوه صبر کنه.. دیگه شانسه.. ممکنه تا 3 سال دیگه هم مجرد بمونه و شما 3 سال دیگه برید خواستگاری و اونموقع بله رو بگیرید( که من جای شما بودم دیگه اونموقع به اون خوانواده افتخار نمیدادم)
5- اگه هیچکدوم از موارد بالا اتفاق نیوفتاد و خوانوادش نپذیرفتن و خود دختر هم بهتون قول نداد که صبر کنه..... بدون داداش من.. قسمت نیست....خدا یه جایدیگه یه چیز بهتر واست کنار گذاشته.....
امیدوارم خوشبخت و عاقبت بخیر بشی......