شیطنتهای کودکیتون رو واسه بچه ها تعریف کنید!!!!

mahgool

عضو جدید
من همبازی بچهگیم پسر بود خونشون تاب وصل کرده بودن من رفتم خونهاشون تاب سواری اومدم کلاس بذارم از رو تاب پریدم همون لحظه پخش زمین شدم انقدر بهم خندید منم با اینکه خیلی دردم گرفته بود گفتم هیچیم نشد ولی تا یک هفته بدنم درد میکرد
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همبازی بچهگیم پسر بود خونشون تاب وصل کرده بودن من رفتم خونهاشون تاب سواری اومدم کلاس بذارم از رو تاب پریدم همون لحظه پخش زمین شدم انقدر بهم خندید منم با اینکه خیلی دردم گرفته بود گفتم هیچیم نشد ولی تا یک هفته بدنم درد میکرد

:w24:نازی منم از این افه ها زیاد گذاشتم درکت می کنم:w16::w12:
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیطنت نداشتیم دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Nooshin-M

عضو جدید
من بشه الومییی بودم خو......چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان گریه میتنم
 

rush

عضو جدید
بچه که بودم همیشه با پسرای کوچمون بازی می کردم
بیشترم هفت سنگ بازی می کردیم. صبر میکردم پسرا خم شن سنگا رو بجینن منم می زدم تو کونشون و در می رفتم.....
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه که بودم همیشه با پسرای کوچمون بازی می کردم
بیشترم هفت سنگ بازی می کردیم. صبر میکردم پسرا خم شن سنگا رو بجینن منم می زدم تو کونشون و در می رفتم.....


آفرین بر شما عجب کیفی می کردین
 

nadia.s

عضو جدید
من حیوونای بدبختو اذیت میکردم
یه بار بابا واسم از این جوجه یه روزه های زرد بانمک گرفته بود با پا روش وایسادم
هیچ وقت یادم نمیره
محتویات شیکمش (روده موده هاش) از پشتش زد بیرون!!!
طفلی
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
من حیوونای بدبختو اذیت میکردم
یه بار بابا واسم از این جوجه یه روزه های زرد بانمک گرفته بود با پا روش وایسادم
هیچ وقت یادم نمیره
محتویات شیکمش (روده موده هاش) از پشتش زد بیرون!!!
طفلی
چه کردی تو دخمل

چرا اینجا همه جوجه آزاری کردن
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
من توبچگی کارای زیادی کردم یکیشون که تاحالاادامه دادمش وترکش هم نکردم"بچه که بودم ساعت3بعدازظهرمیرفتیم بابچه هازنگ خونه هارزمیزدیم وفرار"چون کیفش زیادبوداین سنت قدیمی روول نکردم والانم اینکارومیکنم بااجازتون
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
من توبچگی کارای زیادی کردم یکیشون که تاحالاادامه دادمش وترکش هم نکردم"بچه که بودم ساعت3بعدازظهرمیرفتیم بابچه هازنگ خونه هارزمیزدیم وفرار"چون کیفش زیادبوداین سنت قدیمی روول نکردم والانم اینکارومیکنم بااجازتون
ایول
 

bargozideh

عضو جدید
من یادمه 4 یا 5 سالم بود یه خروس خریده بودیم از اون خروس جنگی ها :surprised:
ولی از چند ماه قبلش یه گربه میومد و رو لبه پنجره زیر زمینمون دراز می کشید کلا پاتوقش بود ما هم وقتی خروسه رو خریدیم همش تو این فکر بودم که نکنه گربه خروس رو بخوره یه روز ساعت 3 ظهر بود من رفتم لبه پنجره دیدم گربهه دراز کشیده و دمش از پنجره بیرون زده ما هم با کمال شجاعت دمش رو به شدت کشیدم که به خیال خودم بتونم دو دور ، دور سرم بچرخونمشو پرتش کنم بالای پشت بوم:eek:
ولی گربهه پرت شد تو لونه خروسه، خروسه هم حسابی از خجالتش در اومد
یادمه خروسه پریده بود پشت گربهه و گربه هم هی پشتک و وارو میزد تا خروسه ولش کنه عجب روزی بود!
 

bargozideh

عضو جدید
یادمه وقتی همه خواب بودن میرفتم سراغ قندون ها و توشون نمک میرختم اونوقت موقع چای خوردن...
 

arsenal1400

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکار عنکبوت

شکار عنکبوت

منم مگس شکار می کردم و بالهاشو می کندم تا دیگه نتونه پرواز کنه و دنبال عنکبوت می گشتم، بعد مگس بی بال رو یه وجب جلوتر از عنکبوت می گذاشتم و مجبورش می کردم حرکت کنه از حرکت مگسه عنکبوت گرسنه متوجه می شد و آروم آروم مثل کماندوها جلو می رفت و می پرید رو سر مگسه و می خوردش و منم عاشق صحنه شکار عنکبوت بودم حالی می کردما..........
 

dokhtar khanom

عضو جدید
yadame vaghti dovome dabestan bodam hamishe doost dashtam rooye toope football vaysam,vali ye dafe ke inkaro kardam toop zire pam liz khordo man oftadam va yeki az angoshtaye pam shikast..........i
 

شیوا69

عضو جدید
یادمه روزاول مهد کودک یه پسررو تامیخورد زدمش دیگه نزاشتن برم مهد......:D
 

s.tarhandeh

عضو جدید
من 2 سال فرستادن مهد هر 2 سال هم به بابام گیر داده بودم که با مربی مهدم ازدواج کنه
 

delaram_aramdel

عضو جدید
منم یادم نمیره روزی رو که دفتر نقاشی و مداد رنگی هامو دادن دستم و از مهد اخراجم کردن ( از بس شیطون بودم )
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
سال 64 من دوساله بودم وخواهرم تازه متولد شد بوده وتو گهواره.پدرم سرکار بوده ومادرم تو حیاط سرگرم کارش بوده شیر باک بخاری نفتی را تا ته باز کردم . خونه اتیش میگیره .همسایه ها من و خواهرم رو با بدبختی نجات میدن البته یک بار دیگه باز خونه را به همین سبک اتیش زدم.
 

s.tarhandeh

عضو جدید
سال 64 من دوساله بودم وخواهرم تازه متولد شد بوده وتو گهواره.پدرم سرکار بوده ومادرم تو حیاط سرگرم کارش بوده شیر باک بخاری نفتی را تا ته باز کردم . خونه اتیش میگیره .همسایه ها من و خواهرم رو با بدبختی نجات میدن البته یک بار دیگه باز خونه را به همین سبک اتیش زدم.

کلا تو کاره آتیش بودیااااااااااااااا
 
بالا