فریاد

sahar_68

عضو جدید
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم ، خفقان !
من به تنگ آمده ام ، از همه چیز
بگذارید هواری بزنم :
_ آی !
با شما هستم !
این درها را باز کنید !

من به دنبال فضایی می گردم :
لب بامی ،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم.
آه !
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد !

من به فریاد ،
همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها ،
محتاجم.


من هوارم را سر خواهم داد!
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما « خفته ی چند ! »
چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نه آبجی ما گلومون درد میکنه نمیتونیم داد و فریاد را بندازیم ....شرمنده....:دی:biggrin:
 

آبیدر751

اخراجی موقت
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره هامن دچار خفقانم ، خفقان !من به تنگ آمده ام ، از همه چیزبگذارید هواری بزنم :_ آی !با شما هستم !این درها را باز کنید !من به دنبال فضایی می گردم :لب بامی ،سر کوهی،دل صحراییکه در آنجا نفسی تازه کنم.آه !می خواهم فریاد بلندی بکشمکه صدایم به شما هم برسد !من به فریاد ،همانند کسیکه نیازی به تنفس دارد،مشت می کوبد بر درپنجه می ساید بر پنجره ها ،محتاجم.من هوارم را سر خواهم داد!چاره ی درد مرا باید این داد کنداز شما « خفته ی چند ! »چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززاااااااااااااااااااااااااااااادددددددددددددددددددددددددیییییییییییییییییییییییییییییییییی کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Similar threads

بالا